پاورپوینت کامل روان شناسی دین و نوستالژیک جهانی ۸۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روان شناسی دین و نوستالژیک جهانی ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روان شناسی دین و نوستالژیک جهانی ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روان شناسی دین و نوستالژیک جهانی ۸۴ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
احمدرضا طاهری پور
دغدغه اصلی دین و روانشناسی، انسان است . در حقیقت، به دنبال این مقصود، مقصد و غایت نهایی تلاش های دین پژوهانه و
کوشش های روانشناختی، همواره تبیین و تامین بهداشت روانی انسان در ابعاد و سطوح متفاوت زندگی انسانی است .
این نوشتار که صرفا در حد طرح بحث و پرسش است، بر برخی توضیحات و پاره ای پیش فرض های اساسی استوار است که ضرورتا
این گفتار، مربوط و متوقف بر آنهاست . توضیح نخست این که منظور از دین در این جا رویکرد عرفانی دین و یا روی آورد معنوی
دین اسلام است که کوتاه و مختصر، به آن اشاراتی شده است .
اما یک پیش فرض که اکنون و در این مجال، فرصت طرح تفصیلی و دفاع منطقی از آن فراهم نیست و بنابراین به مثابه اصل
موضوعی در اساس گفتار پذیرفته شده است، آن است که در سطوح متعالی، تمامیت بهداشت روانی انسان، تنها در صورت شناخت
و معرفت به همه ابعاد، ساحت ها و سطوح ظرفیت های انسانی متصور است و جز در این فرض و حالت، منطقا و طبعا، آدمی
همواره درگیر و دار اضطراب و دلهره ناشی از غفلت و روی گردانی و انصراف از توجه به آن حیطه های مغفول، دائما در رنج درون و
تنش های حاصل از آن به سر می برد . پیش فرض دیگر که از فرض پیشین زاییده می شود، این است که در گستره بهداشت روانی،
لزوما طرح یا طرح هایی از انسان و اوضاع و احوال متفاوت و متطور انسانی، باید در پیش روی داشت تا بتوان در بستر و
پیش زمینه آنها، زمینه مشق نظری و عملی را برای تمرین بهداشتی – روانی انسان فراهم دید . پیداست که هر یک از آن سیاه
مشق ها، مستلزم انسان شناسی های دستگاهی و غیردستگاهی ویژه ای است که بر گرد آن و در پیرامونش انسان پژوهان در
حوزه های متکثر و متنوع انسانی، حلقه زده و حضور می یابند .
این نوشتار، از آن روی که با طرح پرسشی معرفتی و معنوی – دینی روی کردی معرفت شناختی و معناپژوهانه دینی به روانشناسی
به طور عام و روانشناسی تجربی – رسمی به طور خاص دارد، طبعا نگاهی فلسفی – عرفانی – دینی خواهد داشت .
فرضیه و گمانه ای که در این مطالعه، مورد توجه بوده و این نوشتار نیز در جهت تاکید و تقویت گواه مند و مستند آن است، این
است که: ضرورت دارد روانشناسی نوین (تجربی – رسمی) به همت روانشناسان انسانی با حفظ نوآوری های کارآمد خود، با
خودخوانی و بازخوانی مبادی و مبانی معرفتی، به گونه ای نرم افزاری و سیستمی در اطلاعات و برنامه ها تحول یافته و با کشف و
گشایش ظرفیت های تازه در قلمروهای نو، بسط و توسعه یافته، نوسازی گردد . این تحول بنیادین، صرفا در شرایطی تحقق می یابد
که روانشناسی نوین در فهم و ارتباط با فیزیولوژی، فیزیک و هم مولفه های متافیزیک انسان به طور اندام واره و ارگانیک، در
پیش فهم های خود، انقلاب بین رشته ای کند و پارادایم ها و الگوهای پژوهشی تازه ای را پیش گیرد; به گونه ای که مفاصل اتصالاتی و
ارتباطی خود را با دیگر حوزه های انسانی – همانند دین، عرفان، فلسفه، ادبیات و هنر، تاریخ و علوم اجتماعی – بازشناسی، بازیابی
و خود را در این جهت نوسازی کند، و در اندیشه گسست اصولی و اساسی خود از آنها نباشد; بلکه برای نیل و امکان دستیابی به
شناخت و رفتار انسان معاصر، در میان خطوط و سرحدات منطق های انسانی پیش گفته، رفت و آمد کرده، هر گفت وگوی
میان رشته ای را استقبال کند .
