پاورپوینت کامل نواندیشی دینی و بازگشت به دوره نوزائی ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نواندیشی دینی و بازگشت به دوره نوزائی ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نواندیشی دینی و بازگشت به دوره نوزائی ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نواندیشی دینی و بازگشت به دوره نوزائی ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۳

سید محمد حسن امین از چهره های فکری و مذهبی لبنان است . تحصیلات علوم دینی را در حوزه علمیه نجف گذراند و سال ها،
قاضی شرع صیدا است . تاکنون ده ها مقاله در موضوعات مختلف علمی و فکری از ایشان منتشر شده است . در گفت وگویی که از
نظرتان می گذرد، ایشان به نقاط و نکاتی محوری در باب نواندیشی دینی و بن بست های روانی، ذهنی و اجتماعی آن و راه های
برون شد از این بن بست ها اشاره می کند .

×××

به نظر شما نقاط بحرانی اندیشه اسلامی که برخی با تعبیر «بحران عقل اسلامی » از آن یاد می کنند، کدام است و با گذشت حدود
یک قرن و ربع از آغاز نخستین گام های جنبش اصلاح فکری در جهان اسلام، چه نتایج ملموسی از آن گرفته شده است؟

جنبش اصلاح فکری که حرکتی مبارک بود، در ادامه خود به بحران هایی برخورد که آن را کند کرد و از کار انداخت . ریشه یکی از
عمده ترین بحران ها، فقدان نگاه و رویکرد نقدی از درون نسبت به میراث اسلامی است . متاسفانه چنین نگاهی از خارج افکنده شد
و این خلابزرگی در اندیشه اسلامی پدید آورد . در نتیجه فقدان رویکرد نقدی از درون، هنوز هم از پس این مسیر دراز، مفهوم
روشنی از میراث (سنت) وجود ندارد . نقش آنچه «مقدس » است و آنچه «قابل مناقشه » و «بازنگری » است، مشخص نشده است . آیا
سنت بخشی از عقیده است یا بخشی از فراورده های بشری؟ روح سنت در کجا «زنده » و در کجا «مرده » است؟ بخش تاریخمند و
بخش فراتاریخی سنت کدام است؟

هنوز هم بین امور الهی و امور بشری تمایز نهاده نشده و بین عقیده اسلامی و تاریخ اسلامی تفکیک صورت نگرفته است . هنوز
روشن نیست که سنت تا چه میزان اقبال به بنیادهای تازه برای اندیشه اسلامی را تشویق می کند .

در تفکر شیعی معاصر این امور به اهمال و سستی وانهاده شده است . برای حیات مداوم سنت باید بین «من » و «سنت » گفت و گوی
دایمی در جریان باشد; زیرا خودباختگی در برابر سنت و تقدیس آن و بت سازی از آن به معنای کشتن عناصر زنده موجود در آن
است .

جنبش نوزایی یا اصلاح اندیشه دینی که در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت، تحت تاثیر اوضاع سیاسی آن روز – یعنی فروپاشی
خلافت عثمانی و سر بر آوردن غرب – به این نتیجه رسید که برای نجات جوامع اسلامی باید اندیشه اسلامی را نوسازی کرد .
متفکران مسلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، پاسخ هایی زنده و معاصر به پرسش های آن روز داشتند . دوره نوزایی
در تاریخ اندیشه اسلامی دوره ای بسیار مهم و ارزشمند است . اگر به دقت و انصاف به کارنامه متفکران این دوره بنگریم، آن را
درخشان خواهیم یافت; زیرا آنان محورهای اساسی در نواندیشی اسلامی را گشودند و توانستند پاسخ های شایسته ای به
پرسش های اصلی فرا روی اندیشه اسلامی بدهند . پاسخ آنان به پرسش از نوگرایی (مدرنیسم)، قدرت، توسعه و چگونگی
بازخوانی سنت، راهگشا بود . آنان محورهای حیاتی را در کانون توجه خود قرار دادند . امروزه پس از این مسیر طولانی،
جریان های تندرو هنوز هم به پرسش های آن دوره نرسیده اند و دشواره های آن عصر را درک نکرده اند و می کوشند با استناد به
نصوصی که تولید آن به دوره های گذشته تاریخ اسلامی برمی گردد، خود را از زحمت تولید اندیشه اسلامی معاف کنند . متفکران
عصر نوزایی به این قناعت نکردند و به تلاش برای تولید اندیشه اسلامی جدیدی که مشکلات و چالش های عصر را مخاطب قرار
دهد، روی آوردند . آنان با درک این نکته که نواندیشی باید از درون نصوص، آب خورد، از علوم اسلامی ای که در تفسیر و فهم
جدید از نص و نگرش تازه به آن به کار می آیند، سود بردند . این کار هنوز هم مطلوب است و ضرورت آن در مرحله کنونی احساس
می شود; زیرا عقیده اسلامی از خاستگاهی به نام «نص » آغاز می شود . این نص همان وحی الهی است که متوجه همه زمان ها و
مکان ها و انسان ها است . بنابراین عقیده اسلامی مبنایی است که به ما مشروعیت می بخشد تا همان گونه که گذشته ما با قرائت
وحی میراثی کلامی، فقهی و ادبی برای ما به جای گذاشتند، ما نیز به مدد داده ها و عناصری که در اختیار داریم، به قرائت وحی
بپردازیم . گذشتگان ما به طور مستقیم و بی واسطه، قرائت خود را از وحی الهی و سنت نبوی ارائه کردند و اندیشه های خود را در
نتیجه این قرائت مستقیم تولید کردند . اقبال لاهوری، یکی از متفکران دوره نوزایی که به نظر من بازگشت به او ضروری است،
کلامی زیبا دارد که بسیار آموزنده است . او می گوید: «پدرم که در روی آوردن من به قرائت قرآن حق بزرگی بر گردنم دارد، به من
می گفت پسرم! قرآن را چنان بخوان که گویی بر تو نازل می شود» .

