پاورپوینت کامل نسبت یابی صدق و تعیین وجودی معرفت ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نسبت یابی صدق و تعیین وجودی معرفت ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نسبت یابی صدق و تعیین وجودی معرفت ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نسبت یابی صدق و تعیین وجودی معرفت ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

چکیده:

این مقاله به یکی از مباحث مهم جامعه شناسی معرفت، یعنی نسبت مسئله صدق و تعین وجودی معرفت می پردازد . در آغاز
تعریف، مسائل و دیدگاه ها در زمینه جامعه شناسی معرفت مطرح است . در ادامه به عنوان نقدی بر جامعه شناسی معرفت،
صالت به معرفت شناسی اجتماعی داده است . نسبت و ارتباط مسئله صدق و جامعه شناسی معرفت با دو رویکرد معرفت شناختی و
جامعه شناختی، بخش اصلی مقاله است .

۱ . تعریف و مسائل

برای جامعه شناسی معرفت، تعاریف متنوع و متعددی مطرح شده است . برگر و لوکمان بر این عقیده اند که جامعه شناسی
شناخت، رابطه میان اندیشه انسان و زمینه های اجتماعی آن را بررسی می کند . (۱) به نظر لوکمان و برگر جامعه شناسی معرفت،
مهم ترین شاخه جامعه شناسی و کانون این علم است . مسئله تعین یا موجبیت وجودی، محور این شاخه از جامعه شناسی است .
چنان که از نام این مسئله پیداست، در زمینه رویکرد وجودی عمدتا بر عامل اجتماعی تاکید می شود; اما عوامل دیگری هم نظیر
شرایط تاریخی، زمینه های روانشناختی و اوضاع و احوال زیستی هم به عنوان تعین بخش ها مطرح می شوند . (۲)

مایکل مولکی هم درباره جامعه شناسی معرفت می نویسد (۳) : این علم ابتدا به ارتباط شناخت با دیگر عوامل وجودی در فرهنگ و
جامعه می پردازد . از دلشمغولی های اساسی جامعه شناسان معرفت، این است که نشان دهند چگونه مجموعه های اندیشه، مانند
نظام زیبایی شناختی، نظام اخلاقی، نظام فلسفی، اصول سیاسی و عقاید دینی از زمینه های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی متاثرند .
این علم طرق مختلفی را بررسی می کند که موضوعات شناخت مطابق با تفاوت های موجود در اوضاع و احوال اجتماعی، خود را به
عامل شناسایی عرضه می کنند . چگونه ساخت اجتماعی به طور عینی ساخت احکام، تصورات و تصدیقات را تعین می بخشد؟ چه
عوامل فرهنگی و اجتماعی برفرآورده های ذهنی اثر می گذارد؟ آیا تمامی فرآورده های فرهنگی از عوامل وجودی و اجتماعی
تاثیرپذیرند و چه نوع ارتباطی میان آن دو وجود دارد؟ (۴)

جامعه شناسی شناخت اوضاع و احوال اجتماعی و وجودی معرفت را می کاود . دانشمندان این حوزه به سلسله کاملی از محصولات
فکری، اعم از ایدئولوژی ها، فلسفه ها، فرهنگ ها، اندیشه های سیاسی و کلامی نظر دارند . این شاخه علمی درتمام زمینه ها
می کوشد تا نسبتی وجودی میان معرفت و عوامل اجتماعی و تاریخی برقرار کند . (۵)

۲ . پیشینه و دیدگاه ها

جامعه شناسی معرفت از اواخر دهه ۱۹۲۰ به عنوان یک رشته خاص علمی به رسمیت شناخته شد و با اینکه زمان زیادی از عمر آن
نمی گذرد، توجه بسیاری از محققان علوم اجتماعی را به خود جلب کرده است . البته پیش از این آرای مهمی درباره تعین وجودی
معرفت دیده می شد . کارل مارکس (۱۸۸۳ – ۱۸۸۸) فیلسوف اجتماعی آلمانی، بر این باور بود که در شرایط تاریخی، واقعیت های
اقتصادی، روساخت های ایدئولوژیک را تعیین می کنند . این برداشت مستقیما الهام بخش پاره ای از تحلیل های جامعه شناسان
شد . کندوکاوهای لوکاچ (۱۹۷۱ – ۱۸۸۵) فیلسوف مجاری، از این قبیل است . مارکس با اعلام این نظریه، پیام آور بزرگ
جامعه شناسی معرفت شد .

