پاورپوینت کامل معارف قرآنی; عرصه ها و قلمروهای نوپدید ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معارف قرآنی; عرصه ها و قلمروهای نوپدید ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معارف قرآنی; عرصه ها و قلمروهای نوپدید ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل معارف قرآنی; عرصه ها و قلمروهای نوپدید ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

۱۶

پگاه: با سپاس و تشکر از وقتی که در اختیار قرار دادید، با توجه به حوزه مطالعاتی حضرت عالی که قرآن پژوهی است، اصولا
پژوهش های قرآنی را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا به آنچه که دغدغه امروز این پژوهش ها است، پرداخته می شود یا خیر؟

امروز، در حوزه مطالعات قرآنی محورها و موضوعات مختلفی وجود دارد که به توجه و اهتمام بیشتری نیاز دارد . ما اگر به
دوره های گذشته در حوزه مطالعات قرآنی نگاه کنیم، حوزه وسیعی را تحت عنوان علوم قرآنی ملاحظه می کنیم . به اعتقاد من،
حوزه مطالعات قرآنی را می توان در سه محور کلان جا داد و عبارت است از:

۱ . محوری که زیر ساخت های باور به قرآن را برای ما مشخص می کند; اصل اعتقاد به الهی بودن متن قرآن کریم . به عبارت دیگر
این محور را می توان تحت عنوان شناخت قرآن یا «قرآن شناخت » مطرح کرد .

۲ . محور دیگر مباحث مربوط به فهم، مکانیسم فهم و راهیابی به محتوای قرآن را تشکیل می دهد .

۳ . پس از این مرحله در حقیقت به حوزه محتوای قرآن گام می نهیم که همان معارف قرآن کریم است و همه نگرش ها و
رهیافت هایی که اصطلاحا از آن تحت عنوان تفسیر ترتیبی یا موضوعی یاد می شود را در بر می گیرد .

در محور اول مباحثی از قبیل اصل وحی، نزول قرآن بر پیامبر، چگونگی نزول وحی بر پیامبران و اعجاز قرآن مطرح می شود که
این دو بحث موضوعات مربوط به آن بیشتر جنبه کلامی دارد; گو این که به طور سنتی در کتاب های علوم قرآنی ما مطرح شده
است که البته به اعتقاد بنده هنوز حق مطلب ادا نشده است . البته این دو بحث در مساله نبوت کتاب های کلامی ما هم مطرح
شده، ولی به باور من مسایل نو پدید، موضوعات جدید و مطالعات تازه ای در این عرصه مطرح شده است، از این رو ضرورت دارد
که درحوزه مطالعات قرآنی با نگاهی ژرف تر و با رویکردی کلامی – قرآنی بدان ها بپردازیم .

اما بخش دیگری از مسایل این محور، موضوعاتی است که جنبه تاریخی دارد; بحث جمع، تدوین و نگارش قرآن در زمان پیامبر
اکرم (ص) و سپس پا بر جاماندن، تحریف نشدن و مصون ماندن این کتاب از هرگونه آسیب و تحریف، از مسایلی است که جنبه
تاریخی می یابد . اما همه این بخش ها به نوعی در ارتباط با شناخت قرآن و اعتقاد به این مطلب است که کتابی که امروز در اختیار
ما مسلمان ها است، الهی و وحی آسمانی است .

چه مصادیقی را به عنوان حوزه های نوپدید می شناسید؟

ملاحظه می فرمایید که امروزه در باب وحی عرصه های جدید و قلمروهای تازه ای مطرح شده است که به تامل جدی نیاز دارد . از
قدیم این مطلب مورد توجه و گاهی احیانا مورد تردید و یا تامل و بررسی بوده که انسان چگونه می تواند با خداوند ارتباط داشته
باشد؟ آیا اساسا چنین ارتباطی ضرورت دارد یا خیر؟

