پاورپوینت کامل اتوپیای قدرت ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اتوپیای قدرت ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اتوپیای قدرت ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اتوپیای قدرت ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
(قسمت پایانی)
چرا جنگ ها برخورد میان تمدن نیست؟
سیاست خارجی امریکا مدت هاست که اذعان می کند تعقیب صلح با پروژه حقوق بشر و حمایت از نهادهای دموکراتیک، در پیوند
است . اخیرا نیز دیدگاهی مشابه این نظریه، توسط دیگر کشورهای غربی پذیرفته شده و سیاست خارجی هیچ کشوری، خالی از
این دیدگاه نیست . گرچه غالبا به خاطر ملاحظات مهم تر کنار زده می شوند، ولی امروزه شاید به عنوان عاملی مؤثر در تاملات
راجع به روابط بین الملل، قوی ترین گرایش از هر زمان دیگری باشد .
هانتینگتون چند انتقاد اساسی بر این دیدگاه (گرایش مسلط بر روابط بین الملل) وارد می کند . او حق دارد بیان کند که
ارزش های فردگرایانه ای که مربوط به فهم غربی از لیبرال دموکراسی است، از رضایت و اجماع جهانی برخوردار نیست . این
ارزش ها که بیان کننده زندگی اخلاقی تعداد معدودی از جوامع غربی است، نمی تواند یک الگو و حالت آمرانه برای فرهنگ های
دیگر داشته باشد . سیاست های خارجی که اجماع جهانی برای ارزش های لیبرال را فرض می گیرند، ناکارآمد خواهند بود . این
انتقادی صریح و اساسی به قطعیت نظریه نئوویلسونی فوکویاما است . اما استدلال هانتینگتون راجع به خطوط گسل میان
تمدن ها، به عنوان سرچشمه و منبع اصلی جنگ ناشی از سوءبرداشت وی، از شرایط جاری زمان ما به همان شدت فوکویاما است .
در نتیجه او تشخیص و تبیینی اشتباه هم از خطرات بالقوه و هم از فرصت های همکاری شرایط جاری زمانه ما ارائه می دهد .
امروزه همانند گذشته، جنگ ها میان ملت ها و قوم های مختلف یا در درون دولت ها، واقع می شود، نه میان تمدن های متفاوت .
خواه این جنگ ها توسط دولت های حاکمه سازمان دهی بشوند یا نه . ادعاهای سرزمینی و اتحادهای مبنی بر آن، از قدیم الایام
همیشه اعضا یا کشورهای متعلق به یک تمدن را به جنگ واداشته و حتی کشورهای مربوط به تمدن های دیگر را نیز به دخالت در
این جنگ ها کشانده است . در جنگ میان ارمنستان و آذربایجان، ایران منافعش با ارمنستان مسیحی گره خورده است، نه با
آذربایجان مسلمان . اشکال متغیر اتحادها و ائتلاف ها در بالکان تکرار چنین داستانی است . همچنین برخی از تضادهای اساسی
قرن فعلی، درون تمدنی بوده است . جنگ ایران و عراق، و نسل کشی توتسی ها توسط قبیله هوتو، در آنچه هانتینگتون به عنوان
تمدن واحد نامیده است، اتفاق افتاده است . جنگ جهانی اول معمولا به عنوان یک جنگ داخلی اروپایی تلقی می شود . جنگ کره
و ویتنام، تخاصم و برخورد میان دولت هایی بود که همگی ادعاهای خود را با بازگشت به ایدئولوژی های غربی توجیه می کردند .
گونه شناسی تمدن ها توسط هانتینگتون، گویای نقشه تاریخ جنگ و تضاد قرن بیستم نیست . بنابراین حتی اگر یک رده بندی
دل خواه هم باشد نادرست است .
اصطلاح و واژه تمدن به چه چیزی اطلاق می شود؟ به نظر می آید هانتینگتون اعتقاد دارد که جهان امروزه در برگیرنده ۶ تا ۹
تمدن است: چینی، ژاپنی، هندو، اسلامی، امریکای لاتین، بودایی، ارتدوکس، آفریقایی و تمدن غربی . با این حال او به این شمارش
کاملا اطمینان ندارد . او در تز خود تردیدهایی در این زمینه نشان می دهد; از جمله تردید در این که آیا امریکای لاتین را باید در
این شمارش جای داد یا نه . او بعد از مدتی درنگ، تمدن یهود را یک مجموعه به هم پیوسته با تمدن غرب می داند . در عین حال
نتیجه می گیرد که یونان جزء تمدن غرب نیست: اگر یک محقق بخواهد تلویحا در صدد پیدا کردن معیارهای هانتینگتون برای
تقسیم بندی تمدن ها باشد، خیلی زود متوجه می شود که این معیار تصنعی، ناشی از تکثر فرهنگی امریکایی است . از نظر
هانتینگتون، یک جامعه یا یک فرهنگ، استحقاق یک تمدن را دارد و چنانچه خودش به عنوان یک اقلیت امریکایی شناخته شود،
می تواند به عنوان یک تمدن معرفی شود; در غیر این صورت تمدن به حساب نمی آید .
