پاورپوینت کامل شناخت الگوهای رفتاری و ارتباطی در نظام اقتصاد اسلامی ۹۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شناخت الگوهای رفتاری و ارتباطی در نظام اقتصاد اسلامی ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شناخت الگوهای رفتاری و ارتباطی در نظام اقتصاد اسلامی ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شناخت الگوهای رفتاری و ارتباطی در نظام اقتصاد اسلامی ۹۳ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
اشاره:
معضلات معضلات اقتصادی کشور از منظره های گوناگون تحلیل و چاره جویی می شود . در این میان، مدافعان نظریه اقتصاد
اسلامی دو عامل اساسی را مهم تر از بقیه عوامل می دانند:
× ضعف در نظریه پردازی در حوزه مباحث اقتصاد اسلامی
× کم اعتقادی مجریان و کارشناسان به جایگاه و کارآمدی اقتصاد اسلامی .
حجه الاسلام میر معزی از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه و مدیرگروه اقتصاد اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
ونویسنده کتاب ها ومقالات متعدد در آن حوزه ازکسانی است که با این نگاه مسایل اقتصادی را پیگیری می کنند . با تشکر از ایشان
که در این گفت وشنود شرکت کردند، مصاحبه را ملاحظه می کنید .
«پگاه »
با سپاس و تشکر از وقتی که در اختیار نشریه پگاه قرار دادید . به نظر می رسد که اقتصاد ما یک اقتصاد بحران زده است و نیاز به
رفورم دارد . شما اصولا با این سخن موافقید؟ و در فرض پذیرش، تلقی شما از اصلاحات چیست و اصلاحات را چگونه معنا می کنید؟
اصلاحات در ادبیاتی که ما از غرب داریم، به معنای رفورم یا تغییر شکل در یک چهارچوب خاص است; یعنی اصل چهارچوب را
ثابت نگاه می دارند . تغییراتی را که در این چهارچوب ایجاد می کنند، اصلاحات می نامند . در مقابل، انقلاب است که اصل
چهارچوب و نظام عوض می شود و به هم می ریزد . در ادبیات اقتصادی نیز، اصلاحات اقتصادی – تا آن جایی که من در کتب و
مقالات دیده ام – معمولا در دو معنا به کار برده می شود: یکی اصلاحات به معنای خصوصی سازی است; یعنی کوچک کردن دولت و
کم کردن فعالیت های دولتی در اقتصاد . اصطلاح دیگر، به معنای اقداماتی است که برای رفع معضلات اقتصادی مثل تورم،
بیکاری، رکود و . . . انجام می شود . بنابراین، این دو معنا با رفورم نیز ارتباط دارند; یعنی کسانی که اصلاحات اقتصادی را به هردو
معنا به کار می برند، منظورشان این نیست که کل نظام به هم بریزد و نظام دیگری به وجود آید; بلکه در چهارچوب نظام معینی،
یک سری تغییراتی را پیشنهاد می کنند . اصلاحات اقتصادی به معنای اول و دوم نیز با هم ارتباط دارند; یعنی کسانی که
خصوصی سازی را اصلاحات می دانند، معتقدند که با خصوصی سازی، معضلات اقتصادی حل می شود . این در حقیقت خلاصه ای
است از اصلاحات در ادبیات امروز ما . اما در ادبیات دینی، اصلاحات، اقداماتی است که در جهت تحقق احکام الهی در جامعه
انسانی انجام می شود . در کلمات امیرالمؤمنین – علیه السلام – و امام حسین – علیه السلام – نیز به آن اشاره شده در آیات قرآن هم
به انبیا لقب مصلحین داده است و برخی از انبیا را با عنوان مصلح یاد می کند . علت این است که هدف انبیا اجرای احکام الهی در
زمین بوده است . با این تلقی از اصلاحات، ما می توانیم بگوییم که از دیدگاه اسلامی، اصلاحات یعنی اقداماتی که برای تحقق
دستورات خداوند به نحو کامل، انجام می گیرد; حالا چه در فرد، چه در جامعه و چه در یک نظام . به همین ترتیب، وقتی وارد
اصلاحات اقتصادی می شویم، اصلاحات اقتصادی هم یعنی اقداماتی که در حوزه تولید، مصرف و توزیع انجام می گیرد و هدف این
اقدامات آن است که این سه حوزه را مطابق با احکام الهی کند; حالا چه در رفتار فردی، چه در سیستم و نظام اجتماعی . بنابراین،
منظور ما از اصلاحات اقتصاد، چنین فعالیت هایی است .
