پاورپوینت کامل اسارت تمدن در جهان وحشت ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اسارت تمدن در جهان وحشت ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسارت تمدن در جهان وحشت ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اسارت تمدن در جهان وحشت ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
۱۹
ظهور عصر تحصلی جدید
در دوره معاصر، اصول و آرمان های مکاتب و مرام های قرون جدید، استقرار یافته است . قرون معاصر بستر پیدایی پست مدرنیسم
است . عمده پیامدهای مکاتب فلسفی و مرام های سیاسی در این دوره به شرح زیر است:
۱ . نفی متافیزیک .
۲ . فرو ریختن نهادهای مسلط سنتی سیاسی (سلطنت)، مذهبی (کلیسا) و اجتماعی (اشرافیت) .
۳ . شیوع نقادی، تشکیک و تردید در ساختارهای انسان .
۴ . خلع ید از دین در شئون حیات بشر .
۵ . رشد و سلطه صنعت و اسارت انسان در چنگال ماشینیسم .
۶ . از خود بیگانگی و بی هویت شدن انسان .
۷ . مصرف زدگی مفرط .
۸ . تغییر مرام علم از «کشف حقیقت » به «کسب قدرت » و تامین نیازهای نفسانی بشر .
۹ . کمیت گرایی و آمارگرایی صرف .
۱۰ . خلاء معنوی و رنج پوچ پنداری .
۱۱ . بحران اخلاق و ارزش ها
علم گرایی ( (Scientisme از قرن نوزدهم رواج یافت و جامعه شناسان چون «آگوست کنت » و «دورکهایم » در حوزه علوم
اجتماعی از آن پیروی کردند . دورکهایم در زمان خود برای مبارزه با نگاه ابهام آمیز متافیزیکی می گفت: امور اجتماعی را باید
مانند یک شی ء در نظر گرفت و در این باره پافشاری کرد، تا بتواند راه دید علمی را در امور اجتماعی هموار کند . ادامه این راه را به
آنجا کشید که شی ء پنداشتن امور اجتماعی، مانند هر راه و روش افراطی، موجب انحراف و مانع دیدن ابعاد دیگر امور اجتماعی
شد .
از دیگر تحولات فکری قرون معاصر در جهان غرب، مساله راسیونالیزم است; یعنی مذهب اصالت عقل و یا عقل گرایی و آنچه به
حساب عقل می آید . این تحول در واقع ادامه راه دکارت و مذهب اصالت عقل است که عقل و خرد را مبنای هر گونه علم و معرفتی
می پندارد و در نتیجه به قابلیت های دیگر انسانی بی توجه است و آنچه را که عقل درک می کند، یعنی با ملاک بدیهیات عقلی
سنجیده می شود، اصیل و معتبر می انگارد .
همین نحوه تفکر موجب جدایی تن و جان شده است; یعنی بی توجهی به غرایز و عواطف و به عوالم درونی انسان . غافل از این که
همه عالم انسانی را نمی توان به ملاک عقل شناخت . با آنکه روانکاوی اهمیت ضمیر ناخودآگاه، یعنی دنیای پشت پرده ذهنی را به
علوم انسانی شناساند و افق تازه ای گشود و اهمیت انگیزه ها و رفتار غیر عقلی را نشان داد، مع الوصف قالب های فکری و مقولات
ذهنی ناسیونالیسم و منطق عقلی که حاکم و ناظر بر تجربه خاص مغرب زمین در دویست سال اخیر است، با داعیه جهانی و کلی
بودن خود، همچنان بر علوم انسانی چیره است و مبنای کار این علوم هم چنان استنباطات عقلی است . در صورتی که واقعیات
زندگی فردی و جمعی بشر، پیچیده تر از آن است که به این آسانی بتوان به آن پی برد .
از اشکالات و انحرافات دیگری که در علوم اجتماعی رخ داد، تکیه بیش از حد به جنبه اونیورسالیزم (Universalisme) ،
یعنی عمومی و جهانی پنداشتن همه چیز و همه امور بود که تا اندازه ای باید آن را ناشی از همان علم گرایی و عقل گرایی دانست .