آیا چنین ارتباطی ممکن است یا خیر؟ اگر این ارتباط امکان دارد، چگونه قابل تبیین است؟ مثلا آیا پیامبر معانی القا شده از ناحیه
خداوند را دریافت می کند و یا این که پیامبر متن مضبوط ترکیب یافته از معنا و لفظ را دریافت می کند؟ پیامبر چگونه محتویات
وحی را به دیگران منتقل می کند؟ به عبارت دیگر، آیا پیامبر فقط یک تجربه شخصی دارد که آن صحنه کشف و دریافت وحیانی را
در یک حالت عادی با زبان شخصی خود برای انسان ها بیان می کند یااین که نه مطلب به گونه دیگری است؟

به عبارت دیگر، آیا معرفت وحیانی از قبیل همان معرفت های تجربی درونی است؟ ما یک سلسله تجربه ها و دریافت های حسی –
تجربی بیرونی داریم و یک سلسله مکاشفات و دریافت های درونی که عموم انسان ها هم می توانند با فراهم سازی یک سری شرایط
آن دریافت ها را داشته باشند . حال آیا معرفت وحیانی هم از همین معرفت ها است یا این که معرفت وحیانی نوعی معرفت عقلانی
است و این کمال عقلانی انسان است که دستاورد خود را به انسان های دیگر عرضه می کند؟

این بحث یک بحث واقعا جدی است و می توان گفت که یک بحث قدیمی است، ولی امروز در دنیای معاصر با توجه به فلسفه های
جدید و نگارش های جدیدی که بخصوص در مغرب زمین، در زمینه این موضوعات مطرح شده است، به ویژه پس از عصر علم
گرایی جدید و غلبه تفکر تجربی و علوم تجربی، این مباحث اهمیت بیشتری یافته است; به عبارت دیگر، پس از رهیافت های تجربی
«هیوم » و فلسفه استقلالی «کانت » ، این بحث اهمیت جدی پیدا کرد که آیا از نظر معرفت شناسی انسان می تواند حقایق عالم را به
طور خالص دریافت کند یا آن که کانال دراک وجود انسان در معلومات بیرونی اثر می گذارد؟

در حقیقت قوای ذهنی و وجودی انسان حقایق بیرونی را می گیرد و آن ها را از پنجره ها و تورهای خالص خود می گذارند . ملاحظه
می کنیم که در روزگار ما، «نوکانتی » ها همین جریان را که در مورد علوم تجربی مطرح شده بود، درباره الهیات و وحی هم مطرح
کردند . امروز مساله برای ما این است که آیا وحی واقعا همین طور است ; یعنی وقتی پیامبر می خواهد وحی را دریافت کند،
نمی تواند خالص وحی را دریافت کند و نمی تواند خالص وحی را به دیگران برساند یا این که مساله این گونه نیست؟ !

ما در مورد وحی و فرآیند آن، به عنوان یک پیش فرض در اندیشه دینی حکیمان مسلمان، با توجه به مبانی فلسفی و
عرفت شناختی و همین طور مبانی هستی شناختی آن ها، با دو حقیقت مواجه هستیم:

حقیقت یکم این است که در یک طرف وحی، خدای کاملی است که علم و حکمت مطلق دارد . از سوی دیگر نیز با فضا، فرد و جامعه
انسانی مواجه هستیم که در معرفت های حسی، تجربی، عقلی و شهودی عموم مردم مشترک هستند . اما با توجه به عدم کفایت
معرفت های عمومی بشر در رساندن انسان به مقصد تکاملی ویژه آدمی، آفریدگار انسان که دارای کمال محض است و انسان را
آفریده تا به تعالی و کمال برسد، برای تکمیل بعد معرفتی او در جهت کمال و هدایت و سعادت، راه ویژه ای را – به اقتضای
بوبیت خود – پیش روی انسان گذاشته است که (آن راه ویژه و آن معرفت ویژه) از طریق پیامبران به انسان ها می رسد . پیامبران در
حقیقت همان گیرندگان خاصی هستند که تنها آن ها می توانند، معارف وحیانی را تلقی کنند و خداوند معرفت های ضروری برای
هدایت انسان را به آن ها القا می کند . خدایی که قدرت آفرینش انسان را دارد می تواند ضرورت های هدایتی انسان را به نحو خالص
به آن ها برساند . خدا به برگزیدگان خویش چنان قدرت و توانی را می بخشد که بتوانند وحی را به صورت کامل و ناب به
انسان های دیگر برسانند; به عبارت دیگر، ما معتقد هستیم که عموم پیامبران، هم در تلقی وحی و هم در ابلاغ وحی به انسان های
دیگر معصوم هستند . معرفت وحیانی از هر گونه خطا و نسیان و آسیبی مصون است . بنابراین، این مبنای فکری به خصوص با
توجه به دو محور هستی شناختی و انسان شناختی، با توجه به هدفی که برای انسان فرض شده و به عنوان پیش فرض مورد اذعان
حکیمان مسلمان است که حق نیز همین است .