در پژوهش حاضر، از میان حوزه های پیش گفته انسانی، حوزه عرفان دینی و یا به تعبیری عام تر و رواتر، معنویت دینی و نسبت آن
با روانشناسی نوین، در خصوص مقوله بهداشت روانی، محل بحث است .
معنویت دینی که در این تحقیق آمده است، سطوح چندگانه آن (فقه، اخلاق، فلسفه و عرفان) مورد توجه بوده است; سطوحی که
در لایه های خود و در زمینه معنویت دینی، هر یک، لایه ها و سطوحی معنوی از بهداشت روانی انسان را تامین و معنویت دین ورزی
و تعالی انسان دین ورز را در سلوک معنوی، تدارک می کنند .
سطوح پیش گفته معنویت دینی (فقه، اخلاق، فلسفه و عرفان) در واقع در درون خود، سیر از قشر به مغز است و از آن روی که این
گذار، از ظاهر به باطن و نیز باطن ظاهر و یا باطن باطن، در مراحل عالی تر و متعالی تر، جز با درنوردیدن و گذشتن و تجربه
سطوحی عمیق و ژرف از عقلانیت (فلسفه یا خرد) منطقا و عرفا صورت پذیر نیست، بنابراین طرح معنویت دینی و یا سلوک
معنوی – معنایی دینی، به ویژه در سطوح متعالی آن، بدون توجه و ملاحظه عقلانیت و سلوک عقلانی، تنش زا و آسیب پذیر و نیز
کاملا خطرخیز و چه بسا گمراه کننده می نماید .
جدا از این بحث، اصولا مفهوم بهداشت روانی انسان، مفهومی لایه لایه است که منحنی های معناداری از بهداشت روانی
فیزیولوژیک تا بهداشت روانی در اعماق و ژرفای لایه های درونی، رمز آلود و تجربه های عرفانی، الهامی و نهایتا وحیانی را نشان
می دهد .
اساسا بهداشت روانی، طرحی برای زندگی، پی گشت معنوی معناگشتاوری در جوشش و رویش درونزاد و فلسفه هایی برای چراها
و چگونگی های زندگی ها و وجودهای انسان است . به نظر می آید که منطقا هر طرحی از این دست، نمی تواند گوشه چشمی به
هستی کیهانی و ارتباط آن با هستی اجتماعی و فردی انسانی، نداشته باشد; چنان که نمی تواند به طور معلق و در میانه های
گسست میان عین و ذهن حقیقت و واقعیت، پایایی و هستایی و باید و هست، پدیدار شود . توجه به بهداشت معنویت مرتبط با
معنای زندگی و معانی معنوی زندگی انسان در این نگاه که در اتصالات میان خرد و معنویت، و معنای عاقلانه و معنوی زندگی از
سویی با عینیت بیرونی و ذهنیت درونی از سویه دیگر، شاید و چه بسا، شناخت و فهم ما را از سخن امام علی (ع) متفاوت کند .
بنابراین، اگر امام (ع) می فرماید: رحم الله امرا تفکر فاعتبر; «خداوند رحمت کند انسانی را که اندیشه می ورزد و درس می آموزد»
(نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۱۰۲، ص ۳۰۲) و یا رحم الله امرا عرف نفسه و علم من این و فی این و الی این، آیا غرض امام (ع)
از اندیشه خودشناسی و این که انسان بداند موقف و جایگاه او در کجاست، تبار او کیست، و جهت حرکت او به کجا و کدام سو است،
آیا این موقف شناسی، تبارشناسی و دیرینه شناسی صرفا به همین معانی رایج اخلاقی و کلامی آن است؟ آیا نمی تواند تواما ناظر به
نوعی دوران شناسی و شناخت تاریخی از زندگی و مناسبات عینی اجتماعی انسان و دوران های تحولی معناجویی معنوی انسان در
شرایط عصری باشد؟ یعنی: تاریخ و جغرافیای تبار عصر و دوران معاصر خویش . تامل ژرف، درک و دریافت و ارایه پاسخ هایی به
پرسش های ذهنی و عینی و نیز حیثیات بین رشته ای انسان معاصر، که با تمامیت بهداشت روانی او گره خورده و درهم تنیده است،
هم در پیش روی دین و هم در نزد روانشناسی، اصلی ترین کانون های چالش خیز معرفتی هر یک را پدیدار خواهد ساخت .