امیل دورکیم (۱۹۱۷ – ۱۸۵۸) جامعه شناس بزرگ فرانسوی از دیگر طلایه داران جامعه شناسی شناخت است . وی معتقد است که
ساختار اجتماعی، تجربه و ادراک حسی را سامان می دهد . او به همراه برول (۱۹۳۹ – ۱۸۵۷) و موس (۱۹۵۰ – ۱۸۷۲) جوامع
ابتدایی را مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که مقولات اساسی شناخت، منشا اجتماعی دارد . نگاه کلی دورکیم
چنین بود که رده بندی اشیاء، رده بندی انسان ها را نشان می دهد . !؟

این حقیقت است که دورکیم سعی کرد توضیحی جامعه شناسانه در باب منشا مقولات بنیادین فکر بشر و اشکال استدلال وی
ارائه کند . به عنوان مثال، او استدلال می کرد که مقولات زمان و مکان، و قوه و تناقض، از یک گروه به گروه دیگر، و در یک گروه نیز
از یک زمان تا زمان دیگر، متفاوت اند . از نظر دورکیم، وجود این تنوع فرهنگی مبین این است که مقولات اساسی ما و قواعد
منطقی مان تا حدی به عوامل تاریخی و نتیجتا اجتماعی وابسته اند . این امر بررسی محتوای شناختن علم را به وضوح ممکن
می کند; زیرا به نظر می رسد که نتایج در هر جامعه فکری خاص، حداقل تا اندازه ای تحت فشار عواملی نظیر منابع فرهنگی،
ساخت گروه اجتماعی و جایگاه آن در جامعه بزرگ تر قرار دارد . (۶)

قهرمان جامعه شناسی معرفت، فیلسوف بزرگ آلمانی، ماکس شلر (۱۹۲۸ – ۱۸۷۴) می باشد . شلر در دانشگاه ینا پزشکی و فلسفه
خواند و در آن جا فیلسوف برجسته ایده آلیست، یعنی ردلف ایکن معلم او بود . نخستین کار شلر رساله اش در سال ۱۸۹۹ بود و
دومین کار او کتابی است با عنوان «صورتگرایی در اخلاق و اخلاق مادی ارزش ها» . (۷)

اصطلاح «جامعه شناسی معرفت » از اوست . شلر معتقد است که عوامل واقعی مختلفی در ادوار تاریخی، نظام های فکری و فرهنگی
را به گونه های مختلف تعین داده اند . شلر مفهوم مارکسیستی «زیرساخت و روساخت » را به کار برد و حتی آن را توسعه داد; به
گونه ای که این عوامل زیر ساختی حتی شامل سائق های غریزی هم می شد . هدف اساسی وی پایه گذاری انسانشناسی فلسفی،
کشف جریان تحول معرفت و مشخص کردن عوامل مؤثر در علیت تاریخی بود . (۸)

منظور اصلی شلر این بود که دشواری های نسبی گرایی را از سر راه بردارد . از این روبه اعتقاد وی تعینات اجتماعی فقط محتوای
افکار و عقاید را شکل می دهد و تاثیری بر جریان ماهوی آنها ندارد . شلر با تفکیک معرفت به سه قسم، معرفت رستگاری، معرفت به
فرهنگ و معرفت به کنترل معتقد شد که هر نوعی از معرفت، تابع معرفت عالی تر و در خدمت آن است . (۹)

اما کسی که دقیق ترین و بلندترین شالوده منظم جامعه شناسی معرفت را فراهم کرد، مانهایم (۱۹۴۷ – ۱۸۹۳) جامعه شناس
آلمانی – انگلیسی بود . او نیز همانند شلر مفهوم زیر ساخت را گسترش داد و معتقد شد که عوامل وجودی فراوانی از قبیل شرایط
زیستی، عناصر روانی، پدیده های معنوی و حتی عوامل مافوق طبیعی، می تواند تعین بخش معرفت بوده و جانشین مناسبات
اقتصادی مارکسیستی باشد . تحقیقات او عبارت بود از بررسی هایی درباره رقابت، تفکر محافظه کارانه، مسائل مربوط به نسل ها و
عقاید اقتصادی . او معتقد است که پدیده های جهان مادی و ارتباط میان آنها اموری بی تغییر تلقی شده است . مانهایم منظما به
جهان طبیعی و مفاهیمی که مناسب مطالعه آن است، به مثابه چیزهایی «غیر زمانمند و ثابت » اشاره می کند . او معتقد است که
دانش معتبر درباره چنین پدیده هایی، تنها از طریق مشاهده تجربی و بدون دلبستگی، و با اتکا به داده های حسی و اندازه گیری
دقیق ممکن شود . چون روابط تجربی جهان طبیعی لا یتغیر و عام هستند، معیارهای حقیقت که بر اساس آنها ادعاهای علمی
مورد قضاوت واقع می شوند نیز ثابت و پایدارند . از اینها نتیجه می شود که علم طبیعی، به مرور که خطاها به کنار نهاده شده و
شمار فزاینده ای از حقایق کشف می گردند، در مسیری کم و بیش مستقیم توسعه می یابد . خلاصه آنکه، معرفت علمی از طریق
انباشت تدریجی نتایج همواره معتبر در باب جهان مادی ثابت، تکامل می یابد . (۱۰)