چشم انداز تنگ نظرانه تاریخی هانتینگتون که بخش اعظم تحلیل او را شکل می دهد، کلیدی جهت ورود به پیشینه تاریخی
جامعه امریکاست . این تحلیل تلاشی است جهت ارائه چارچوبی تئوریک برای بعد نظری سیاست خارجی امریکا در ارتباط با زنده
نگه داشتن دشمنی های ایدئولوژیکی است که با جنگ سرد از بین رفته اند . نظریه وی بیشتر بیانگر تشویش ها و اضطراب های
امروزی امریکاست تا این که درباره آینده جهان باشد . شعار هانتینگتون (تمدن غرب) ترجیع بند متداول بحث های آموزشی در
دانشگاه های امریکاست . این شعار کمتر با ماورای سواحل امریکا مرتبط است . در حالی که خیلی از ایده های غربی دچار فرسایش
تاریخی شده اند، هانتینگتون مدعی است که تمدن های غربی کاملا، اتحاد یا این که به طور قطع، اکثر آنها به طور خاصی با
همدیگر پیوند دارند . طبق این پیش فرض ها تمدن غربی یا مردم غرب، بایستی به آسانی و بدون مشکل تعریف شوند; در حالی که
قطب مرسوم غرب و شرق، معنای ثابت و ساده ای نداشته است . طی جنگ سرد، شرق به معنی بلوک شوروی بود که با واقع شدن
در کنار ایدئولوژی غربی، به وضوح روشن و سرزنده و مطرح بود . بلافاصله بعد از جنگ سرد، در یوگسلاوی سابق یا هر جای دیگر،
اشاره به تقسیم قدیمی میان مسیحیت شرقی و غربی می شد . امروزه تمدن غربی یا مردم غرب، در نظر هانتینگتون، برای نشان
دادن تضاد و تخاصم بین روابط امریکا با چین و بخشی از جهان عرب است .
وقتی که هانتینگتون به تمدن غربی اشاره می کند، منظور او یک خانواده گسترده با سنت های فرهنگی نیست که برای قرن ها و
سال ها تداوم داشته است; بلکه اشاره به وجه دیگری از جنگ سرد در جهانی است که اطراف ما را شکل می دهد .
هانتینگتون در رد دیدگاه جهانی فوکویاما، مبنی بر این که مدرنیزاسیون و غربی شدن، یکی و با هم مرتبط هستند، حق دارد . در
مناطق عمده ای از جهان، کشورهایی در حال مدرن شدن هستند و تکنولوژی های جدید را جذب می کنند و با فرهنگ بومیشان
تطبیق می دهند; ولی برعکس نظر فوکویاما، تحولات دیگری رخ می دهد . امروزه برای بسیاری از کشورها غربی شدن اقتصاد و
فرهنگشان، به معنی نو شدن نیست; بلکه به معنای عدول از مدرنیته و عقب ماندن از جهان جدیدتر است .
پروژه بازار آزاد جهانی که امروزه توسط سازمان ها و شرکت های فراملی در حال گسترش است، در صدد شکل بخشیدن به زندگی
اقتصادی در هر جامعه ای است تا این که آن را با کارکردهای نوع واحدی از سرمایه داری – آن هم از نوع آنگلوساکسونی آن –
هماهنگ کند . در حالی که انواع متعدد سرمایه داری با اشکال متفاوت باعث انعکاس فرهنگ های متفاوت می شود . دلایل معقول
و منطقی وجود ندارد که فکر کنیم روزی این فرهنگ ها یکی خواهند شد . هم منتقدان و هم حامیان سرمایه داری غربی، تایید
کرده اند که اقتصادهای کاپیتالیستی در هر جریانی بیان کننده و موجد ارزش های فردگرایی هستند . این پیش فرض، برای
اقتصادهای بازار آزاد توسعه یافته که محدود به بخش هایی از اروپای غربی، امریکای شمالی، استرالیا و زلاند نو می شود، برای
مدت های طولانی معقول بود . اما در عمل حاصل یک تصادف تاریخی بود، نه یک قاعده کلی . سرمایه داری در آسیای شرقی،
موجد ارزش های فردگرایانه نیست و استدلال منطقی هم وجود ندارد که تصور کنیم آنها باعث چنین فرهنگ هایی می شوند .
الگوهای متفاوت، روابط فامیلی و خانوادگی، سنت های مذهبی متفاوت، ابعاد زندگی خصوصی نیستند، بلکه شبیه سلایق غذایی
اجتماعاتی هستند که در مقایسه با رفتار اقتصادی، بدون تاثیرند .
