پاورپوینت کامل بازخوانی و تحلیل انتقادی از میراث اسلامی ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بازخوانی و تحلیل انتقادی از میراث اسلامی ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازخوانی و تحلیل انتقادی از میراث اسلامی ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بازخوانی و تحلیل انتقادی از میراث اسلامی ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

۴۱

مرحله نخست: به کارگیری روش ساختارگرایانه است، بدین معنا که در پژوهش انتقادی میراث، تنها باید متون دست اول را لحاظ
کرد . در این مرحله ضروری است که میراث را به مثابه یک کل به هم پیوسته نگریست، که در پس آن منطقی واحد وجود دارد و
حاکم بر تمام تغییرات و رخدادهاست . از این نظر، میراث، «مجموعه همبسته ای » است که تمام اجزا و عناصر آن به گونه ای خود
بسنده، یکدیگر را تغذیه می کنند .

نکته اساسی و راهگشا در این روش، رها کردن «معنا» و توجه به «ساختارها» است . به بیان دیگر باید پیش از برگیری هرگونه
معنایی، مناسبات نظام الفاظ بررسی شود; زیرا چنان که دوسوسور می گوید، «زبان، نظامی است مرکب از نشانه ها که هیچ ارتباط
مادی با آنچه معنی می دهد، ندارد .» (۱)

از مجموع نشانه های مختلف که رابطه آنها نه بر اساس همانندی که بر اختلاف و تفاوت استوار است تا نظامی پدید می آید که
بسته و مستقل است و در آن هر عنصر نسبت به عنصر دیگر و تنها در ارتباط با کل نظام تعریف می شود . این نظام چنانکه گفته شد،
مستقل و قائم به ذات است و ارتباط ویژه ای با واقعیت دارد . (۲)

از این رو آنچه در شناخت و رمزگشایی متون اولیه (میراث) به کار می آید، تفسیرها، پیش فرض ها و یا شرح های برون متنی
نیستند، بلکه روابط و مناسبات ساختاری درون متنی است که بر تشابه – اختلاف نشانه ها استوار است .

مرحله دوم: به کارگیری روش تحلیل تاریخی است و از رهگذر آن کوشیده می شود، اندیشه مؤلف (پدید آورنده متن) – البته پس
از طی مرحله اول و تحلیل ساختاری اندیشه اش – به سیاق و خاستگاه تاریخی آن پیوند داده شود . این امر از دو جنبه، ضروری
می نمایاند: نخست برای فهم تاریخمندی و تبارشناسی اندیشه مورد پژوهش، دوم: آزمودن درستی مرحله اول که همان به
کارگیری الگوی ساختار گرایی است .

البته در اینجا مراد از درستی، صدق منطقی نیست، بلکه مراد امکان تاریخی است که با تکیه به آن می توان در متن، سه گونه گفتار
را تشخیص و از یکدیگر باز شناخت: نخست گفتارهایی است که متن امکان بیان آنها را دارد . دوم گفتارهایی که متن امکان بیان
آنها را ندارد (گفتارهای ممنوع) و سوم گونه گفتارهایی که متن برغم داشتن قدرت و ابزار بیانی، آنها را مسکوت (ناگفته) گذارده
است . (۳)

مرحله سوم: کشف عناصر و سویه های ایدئولوژیک پیدا و پنهان موجود در میراث است; زیرا تحلیل تاریخی متون به تنهایی کافی
نیست و پژوهش را سمت و سویی انتزاعی می بخشد; مگر اینکه در گام تکمیلی فراتری بتوان عناصر ایدئولوژیک را از عناصر
معرفتی متون، تفکیک و کاربرد ایدئولوژیک را آشکار کرد . این امر به ما امکان می دهد دوره و زمینه تاریخی هر متنی را – که در
تحلیل ساختاری به صورت واحد زمانی به هم پیوسته ای برگرفته شده بود – به طور دقیق مشخص کرد . (۴)

حال که در باب مراحل سه گانه روش، سخن به میان آمد، ضروری است که درباره بینش (نظرگاه) مورد تاکید در بررسی میراث،
اشاره ای نیز بشود . بدیهی است که هر «روشی » خواه به گونه ای آشکار یا ضمنی، بر «بینشی » خاص استوار است و آگاهی تمام از
«ابعاد» آن، شرطی اساسی برای کاربرد صحیح و ثمربخش، روش است .

