پاورپوینت کامل نقد مفروضات و متدلوژی تفکر در حوزه و دانشگاه ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد مفروضات و متدلوژی تفکر در حوزه و دانشگاه ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد مفروضات و متدلوژی تفکر در حوزه و دانشگاه ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد مفروضات و متدلوژی تفکر در حوزه و دانشگاه ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۸
زمان طولانی است که در رابطه با هم گرایی یا وحدت حوزه و دانشگاه صحبت می شود; حضرت عالی هم در مطالعات و
مسؤولیت هایی که داشته اید با این مقوله بسیار مانوس بوده اید . جدا از این که ظاهرا زمانی هم دانشجو بودید و سپس به حوزه رو
آوردید، در نخستین پرسش، چه دیدگاه هایی را در زمینه ی هم گرایی حوزه و دانشگاه در دهه ی اول انقلاب اسلامی مشاهده
می کنید؟ و این دیدگاه ها را در چه رویکردی و طبقه بندی می توان گنجانید؟
منشا و مبدا بحث وحدت حوزه و دانشگاه و یا به تعبیر بهتر، طرح گفتمان وحدت حوزه و دانشگاه، اندیشه و نگرش حضرت امام
(ره) بود . در حقیقت، چند سال قبل از پیروزی انقلاب به نظر می آمد که امام (ره) به این نتیجه رسیده اند که مساله همراهی و
همگامی حوزه و دانشگاه برای رسیدن به افق هایی که بتواند جامعه سازی کند، ضروری است .
اگر وحدت حوزه و دانشگاه در یک فرآیند و یک مسیر – هر چند طولانی مدت – قرار نگیرد، ما به خرده جامعه هایی تبدیل
می شویم که این خرده جامعه ها عملا جامعه سازی را برای ما غیرممکن می کند . من فکر می کنم امام (ره) به این تحلیل رسیده
بودند و بر این اساس، اولین جرقه و بارقه ی این بحث، در سخنرانی حضرت امام (ره) در مراسم چهلم مرحوم شهید حاج آقا
مصطفی، در مسجد انصاری نجف اشرف مطرح شد . در آن جا امام خطاب به حوزویان و دانشگاهیان گلایه هایی مطرح فرمودند .
گلایه ی امام نسبت به حوزویان این بود که باید ارتباط خود را با دانشگاهیان تقویت کنید، ارتباط شما با آن ها ضعیف است و نباید
نسبت به دانشگاه برخورد انکاری و مدافعی داشته باشید . گلایه ی ایشان نسبت به دانشگاه هم در مورد دیدگاه اسلام منهای
روحانیت بود .
امام در آن سخنرانی راجع به این موضوع بحث کردند و تعبیر صریح ایشان این بود که آخر، این هم حرف شد که بگوییم ما اسلام
منهای روحانیت می خواهیم؟ این حرف چه معنایی دارد؟ و تحت عنوان گلایه فرمودند که این حرف، نه زدنی است و نه عملی و از
دانشگاهیان خواستند که با حوزه، تقارب داشته باشند و در مسیر همگامی پیش بروند . بنابراین، بحث وحدت حوزه و دانشگاه از
این جا جوشید و آغاز شد . به این ترتیب، این مفروض کلی که امام به صورت یک گفتمان فراگیر مطرح کردند، در مسیر تحقق
خارجی، با نگرش ها و ایده های مختلفی مواجه شد .
یک تفسیر ساده از خواست امام، همان چیزی بود که در میان سیاسیون اتفاق افتاد و این گونه برداشت شد که اگر حوزویان و
دانشگاهیان بتوانند در عرصه ی تعامل سیاسی/اجتماعی با هم خوب کار کنند، مساله ی وحدت حوزه و دانشگاه حاصل و تا حد
زیادی حل شده است . به خاطر دارم که بعد از تشکیل حزب جمهوری اسلامی در سال ۵۸، عده ای از فضلای حوزوی و دانشگاهی،
تعبیرشان این بود که حزب جمهوری اسلامی محصول وحدت حوزه و دانشگاه است . چون این ها با هم وحدت کرده اند; بنابراین،
یک حزب فراگیر شکل گرفته که می تواند مردم را به سوی جامعه سازی قوی و هدف گیری آرمانی به سوی جامعه ی الگو امیدوار
کند .