روانشناسی نوین (تجربی – رسمی) به این پرسش های بنیادین و آغازین، در راستای تامین بهداشت ذهنی و عینی روان انسانی، چه
می گوید؟
این تحقیق بر آن است تا تاکیدا بگوید: روان شناسی نوین، توان درونی و ظرفیت محتوایی برای پاسخ به این پرسش ها را ندارد .
جنس این سؤالات، معرفتی است که تجانس و سنخیتی میان آنها و روانشناسی رسمی نیست; پرسش هایی است که منطقا فرا
روانشناختی است .
روانشناسی رسمی و دانشگاهی امروز، به مفهوم و عنوانی پارادوکسیکال و متناقض نما تبدیل شده است . از سویی متاثر از روح
حاکم بر زمان خاستگاه اندیشه های جدید و غربی خود، در متد، روش و محتوای مضمونی و تاکیدهای محتوایی معناگریزانه است
و از سویی کاملا متاثر از تجربه گرایی (Empricism) است .
اثبات گرایی (Positivism) و ماده گرایی (Materialism) تکوین می یابد و از طرفی مرتبا و به تدریج با پدیدارهایی از جمله
معناخواهی های ژرف و قلمروهای معنوی حیات انسانی که جنسا و ذاتا فراتجربی و غیرپوزیتویستی، مواجه شده و حجم وسیعی از
گذاره های معنایی و نیز معنوی را در مکاتب بعدی (فاصله گرفته از فضای اولیه و مسلط پوزیتویستی) در خود جای داده است .
روان شناسی، فرع انسان شناسی است و تا تعریف و یا تعاریف ویژه ای از انسان در ذهن و پیش فرض های خود نداشته و یا ارایه نکرده
باشیم، در حوزه روانشناسی انسانی، در وادی حیرت، سرگردانیم . این پیش فرض ها و تعاریف متفاوت از انسان و درباره انسان،
همان اموری است که در روانشناسی درون زاد نیست .
از جمله پیش فرض های این پژوهش آن است که تغییرات و تحولات معرفتی در روانشناسی، تحولی – تکاملی بوده است و حاصل
توجهاتی است که با تغییر فضای عمومی فرهنگی – فکری جامعه برای روانشاسان پسینی و متاخر، نسبت به روانشناسان پیشینی و
متقدم پیدا شده است .
بنابر آنچه گفته آمد، ضرورت انسان شناسی ژرفانگر و فرانگر معاصر انسان تاریخی و خصوصا انسان معاصر و جدید که با شناخت
دنیای نو نیز همبسته است، در جهت کشف همه وجوه انسان، و ناظر به تمامی حیثیات انسانی، در روانشناسی کاملا پیداست; اما
از دیگر سوی ناتوانی و فقر درونی روانشناسی در انجام این شناخت پیمایشی بین رشته ای و کشفی، اصلی ترین چالش پیش روی
روانشناسی است . دقیقا به همین خاطر است که روح حاکم بر روانشناسی تجربی، دستگاه گوارش مناسب برای هضم مضمون و
ادراک محتوای معرفتی دین، فلسفه و عرفان را ندارد . از آن روی که در پوزیتیویسم به مثابه خاستگاه منطق و روش شناخت
تجربی روانشناسی، جایی برای گزاره های بی معنا، نامفهوم و مهمل متافیزیکی دین، فلسفه و عرفان نمی ماند .
در فضای مسلط اثبات گرایی، روانشناسان رفتارگرا کوشیدند تا از انسان، ماشین – حیوان و از روانشناسی، فیزیک بسازند; چنان که
انسان شناسی خود را از همه جنبه های متافیزیکی، پالوده و از حوزه روانشناسی تجربی، پیراسته و زدودند .