تحولات ذکر شده و تایید و تکیه بیش از حد بر علم گرایی و عقل، موجب تسلط فرهنگ و تمدن حسی و مادی بر جامعه غرب شد و
در این میان معنویات، اخلاق، متافیزیک، و به ویژه خود انسان به دست فراموشی سپرده شده و ابعاد روحی و عاطفی انسان، به
کلی نادیده گرفته شد و بدین سان انسان اسیر دست مصنوعات خود گردید و در زندان ماشینیسم به اسارت درآمد، و بدین سان
تمدن غربی با تکیه بر افزایش تولیدات اقتصادی و سر و سامان دادن به زندگی ظاهری، و ارضای نیازهای مادی افراد، به
خواست های عاطفی و درونی بشر بی اعتنایی نمود .
در دنیای کنونی، ماشین توانسته است منطق خود را بر انسان تحمیل کند . قدرت ابزار تکنیک از حد نظارت انسان تجاوز کرده و
اختیار و آزادی انسان محدود شده است . تکنیک و ماشین که تا میانه راه تمدن صنعتی در خدمت آدمی و رفاه و آسایش او بود،
اینک به مرحله ای رسیده است که آدمی را به خدمت در آورده است .
«اریک فروم » (۱) روانشناس و متفکر اجتماعی امریکا می گوید: ما در مغرب زمین، به ویژه امریکا، دچار نوعی «بحران هویت »
شده ایم، چون در جامعه صنعتی، در حقیقت افراد به شی ء تبدیل شده اند و شی ء و هم فاقد «هویت » است .
به عقیده وی، عالم انسانی حاوی دو مقوله است; یکی مقوله مربوط به «خودحقیقی » یا «خود معنوی » ، و دیگری مربوط به «من
نفسانی » . هویت انسان به «خود حقیقی » تعلق دارد و این «خود» که جوهر «هستی » انسان است، به «بودن » ارتباط دارد، در حالی که
«من نفسانی » به «داشتن » ; به زبان دیگر، برداشت انسان از جهان و پیدا کردن خود در پهنه هستی و آگاهی به آن در ارتباط
بادیگران است . احساس لذت واقعی و مداوم و ابلاغ خلاقیت معنوی (فرهنگ) به «خودواقعی » مربوط است، در حالی که احساس
مالکیت و میل به آن و برخورداری از آن در مقوله دوم جای دارد .
به عقیده فروم، تمدن غرب در مسیری قرار گرفته است که عشق و علاقه به مادیات، یعنی آنچه بی روح است، رواج یافته است، در
نتیجه نسبت به حیات انسان و آثار آن نوعی بی اعتنایی و بی علاقگی پیدا شده است . (۲) از این رو در مغرب زمین یقینیات مبتنی بر
تکنولوژی، با همان استحکام و قوت یقینیات مذهبی در قرون وسطی، بر همه اذهان مسلط شده است .
تمدن امروز از لحاظ نیروی مادی به پیروزی های غیرمنتظره رسیده، ولی از نظر نیروی روحی شکست سختی خورده و به
پستی هایی که کمتر انتظار می رفت، گراییده است . تمدن امروز پرسیده است که چگونه زندگی می کنیم و چگونه می توان زندگی
را بهبود بخشید، ولی نپرسیده است که برای چه زندگی می کنیم و برای چه باید زندگی کنیم و هدف زندگی چیست؟
گرچه «ماکیاول » برای رسیدن به هدف های سیاسی، به کار بردن هر گونه وسیله را مجاز می داند، ولی فراموش نکنیم که «شللی »
شاعر گفته است، بزرگ ترین خیانتی که در قرون اخیر رخ داد، انفصال سیاست از اخلاق بود . (۳)
بحران امروزی غرب را باید نوعی بحران روحی، معنوی و اجتماعی دانست; به عبارت دیگر نوعی بحران تمدن نامید . «ویل
دورانت » مورخ و نویسنده بزرگ امریکایی، در کتاب لذات فلسفه خود، سال ها پیش، انحطاط تمدن غرب را به نحوی بارز نشان داد .
وی می گوید: «امروز فرهنگ ما سطحی و خطرناک است، زیرا از لحاظ ماشینی توانگر و از نظر غایات و مقاصد فقیر هستیم . آن
تعادل ذهنی که روزی از ایمان دینی بر می خاست، از میان رفته است » . (۴)
غرب با خودباختگی، در مقابل ماشین زانو زد و در این میان همه ارزش های شناخته شده انسانی را از دست داد . این است که
می بینم پیشرفت تکنولوژی و صنعت بدون توجه به جنبه های مادی و معنوی، غرب و شرق را به مصیبت های بزرگ مبتلا ساخته
است و این ها همه نتیجه تسلط ماشینیزم بر روح و جان انسان غربی و پوسیدگی نهادهای اخلاقی در غرب است .