هنگامی که بازارهای جهانی توسعه و رشد می کنند تحت یک تمدن اقتصادی واحد متحد نمی شوند، بلکه متکثرتر می شوند و
غالبا به افزایش شدید رقابت جهانی می انجامند . آنچه کمتر درک می شود، توجه به این واقعیت است که هنگامی که رقابت میان
فرهنگ های متفاوت افزایش می یابد، مزیت های نسبی اقتصادی ساختارهای خانوادگی و سنن مذهبی شان مهم تر می شود . تقریبا
بعید است که پیشرفت و توسعه این رقابت ها، همیشه توام با ارزش های کاملا فردگرایانه باشد . مزیت های اقتصادی الگوهای
فردگرایی زندگی خانوادگی که در آن ازدواج به مثابه وسیله کمال نفسانی با ارزش تلقی می شود، چیست؟ چگونه درک فرهنگی از
کودکی به عنوان مرحله ای از زندگی که انسان از برخی تعلقات و تعهدات آزاد است و در برخی کشورهای غربی قوی است، بر
دستاورد آموزشی تاثیر می گذارد؟ در تضادهای اقتصادی قرن آینده این تفاوت های فرهنگی، اساسی خواهند بود . با وجود این، بر
خلاف نظر هانتینگتون، این بدان معنی نیست که دنیا به طور کامل می تواند به تمدن های کاملا تعریف شده و ایستا تقسیم شود .
ظهور بازارهای اصیل جهانی در بسیاری از ساخت های زندگی اقتصادی، تعامل مداوم بین فرهنگ ها را به یک وضعیت جهانی
غیرقابل اجتناب تبدیل کرده است .
آنچه در محیط ما جدید است گسترش جهان شمول تولید صنعتی و به همراه آن، پایان هژمونی هر دولت غربی است و آنچه تازگی
ندارد، کشمکش بر سرزمین، دین، و مزیت های تجاری میان دولت های حاکم است . باید امیدوار باشیم که سیاست عقلانی
می تواند مانع بازگشت بازی بزرگی باشد که در آن قدرت های جهانی برای منافع ژئواستراتژیک خود در آسیای مرکزی و قفقاز با
هم مبارزه کردند . اما خصومت و رقابت های قدرت های بزرگ برای کنترل نفت، احتمالا پایدارترین خطر را برای صلح در میان
مردم آن مناطق به وجودمی آورد; نه تفاوت های فرهنگی میان مردم تشکیل دهنده آن ملت ها .
خصومت ها و رقابت های اقتصادی و کشمکش های نظامی وقتی که فقط از عینک انحرافی برخورد تمدن ها نگریسته شود، قابل
فهم نیست . صحبت از برخورد تمدن ها برای زمانی که فرهنگ ها – خصوصا مردمی که هانتینگتون با مسامحه آنها را «غرب »
می نامد – در تغییرات مداومند، بسیار نامناسب است . از این رو به همان اندازه که چنین سخنی تفکر سیاست گذاران را شکل
می دهد، تفاوت های فرهنگی باعث جنگ می شوند; در حالی که پیش از این در گذشته به ندرت عامل جنگ بودند .
روابط بین الملل و تضادهای اخلاقی موجود در آن
تفاوت های فرهنگی، تضادهای بین المللی را حادتر می کند . این تفاوت ها، نهادهای لیبرال دموکراتیک، از نوع غربی را غیرقابل
تحقق و نامطلوب می کنند . این موضوع یکی از آن دلایلی است که تردید هانتینگتون را نسبت به سیاست های خارجی که به ایجاد
ارزش های لیبرال کمک می کنند، تقویت می کند . اما بزرگ ترین مشکل نظریه وی آن است که این سیاست ها از واقعیت اساسی
تنوع فرهنگی ناشی نمی شوند; بلکه ناشی از این حقیقت تلخ است که ازرش های جهانی بشری می توانند در عمل رقیب و متضاد
باشند .
من جای دیگر نیز مطرح کرده ام که ارزش های انسانی و بشری، اساسا مربوط به ساختارهای فرهنگی هستند . نظریه
نسبی گرایی فرهنگی که زمانی مطرح بود، به نظر من اهمیت چندانی ندارد . این حقیقت است که برخی از ارزش هایی که اساسا
در جوامع غربی مهم تلقی می شوند، از نظر جهانی معتبر نیستند; نه به این معنی که فضائل و رذائل از نظر فرهنگی نسبی و
متغیر هستند .
استقلال فردی، آزادی و انتخاب زندگی شخصی، یک خواست مهم و مسلط در فرهنگ غربی در جوامع امروزی است; در حالی که
من معتقد نیستم که این یک ویژگی اساسی و خصوصیت یک زندگی خوب برای همه انسان ها است . خیلی از انسان ها بدون داشتن
چنین ویژگی هایی، صاحب یک زندگی خوب بوده اند; حتی در آنجا که گستره وسیعی از علائق شخصی، از عناصر ضروری و مهم
رفاه فردی تلقی شود . این هرگز تنها عامل مهم نمی تواند باشد . ارزش انتخاب های واقعی و قابل تحقق نیز به همین اندازه از
اهمیت برخوردار است . همچنین من عقیده ندارم که هر چه این جوامع مدرن تر شوند، استقلال شخصی و آزادی عمل به طور کلی،
یک ارزش والا تلقی می شود . به نظر می آید که این حقایق در مورد انگلیس صدق می کند و اشتباه است اگر آن را به عنوان یک
الگوی مدرن به هر جا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 