وحی معرفت ویژه ای است که مکمل معرفت های انسان و لازمه هدایت الهی است . بدین روی ضرورت های بیرونی اقتضا می کند
که ما موضوع وحی را بر اساس مبانی و مبادی مدلل فکری خود، برای دیگران تبیین و تشریح کنیم . طبیعتا ثمرات و نتایجی که
این مبانی به وجود می آورد، غیر از رهاوردهایی است که مبانی فرهنگ مغرب زمین در مورد وحی، اعجاز و مسایل دیگر عرضه
می دارد .

سطح و عمق مطالعات و پژوهش های قرآنی در موضوعات جدید را چگونه ارزیابی می کنید؟

این واقعیت را – با کمال تاسف – نمی توان نادیده گرفت که پژوهش های ما در عرصه زیرساخت های اندیشه دینی گسست داشته
است . به رغم میراث کهن اسلامی و فرهنگ و علوم اسلامی تاریخ علوم دینی و فرهنگی ما، گرچه در برهه هایی از یک سلسله
مطالعات عمیق و قابل توجه برخوردار بوده، ولی با توجه به گسست های تاریخی فراوان با کمال تاسف می توان گفت که پا به پای
زمان پیش نرفته است . برای مثال اگر به آثار کلامی مرحوم شیخ طوسی و آثار علوم قرآنی ای که در قرن های ۵، ۶، ۷ و تا تقریبا ۸
نگاشته شد، بنگریم، می بینیم که سلسله علوم اسلامی در عرصه های مختلف پربار و پرثمر است . اما پس از این دوره به تدریج
می بینیم که نوسان ها و پراکندگی های جدی ای وجود دارد .

ما باید به این حقیقت تلخ اعتراف کنیم که مطالعات کلامی و پژوهش های قرآنی به مفهوم وسیع آن، چه در بعد مباحث قرآنی –
کلامی، چه در بعد مباحث تاریخی مربوط به قرآن، و چه در قلمرو مربوط به هرمنوتیک و معناشناسی قرآن پا به پای زمان پیش
نرفته است . برای مثال همان آثار کلامی و قرآنی که در دوره های گذشته و در قرون گذشته متناسب با زمان خود وجود داشته، در
روزگاران بعدی، وجود ندارد که البته جای تاسف است .

از این رو، در این محور که اشاره شد، در ارتباط با موضوعاتی مثل وحی نزول قرآن، چگونگی اثبات حقانیت قرآن، اعجاز و این که
اساسا اعجاز چیست و چرا پیامبران دارای معجزه بودند، فلسفه اعجاز چه بود، هدف از ارایه معجزات چه بود، چگونگی معجزات
پیامبران، وجوه و چهره های اعجاز قرآن، رهیافت کلامی – قرآنی شایسته ای صورت نگرفته است، و زوایای فراوانی وجود دارد که به
پردازشی عمیق محتاج است .