حقیقتی که متاسفانه نه تنها سر رشته داران امور، بلکه بسیاری از درس خواندگان ما نیز در این روزگار کمتر از آن آگاه هستند .
این است که تمدن امروزی تمدنی بیمار است .
متفکران نیک اندیش و انسان دوست جهان امروز، چه شرقی و چه غربی، برای آنکه از وخامت این امر بکاهند و این بیماری را
درمان کنند، پیوسته به ریشه ها و علل این بیماری اشاره می کنند و عوارض آن را که این روزها در زندگی همه ملت ها به شکل
بحران های گوناگون بروز کرده است، با صراحت و گاهی با جسارت شایان تحسین، به همه نشان می دهند . بیماری تمدن غرب یک
بیماری مزمن است و با انقلاب صنعتی آغاز شده است و دو بحران بزرگ را به صورت دو جنگ جهانی اول و دوم پشت سر نهاده
است .
«ویلیام مک دوگال » (۵) نویسنده و محقق معروف انگلیسی و استاد روانشناسی در بزرگ ترین دانشگاه های انگلستان و امریکا، در
کتاب خود «پریشان جهان و مسئولیت علم » ، تصویر وحشت انگیزی از چهره و حالت کنونی جهان ترسیم کرده و تیرگی ها و
پریشانی هایی را که در حال و روز گیتی می بینیم و نزدیک است که تمدن را یکسره واژگون سازد، ناشی از طغیان و تجاوز علوم
طبیعی به همه سرچشمه های زندگی عمومی و صور مختلف فعالیت های بشری می داند . (۶)
مظاهر نقص و خلل اجتماعی در تمدن کنونی، به عقیده «ویلیام مک دوگال » و سایر نویسندگان و محققانی که در علل پریشانی
جهان امروز بحث کرده اند، نتایج مستقیم پیشرفت در زمینه های علمی و بالا گرفتن کار ماشین و افزارهای فنی است .
جالب است که خوش بینی نسبت به آبادانی جهان و سرنوشت انسان بر اثر پیشرفت علوم طبیعی و انقلاب صنعتی در قرن
هیجدهم، بیش از یک قرن به طول نینجامید و از آغاز قرن بیستم، زمزمه هایی نه تنها درباره انحطاط تمدن غرب، بلکه درباره
زوال بشریت آغاز شد .
«اسوالد اسپنگر» پیش از آنکه نخستین جنگ قرن بیستم (۱۹۱۸ – ۱۹۱۴) شعله ور شود، «انحطاط غرب » را نوشت و پریشان ها و
نابسامانی هایی را که امروز در اروپا و امریکا می بینیم، پیامبرانه پیش بینی کرد . چنانکه سال ها بعد «ویل دورانت » در کتاب خود
«لذات فلسفی » از او با نام «کسندرا» زن پیش گوی افسانه ای یونان یاد می کند .
«ویل دورانت » که هم مورخ است و هم فیلسوف، به این نتیجه رسید که تمدن امروز یک تمدن مادی خودکام و فاسد است که
پرهیزکاری را به بدکاری، اعتدال و مجاهدت نفس را به زیاده روی، و «اپیکوریسم » و لذت جویی را از هر راه به هر وسیله مبدل
ساخته است و پیش و بیش از آنکه به روان بپردازد، به تن پرداخته، آرمان ها و فضیلت های آدمی را انکار کرده، و حتی به معتقدات
دینی نیز تجاوز نموده و کوشیده است که گرامی ترین باورهای ما را از ما برباید . (۷)
سال هاست که نویسندگان آگاه و اندیشمندان غرب، از روزگار «تولستوی » تا «هربرت مارکوزه » و روشنفکران با ایمان همان دیار،
مانند «برگسون » و «الکسیس کارل » ، پیوسته این ندا را برآورده و این هشدار را سر داده اند که غرب و تمدن غرب، در این راهی که
پیش گرفته است، به سوی نیستی می رود . حتی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 