با توجه به تعریفی که شما از اصلاحات کردید و آن را منتسب به ادبیات و فرهنگ دینی و انبیاء شمردید به نظر می رسد تعبیر شما
بیش تر با انقلاب همخوانی داشته باشد تا با اصلاحات . چون انبیا در چهارچوب جامعه خودشان دست به اصلاحات نمی زدند .
اصلاحات در ادبیات دینی، اعم است . اصلاحات یعنی حرکت به سوی احکام الهی . حال اگر در جامعه موجود، این حرکت به معنای
انقلاب باشد، اصلاحات است، و اگر جامعه ای است که چهارچوب های اسلامی دارد و نیازمند تغییراتی است، آن تغییرات نیز به
معنای اصلاحات است . مثلا فرض کنید در جامعه ای که کفر حاکم است و تمام روابط بر اساس کفر و شرک است، اگر انبیا در آن جا
ظهور کنند، به اصطلاح فعلی و ادبیات امروز ما، انقلاب می کنند; ولی اگر در یک جامعه اسلامی که بسیاری از احکام خدا اجرا
می شود، ولی برخی تعطیل شده اند، اگر کسی بخواهد حرکت اصلاحی به معنای دینی انجام دهد، این تحت عنوان رفورم قرار
می گیرد و می شود آن را با اصلاحات امروز منطبقش کرد .
بیش از ۲۰ سال است که از انقلاب اسلامی ایران می گذرد . خیلی ها معترفند که مبانی اقتصاد ایران، بیش تر غربی است تا اسلامی .
آیا اصلا نظام اقتصادی اسلامی وجود دارد یا خیر؟ آنچه که ما در حوزه های شیعه می بینیم، فقط اقتصادنا نوشته شهید صدر است
و اخیرا یک سری پژوهش های جزئی تری نیز انجام شده است . ولی همیشه با عنوان «نظام اقتصادی اسلام » مواجه هستیم . اگر این
نظام اقتصادی وجود دارد، چرا در سیستم ما به آن چندان اعتنا نمی شود .
ما اعتقاد داریم که اسلام نظام اقتصادی دارد; گرچه این بحث محل اختلاف است . در این زمینه اقوال متعددی وجود دارد: برخی
قائلند که اسلام دارای نظام اقتصادی نیست و می گویند اسلام در رابطه با اقتصاد اظهارنظری نکرده است .
این برخی، دین شناسان هستند یا خیر؟
بله . دین شناسند; ولی به اصطلاح امروز می شود گفت حداقلی . برخی نیز می گویند که اقتصاد اسلامی وجود دارد . منتهی اقتصاد
اسلامی را چیزی جز همین احکام موجود در رساله ها که راجع به بیع و شراء هستند، نمی بینند . شهید صدر فرمودند که اسلام
دارای مکتب اقتصادی است و مکتب یا مذاهب را به معنای روش های کلی که برای حل معضلات اقتصادی است، تعریف کردند .
البته ایشان اصطلاح مکتب را به کار نبرده اند و مترجم مکتب نوشته است و از این فراتر بسیاری الآن معتقدند که اسلام دارای
نظام اقتصادی است; نظام به معنای خاصی که فراتر از مکتب است . یعنی در روابط اقتصادی هم دخالت کرده و رابطه ها و
الگوهای رفتاری را تعریف می کند . این مسئله اکنون میان اندیشمندان اقتصادی، طرفداران فراوانی دارد . شما نگاه به داخل
نکنید . الآن اقتصاد اسلامی در داخل ایران تازه شروع به بالندگی کرده است . در کشورهای اهل تسنن مثل عربستان، کویت، مصر
و حتی پاکستان، کار زیادی در رابطه با اقتصاد اسلامی انجام داده اند و الآن نظریات بسیار پخته ای در رابطه با نظام اقتصاد اسلام
وجود دارد . گرچه در میان آن ها هم این اختلاف به چشم می خورد . ولی بنده خودم شخصا بر اساس مطالعاتی که داشتم، معتقدم
که اسلام دارای نظام اقتصادی است و این مطلب را در قالب چند مقاله نوشتم و اثبات کردم . این مقالات در مجلات مختلفی چاپ
شده است . نظام اقتصادی را می توان «مجموعه ای از الگوهای رفتاری و روابط خاص که بین گروه های شرکت کننده در اقتصاد
یعنی مردم و دولت – ایجاد می شود و این الگوها و روابط خاص اهداف خاصی را دنبال کنند» تعریف کرد .
