پاورپوینت کامل کدوم صندلی؟ ۷۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کدوم صندلی؟ ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کدوم صندلی؟ ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کدوم صندلی؟ ۷۴ اسلاید در PowerPoint :
جنگ نرم، براندازی در کشورهای مدل
استاد فلسفه، صندلی را بر می دارد و درست وسط کلاس می گذارد. او از دانشجویان خود می خواهد مقاله ای بنویسند و ثابت کنند که این صندلی، وجود ندارد. یکی از دانشجویان دو کلمه می نویسد و برگه اش را تحویل می دهد و بعد از تصحیح برگه ها همین دانشجو بالاترین نمره را می گیرد. او در برگه اش نوشته بود: «کدوم صندلی»؟
شاید خنده دار نباشد این که مردمک چشم هایمان درست روی چیزی تمرکز کند؛ آن را به وضوح ببیند و آن وقت از ما بخواهند انکارش کنیم و خنده دارترش این است که ما «بودن» همان چیز را ببینیم و بگوییم «نیست»!
درست که ببینیم، مصداقش را زیاد پیدا می کنیم؛ شاید مثل همین حوادثی که در چند وقت اخیر اتفاق افتاد؛ شکست پروژه ای به نام انقلاب مخملی در ایران؛ پروژه ای که به نقل از پژوهش گران و تحلیل گران سیاسی، از چندین سال قبل کلید خورد.
«کمیته خطر جاریCPD»، یک مرکز مطالعات استراتژیک در آمریکاست. بسیاری از اعضای این کمیته، ژنرال ها و دیپلمات های بازنشسته آمریکایی هستند که با تکیه بر تجربیات خود، خطرهای پیش روی آمریکا را در نقاط مختلف جهان، پیش بینی کرده، اطلاعات خود را در اختیار کاخ سفید قرار می دهند. این کمیته در اواسط سال ۲۰۰۶م. طی گزارشی که مارک پالمر آن را تهیه و تنظیم کرده بود، جمهوری اسلامی ایران را یک خطر جدی برای اهداف آمریکا در منطقه دانست و از برپایی آشوب های خیابانی به عنوان یک اهرم برای تضعیف نظام اسلامی ایران، یاد کرده بود.۱
آن وقت بعضی ها چقدر سرخوشند و توی دلشان قند آب می شود که هستند کسانی آن سوی مرزها که از خواب و خوراکشان زدند و فکر و ذکرشان احقاق حقوق بر باد رفته ملت ایران است!
بنیاد سوروس و کاخ سفید، با تئوری انقلاب مخملی و جنگ نرم، در سه سال پیاپی در تلاش بودند تا در سه کشور مورد هدف، این پروژه را اجرا و عملی کنند و قدرت سیاسی این کشورها را تحت نفوذ خود در آورند. حالا از این سه کشور به عنوان کشورهای مدل نام می برند:
۱. انقلاب گل رز
این جا گرجستان است؛ نوامبر سال ۲۰۰۳ م. هنوز چند روزی به انتخابات ریاست جمهوری مانده، رقابت شدید و تنگاتنگی بین «ائتلاف برای گرجستان نو» به رهبری «ادوارد شواردنادزه» و ائتلاف «تروئیکای گرجستان»، شامل «میخائیل ساکاشویلی و نینو بورجانادزه» در گرفته است. حزب رقیب شواردنازده، به شدت وابسته به غرب است و کمک های مالی فراوانی از آنها دریافت می کند و علاوه بر این، رسانه های داخل و خارج وابسته به غرب نیز به شدت از آنها حمایت می کنند. افراد حزب رقیب، تروئیکای گرجستان، دست به دامن شایعات می شوند و از هر کاری که بتوانند چهره رقیب را تخریب کنند، دریغ نمی کنند. تروئیکا، شواردنازده را به اتهام دروغ گویی، رسوا می کند و سعی می کند با چسباندن برچسب دروغ گویی، او را منفور جلوه دهد. رقابت همچنان ادامه دارد. در کوران رقابت انتخاباتی، بنیاد سوروس که مسئولیت پشتیبانی از انقلاب مخملی در گرجستان را عهده دار بود، از طریق انستیتو جامعه باز و با استفاده از افکار سنجی، پیروزی ائتلاف تروئیکا را پیشاپیش اعلام کرد.
انتخابات برگزار می شود و منابع رسمی، ادوارد شوواردنادزه را برنده اعلام می کنند؛ اما هنوز ساعتی از اعلام نتایج نگذشته که حزب تروئیکا، دولت گرجستان را به تقلب در انتخابات متهم می کند و از مردم می خواهد از حق خود دفاع کنند و به خیابان ها بریزند و با در دست داشتن گل رز و اهدای آنها به مخالفین، خواستار ابطال انتخابات شوند.