ما نیز در آن زمان این تلقی را به عنوان یک تلقی درست قبول داشتیم و می خواستیم که در عرصه ی سیاسی/اجتماعی بین حوزه و
دانشگاه تعامل منطقی همراه با روح تفاهم و همکاری و هم گرایی وجود داشته باشد بازتاب این حرکت خود را در نظام حکومتی
نشان داد . وقتی نظام جمهوری اسلامی برپا شد، باید از اندیشه ی دینی و کارشناسی دانشگاهی استفاده می کرد; این حساسیت ها
بخصوص در سازماندهی نیروها و مدیران ارشد نظام بروز می کرد .
در این جا هم تفسیر وحدت حوزه و دانشگاه به این شد که کارشناسان امین دانشگاهی و نخبگان حوزوی، که عمدتا در نظام
حکومتی به توانایی های فقهی و فقاهتی آن ها احتیاج بود، بتوانند در یک سیستم به خوبی با هم کار کنند و چرخ نظام
سیاسی/اجتماعی رسمی و حکومتی را به گردش درآورده و به خوبی پیش ببرند . این مقوله از وحدت حوزه و دانشگاه و این نگرش
توانست نظام جمهوری اسلامی را در مقابل استحاله ها و دگردیسی های فوری مصون بدارد; یعنی اگر این نگرش وجود نداشت، چه
بسا ما در همان سال های اول انقلاب دوباره با همان مسائلی که در دوران ملی شدن صنعت نفت و اوائل مشروطه مواجه بودیم،
روبرو می شدیم; اما چون ایده ی وحدت حوزه و دانشگاه، در بعد نظام حکومتی توانست مفاهیم روشنی از خود خلق کند; بنابراین،
یک اراده ی بسیار قوی در میان نخبگان حوزوی و دانشگاهی، که به امام و انقلاب وفادار بودند، پدید آمد و این اراده ی قوی موجب
شد که نظام حکومتی رسمی به خوبی به حرکت در آمده و راه خود را طی کند . این ها مسائلی بود که معمولا اروپایی ها و
آمریکایی ها نمی توانستند در تحلیل های خود، لحاظ کنند . تلقی آن ها این بود که نظام حکومتی که توسط روحانیون به وجود
آمده است، اگر کمی جلو برود، به نخبگان دانشگاهی احتیاج پیدا خواهد کرد و مجبور است که از آن ها استفاده کند . آن ها
نتوانستند این نقطه تعامل را ببینند و به نظر می آید که گفتمان وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان یک گفتمان برتر و نامحسوس
همچنان در تار و پود نظام و جامعه در دهه ی اول بدون این که بحث های روش شناختی و غیره وضع خودش را روشن کرده باشد،
ایفای نقش می کرد . بنابراین، در مرحله ی اول مساله ی وحدت حوزه و دانشگاه به صورت یک گفتمان جریان ساز و میدان ساز در
تحولات سیاسی/اجتماعی ما ظهور پیدا کرد و نقش بسیار قوی و سنگینی ایفا نمود .
این مساله پس از توقف فعالیت های حزب جمهوری اسلامی چه روندی پیدا کرد؟
باید بحث را از گونه ی جامعه شناختی دنبال کنیم و ببینیم که آیا افول حزب جمهوری یا به تعبیر دیگر، تکثرآرایی که در حزب
جمهوری اسلامی پدید آمد و بزرگان حزب را به این نتیجه رساند که دیگر حزب را به این صورت ادامه ندهند، منشا تعمیق نگرش
و طرح بحث های جدید در باب وحدت حوزه و دانشگاه بود؟ یا به عکس، طرح نگرش ها و بحث ها درباره ی وحدت حوزه و دانشگاه،
خود از عوامل بسیار مهمی بود که تکثر را در حزب آغاز کرد; یعنی قبل از این که حزب اعلام توقف فعالیت کند، در حقیقت درگیر
بحث های ریشه ای وحدت حوزه و دانشگاه شده بود؟! به نظر من دیدگاه دوم موجه تر و منطقی تر است; یعنی این طور نبود که در
یک فرآیند سیاسی، حزب تصمیم بگیرد که دیگر فعالیت خود را ادامه ندهد; سپس نیروها از حزب بیرون رفته و این نوع بحث های
پایه را به جریان بیاندازد; بلکه عکس آن بود; یعنی از دو سه سال قبل از این که فعالیت حزب متوقف شود، دوره ی طرح گفتمان
وحدت حوزه و دانشگاه در سطح و افق سیاسی اجتماعی نقش خود را ایفا نموده و به دنبال سوالات و پاسخ های عمیق تر رفته بود و
چون آن ها را نمی یافت، تکثر در حزب پدیدار شد .
