پاورپوینت کامل محمد، منجی بشریت ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل محمد، منجی بشریت ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل محمد، منجی بشریت ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل محمد، منجی بشریت ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
میّسره!
بله خانم.
بشین وخوب دقت کن و هر چه را می گویم، حلق آویز گوشت نما.
بفرمایید؛ بگوشم.
برای بازرگانی کالاها این بار از عموزاده ام محمد خواسته ام که وکیل من شده، با کاروان قریش همراه شود. اکنون در نظر دارم تو و غلامی دیگر را برای کمک با او بفرستم. به شما دستور می دهم که در تمام مراحل سفر، کمال ادب را به جا آورده، هر چه وی انجام می دهد، هیچ اعتراضی نکنید و در هر حال، مطیع و غلام او باشید. حالا برو و خود را برای سفری سخت و حساس، آماده کن.
به روی چشم خانم.
از غرفه خدیجه که بیرون آمدم، با خود اندیشیدم که تا چندی پیش که محمد امین در سرزمین قراریط، گوسفندان اهل مکه را شبانی می کرد؛ چطور حالا وکیل بازرگانی ثروتمند ترین زن شهر شده. همسرم که ماجرای سفرم راشنیده بود، به سراغم آمد و با لبخند نرمی که بر لب داشت، آرام گفت: فکر کنم خوبی این جوان زیرک عرب، دل از بانویمان که علاقه ثروتمندان قریش را به هیچ می گرفت، برده است.
با کنجکاوی پرسیدم: چطور مگر؟
چند روز پیش خدیجه یکی از غلامان را نزد محمد امین فرستاد؛ تا این پیغام را به او برساند: چیزی که مرا شیفته تو کرده است، همان راست گویی، امانت داری و اخلاق پسندیده توست و من حاضرم دو برابر آن چه به دیگران می دادم، به تو بدهم و دو غلام خود را همراه تو بفرستم که در تمام مراحل، فرمان بردار تو باشند.
پس از برداشتن توشه و آماده کردن کالاها، بالاخره کاروان به راه افتاد. بایدروزهای زیادی را در بیابان های خشک و گرم، می پیمودیم؛ اما محمد با شوخ طبعی وشیرینی کلامش، سرگرممان می کرد ومارا دوست خود خطاب می کرد. تا آن روز، اربابی به مهربانی او ندیده بودم. به بازار مقصد که رسیدیم، تازه کارمان شروع شد. خیل خریداران بود که به سوی کاروان می شتافت. وقت سر خاراندن نبود. محمد با چهره ای آرام و بی تشویش، با همه معامله می کرد و با این که بسیار راستگو بود و به هیچ عنوان حاضر نبود کسی را فریب دهد، ما از همه بیشتر سود به دست آوردیم. او کالاهایی هم برای فروش در بازار تهامه خریداری کرد که برایم عجیب بود؛ زیرا قرار بر خرید نبود؛ اما، مانند غلامی فرمان بردار، هیچ اعتراضی نکردم و در پایان نیز تقریباً تمامی بازرگانان سود کرده بودند. پس از این پیروزی شیرین، کاروان، راه مکه را درپیش گرفت. در میانه راه، امین رو به من فرمود: قبلاً یک بار این بیابان را با عمویم طی کرده ام. یاد آن روزها، برایم زند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 