در اینجا به طور عمده می توان به دو بعد متفاوت اشاره کرد:

الف . وحدت اندیشه به معنای وحدت نظام مشکلات است . هر جامعه یا هر دوره، به طور مشخص اندیشه نظری مختص به خود
را می پرورد، که آن را از سایر جوامع و یا دوره های دیگر متمایز می کند . در عین اینکه پدید آورنده نظام فکری واحدی نیز هست
که تمام سطوح و گرایش های متفاوت فکری موجود در جامعه یا دوره مشخص را در خود سامان می دهد و در مجموع، کلیتی را بر
می سازد که تمام وجوه مختلف، در حکم اجزای آن به شمار می آیند .

حال این پرسش مطرح می شود که چه عامل یا عواملی وحدت و یکپارچگی اندیشه ای را به وجود می آورد؟

مقصود از وحدت و یکپارچگی اندیشه، وحدت قومی، دینی یا زبانی اندیشمندان نیست . همچنین مراد وحدت موضوعات مورد
پژوهش و یا تعلق داشتن آنها به زمان یا مکانی واحد نیست، بلکه مقصود به گونه ای دقیق، وحدت «نظام مشکلات » است . به
عبارت دیگر عاملی که در دوره ای مشخص، تفکر خاصی را می پرورد، نظامی است از مسائل اشکال دار که به گونه ای خاص در هم
تنیده شده اند . از سوی دیگر، ضروری است به این نکته اشاره شود که تعدد و اختلاف آراء، ضرورتا به معنای تعدد نظام های
مشکلات نیست; زیرا چه بسا درون نظام مشکلات واحد پاسخها و راه حل های مشابهی از سوی اندیشمندان ارائه شود; چنان که
نیز ممکن است پاسخ های متفاوت یا پرسشهای بی پاسخ نیز یافت شود و یا اصلا پاسخ هایی وجود داشته باشند بدون آن که در باب
آنها هیچ گونه پرسشی مطرح شده باشد . تمام این وجوه متفاوت یاد شده، هیچ گونه منافاتی با وحدت آن نظام ندارند . بر عکس
وجود این تفاوت ها نمود استحکام عناصر آن نظام و قابلیت آنها برای پذیرش گونه های متفاوتی از اندیشه نیز هست . به عبارت
دیگر گستره نظام مشکلات تنها به قلمرو مسائل گفته شده محدود نمی شود، بلکه گفتارهای ناگفته و حتی مسائل محتمل را نیز
دربر می گیرد .

این ویژگی سبب می شود که نظام به زمان – مکان خاصی محدود نشود و همواره در برابر هر اندیشه دیر هنگام دیگری، گشوده
ماند .

ب . تاریخمندی اندیشه اسلامی و ارتباط وثیق آن با واقعیت ها: اشاره شد که حیات «نظام مشکلات » ، به زمان و مکان خاصی
محدود نمی شود، بلکه گستره ای است که تمام تغییرات محتمل و نیز همه پاسخ های متفاوت ارائه شده از سوی متفکران را
پذیراست .

این امر، به ارتباط پیچیده میان اندیشه و واقعیت دلالت می کند . با این همه، پیچیدگی روابط میان این دو به گونه ای نیست که
نتوان آن را تحلیل و بررسی کرد . البته سر توفیق هر گونه تحلیلی، اجتناب از پاسخ های از پیش تعیین شده است .

حوزه تاریخی هر تفکری، ضرورتا بر زمان تاریخی منطبق نمی شود; زیرا هر اندیشه از نوعی استقلال برخوردار است و در برابر
گردش زمانه آمد و شد دولت ها، تاب می آورد . پس ملاک تعیین حدود تاریخی هر اندیشه، عناصر ماهوی خود آن است . بر این پایه
می توان گفت که مقصود از قلمرو تاریخی هر اندیشه، به طور دقیق همان دوره حیات «نظام مشکلات » است .

تعیین قلمرو تاریخی هر اندیشه ای به طور مشخص به مدد دو عامل متفاوت صورت می پذیرد .

