پاورپوینت کامل راستی این چه قسمتی است؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل راستی این چه قسمتی است؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راستی این چه قسمتی است؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل راستی این چه قسمتی است؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

کسی انگار در گوش تو زمزمه می کرد؛ پدر که جای خود را دارد… اما. .. اما صلاح نیست در اوج رشد علمی و کسب توفیقات. .. اصلا جامعه در آینده به افرادمستعد و با کمالاتی چون شما احتیاج دارد و. …

دیگری می گفت: بنده دخالت نمی کنم؛ اما با رفتن شما به مشهد مقدس، از درس و بحث عقب می مانید و فرصت استفاده از محضر بزرگانی چون آقایان بروجردی، خمینی، حائری یزدی و علامه، معلوم نیست دوباره میسر شود….

و باز هم انگار می شنیدی: اصلاً شما نه دکتر هستید و نه پرستار؛ دورادور حال ابوی را رصد کنید و به درس و بحث ادامه دهید و یقین بدانید پیشرفت چشمگیر شما، ایشان را مسرور و سرحال خواهد کرد.

خودت اما جور دیگری می اندیشیدی؛ همه مقام و مرتبه و فهم و کمالات و رشد و. .. این جور چیزها را می شود آیا با یک لبخند پدر عوض کرد؟ یک آن رضایت پدرانه را با یک دنیا اموری که در ظاهر پیشرفت است و در باطن معلوم نیست باشد یا نه، عوض نمی کنم.

خیلی زمان نگذشت که با دلی آرام، عزمت را جزم کردی و راهی شدی. توی راه، اگرچه قطار به طرف مشهد می رفت. اما قطار افکار تو، انگار مسیر مشخصی نداشت. کمی از دورترها می آمد و سرک می کشید و کمی آینده را در عالم گمان و وهم، برایت تصویر می کرد. روزهای اول درس و بحث را به خاطر می آوردی که انگار همین دیروز بود؛ وضع مالی نه چندان مناسب پدر و نان و کشمش که غذای شاهانه هر از گاه خانواده پدری بود. یک اتاق و یک زیرزمین، همه دنیای پدری پاک و صمیمی که فقیر، اما بی نیاز و روحانی پرور بود. ۴ ساله بودی که همراه برادر بزرگت، سیدمحمد، راهی مکتب شدی و اولین لحظات حلاوت فراگیری کلام خدا در ذهنت، انگار حک شده است و با ولعی وصف ناپذیر، جامع المقدمات و صرف و نحو و سیوطی و مغنی و. .. را انگار با گوش جان می شنیدی و برای همیشه در ذهن پرسش گرت، نقش می بست و کسی چه می داند؛ شاید همه آنها که در دارالتعلیم دیانتی، مدرسه سلیمان خان و مدرسه نواب به تو می آموختند، در گوشه جان خود نکته ای را پنهان می کردند که «این پسر عجیب است؛ آینده ای درخشان دارد…» و اگر آنها بدانند که دست از فضای پر از میل فراگیری و تهذیب در حوزه علمیه قم شسته ای و به مشهد برگشته ای، افسوس می خورند و لب به دندان می گیرند.

تو اما هرگز فراموش نمی کنی که همین پدر که تو برای مواظبت او درس و بحث را رها کردی، تو را با این دنیای شیرین که عاقبت به خیری نیز رفیق راهش است، آشنا کرد و اولین آموخته های دینی و معرفتی را از او که عالمی بزرگ و معلمی دوست داشتنی بود، فراگرفتی.

در ۲۵ سالگی و در اوج قدرت جسمی و فکری، راهی مشهد شدی؛ اندیشیدی که این چه قسمتی است؟ در ۱۸ سالگی که به خاطر زیارت عتبات عالیات به نجف اشرف مسافرت کردی، با فضای نورانی جد و جهد حوزه نجف آشنا شدی و از نزدیک، درس خارج علمایی چون سید محسن حکیم، سیدمحمود شاهرودی، میرزاباقر زنجانی و. .. را شیرین و دل نشین یافتی؛ اما موافقت نکردن پدر، باعث شد قم را برای ادامه تحصیل انتخاب کنی و پس از ۷ سال در حالی که به اقرار همگان آینده درخشانی پیش روی تو بود، دوباره از این دنیای علم و اجتهاد دست شستی و راهی مشهد شدی؛ تا مریض داری کنی… پاورپوینت کامل راستی این چه قسمتی است؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint

پرستاری از پدر و همراهی با او، اما مانع درس خواندن نبود و استادان بزرگی چون آیت الله میلانی توانستند برای سیراب شدن روح تشنه فراگیری ات، پاسخ مناسبی باشند و این شرایط، فرصت مغتنمی بود که نباید از دست می رفت؛ تا طلاب جوان و دانشجویان نیز بتوانند از آن چه تا آن زمان آموخته بودی، بهره مند شوند.

