پاورپوینت کامل حکایتهای ازدواج ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایتهای ازدواج ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایتهای ازدواج ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایتهای ازدواج ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

حنابندان

تو اتاق ما کسی نبود که تا به حال بلایی سرش نیاورده باشم؛ از خیس کردن با پارچ آب نمک گرفته، تا جشن پتو و… به همین خاطر، همه به شکلی منتظر فرصت بودند تا تلافی کنند. شب حنابندان، چون خانمم تهرانی بود و هیچ کس از فامیل ما نیامده بود، به هم اتاقی¬هایم متوسل شدم؛ تا خیلی هم غریب نباشم. آنها هم انگار از خدا خواسته، همگی با هم آمدند و خیلی سریع بساط حنا را آماده کردند و موهای سر و دست و پایم را حنایی کردند! هنوز چند دقیقه¬ای نگذشته بود که احساس سوزش شدیدی روی دست و پا و سرم کردم و از آن¬جا که به خاطر خنده¬های ریز و درشت بچه¬ها، حسابی مشکوک شده بودم، سریع حناها را شستم؛ اما دیگر خیلی دیر شده بود؛ حضرات دو سه بسته «داروی نظافت» قاطی حناها ریخته بودند.

اولین تماس

دو سه ساعتی از عقدمان می¬گذشت. هی فکر می¬کردم حالا که او به من محرم است، اگر به من دست بزند، چه می¬شود؟ در همین فکرها بودم که اذان مغرب از رادیو پخش شد و پسری که حالا دو سه ساعت بود، همسرم شده بود، به نماز ایستاد و من به تقلید از کسانی که می¬شناختم، سریع رفتم و اولین نماز جماعت دو نفره را به همسرم اقتدا کردم. نماز که تمام شد، همسرم انگار که فکر مرا خوانده باشد، برگشت و دست¬هایش را دراز کرد و گفت: «قبول باشد».

بچه محل امام رضا علیه السلام

بچه محل امام رضا علیه السلام بودم و قم درس می¬خواندم. شب خواستگاری قرار من و مادرم شد ایستگاه قطار. خیلی دلم شور می¬زد، به نظرم این دختر، بهترین دختر دنیا بود و باید این وصلت سر می¬گرفت و لا غیر! بنابراین، از خوابگاه که به قصد ایستگاه خارج شدم و سر راهم یک سری به حرم زدم و دو رکعت نماز خواندم و توی دلم به انواع و اقسامی که می¬شد، حضرت معصومه علیها السلام را قسم دادم که خودش مشکلات را حل کند. یک وقت دیدم یک آقای میان سالی آمد نشست کنارم و گفت: «زیارتتان که تمام شد، زیارت¬نامه را می¬دهید ما هم بخوانیم»؟ ز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.