چه عاملی موجب این سؤالات شده بود؟
در تعامل سیاسی/اجتماعی که در اوائل انقلاب میان حوزویان و دانشگاهیان پدید آمد، سؤالات زیادی قابل طرح بود; اما فرض بر
این گذاشته شد که زیاد به این سوالات پرداخته نشود و فعلا به نقش های اساسی و بنیادینی که گفتمان وحدت حوزه و دانشگاه
پیش روی ما می گذارد، پرداخته شود; مثل: استقرار نظام حکومت، نوشتن قانون اساسی و تشکیل قوای نظام جمهوری اسلامی
که در حقیقت تعامل حوزه و دانشگاه در این جا راه خود را باز می کند .
ما می دیدیم در قوه قضاییه، دانشگاهی ها و حوزوی ها بودند . در شورای نگهبان هم پیش بینی شد که فقهای شورای نگهبان و
حقوق دانان، هر دو باشند . در بقیه ی موارد هم همین وضعیت را مشاهده می کردیم . در مجلس شورای اسلامی اگر به لیست های
اعلام کاندیداهای دهه ی ۶۰ مراجعه کنید، ملاحظه می کنید که جریان های سیاسی در ارائه ی لیست ها یک نوع توازن میان
حوزویان و دانشگاهیان برقرار می کردند . و بنابراین تا این جا قدم ها طوری بود که نمی خواست به سؤالات اصلی و جدی بپردازد;
اما این سؤالات اصلی که در دوره ای به دلیل ضرورت های انقلاب و گفتمان غالبی که امام مطرح کرده بودند و همه به آن وفادار
بودند، انگیزه ی چندانی برای پرداختن به آن ها وجود نداشت، آرام آرام مطرح شدند; بخصوص در زمانی که در جریان بعد از
حرکت انقلاب فرهنگی، مساله ی گام برداشتن به سوی دانشگاه اسلامی جدی شد . در این جا بحث در مورد کفایت ها در
توانایی های حوزه نیز مطرح شد و بحث به این جا رسید که در کاوش تاروپود دانشگاه و حوزه، چه منطق و تفکری وجود دارد؟
متدولوژی اندیشه چیست؟ مفروضات معرفت شناختی چیست؟ دست آوردهایی که به دست می آید، در مقام تولید علم چگونه به
تولید علم می رسند و چگونه این ها را ترویج می کنند، توسعه می دهند و سپس چگونه به نقش های اجتماعی و کارکردهای جامعه
شناختی تبدیل می شود؟ چیزی که باعث شد این سؤالات به مناقشات سیاسی اجتماعی تبدیل شود، این بود که در آغاز، بسیاری از
این سوالات جدی گرفته نشد و بعضا تلاش شد تا پاسخ های خیلی بدوی و سطحی به این سؤالات داده شود . بحث کلا در مورد این
بود که ما کم کاری کرده ایم و در زمینه ی پالایش کتب دانشگاهی از مفاهیم غیر اسلامی دچار رخوت هستیم . دوسه بار تلاش شده
بود که این کتب پالایش شوند و برنامه ریزی شد که پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی در تهران یک بار دیگر پالایشی از
کتب دانشگاهی در زمینه ی مسائل غیر اسلامی ارائه کند; یعنی این نوع پاسخ ها به آن سؤالات اصلی و حیاتی باعث می شد که
سؤالات به مناقشات سیاسی، اجتماعی تبدیل شود; اما سؤالات، بسیار حساس بودند و از این جا آغاز می شد که آیا حوزه و دانشگاه
در مفروضاتی که در فرآیند تولید علم دارند، با هم مفروضات مشترک دارند یا خیر؟ اگر دارند، این مفروضات مشترک چیست؟ در