ائتلاف تروئیکای گرجستان که از طریق رسانه های آمریکایی و اروپایی حمایت می شد، هواداران خود را به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی دعوت می کرد. جنبش «کامارا» توانست پانزده هزار نفر را در پایتخت، سازماندهی کند. آنان چند روز در مقابل ساختمان های دولتی، مانند ساختمان ریاست جمهوری، تجمع کردند و به پلیس و ارتش گرجستان شاخه های گل رز اهدا می کردند و به دنبال همین شورش ها، مردم، پارلمان دولت گرجستان و ساختمان های دولتی را تصرف کرده، ادارات را تعطیل کردند و سرانجام به دنبال فشار کشورهای غربی و تحصن مردم، ادوارد شواردنازده به اجبار، تن به استعفا داد و گرجستان به دست تروئیکا افتاد و این جنبش، به نام انقلاب «گل رز» ثبت شد.
۲. انقلاب نارنجی
بنیاد سوروس که ظاهراً از پیروزی اش در گرجستان ذوق زده شده بود، در سال ۲۰۰۴م. این بار نوک پیکانش را به سمت «اوکراین» نشانه گرفت؛ زیرا این کشور، دومین کشور بزرگ اروپایی است و با توجه به برخورداری از منابع غنی و هم مرز بودن با روسیه، طعمه مناسبی برای آمریکا بود؛ زیرا از طرفی حلقه محاصره روسیه را تنگ تر می کرد و از سوی دیگر، میان بر خوبی برای دست یابی آمریکا به بازار نفت و گاز منطقه بود.
دخالت محسوس غرب و آمریکا در سال ۲۰۰۴م. در جریان انتخابات اوکراین، موجب شد تا رقابت انتخاباتی بین «یوشچنکو» و «یانوکویچ» که نخست وزیر وقت و هوادار روسیه بود، نفس گیر و تنگاتنک شود. یوشچنکو به کمک حمایت مالی آمریکا و غرب، شروع به مخدوش کردن چهره یانوکویچ کرد و به وسیله شایعه سازی برضد او، یانوکویچ را به دروغ گویی متهم کرد. انتخابات اوکراین برگزار شد و هیچ کدام از دو نامزد رقیب، نتوانستند میزان رای لازم را در انتخابات کسب کنند. یانوکویچ، ۸۸/۳۹ درصد آرا و یوشچنکو ۲۲/۳۹ درصد آرا را به دست آورد و در نتیجه، انتخابات به دور دوم کشیده شد.
در دور دوم انتخابات، «یوشچنکو» قبل از اعلام نتایج رأی گیری، خود را پیروز رفراندوم اعلام کرد و زمینه را برای اعلام تقلب گسترده، آماده کرد.
بعد از شمارش آرا، پیروزی یانوکویچ اعلام شد؛ اما یوشچنکو و هوادارانش، نتیجه را قبول نکردند و دولت را متهم کردند که در جریان انتخابات، دست به تقلب گسترده ای زده است. آنها از مردم خواستند، با در دست داشتن پرچم های نارنجی، به خیابان ها بروند و مانع به دست گرفتن قدرت توسط یانوکویچ شوند و به چیزی غیر از ابطال انتخابات، راضی نباشند. جنبش «پارا» که از مدت ها قبل با حمایت های مالی و تبلیغاتی آمریکا سازماندهی شده بود، رهبری این تظاهرات و تحصن های مردمی را برعهده داشت. طرفداران یوشچنکو که تی شرت، بازوبند، کمربند و مچ بند نارنجی داشتند، مانع ورود یانوکویج به دفتر نخست وزیری شدند و به این ترتیب، اوکراین در شرایط جنگ داخلی و تجزیه، به دو بخش شرقی (طرفداران یانوکویچ) و بخش غربی (طرفداران یوشچنکو) تقسیم شد؛ طولی نکشید که اوکراین در وضیعت فوق العاده قرار گرفت و پارلمان این کشور مجبور شد در رای خود تجدید نظر کند و رسماً اعلام کرد که در انتخابات، تقلب شده است و در نتیجه، دادگاه عالی اوکراین در ۷ دسامبر، نتیجه انتخابات را باطل اعلام کرد و ۲۶ همان ماه را برای برگزاری مجدد انتخابات، تعیین کرد؛ اما این بار، وضع فرق می کرد. انتخابات اوکراین، برای بار سوم برگزار شد؛ اما با حضور دوازده هزار ناظر خارجی؛ زیرا آمریکا مدعی بود دولتی که تقلب کرده دروغ گوست و نمی تواند انتخاباتی سالم برگزار کند و سرانجام این بار، نتیجه انتخابات به نفع نامزد شکست خورده، یعنی «یوشچنکو» بود و این انقلاب که به نقل از نیویورک تایمز، دست کم ۶۵ میلیون دلار برای آمریکا و بنیاد سوروس آب خورده بود، به انقلاب نارنجی اوکراین معروف شد.