ولی ویلیام جیمز می گوید: «دین انسان، عمیق ترین و خردمندانه ترین چیز در حیات اوست .» (دین پژوهی، الیاده، ص ۲۶۰) و هر
آنچه صبغه دینی داشت، برای یونگ به گونه ای، مهم بود . وی در مقاله روان درمانی یا مقامات روحانی نوشت: «در میان بیماران من
در نیمه دوم زندگی ام، یعنی در طول بیش از سی و پنج سال، حتی یک نفر هم نبوده است که مسئله و مشکل او در تحلیل آخر،
جست وجوی نوعی نگرش دینی در باب زندگی نبوده باشد .» (همان، ص ۲۸۹) فروید بر آن است که دین از ترس های اولیه و نیاز به
حمایت خواهی بشر، نشات گرفته است . تصور خدا همان فرافکنی روح در آیینه جهان کودک و آرزوهای ناخودآگاه او درباره قدرت
مطلق و حمایت شدن و کوششی برای کنترل خشونت نامتشخص جهان از طریق شخصیت بخشیدن به آن به عنوان خدای پدروار
است . فروید، دین را پندار یا توهم تلقی می کرد .(همان، ص ۲۸۰)
در هر روی، میان انسان و بهداشت روانی، در روایت روانشناختانه آن، و انسان و بهداشت روانی در روایت عرفانی و نیز فلسفی،
اخلاقی و فقهی دینی، تفاوتی فاحش و فاصله ای پرناشدنی وجود دارد; مگر آن که اسباب و لوازم تقریب ذهنی – زبانی بین حوزه ای
و میان رشته ای فراهم آید .
هر چند به نظر می آید که مجموعه روایت های دین و زحمات روانشناسی رسمی، و ضرورت نیاز به رهیافت های روانشناسیک در
تامین لایه های احساسی – ادراکی، بهداشت روانی کنش فردی و اجتماعی انسان را ارج می نهد و می پذیرد، اما این روانشناسی
رسمی است که غالبا یا تجربه های معنایی – معنوی را در سلوک عقلانی – عرفانی بر نمی تابد و یا در نمی یابد و نسبت به آنها در
موقعیت نفی و دفاع از خود می پردازد و یا نسبت به آنها به طور حرفه ای بی تفاوت و خنثی است . در هر حال نیاز آدمی به
متافیزیک، و حتی در دانش های جدید، یک ضرورت منطقی – معرفتی است که از آن گریزی نیست .
عرفان دینی، به مثابه متعالی ترین رویکرد و کانونی ترین آموزه های درونی و ژرف دین، در قیاس با لایه های کلامی – اخلاقی و
فقهی، فاصله میان انسان عرفانی با انسان روانشناسیک و تفاوت سطح بهداشت روانی عرفانی با بهداشت روانی انسان در
روانشناسی، بسیار متفاوت است . عرفان، سلوک در سرزمین های تشنگی و ذوق حیرانی و ادراک معانی و معنوی روحانی است . به
بیان مولوی: (دفتر چهارم
آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
تا سقا هم ربهم آید خطاب
تشنه باش، والله اعلم بالصواب
عرفان، شناخت ژرف و تجربه درونی و سلوکی اسماء و صفات حضرت حق در روندی تحولی و دریافت و شهودی اشراقی و ذوقی
است . در سطوح پیشرفته، اصولا فرض بهداشت روانی، منهای معنویت دینی و فرزانگی عرفانی و شوریدگی روحانی، ناممکن است
و ناشی از انسان شناسی کژتابانه و یا در واقع ناانسان شناسی است که بنیادش بر آب است . خانه بهداشت روانی در سطوح
متافیزیولوژیک، بی عرفان توحیدی دین، سست و شکننده است; به ضریب شکستگی و سستی خانه عنکبوت: ان اوهن البیوت
لبیت العنکبوت (سوره عنکبوت، آیه ۴۱).
بنابراین، براساس روایت «آگاه ترین مردم به نفس خود، آگاه ترین ایشان به پروردگار خویش است » (اعلمکم بنفسه، اعلمکم بربه)،
معرفت نفس، همان روان شناسی و خودشناسی است که اقرب طرق به ماورای طب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 