پاورپوینت کامل سلام خدا بر تو ای کریمه اهل بیت! ۱۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سلام خدا بر تو ای کریمه اهل بیت! ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سلام خدا بر تو ای کریمه اهل بیت! ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل سلام خدا بر تو ای کریمه اهل بیت! ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

سلام برتو و بر طلوعی که در اولین روز ذیقعده سال ۱۷۳ق. در شهر مدینه داشته ای!

سلام بر تو و بر نام معصومانه ای که در صحیفه ذهن تاریخ حک نموده ای!

سلام بر تو ای فاطمه ثانی! که تجلی حقایقی بودی که سیده زنان اهل بهشت در عالم ندا داده بود و کسی را یارای ادراکش نبود.

۲۵ سال بود که مادرت نجمه خاتون فرزندی جز برادرت رضا علیه السلام نداشت.

محصول صبوری ۲۵ ساله مادر! سرانجام چونان ستاره ای تابان از دامان نجمه، تجلی گرفتی و محور عواطف امام رضا علیه السلام قرار گرفتی.

شیعیان پدرت، هرگز از یاد نمی برند روزی را که جمعی از آنان به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و پرسیدن پرسش هایی دینی از وی، به مدینه آمدند. امام علیه السلام در شهر نبود و آنان خانه شما را در حالی ترک می کردند که یاس سؤالات نپرسیده، خستگی را در جانشان تشدید کرده بود.

ناگاه تو که دختری کوچک بیش نبودی، پیش آمدی و خواستی که سؤالات مکتوب خود را به تو بدهند.

روز بعد آنان بار دیگر به خانه امام علیه السلام آمدند؛ اما هنوز پدر از سفر برنگشته بود. ناچار، از تو خواستند پرسش های آنان را بازگردانی؛ تا در سفری دیگر به حضور امام علیه السلام برسند.

تو کاغذ را به آنان بازگرداندی؛ در حالی که تمامی پرسش ها را پاسخ داده بودی.

آنان در بین راه، به کاروان امام کاظم علیه السلام رسیدند و ماجرای خویش را به وی عرضه داشتند.

پدر به خطوطی که تو نگاشته بودی، نگاهی کرد و بعد لبخندی زد و سه بار از اعماق وجود فرمود: پدرش فدایش!

اما سال هایی که پدر در زندان خلفای باطل به سر می برد، آغوش مهربانی های برادر، پناه دردهای تو بود. وقتی سایه هولناک یتیمی را بر سر خود دیدی و در سوگ پدر نشستی، این دست های حمایت گرانه برادر بود که مسیر فرداها را برایت هموار می ساخت.

تا آن که با حاکمیت جور خلفای عباسی، امام رضا علیه السلام به مرو فراخوانده شد؛ تبعیدی که منتهای ابعاد آن را خوب خبر داشتی.

سال ۲۰۰ ق. بود که پس از فراقی یک ساله از برادر، نامه ای دریافت کردی و به دنبال آن، عازم خراسان شدی.

در مسیر مرو، وقتی کاروان تو به شهر ساوه رسید، دریافتی که مردم شهر از مخالفین اهل بیت علیهم السلام هستند؛ سپس با مأموران حکومتی همراهی کرده، با همراهان تو وارد جنگ شدند.

گروهی از یارانت به شهادت رسیدند و تو غمگین و محزون در این ناامنی تأسف بار، فرمودی: مرا به شهر قم ببرید؛ زیرا از پدرم شنیدم که فرمود: شهر قم، مرکز شیعیان ما می باشد.

به سوی قم در حرکت بودی که بزرگان قم با اشتیاق، به استقبال تو شتافتند.

بزرگ خاندان اشعری، زمام شترت را به دوش می کشید و تو در میان شعف مردم، وارد شهر شدی؛ اما بیماری در جانت نفوذ کرده بود. در میان شور شیعیان و شعله های بیماری خود، هفده روز در قم به عبادت مشغول بود