پاورپوینت کامل پیامبری که زن بود ۲۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیامبری که زن بود ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیامبری که زن بود ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل پیامبری که زن بود ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

او معصوم نبود. او هم یک آدم بود؛ مثل بقیه آدم ها؛ اما وقتی پنج ساله بود، قصه زندگی اش را در خواب دیده بود؛ خوابی از یک طوفان هولناک که شاخ و برگ زندگی اش را از ریشه می کَنَد؛ خوابی که با سیاهی، تمام می شود و کودک را وحشت زده از خواب، بیدار می کند. پیامبر صلی الله علیه وآله خوابش را تعبیر کرد و گفت: «درختی که طوفان ریشه کنش می کند، منم؛ شاخه بزرگی که باد آن را می شکند، مادرت است؛ شاخه بعد، پدرت. و دو شاخه دیگر حسن و حسین علیهما السلام برادرانت و آخر، تو تنها می شوی و سیاه پوش».

پیامبر صلی الله علیه وآله می داند که این دختر پنج ساله، آن قدر درک دارد که بتواند با چنین واقعیتی، روبه رو شود. می داند که او با همین سن کم نیز می تواند بهترین تصمیم را برای آینده اش بگیرد. و او از بین تمام راه های پیش رو، صبر را انتخاب می کند.

وقتی می دانی قرار است زندگی ات، مصیبت پشت مصیبت باشد، شاید ببُری و کم بیاوری و دیگر انگیزه ای برای یک زندگی معمولی نداشته باشی؛ تا چه برسد به یک زندگی عالی؛ اما زینب تا مادرش هست، دختری می کند و شاگردی و در همان پنج سالگی، خطبه فدکیه مادر را که در مسجدالنبی می شنود، حفظ می کند؛ تا پس از مادر، برای دیگران بازگو کند. مادر که می رود، می شود عصای دست پدر و مونس برادر و پرستار حسن علیه السلام می شود و یار همیشگی حسین علیه السلام و معلم زنان مدینه.

او اولین دانشگاه زنانه را در آن فضای مردسالارانه، تأسیس می کند. زنان را دور خود جمع می کند و به آنها تفسیر می آموزد؛ تا نشان دهد که زن هم می تواند علم بیاموزد و هم باید بیاموزد.

او، مرز زنانگی را خوب از پدر و مادرش آموخته است. او به یاد دارد که وقتی پدرش به حسن علیه السلام وصیت می کرد، به او می گفت: «از زن، کاری بیش از حد توانش مخواه. با این کار، هم سلامتی اش حفظ می شود، هم آرامش خاطر دارد و هم زیبایی اش پایدارتر می ماند. زن، گلی خوشبوست، نه قهرمان۱»!

او می داند که یک روز، پایش به کربلا باز می شود؛ اما یادش هست که پدرش گفته است: «خداوند، جهاد را هم بر مرد واجب کرده است و هم بر زن. جهاد مرد، این است که با مال و جانش در راه خدا مبارزه کند؛ تا در راه خدا کشته شود و جهاد زن، این است که نسبت به سختی ها و آزار و اذیت هایی که به خاطر همسرش و غیرتش می بیند، صبر داشته باشد».۲

مصیبت های زندگی، او را از زن بودن، دور نمی کند. ازدواج می کند و پنج فرزند، بزرگ می کند و محمد و عون را به کربلا هدیه می دهد؛ هدیه هایی که با رضایت همسرش، با او همراه شده بودند.

زینب در کربلا، بیش از تمام زنان دیگر، شهید داد؛ ولی صبر و تقوایش را از دست نداد. زینب برای شخصیت زنانه اش، خطی قرمز کشیده بود. پاره های تنش می رفتند؛ ولی او با پشتوانه تقوای پولادینش، نفس های بی تابی اش را در خیمه، حبس می کرد. او مرز محبت خواهری و وظیفه اش را می شناخت. وقتی محمد و عونش را تقدیم حسین علیه السلام می کرد، گفت: «خدایا! تو هم این قربانی را از من بپذیر. اگر این نوع جهاد بر زنان جایز بود، هزار بار، جانم را فدایت می کردم و هزار بار شهادت را می طلبیدم».

هر زنی چنین صبر و تحملی ندارد. وقتی عبدالله بن عمیر کلبی به میدان می رود، همسر او جامه اش را می گیرد و می گوید: «من می مانم؛ تا با تو بمیرم». حسین علیه السلام جلو می آید و می گوید: «خدا خیرت دهد! برگرد پیش زنان»! وقتی مادر وهب پس از شهادت فرزندش، عمود خیمه را بر می دارد و به میدان می رود، حسین علیه السلام فریاد می زند: «ای ام وهب! برگرد! تو و پسرت در بهشت، با پیامبر خواهید بود! جهاد، وظیفه زنان نیست».۳

در خیمه زنان کربلا، همسران امام و دخترانش جمعند و زینب، اسوه آن جمع. علی اکبر را همه دوست دارند. وقتی می خواهد برود، همه گریه می کنند. او می رود؛ می جنگد؛ فریاد می زند؛ تشنه می شود و حسین علیه السلام را صدا می زند