آنچه گذشت، گوشه ای از آراء و اندیشه های بزرگان جامعه شناسی معرفت بود . در این رابطه، اندیشمندان دیگری هم دیدگاه هایی
دارند; از جمله هسن، مرتون، اشتارک، گایگر، رز، پارسنتز و مکتب آدینبورا که بحث درباره آنان مجالی دیگر می طلبد .

در اینجا ذکر سه نکته ضروری می نماید .

۱ . برخلاف فیلسوفان فرانسوی و اسکاتلندی، برخی از فیلسوفان آلمانی و غیر آلمانی نظیر کانت، کوشیده اند تا نشان دهند که
جامعه شناسی معرفت، نه ممکن است نه مطلوب . بنابراین جامعه شناسی معرفت، علمی مرده است . کانت (۱۸۰۴ – ۱۷۲۴)
فیلسوف آلمانی قائل بود که در عین حال که ادراک حسی نمی تواند بدون وجود مفهوم تحقق یابد، اجزای سازنده مفهوم،
پیشینی اند . به همین نحو، تجربه گرایان، علی رغم اینکه مسلک های گوناگونی دارند، همه بر این امر متفق القولند که شاهد صدق
معرفت (علمی) تجربه مستقیم و بی واسطه است که تحت تاثیر شرایط اجتماعی نیست . نهایت چیزی که این فیلسوفان قبول
می کنند این است که عوامل غیر نظری در پیدایش صور ذهنی تاثیر دارند; اما تاثیر این عوامل را در قالب و محتوای فکر
نمی پذیرند . فلسفه های فکر، که از هر حیث دیگر کاملا با یکدیگر مخالفند، از این حیث وفاق دارند که نسبیت معرفتی ناشی از
تاثیر عوامل اجتماعی در معرفت را غالبا به صراحت نفی کرده، و می کوشند تا معرفت را بر مبنایی متین استوار سازند و از این
طریق بر هر گونه شک و شبهه ای غلبه کنند; هر چند آن مبنای متین در خارج از قلمرو و تجارب اجتماعی و تاریخی باشد .

۲ . درباره علم، میان جامعه شناسان معرفت اختلاف است . دورکیم علم را فاقد تعین اجتماعی دانسته، آن را معرفتی مستقل تلقی
می کند . در مقابل، مارکس معتقد است که ریشه های علم در مناسبات تولیدی و اقتصادی نهفته است . این در حالی است که هسن،
رویکرد دورکیم را ادامه می دهد; اما مرتون تحلیل مارکسیستی را پذیرفته است . کارل مانهایم هم با تاثیر پذیری مستقیم از
اندیشه های مارکسیسم، تفاوتی میان علوم طبیعی و انسانی نمی گذارد . این در حالی است که مولکی اصرار دارد که علم هم
واقعیت اجتماعی و بلکه تفسیری دارد . (۱۱)

۳ . جامعه شناسان معرفت معتقدند که معرفت، سه قلمرو خاص دارد: دین (معرفت دینی)، فلسفه (معرفت متافیزیکی) و علم (علم
تجربی). آنان در صددند تا تعین اجتماعی دین، فلسفه و علم را بررسی نموده، عناصر دخیل را در هر یک بازگو کنند . اما برخی از
اندیشمندان، حوزه دیگری را نیز افزوده اند و آن معرفت سیاسی (ایده ئولوژی) است . (۱۲)

۳ . جامعه شناسی معرفت یا معرفت شناسی اجتماعی

اکثر جامعه شناسان بر این عقیده اند که تعین وجودی معرفت مربوط به جامعه شناسی معرفت است . لوکمان و برگر معتقدند که
چون شناخت دارای نسبیت اجتماعی است، پس جامعه شناسی، شناخت توجیه منطقی دارد . آنچه در نظر یک راهب شرقی
«واقعی » است، ممکن است در نظر یک کشاورز آمریکایی «واقعی » نباشد . «معرفت » از نظر یک مجرم با «معرفت » از نظر یک
جرم شناس، کاملا متفاوت است . بنابراین «واقعیت » و «معرفت » در ارتباط با بافت و زمینه خاص اجتماعی معنا پیدا می کند و از این
جاست که نیاز به نوعی جامعه شناسی معرفت پ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.