پاورپوینت کامل هفت کلید برای هفت خوان زندگی ۳۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هفت کلید برای هفت خوان زندگی ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هفت کلید برای هفت خوان زندگی ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هفت کلید برای هفت خوان زندگی ۳۴ اسلاید در PowerPoint :
آموزه های امام علی علیه السلام برای دانشجوی امروز
کلید اول: دوری از گناه
کلید سؤالات را به دست آورده بود و جواب تمام ۲۰ سوال تستی را به ترتیب، از حفظ بود؛ فقط کافی بود یک دقیقه پشت میز امتحان بنشیند و بدون حفظ آن همه فرمول، به تمام سؤالات، جواب بدهد و نمره کامل را بگیرد. این درس، درسی بود که دو بار موفق به پاسش نشده بود و این بار واقعاً از این درس، بدش می آمد و حوصله خواندن دوباره اش را نداشت و برای همین، از طریق نادرستی، اقدام به خرید پاسخ نامه کرده بود. خودش می دانست که این کار، هیچ فرقی با دزدی ندارد؛ اما چاره دیگری هم نداشت؛ زیرا اگر این درس را پاس نمی کرد، تمام برنامه های زندگی اش مختل می شد و مجبور می شد تابستان را در خوابگاه بگذراند و از جنب و جوش خرید جهیزیه و عروسی خواهرش، محروم بماند. بنابراین، اصلاً برایش قابل تصور نبود که تابستان را درگیر درس بماند.
یک بار دیگر کلید سؤالات را در ذهن مرور کرد. همه را از بر بود. ورقه های سؤالات در کلاس پخش شدند. پاسخ نامه را مقابل خود گذاشت و مشغول جواب دادن شد. وقتی به سؤال ۱۸ رسید، شاگرد اول کلاس هنوز در حال حل مسئله اول بود. با بی حوصلگی سرش را بالا آورد و به تابلوی کلاس خیره شد. روی ان نوشته شده بود: امام علی علیه السلام: مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد؛ اما خویشتن داری می کند. چنین شخصی نزدیک است که از فرشتگان خدا باشد.
با شرم به برگه خود خیره شد و در فکر فرو رفت.
کلید دوم: دقت در انتخاب همنشین
ترم اولی نبود؛ اما اولین ترمی بود که او را می دید؛ دختر چادری و اهل نماز اول وقت! هم اتاقی ها از او خوششان نمی آمد و پشت سرش می گفتند: از زمان عقب مانده، جامعه دیگر این حجاب ها و بسته بودن ها را نمی پذیرد! او باید خودش را با زمان و محل زندگی اش وفق دهد… فقط متحجرها از این جور آدم ها خوششان می آید!
این جمله، درها را برای دوستی با این دختر، به رویش بست. اگر با او ارتباطی برقرار می کرد، متهم به تحجر و بسته بودن می شد. با این حال، هیچ عیبی در او برای دوری کردن پیدا نمی کرد. شب امتحان بود و هم اتاقی ها سرگرم درس بودند. از صبح سرگیجه و تب داشت و غروب، حالش بدتر شد؛ طوری که چشمانش سیاهی رفت و برزمین افتاد. وقتی به خود آمد، خود را زیر سرم، در درمانگاه شبانه روزی دید. دختر تازه وارد، او را رسانده و بستری کرده بود و تا صبح در کنارش ماند؛ در حالی که دیگر هم اتاقی ها سراغی از او نگرفتند.
دلش آرامش گرفته بود و حتی برای امتحان فردا احساس نگرانی نمی کرد. روبه دختر گفت: من در این مدت، اصلاً رفتار خوبی با تو نداشتم. تو چطوری توانستی این قدر خوب باشی؟
دختر لبخندی زد و جواب داد: با یک جمله از مولایم امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود: به نیکوکاران نزدیک تر شو که از آنان خواهی شد و از اهل شر و بدی دوری کن؛ تا از آنها برکنار باشی.
من هم برای اجرای این فرمان، همیشه با انسان های خوب و مهربان، دوست می شوم و این، باعث شد که بتوانم خوبی را بهتر درک کنم.
لبخندی زد و جواب داد: من هم می خواهم به این کلید طلایی عمل کنم.
دستش را جلو آورد تا با دختر دست دوستی بدهد!
کلید سوم: علم و دانایی
ماشین قرمز رنگی که بالاتر از ۲۰۰ میلیون تومان قیمت داشت، وارد محوطه دانشگاه شد. همه نگاه ها در تماشای ماشین، محو شده بود. صاحب ماشین، دانشجوی ترم اولی بود؛ اما ثروتمندتر از همه کسانی که دراین سال ها در این دانشگاه درس خوانده بودند. نگاه تحسین آمیز همه، او را بدرقه می کرد. جوان دانشجویی گوشه ای ایستاده بود و به دانشجویان نگاه می کرد. صاحب ماشین، پیاده شد و به طرف سالن آموزش رفت. نگاه برخی بر او معلق مانده بود و برخی همچنان بر ماشینش! نگاه می کردند.
صاحب ماشین درمیان نگاه ها گم شد. او درهمان گوشه ای که ایستاده بود، به فکر فرو رفت؛ به راستی در دانشگاه کسی را تا این حد مورد توجه ندیده بود. او هرگز این صحنه را تجربه نکرده بود. آیا ثروت می تواند تا این اندازه کسی را صاحب عزت و مورد توجه قرار دهد؟ اگر این طور است، چرا دین اصالتی برای مادیات قائل نمی شود؟ راستی چه عزتی بالاتر است از این همه نگاه تحسین آمیز؟
در همین افکار، غوطه ور بود که دوستش کنارش ایستاد و گفت: پیام هفته جدید در سالن اجتماعات را خوانده ای؟ از صبح دارم به آن فکر می کنم؛ حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود: عزیزترین عزت ها، علم و کمال است؛ برای این که شناخت معاد و تأمین معاشِ انسان، به وسیله آن انجام می پذیرد و پست ترین ذلت ها، جهل و نادانی است؛ زیرا که صاحبش همیشه در کری و لالی و کوری می باشد و در تمام امور، سرگردان خواهد بود.
هرچه بیشتر به این جمله فکر می کرد، ماشین قرمز در نظرش بی رنگ تر و ارزان قیمت تر می شد.
کلید چهارم: تسلط بر خود
جلسه امتحان در حال آغاز بود که خبر تصادف برادرش را به او داده بودند. دست و پایش می لرزید و اضطراب در نفس هایش جاری بود. آخرین امتحان ترم آخر بود و به هر قیمتی، باید از آن موفق بیرون می آمد. تمام هزینه تحصیلش را در این سال های دور از خانواده، برادرش پرداخت کرده بود و بی شک فارغ التحصیلی اش می توانست باارزش ترین هدیه برای او باشد. با این وجود، نمی توانست خود را آرام کند. برادرش در کما بود و هرلحظه احتمال شنیدن بدترین خبر،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 