ما می بینیم که در قرن های گذشته همین موضوعات به خوبی طرح شده، و جلو آمده است، ولی امروز با توجه به پرسش های
جدید، مورد اهتمام جدی واقع نشده است . جا دارد که ما بانگاه دقیق تر و امروزی، با توجه به میراث گرانمایه خود، در این باره به
مطالعه جدیدی بپردازیم .

به اعتقاد من این قلمروها به یک سلسله مطالعات بنیادی و راهبردی نیاز دارد، چون این ها زیر ساخت اندیشه دینی، آیینی و
جهانی را شکل می دهد . در این عرصه ها هر چقدر قوی تر و به روزتر وارد شویم، مجال کار و تامل وجود دارد . به خصوص، چون
مباحث عقلی را به میان می آید، مجال جست وجو وجود دارد . در عرصه های تاریخی هم وضع به همین صورت است; بحث تاریخ
قرآن، چگونگی تدوین قرآن، تحریف نشدن قرآن و مسایلی از این دست همین گونه است .

شما در تقسیم بندی خود، پژوهش های قرآنی را در سه بخش مطرح کردید . دغدغه اساسی شما کدام یک از این محورها است؟

همان طور که اشاره کردید، طبقه بندی موضوعات قرآنی در سه محور می گنجد . محور یکم همان موضوعاتی بود که به آن
اشارت شد; قرآن شناخت یا مباحث مربوط به الهی بودن متن قرآن، معناشناسی و مکانیزم فهم قرآن، تفسیر، و قلمرو معارف قرآن
.

محور دوم که بسیار ضروری است و ما امروز باید به آن بپردازیم، هرمنوتیک و معناشناسی قرآن یامحور فهم نص است . هر چند
دانشمندان مسلمان معمولا در کتاب های علوم قرآن و همین طور در مقدمه تفاسیر خود مطالبی در مورد چگونگی فهم قرآن و
ساز و کار آن تدوین کرده اند، ولی به نظر می رسد که این مطالب پاسخ گوی نیازهای امروز ما در این زمینه نیست .

پس از این که از نظر علمی تبیین کردیم کتابی در اختیار داریم که جاودانه الهی و هدایت جاویدان خداوند برای همه بشریت (تا
روز قیامت) هست، این سؤال مطرح می شود که فلسفه وجودی این متن در میان بشریت چیست؟ آیا فقط باید آن را تقدیس کنیم،
یا این که این متن برای هدایت فرد و جامعه انسانی فرود آمده است؟ اگر برای هدایت است، سؤال این است که راه دستیابی به
هدایت های قرآنی چیست؟ شرایط فهمنده قرآن چیست؟ آیا آسیب هایی در پیش روی فهم ما انسان های غیرمعصوم و متوسط
وجود دارد یا خیر؟ ما چگونه می توانیم از این آسیب ها رهایی یابیم؟ آیا فهم های مختلف مرتبط با متن الهی، همه از یک درجه
اعتبار برخوردارند یا این که می توان فهم های گوناگون بشری را در یک نظام ارزیابی منطقی در ورطه آزمایش قرار داد؟ اگر چنین
چیزی امکان دارد، معیار یا معیارهای ارزیابی چیست؟ امروزه طرفداران هومنوتیک فلسفی مدعی هستند که بر اساس قوانین
هرمنوتیک، با توجه به پیش فرض ها، سؤالات، انتظارات و ذهنیت هایی که برای هر فهمنده و همین طور برای گوینده متن وجود
دارد، ما هیچ فهم قطعی و نهایی یا حجت نهایی نداریم . حال برای اندیشمند مسلمان سؤال است که آیا حقیقتا اینگونه است؟ آیا ما
می توانیم این دیدگاه را بپذیریم؟ آیا گوینده قرآن خود از لحاظ بیان، محتوم یک عصر و فضای تاریخی و فرهنگ عصر معین است؟
همین طور آیا انسان هایی که متن را جست وجو می کنند، محکوم ذهنیت ها و اندیشه های عصر و زمان خود هستند؟ آیا ما هیچ
فهم ثابت مطلق، قطعی و غیرقابل تجدید نظر از مفاهیم قرآن نداریم؟ !