مرحله دوم بعد از این مفروضات مشترک، آیا لازم است حوزه و دانشگاه یک متدولوژی معرفت شناختی یکسان داشته باشد؟ اگر
لازم نیست یکسان باشند، این تفاوت و تعدد چقدر می تواند طیف داشته باشد؟ یعنی آیا می تواند به یک طیف در حد تغایر و تضاد
برسد؟ یعنی متدولوژی در دانشگاه کاملا متضاد متدولوژی حوزه باشد . اگر این طور باشد، ثمره ی آن، چه چیزی خواهد بود؟ یک
حوزوی چگونه می تواند ادبیات علمی مشترکی حتی در کم ترین حد با یک دانشگاهی داشته باشد؟ این بخش هم چنان در
شاخه های علوم، لایه به لایه گسترش پیدا کرد . این قسمت معرفت شناختی مساله بود .
البته این در جایی است که حتی به روحیه ی معرفت شناسی این دو گروه هم توجه نشده باشد؟
بله! در پیش فرض های تولید علم همه ی پیش فرض ها معرفتی نیستند . بخشی، پیش فرض های هدف گرایانه و آرمان گرایانه اند; و
بخشی از پیش فرض ها هم حالت روان شناختی دارند; یعنی چه فضای غالب یا به تعبیر جامعه شناسان، چه پارادایم روان شناختی
غالبی بر یک مجموعه مثل حوزه یا دانشگاه در تولید علم حاکم است که یکی از بحث های بسیار مهم، مساله ی بحث فریدم
اکادمیک یا آزادی مطلق مباحثات علمی است که در سده های اخیر در دنیای غرب، به عنوان یک محور اساسی روان شناختی در
علم تلقی شد . روان شناختی، به این دلیل که معنای گرایش به آزادی مطلق مباحثات علمی این نیست که ابزارها و مقدورات ما در
تولید علم هم واقعا آزاد و مطلق است، یک گرایش است; یعنی دانشمند را از بسیاری از مخاطرات و تعلقات و نگرانی ها دور می کند
و به او جواز صد در صد می دهد . چنین چیزی در آن طرف وجود داشته است واز این طرف هم می بینیم که در جنبه ی
روان شناختی، مرز نقد ما در فکر دینی یقینا تا افق نقد تفسیری است; اما هیچ گاه نمی پذیریم که به خود متن دینی نقد وارد شود .
ما به نقد تفسیر متن دینی می پردازیم; اما به خود متن دینی هیچ گاه نقد وارد نمی کنیم که در این صورت، تناقض معرفت شناختی
دیگری هم رخ می دهد; یعنی منبع وحیانی از منبع معرفت بودن ساقط می شود . این جا بحث های زیادی وجود دارد، از جمله این
که روحیه ی روان شناختی در میان حوزوی ها و در تولید علم دینی با روحیه ی روان شناختی که در میان دانشگاهیان است با هم
چقدر سازگاری دارند و چگونه باید با هم وفق داده شوند؟
ظاهرا نظرگاه های دیگری هم در این رابطه وجود داشت; از جمله ی آن نظر گاه ها، وحدت استراتژیک، وحدت ارگانیک یا وحدت
پراگماتیک بود که هر کدام در گفتمان خود، دارای نشیب و فراز بودند .
من در سمینار وحدت حوزه و دانشگاه در سال ۷۳ که موضوع آن، وحدت حوزه و دانشگاه بود، مقاله ای ارائه کردم که در آن جا
هفت یا هشت نگرش در وحدت را توضیح دادم . مواردی را که برشمردید، عموما در آن جا توضیح مفصلی داده ام در آن جا گفته ام که
بخش زیادی از این نگرش ها خام یا بدوی بوده; مثل نگرش وحدت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 