۱ . عرصه شناختی، که تغییر و تحول هر اندیشه ای در درون آن صورت می پذیرد و محصول «ماده شناختی » واحدی و نیز دستگاه
منسجمی از مفاهیم، تصورات روش ها و دیدگاه هاست .

۲ . درون مایه های ایدئولوژیک، نیز عاملی اساسی در تعیین قلمرو تاریخی اندیشه به شمار می آید . مراد از درون مایه های
ایدئولوژیک اندیشه، همان کاربرد ایدئولوژیک (سیاسی – اجتماعی) آن است . (۵)

برای تبیین چگونگی ارتباط میان این دو عامل مؤثر در تعیین قلمرو تاریخی اندیشه ها که به نوبه خود به تحدید گونه های متفاوت
ارتباط میان «اندیشه » و «واقعیت » می انجامد، باید بر این مطلب تاکید شود که «نظام مشکلات » – که پیشتر به عنوان عامل وحدت
بخش هر اندیشه ای شناخته شد – در اساس نظامی معرفتی است; بدین معنا که از بطن روابط متقابل معرفتی خاصی برون آمده
است . از این رو، تا زمانی که عوامل و شرایط مادی و معرفتی به وجود آورنده این نظام استوار بمانند، «نظام مشکلات » ، نیز به
حیات خود ادامه خواهد داد . اما عناصر ایدئولوژیک، بر روابط متقابل معرفتی موجود درون نظام استوار نیستند، بلکه به گونه ای
مستقل مولود چالش های ایدئولوژیکی در عرصه جامعه اند و به جامعه، بستگی دارد . از آنجا که رشد شناخت لزوما، همپای تکامل
جامعه نیست، میان عناصر معرفتی و سویه های ایدئولوژیک موجود در اندیشه ای معین، هیچ گونه تلازم منطقی وجود ندارد; یعنی
به یک اندازه تحول پیدا نمی کنند; بلکه غالبا بر یکدیگر پیشی می گیرند . به عبارت دیگر تعلق داشتن به نظام مشکلات و نیز حوزه
معرفتی همبسته آن، الزاما به معنای دل سپردن به گرایش ایدئولوژیکی مربوط به همان نظام نیست . همچنین در چارچوب
اندیشه واحد، درون مایه های ایدئولوژیکی به گونه ای واحد به کار نمی روند . اگر برای شناخت سویه های معرفتی اندیشه فیلسوف و
یا اندیشمندی معین، صرفا ملاحظه داده ها و گزارش های تاریخی مربوط به آن فیلسوف کافی باشد، برای کشف سویه های
ایدئولوژیک تنها باید خود اندیشه آن فیلسوف یا اندیشمند را کاوید; زیرا چه بسا آرمان های سیاسی واجتماعی نهفته در پس این
سویه های ایدئولوژیک، از سویه های معرفتی اندکی پیش تر یا پس تر باشند .

خلاصه می توان نتیجه گرفت که ارتباط «اندیشه » و «واقعیت » ، پیچیده و دشوار است; به ویژه در باب اندیشه های انتزاعی ای چون
اندیشه های فلسفی، این رابطه بسی پیچیده تر و دشوارتر است . (۶)

در باب روش مواجهه و نقد میراث اسلامی، به کارگیری مراحل سه گانه (روش ساختار گرایی، تحلیل تاریخی و کشف عناصر
ایدئولوژیکی)، نخستین گام است .

دومین گام تبیین و بررسی عوامل دوام و پایندگی میراث اسلامی است که در گرو ارائه نظریه ای درباره چگونگی پیوند خواننده و
متن است .

پیش از این گفته شد که در مقام به کارگیری روش ساختاری و تحلیل تاریخی، «میراث » را به مثابه موجودی جدا از خود فرض
می کنیم; چونان ابژه ای که «ذات اندیشنده » می کوشد به گونه ای مستقل و خودبنیاد در – باره – آن بیندیشد . همچنین گفته شد،
که این تنها وسیله ای است که امکان «دیدن » را به ما می دهد; اما در اینجا این نکته باید افزوده شود که به رغم سخنان پیشین،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.