پاورپوینت کامل شبیهش نیستیم ۲۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شبیهش نیستیم ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شبیهش نیستیم ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شبیهش نیستیم ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

سبک زندگی در اقتدا به حضرت امیرالمومنین علیه السلام

۱

چشم که باز کردیم، توی دنیا بودیم. دنیا قشنگ بود. خوش می‎گذشت. دور هم بودیم و تا دلمان می‎خواست، اسباب خوشی فراهم بود. مثل هم بودیم. مثل هم زندگی می‎کردیم. دوروبرمان پر بود از آدم‎های شبیه خودمان. معنی زندگی را از هم یاد گرفته بودیم و داشتیم دسته‎جمعی تجربه‎اش می‎کردیم و محو جلوه‎های دل‎انگیز و شادی‎های هوس‎انگیز بودیم.

*

نشسته بود یک گوشه و داشت کفش‎های کهنه‎اش را برای چندمین بار، وصله می‎زد. چهره‎اش اصلاً شبیه زمینی‎ها نبود. انگار آسمان چندروزی او را به زمین قرض داده بود؛ نشان به آن نشان که وقتی به زمین آمد، از دیوار شکافته شده خانه خدا وارد شد.

با چشم‎های آسمانی‎اش دقیق شده بود روی نخ و سوزن و وصله‎ای که دوخته می‎شد.

امیر یک قبیله، نه، امیر همه سرزمین بزرگ اسلام بود.

نه لباسش شبیه امرا بود، نه خانه‎اش و نه رفتارش؛ لا اقل شبیه امرایی که تا آن روز و تا امروز دیده‎ایم، نبود.

نشسته بود یک گوشه و داشت کفش‎های کهنه‎اش را برای چندمین بار، وصله می‎زد.

یک نفر آمد تو؛ امیرش را دید که کفش بی‎ارزشی در دست دارد. او را خوب می‎شناخت و زمینی نبودنش را خوب می‎دانست؛ ولی باز هم از جمله‎اش حیرت کرد؛ به خدا سوگند! این کفش‎های بی‎ارزش را بیش از حکومت و فرمانروایی در این دنیا دوست دارم!

این همه جلوه‎های دل‎انگیز و شادی‎های هوس‎انگیز، برایش رنگی نداشت!

۲

گاهی لابه‎لای خوشی‎هایمان، اتفاق‎های ناخوش می‎افتد و مجبور می‎شویم به یاد بیاوریم که شاید یک روز بمیریم و شاید بعد از آن برانگیخته شویم برای حساب و کتاب و آن وقت می‎نشینیم به حساب و کتاب که اگر چنین احتمالی هست که هست، بهتر است آن روز، خیلی هم دست خالی نباشیم.

بعد مجبور می‎شویم به یاد بیاوریم که به نیرویی فوق نیروهایی که در این دنیا شناخته‎ایم، نیاز داریم؛ برای این که «حاجت» ما را برآورد و مشکلاتمان را حل کند و بیمارمان را شفا دهد و….

در این وقت‎ها، نماز و دعا و قرآن و زیارت، می‎شود زنگ تفریح میان خوشگذرانی‎هایمان! برای تنوع هم که بد نیستند؛

البته بین ما «اهالی دنیا»، عده‎ای هم هستند که خوشگذرانی‎هایشان آن شکلی است. اینها خودشان را از بقیه اهالی برتر می‎دانند و از حالا برای بهشت و نعمت‎ها و حوریانش، نقشه‎ها کشیده‎اند و جایشان را در طبقات بالای بهشت، رزرو شده می‎دانند.

*

کمیل از دوستان نزدیکش بود؛ از آن اصحاب خاصی که بعضی معارف خاص را می‎شد به او گفت. داشتند با هم از کوچه‎ای می گذشتند که صدای قرآن خواندن مردی پیچیده بود و صوت خوشش در آن نیمه شب، حسی ملکوتی به لحظه‎ها می‎بخشید؛ «أمن هو قانتٌ آناء اللیل ساجداً و قائماً یحذرُ الآخره. ..».

کمیل بی‎آن که سخنی بگوید، در دل، آن مرد را تحسین کرد و به معنویتش غبطه خورد.

گفت: ای کمیل! تحسینش نکن. او اهل آتش است.

او نخواست که دوست نزدیکش، دین‎داری و عاقبت‎بخیری را در ظاهر عملی زیبا ببیند.

جنگ نهروان که تمام شد، ذوالفقارش را روی سر جسدی گذاشت و رو به کمیل کرد و چنین خواند: «أمن هو قانتٌ آناء اللیل ساجداً و قائماً یحذرُ الآخره. ..».

۳

انتخابات است و ما برای اهدافی بلند، تلاش می‎کنیم؛ اهدافی که به دست آوردنشان هر وسیله‎ای را توجیه می‎کند. پیروزی شعارها و هدف‎های مهم، خیلی مهم است؛ پس هر هزینه‎ای بکنیم، ارزشش را دارد.

مدیر و مسئول هستیم و برای پیش بردن کارها، باید هزینه کرد؛ پس پاداش‎های کلان می‎دهیم و بیت‎المال را بی‎حساب، خرج می‎کنیم و می‎گذاریم به حساب مدیریت خوبمان. کارها باید پیش برود؛ پس به هر قیمتی که شده، باید معلوم شود ما مدیران خوبی هستیم.

*

معاویه پول می‎داد؛ طلا می‎داد و بی‎حساب هزینه می‎کرد.

خیلی‎ها از امام علی علیه السلام بریدند و رفتند سراغ او.

چند نفر آمدند پیش امام علی علیه السلام و گفتند: به سران قبایل هدایایی بده، تا از اطراف تو پراکنده نشوند.

مگر نه این که او حق مطلق بود؟

مگر نه این که پول‎ها برای پیروزی حق هزینه می‎شد؟

اما او گفت: «أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور، لا، والله ما أفعل»!

تمام مدیریت‎ها و انتخابات‎ها و هزینه کردن‎های ما را زیر سؤال برد؛ هیچ چیز در حکومت علی علیه السلام نباید بوی دنیا بدهد!

۴

مسئول هستیم و برای خودمان بروبیایی داریم؛ پزشک مخصوص؛ خیاط مخصوص…. با مردم کوچه و بازار، کاری نداری

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.