این یک بحث جدی است . با توجه به این که پیش فرض ما این است که گوینده متن الهی و وحی قرآنی خدای حکیم است و این
متن را برای یک هدف و حکمت خاص فرو فرستاده، آیا می توان این اصل هرمنوتیک جدید را پذیرفت که می گویند، متن هیچ
معنای مرکزی ندارد؟ به عبارت دیگر، برای ما این سؤال تحلیلی مطرح است که آیا قوانین هرمنوتیک جدید، برای تمام متون
صادق است، حتی یک متن الهی یا این که همان طور که بسیاری از قایلان و اندیشمندان به این اندیشه اذعان دارند، به فرض
صحت و تمامیت، این قوانین برای متون بشری است؟

اصولا چه چیزی را زبان قرآن معرفی می کنید؟

همان گونه که می دانیم، زبان قرآنی به مفهوم لغت قرآن عربی است . وقتی که بحث زبان دین و زبان قرآن مطرح می شود، سؤال
این است که خداوند در رساندن پیام هدایت به انسان از چه زبانی استفاده کرده است; به عبارت دیگر، وقتی خداوند می خواست
پیام هدایت خود را به انسان ها برساند، آیا از همان زبان عرف عموم مردم استفاده کرد یا از یک زبان ویژه و خاص؟

چنانچه مستحضرید، ما می توانیم بگوییم که زبان های مختلفی داریم; یا به عبارت دیگر می توان گفت که زبان کارکردهای
گوناگونی دارد; گاه زبان جنبه توصیفی دارد، گاه جنبه تحلیلی و . . . . براساس همین کارکردهای گوناگون زبان های مختلف پدید
می آید .

زبان فلسفی خود یک زبان است که به یک گروه خاص اختصاص دارد . زبان عرفانی نیز یک زبان خاص است، زبان علوم محض هم
یک زبان خاص است; تا جایی که می توان گفت هر علمی زبان مخصوص خود را دارد . حال پرسش این است که خداوند برای
رساندن پیام هدایت از چه زبانی استفاده کرده است؟ آیا از همان زبان معمولی و متعارف در میان عموم مردم استفاده کرد یا از یک
زبان ویژه؟

این پرسش، پرسشی اساسی است . البته پاسخ به این پرسش، اگرچه در ابتدا آسان می نماید، ولی خیلی هم ساده نیست . ما در
مواجهه با قرآن کریم می بینیم که عموم مردم از قرآن بهره می برند و پیام قرآن در آن ها اثر می گذارد . در عین حال عالمان هم در
سطحی وسیع از زبان قرآن سود می جویند و احساس بی فایدگی نمی کنند . در صورتی که زبان های دیگر این گونه نیست; زبان
پزشکی فقط برای پزشکان مفید است و برای عموم مردم مفید نیست .

علاوه بر این زبان عامیانه و پیش پا افتاده عموم مردم، یک سلسله خصوصیات و سهل انگاری هایی دارد که زبان قرآن آن سهل
انگاری ها و آن مسامحات را ندارد . همان طور که اشاره کردم، در قرآن کریم از یک سو همه از این زبان استفاده می کنند و از سویی
دیگر، سطوح و ویژگی هایی وجود دارد که خارج از حیطه زبان عرف است; تعبیرهایی چون «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن » ،
«مارمیت اذرمیت ولکن الله رمی » ، «و ما تشاءون الا ان یشاء الله » که خارج از ساخت زبان عرف است . می فرماید: «تو تیر نینداختی
آن هنگام که تیرانداختی، هیچ چیز را نمی خواهید، مگر آنچه که خدا بخواهد» ، «خدا هم ظاهر است، هم باطن و هم اول است و
هم آخر» . این نوع بیان در میان عرف بشر رایج نیست و اصطلاحات خاصی را تداعی می کند . علاوه بر این قرآن برای همه انسان ها
در همه اعصار جاویدان است .

ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.