پاورپوینت کامل مروری بر احوالات عارف نامی، شیخ رجبعلی خیاط ۲۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مروری بر احوالات عارف نامی، شیخ رجبعلی خیاط ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مروری بر احوالات عارف نامی، شیخ رجبعلی خیاط ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مروری بر احوالات عارف نامی، شیخ رجبعلی خیاط ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

این بار در سرزمین معرفت، به میهمانی اهل دلی می رویم که ساده بود و رمز آلود. همیشه با همه بود و تنها بود؛ مردی از جنس ملکوت؛ مردی از تبار نور. با ما همراه باشید در سیر این کوچه سلوک.

سال ۱۲۶۲ هجری است که تهران رویش انسانی از تبار عشق را در خود ثبت می کند. خانه نکوگویان به میلاد رجبعلی، روشن شده است.

***

خانه ای خشتی از پدر به ارث برده بود. یکی از اتاق ها را ماهیانه بیست تومان به یک راننده تاکسی اجاره داده بود. خدا دختری به مستاجرش داد که شیخ نامش را معصومه گذاشت. وقتی در گوش نوزاد اذان و اقامه می گفت، یک دو تومانی پر قنداقش گذاشت و آرام به پدر طفل گفت: حالا خرجت زیاد شده، از این ماه به جای بیست تومان، هیجده تومان بدهید.

***

فرمود: شبی حجابی روحانی را بین خود و خدا حس کردم. با تقاضای عاجزانه از خدا، اعمال و حالات خود را مرور کردم و متوجه شدم که عصر روز گذشته که یکی از اشراف تهران به دیدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم. من برای خوشایند او، هنگام نماز، عبای خود را به دوش انداختم.

***

هوا گرم بود و شیخ در بازار، ضعیف و رنگ پریده، ابزار خیاطی خریده، به سوی خانه می رفت.

دوستی به او رسید و گفت: آقا! قدری استراحت کنید؛ حال شما خوب نیست.

نگاهش را به افق معنا دوخت و نفس زنان جواب داد: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: خداوند، دوست دارد که بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببیند.

***

۲۳ ساله بود که دختری زیبا، دلباخته او شد. روزی در خلوتی او را به دام انداخت. این مرد خدا در اوج جوانی، در دام دختری شیفته، با خود گفت: رجبعلی! خدا می تواند تو را زیاد امتحان کند؛ بیا یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذت بخش، به خاطر خدا، صرف نظر کن؛ ببین خدا در مقابل چه خواهد کرد!

آن گاه پلک بر هم نهاد و در بطن جان به تکلم با پروردگار خود پرداخت؛ خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم؛ تو هم مرا برای خودت تربیت کن.

او هرگز استادی نداشت و از آن روز، خدا خودش تعلیم او را بر عهده گرفت؛ دریچه های حکمت را بر قلبش گشود و ضمایر انسان ها را بر او آشکار کرد؛ تا بدان حد که خود می گوید: روزی از چهارراه مولوی و از مسیر خیابان سیروس به چهار راه گلوبندک رفتم و برگشتم و فقط یک چهره آدم دید!

***

بعد از رحلت شیخ، یکی از شاگردان بزرگ او، احوالش را در رویایی صادقه از وی جویا شد.

شیخ فرمود: من ضرر کردم!

متعجبانه از شیخ پرسید: شما ضرر کردید؟ چطور ممکن است؟

آن مرد معنا و باطن جواب داد: بسیاری از بلاهایی که بر من نازل می شد، با توسل آنها را دفع می کردم. ای کاش حرفی نمی زدم؛ چون الان می بینم برای آنهایی که در دنیا بلاها را تحمل می کنند، در این جا چه پاداشی می دهند!

***

ارادت عمیقی به شیخ داشت و مدت ها بود که در مجالس او حضور می یافت. روزی شیخ از او پرسید: شغل شما چیست؟ مرد گفت: نجار هستم.

شیخ با اشاره به آفاق روحانی، با طنینی از معنا فرمود: این چکش را که به میخ می زنی، به یاد خدا می زنی یا به یاد پول؟ اگر به یاد پول بزنی، همان پول را به تو می دهند و اگر به یاد خدا بزنی، هم پول به تو می دهند و هم به خدا می رسی.

***

روز عجیبی بود. شیخ نماز اول وقت را عمداً به تأخیر ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.