نظام دارای یک سری مبانی ارزشی و بینشی است و این بحث در ادبیات نظام ها انجام می شود و جزء چیزهای مسلم است و چیزی
نیست که ما از خودمان درآورده باشیم; یعنی جهان بینی خاصی حاکم بر یک نظام است . مثلا اگر شما در نظام سرمایه داری،
یک سری اصول، مثل فردگرایی، مثل دئیسم (Deism) و نظام طبیعی حاکم است . یعنی اگر شما فردگرایی یا نظام طبیعی را
از نظام لیبرالیستی نفی کنید، بسیاری از اصول اقتصادی آن به هم می ریزد . بنابراین نظام دارای یک سری مبانی بینشی خاص
است . بنابراین ما نیز در اسلام مبانی بینشی خاصی داریم . فرض کنید نسبت به جهان، نسبت به رابطه این دنیا با آخرت، نسبت به
انسان، نسبت به خدا و نقش خداوند متعال در این جهان و . . . دیدگاه های خاصی داریم که زیربنای یک نظام را تشکیل می دهد .
بعد از آن یک سری مبانی به معنای قواعد کلی است که برخاسته از مبانی بینشی است و در حقیقت اصول کلی روش حل مسائل
اقتصادی را در این نظام نشان می دهد . مثلا فرض کنید که در نظام غربی، آزادی مطلق است; اما در نظام اسلامی آزادی در
چهارچوب احکام شرع قرار می گیرد .
البته در آن جا هم مطلق نیست; بلکه باید در چهارچوب احکام لیبرالیسم بگنجد .
احکام لیبرال بر اساس فردگرایی وضع شده و این رفتارها در چهارچوب قوانین است و خود آن قوانین بر اساس آزادی وضع
شده اند; لذا آن ها در بسیاری از رفتارها آزادترند . مثلا در نظام غربی بحث دولت محدود را مطرح می کنند که این یک قاعده کلی
است . مبانی هم دارد و استدلال هم کرد و می شود این دولت محدود را به مبانی بینشی خود وصل می کنند و می توان از آن ها این
بحث را استنباط کرد . ما هم در اسلام یک سری مبانی داریم . من اسم دولت اسلامی را «دولت مصالح » گذاشتم که می توان از
مبانی بینشی اسلام استنباط کرد . یک کتاب بسیار مختصری هم در رابطه با مبانی فلسفی نظام اقتصاد اسلام نوشتم و کتابی هم
در رابطه با مبانی مکتبی نظام اقتصادی نوشتم که تقریبا شبیه آن چیزهایی است که شهید صدر اسمش را مذهب اقتصادی
گذاشته است . منتها ما برخی از زیربناهای این مذهب را که شهید صدر به معنای بنیان های اقتصادی توضیح داده است، تحت
عنوان فلسفه اقتصاد توضیح داده ایم . چون نظام اقتصادی یک سری اهداف دارد . مثلا نظام سرمایه داری، اولین هدف و بالاترین
هدفش رشد است و آن ها چندان به عدالت نمی پردازند; دلیل هم دارد .
البته منظور از عدالت، بیش تر بحث توزیع ثروت و درآمد در اقتصاد است . آنچه ما در اقتصاد داریم، بحث کیفیت توزیع ثروت و
درآمد است . آن ها برداشت خاصی از عدالت دارند که منافاتی با اختلافات درآمدی ندارد; در حالی که ما در نظام اسلامی مهم ترین
و اصلی ترین هدفمان عدالت است . اگر رشد را هم می خواهیم، به نحوی می خواهیم که منافعش بین مردم تقسیم شود; اما رشدی
که منافع آن به دست گروه خاصی می رسد، مطلوب نیست . بنابراین یکی از مشخصه ها، اهداف است . در اسلام یک سری الگوهای
رفتاری وجود دارد; یعنی اسلام به فرد می گوید که چگونه مصرف کن، چگونه تولید کن، چگونه سرمایه گذاری کن، در مصرفت
اسراف نکن، تجمل گرایی نکن . . . . از میان این دستورهایی که اسلام به یک فرد برای تنظیم رفتارهای مصرفی او می دهد، می توان
یک الگوی مصرفی استخراج کرد . از میان دستوراتی که راجع به تولید می دهد، می توان یک الگوی تولیدی برای فرد استخراج
کرد . همچنین اسلام یک سری الگوهای روابط دارد; یعنی رابطه بین افراد و شخصیت ها و گروه های مختلف اقتصادی را در قالب
عقود توضیح داده است; مثلا در قالب بیع، شراء، مضاربه، مساقات، اجاره و . . . . در حقیقت این عقود چگونگی برقراری ارتباط بین
گروه های مختلف را توضیح می دهند . بنابراین نظام، یعنی آن الگوهای رفتاری و روابطی که بر اساس پاره ای مبانی فلسفی و
قواعد کلی، شکل گرفته، اهداف خاصی را که در راس آن ها عدالت است، پی گیری می کند . حالا اگر نظام اسلامی چنین نظامی
است، باید مبانی فلسفی و مکتبی آن و الگوهای آن را تک تک شمرد تا آن نظام را بشناسیم که در این جا مجال آن نیست . ولی
بحث این است که آیا اقتصاد ایران، یک اقتصاد اسلامی است یا نه . نمی توانیم بگوییم مطلقا اسلامی است یا نیست; زیرا ممکن است
مبانی ارزشی آن اسلامی باشد، ولی بعضی از الگوهای رفتاری آن اسلامی نباشد .
