پاورپوینت کامل ام کلثوم به فدایت پدر! کاش برگردی ۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ام کلثوم به فدایت پدر! کاش برگردی ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ام کلثوم به فدایت پدر! کاش برگردی ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ام کلثوم به فدایت پدر! کاش برگردی ۱۵ اسلاید در PowerPoint :
فرشته ها، هجدهمین روز بود که بال بر شانه های زمین می ساییدند؛ در ماه میهمانی خدا؛ ماه رمضان.
هرم آفتاب، کم کم بوسه اش را از زمین بر می داشت و جای خود را به سایه ماه می بخشید و باران اذان، فضای شهر را نمناک لحظه های افطار می کرد.
من، ام کلثوم؛ دختر کوچک امیر؛ در خانه ام بی تاب رسیدن میهمانی از جنس خدا بودم. در خانه ام ضیافتی آسمانی بر پا بود و میهمانش، مردی با شکوه تر از آسمان! چه میهمانی عزیزتر از پدر برای دختر؟
پدر، شبی را در خانه برادر بزرگ ترم حسن، افطار کرده بود و روزه ای را پای سفره برادرم حسین، گشوده بود و شبی را میهمان خانه خواهرم زینب و همسرش عبدالله بود.
امشب نیز مهتاب روی سفره من می تابید.
درب خانه ام را که کوبید، با اشتیاق خود را به در رساندم؛ تا مهر پایان بزنم بر پرونده انتظار و دلتنگی ام.
در را که گشودم، تصویر ملکوتی پدر، مهربان و آرام تر از همیشه، در قالب چشمانم نقش بست. دلم آرام گرفت. ماه، سایه پدر را روی سرم افکند و فخر پدر داشتن، دلم را آرام و آرام تر کرد.
به خود بالیدم از این سایه و این آرامش. کاش مادر هم زنده بود!
پدر، عمری بود که فقط نان و نمک می خورد. بیش از این داشت؛ اما می خواست مثل فقیرترین ها باشد. این را تمام شهر می دانستند. من اما می خواستم اندکی و فقط اندکی، سفره را برای بابا رنگین تر کنم؛ پس دو تکه نان جو، کاسه ای شیر و مقداری نمک، داخل طبق گذاشتم و بعد از نماز، مقابل پدر نهادم.
کاسه چشمان پدر، پر آب شد و سرش تکانی به این سو و آن سو خورد.
بهت، تمام وجودم را فرا گرفت و از دیدن اشکی که بر گونه پدر غلطید، دلم لرزید.
وای بر من؛ اگر قلبش را شکسته باشم! وای بر من!
بابا، طبق را کمی عقب زد؛ دخترم! پدر را نمی شناسی؛ دو خورشت در یک سفره؟ محال است افطار کنم؛ مگر این که یکی را برداری.
بی درنگ، کاسه شیر را برداشتم و به سرعت از اتاق بیرون بردم.
پدر، آرام شد؛ زیر لب دعایی خواند و روزه اش را گشود.
من، زانو زدم در مقابل پدر و نگاه از صورتش بر نمی داشتم. اجزای صورتش را می دیدم که رنگ غربت گرفته اند و مظلومیت.
چه قدر آفتاب پیشانی ات، از سنگ طعنه ها و سرزنش ها، ترک برداشته!
ابروانت چه قدر خم شده اند؛ زیر بار سنگین «خانه نشینی یک مرد»!
بغض سنگینی در نگاه آسمانی ات نشسته بود!
تو عمری است در آسودگی جهالت این کوفیان نفس کشیده ای؛ چه تلخ و جانکاهند نفس هایت!
لب های
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 