پاورپوینت کامل همیشه حق با اکثریت نیست ۲۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل همیشه حق با اکثریت نیست ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همیشه حق با اکثریت نیست ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل همیشه حق با اکثریت نیست ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

نمایشنامه را خودش نوشته بود. گروه در حال تمرین بود. می خواست برای مراسم جشن و افطاری شب نیمه ماه رمضان، یعنی شب میلاد امام حسن علیه السلام، همه دانشجویان را میهمان تئاترش با موضوع سیره امام مجتبی علیه السلام کند. در حال رهبری تیم بود که یکی از همکلاسی هایش به او نزدیک شد و آهسته به او گفت: توی قرعه کشی صندوق دانشجویی وام به نامت افتاده است. خوشحال شد؛ اما در تئاتر آن قدر بر زهد امام حسن علیه السلام تأکید شده بود که از خوشحالی خودش به خاطر مقداری از مال دنیا شرمنده شد. در همین حال، راوی، حدیثی را از امام حسن علیه السلام بلند خواند؛ «چنان برای دنیایت تلاش کن که گویا همیشه زنده ای و چنان برای آخرتت تلاش کن که گویی فردا مرگت فرا می رسد».

×××

صدای اذان در خوابگاه به گوش می رسید و او را از میان کتاب و کاغذهایش بیرون می آورد. مثل همیشه بلند شد تا با وضویی تازه به نماز بایستند. پیراهنش بر تیزی شیشه میز گیر کرد و پاره شد؛ طوری که شکاف طویلی روی آن افتاد. وقتی سجاده را پهن می کرد، هم اتاقی اش به او گفت: با این لباس می خواهی نماز بخوانی؟

جواب داد: مگر اشکالی دارد؟! مگر ذات حق، نعوذ بالله، جسم است که جسمانیت و ماده برایش اهمیتی داشته باشد!

دوستش گفت: حرفت درست است؛ ولی امام حسن علیه السلام زمانی که نماز را برپا می کرد، زیباترین لباس را می پوشید. به حضرت عرض شد: ای پسر رسول خدا! چرا به هنگام نماز این گونه لباس می پوشی؟ حضرت فرمود: به تحقیق خدا زیباست و زیبایی را دوست می دارد؛ پس خود را برای پروردگارم می آرایم.

پس به سوی کمد لباس ها رفت؛ تا زیباترین لباسش را بپوشد.

×××

به شدت ناراحت بود. از کسی رنجیده بود که هرگز انتظارش را نداشت. چهار ترم را با او گذرانده بود؛ نه فقط هم کلاسی که مهم تر از آن، همشهری اش بود و بارها و بارها مسیر تهران تا شهرشان را با یکدیگر سفر کرده بودند. باورش نمی شد که دوستش به او تهمتی این گونه ناجوانمردانه زده باشد؛ کسی که بهتر از همه هم خوابگاهی ها، او را می شناخت؛ اما از هم اتاقی اش شنیده بود که در غیابش، حرفی را به او نسبت داده است؛ حرفی که هرگز نزده بود و این برایش خیلی دردناک و سخت بود. با خود گفت: دیگر به احدی نمی توانم اعتماد کنم و محال است از او بگذرم.

بیشتر از همه دلش برای این می سوخت که راهی برای اثبات بی گناهی خود نداشت. تصمیم گرفت به سوی دوستش برود و به او بگوید که استیفای حق خود را به خدا واگذار کرده است و از تهمت او نخواهد گذشت.

دوستش در محوطه خوابگاه نشسته بود و مشغول مطالعه بود. با خشم کنارش نشست و همه حرف هایش را بر زبان آورد. دوستش شگفت زده به او نگاه کرد و برایش توضیح داد که این سوء تفاهم از کجا شکل گرفته است.

نیم ساعتی گذشت. وقتی خشمش فروکش کرد و با منطق به استدلال دوست خود گوش داد، متوجه شد که اشتباه کرده است. در همان موقع بر روی بنر محوطه، پیامی را دید که او را متحول کرد؛ امام حسن علیه السلام فرمود: بین حق و باطل، به اندازه چهار انگشت فاصله است. آن چه با چشم ببینی، حق است و چه بسا که باطل زیادی را با گوش بشنوی.

×××

پدر برای دیدنش از شهرستان آمده بود. در محوطه دانشگاه روی نیمکت، گرم صحبت بودند که یکی از همکلاسی هایش آمد و کلید اتاق را از او گرفت. وضع ظاهری دوستش تناسبی با اعتقادات و تربیت خانوادگی او نداشت. پدر بعد از رفتن دوستش پرسید: او را به خوبی می شناسی که کلید را به دستش دادی؟

جواب داد: دو ترم است که با هم دوست هستیم. درسش خوب است؛ اما مذهبی نیست.

پدر جواب داد: تعریفت از دوستی درست نیست. می خواهم تو را همان نصیحتی کنم که امام سوم شیعیان فرزندش را به آن توصیه کرد. آن حضرت فرمود:ای پسرم! با احدی برادری مکن؛ تا آن که بدانی کجاها می رود و از کجاها می آید، و چون از حالش خوب آگاه شدی و رفتارش را پسندیدی، با او برادری کن؛ به شرط این که رفتارت براساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد.

×××

شب شهادت امام مجتبی علیه السلام بود. مراسم سخنرانی و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.