حکومت با مباحث تئوریک اقتصادی در بودجه سالانه بانک ها و . . . درگیر است در این گونه مسایل ما تا چه میزان از نظام اقتصاد
اسلامی دور هستیم؟
یکی از ملاک های اصلی که فراوان در احادیث و در کلام حضرت امام و مقام معظم رهبری به آن اشاره شده است، مسئله عدالت
است; یعنی اگر ما در اقتصاد ایران ببینیم که اختلاف درآمدی بسیار است، و فقر زیاد است، قطعا باید بدانیم که این اقتصاد،
اسلامی به نحو مطلوب نیست . یعنی چیزهایی کم دارد که به این شکل درآمده، والا نظام اسلامی، به گونه ای چیده شده است که
به فقر و به اختلاف درآمدی شدید منجر نمی شود . ما الآن اگر جامعه مان را نگاه کنیم، بی عدالتی ها را می بینیم نیاز به آمار هم
ندارد; زیرا بعضی می گویند که آمارها در دست نیست و نمی توانیم براساس آن ها قضاوت کنیم; ولی به نظر من مسئله از این
حرف ها گذشته است . همه می بینیم که قدرت خرید مردم پایین آمده است، اختلافات درآمدی بسیار است و در این ۲۰ سال،
حرکت ها زیگزاگی بوده است . نمی خواهیم بگوییم که بدتر از قبل از انقلاب شده، ولی آن حرکت مطلوبی را که ما می خواهیم،
یعنی اسلام برای ما ترسیم می کند، آن حرکت مطلوب انجام نشده است . بنابراین قطعا یک سری نقص هایی وجود دارد . حالا این
نقص ها کجاست، باید جست وجو کرد و دید که آیا مثلا در مباحث بینشی ما اشکالی وجود دارد . فرض کنید یکی از اصول اساسی که
در جهان بینی ما است، این است که دنیا وسیله است، هدف نیست . این باید به صورت باور مردم دربیاید; یعنی کسی که تلاش
می کند، اگر هدفش از این تلاش اقتصادی، سود اقتصادی باشد، یعنی غرض بالاصاله آن باشد، این خلاف تربیت اسلامی است .
تربیت اسلامی، این است که ما انگیزه و اهدافمان در همه فعالیت ها، نه فقط در حوزه اقتصاد، بلکه در همه حوزه ها، آباد کردن
آخرت خود باشد . دنیا در حد کفاف و رفاه و محصولی برای آخرت، پسندیده است، اما نباید به جای هدف بنشیند .
البته ممکن است این شبهه به ذهن بیاید که خوب اگر دنیا اساس و اصل نباشد، رشد ایجاد نمی شود، توسعه پدید نمی آید; به آن
معنایی که غربی ها می گویند . چون علت پیشرفت غرب این بوده که در آن جا سود، اصالت پیدا کرده است . اما اگر یک انسان مؤمن
باشد و بر اساس احکام اسلامی حرکت کند، کمترین مصرف و بیش ترین تولید را دارد و توسعه اقتصادی و رشد اقتصادی به نحو
مطلوبی – به طوری که با عدالت هم منافات نداشته باشد – تحقق پیدا می کند; بسیار باشتاب تر از آنچه در غرب تحقق پیدا کرد .
منتها در غرب، یک سری عوامل تاریخی هم در رشد و توسعه دخیل بوده و ممکن است آن عوامل تاریخی برای ما نباشد; ولی از
جهت نظری و از جهت تعالیم مکتب، زمینه رشد و توسعه وجود دارد .
آیا ما آن نظام اقتصادی اسلام را با تمامی الگوها و بدنه و پیکره اساسی و تمام فروعات آن، را در اختیار دیگران قرار دادیم و آن ها
اجرا نکردند؟ !
برخی از مسایل در اسلام روشن است و انجام نمی دهند . برخی از مطالب است که روشن نیست و نیاز به تحقیق دارد و باید
محققین بیش تر کار کنند و این ها را ارائه بدهند . حال،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 