درس و بحث و پرستاری از پدر، البته بخشی از زندگی ات بود و برای کسی چون تو که از سال ۱۳۳۱ با نواب صفوی و یارانش آشنا شده بودی و این آشنایی، آتش مبارزه را در دلت روشن کرده، هر لحظه می توانست مبارزه باشد؛ مبارزه با آن چه در اطراف این مرز و بوم می گذشت. ستم، نیرنگ و دروغ گویی حاکمان وقت، برای آدم هایی مثل تو قابل تحمل نبود. دیگر نه زندان می توانست آرامت کند و نه بازداشتگاه نظامی و شرایط سخت شکنجه و اینها نمی توانستند مانع همراهی تو با نهضتی شوند که امام خمینی، جلودار آن بود. شهرهایی مثل بیرجند و کرمان، مأموریت هایی بودند که نباید از خاطرت رفته باشند. یک روز سخنرانی و افشاگری و یک روز زندان و بازداشتگاه و باز این چرخه ادامه داشت. سختی هایش اما به آن چه دست یافتنی می نمود، می ارزید. پاورپوینت کامل راستی این چه قسمتی است؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint

رژیم اما کلاس های تفسیرت را نیز برنمی تافت و فرقی هم نمی کرد در تهران باشند این کلاس ها یا در مشهد و همه در دو موضوع اشتراک داشتند؛ یکی استقبال جوانان پرشور و دیگری حساسیت رژیم به این کلاس ها که انگار یک جور دیگر بودند. در این کلاس ها، انگار درس و بحث را برای درس و بحث نمی خواستند و درس و بحث، انگار معانی دیگری داشتند و همین، آدم های رژیم را عصبانی می کرد و دوباره و چند باره، تعقیب و گریز و دست آخر هم زندگی مخفیانه. پاورپوینت کامل راستی این چه قسمتی است؟ ۴۷ اسلاید در PowerPoint

زندگی مخفیانه در تهران نیز طولی نکشید و بار دیگر دستگیری و احضار و حبس. پس از مدت کوتاهی باز فرصت روشن گری و تدریس مهیا شد و با آن که می دانستی چیزی نخواهد گذشت که مأموران عصبانی ساواک دوباره سراغت را بگیرند، اما فرصت را غنیمت شمردی و باز چرخه تکراری دستگیری و حبس اتفاق افتاد.

از سال ۱۳۴۸، زمینه برای حرکت های مسلحانه فراهم شد و حساسیت و شدت عمل دستگاه های رژیم نیز نسبت به تو بیش از پیش. مأموران ساواک به قرائن دریافته بودند که چنین جریانی نمی تواند با افرادی چون تو در ارتباط نباشد. سال ۱۳۵۰ش. دوباره به سراغت آمدند و برای پنجمین بار، طعم حبس و شکنجه و خشونت را چشیدی. این بار، اما ماجرا جدی تر بود و معلوم بود آنها نمی توانند بپذیرند که فعالیت های فکری ـ تبلیغی تو در مشهد و تهران از جریان مبارزه مسلحانه جداست و بیم آن دارند که این دو جریان در صورت جدایی، امکان به هم پیوستن دارند. روزهای سختی را پشت سر می گذاشتی و کافی بود که دوباره آفتاب رهایی از سلول، به جسم و جانت بتابد. فرصت برای نشستن و صبوری نداشتی؛ پس دوباره دایره درس های عمومی و تفسیر و کلاس های مخفی ایدئولوژی، با گستردگی بیشتری راه افتادند.

درس های تفسیر و ایدئولوژی در ۳ مسجد، کرامت، امام حسن علیه السلام و میرزا جعفر راه اندازی شهر مشهد شدند. تو بودی و هزاران مشتاق که بیشترشان جوان بودند و جویای آگاهی و آشنایی با تفکرات اصیل اسلامی. درس، نهج البلاغه بود؛ اما شور و حالی خاص داشت. جزوه های این درس که با عنوان پرتویی از نهج البلاغه تکثیر و دست به دست می شدند، جوان ها را با درس حقیقت و مبارزه آشنا می کردند و زمینه برای انقلاب بزرگ و باشکوه آماده می شد. جوان ها می آموختند و دانا می شدند و این موضوع، ساواک را بیش از هر زمانی عصبانی کرد.

تازه سرمای دی ماه خودش را برای بروز و اظهار وجود، آماده می کرد که زمستان دیگری از راه رسید؛ زمستان بیداد و نامرادی. سرمای این زمستان از هر زمستانی طاقت فرساتر بود و اولین نشانه اش، هجوم بی رحمانه ماموران ساواک به منزل تو بود. این هجوم مثل نوبت های پیش، تنها به دستگیری و احضار خلاصه نمی شد و تو خوب اینها را می دانستی و آماده چنین روزهایی بودی. هر چه را در خانه ات یافتند، با خود بردند و مهم تر از همه نوشته هایی را که با جان و دل نگاشته بودی؛ تا چراغ راه تشنگان فراگیری ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.