۳. انقلاب لاله ای قرقیزستان
«سوروس» این بار برای عملی کردن تئوری آزمایش شده جنگ نرم و انقلاب مخملی، قرقیزستان را هدف قرار می دهد؛ نه این که فکر کنی چشمش را می بندد و گوی چرخان مدل کره زمین را می چرخاند و درست زمانی که کره زمین در اوج و شتاب چرخش است، انگشت اشاره اش را روی یک جایی از کره می گذارد و بعد چشمانش را باز می کند و می بیند که زیر انگشتش نوشته: «قرقیزستان»! نه، شاید قرقیزستان، منابع طبیعی نفت و گاز نداشته باشد، اما به خاطر هم مرز بودنش با چین و افغانستان، جایگاه ویژه و اهمیت استراتژیکی دارد. حادثه ۱۱ سپتامبر، قرقیزستان را بیش از گذشته در کانون توجه آمریکا قرار داد و آمریکا در صدد جابه جایی قدرت در این کشور و تثبیت موقعیت خود در آن جا برآمد. در سال ۲۰۰۵م. پارلمان، نامزدهای مخالف دولت قرقیزستان را رد صلاحیت کرد با همین مسئله، اولین جرقه های انقلاب مخملی زده شد. بعد از برگزاری دو مرحله انتخابات پارلمانی و اعلام نتیجه آن، «عسگر آقایف» به عنوان پیروز میدان رقابت انتخابات اعلام شد و دو مخالف اصلی آقایف به نام های «کولوف»، وزیر سابق امنیت قرقزیستان (از اهالی شمال) به همراه «باقی اف»، نمانیده برکنار شده پارلمان (از اهالی جنوب) با هم متحد شدند و با پیوستن خانم «اتونبایا» نامزد رد صلاحیت شده انتخابات پارلمانی، به صف مخالفان عسگر آقایف، بستر مناسبی برای انقلاب مخلی در این کشور به وجود آمد. در چنین شرایطی بود که جرقه های انقلاب رنگی یا انقلاب گلی، توسط جنبش مقاومت جوانان کاکل، تبدیل به آتش بزرگی شد که تمامی مناطق قرقیزستان را به سرعت در بر گرفت؛ تا جایی که معترضان، فرودگاه و ساختمان های دولتی را به محاصره خود در آوردند و مخالفین «آقایف»، دفتر ریاست جمهوری را در «بیشکک» به دست گرفتند و «آقایف» خواستار کناره گیری آقایف شدند. عسگر آقایف با بحران به وجود آمده چاره ای جز فرار ندید و با متواری شدن او، جابه جایی قدرت با حمایت و سازماندهی آمریکا، صورت گرفت. او پس از فرار، سفیر آمریکا در قرقیزستان، استفان یانگ را عامل اصلی انقلاب معرفی کرد و گفت: یک هفته قبل از وقوع این حوادث در شبکه جهانی اینترنت، نقشه این انقلاب منتشر شد. این نقشه را استفان یانگ، تدوین کرد و این انقلاب، دقیقاً مثل نقشه صورت گرفت. در وقوع انقلاب لاله ای در قرقیزستان، نقش بنیاد سورس و پشتیبانی و حمایت مالی کاخ سفید از مخالفان دولت این کشور، عامل تعیین کننده ای بود.
ارباب حلقه ها
در همه مدل های فوق و انقلاب های رنگینی که کاملاً مشابه هم تکرار می شدند، رد پای «بنیاد سوروس»، به وضوح دیده می شد. جرج سوروس که مؤسس این بنیاد است، یک میلیاردر معروف آمریکایی و صاحب بنیاد و فروشگاه های زنجیره ای سوروس در جهان است و اموال خود را وقف تغییر و براندازی حکومت های مخالف آمریکا کرده است. یکی از روش های وی، پرداخت هزینه و تأمین بودجه مورد نیاز اپوزیسیون و گروه های مخالف حاکمیت و اعطای بورس تحصیلی، تأسیس NGO و نشریات و رسانه های واقعی و مجازی می باشد.
او بعد از انقلاب رنگی اوکراین در مصاحبه ای اعلام کرد: «کشورهای بعدی هدف انقلاب رنگی، حکومت های قزاقستان، روسیه سفید، قرقیزستان، ازبکستان، آذربایجان، ایران و تاجیکستان هستند». وی در ادامه گفت: «موسسه سوروس، بابت تغییرات حکومتی در اوکراین، تا کنون مبلغ هفتاد میلیون دلار هزینه کرده است»، از جرج سوروس در تحلیل ها و مقالات رسانه های خارجی، غالباً به عنوان سرمایه دار بزرگ آمریکایی و یکی از معماران اصلی انقلاب مخملی نام برده می شود. معمار اصلی انقلاب مخملی در یکی از سخنرانی هایش می گوید: «ماموریت ما در اروپای شرقی، به پایان رسید؛ حالا نوبت خاورمیانه و جهان اسلام است»!۲
حالا حکایت ما، حکایت همان دانشجویی است که به صندلی وسط کلاس خیره می شود و توی برگه اش می نویسد: «کدوم صندلی»؟
پی نوشت:
روزنامه کیهان، ۹/۴/۸۸؛ مقاله این همان است، حسین شریعتمداری.
یادداشت سیاسی، معاونت سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 