این سخن بسیار راهگشا است; یعنی باید عناصری را که در مسیر تاریخ و برداشت های متعدد از قرآن بر هم انباشته شده، کنار زد
و قرآن را چنان فهمید که گویی در حال نازل شدن است . این سخن با ایده ناتمام شهید صدر (ره) در تفسیر موضوعی، تلاقی
می یابد . وی معتقد بود که ما اسیر قرائت های گوناگون و تفسیر جزء جزء قرآن که پیشینیان ما ارائه داده اند، هستیم . تفسیری که
از نخستین آیه نخستین سوره، آغاز و با آخرین آیه آخرین سوره پایان می یابد . تفسیر موضوعی این است که موضوعی در ذهن شما
باشد، مانند موضوع زن و معضلات او، ابتدا باید معضلات او را در جامعه اسلامی به طور شفاف درک کرد، آنگاه به قرآن بازگشت تا
راه حل آن را در قرآن جست . با این کار نگرشی قرآنی و نگرشی واقعی در ذهن ما تبلور می یابد که نتیجه تداخل وضعیت واقعی و
نص قرآنی است . شهید صدر با این طرح خود بر آن بود که ما خود باید قرآن را برای عصر خود تفسیر کنیم; زیرا در هر دوره زمانی،
عالمانی که به تفسیر قرآن همت گماشتند، از نگرش خود که آینه عناصر متعدد فکری، اجتماعی، روانی و محیطی او بوده، قرآن را
تفسیر کرده اند . تفسیر هر کدام از مفسران گذشته، زاییده همه این عناصر است . چرا ما نباید امروزه جدا از این تفاسیری که
مفسران در طول تاریخ تولید کرده اند، تجربه ای مشابه تجربه آنان در قرائت (فهم) نص قرآنی داشته باشیم؟ ما همواره خود را
ملزم به پیروی از مناهج و آرای عالمان پیشین در تفسیر قرآن می کنیم . این تقلید نادرست با جاودانگی نص قرآنی و شمولیت
زمانی و مکانی و عصری آن نمی سازد . در هر عصری قرآن را چنان باید فهمید که گویی تنها برای اهل همان عصر نازل شده است .
همین اصل عقیدتی، مشروعیت نواندیشی در نصوص – وحی الهی و سنت نبوی – را تثبیت می کند . ما هیچ گاه مامور نشده ایم که
فهم عالمان پیشین را واسطه فهم خود از قرآن قرار دهیم . ما وظیفه داریم تا از موضع و نگرش خود، قرائتی متناسب با عصر
خویش از نصوص داشته باشیم . سوگ مندانه، نواندیشی دینی در محاصره شکل های مختلف خودباختگی و سرکوب به نام عقیده
دینی قرار دارد .

من معتقدم اگر بتوانیم به خوبی روشن کنیم که عقیده دینی در تعامل با اندیشه انسانی است و جز از راه این کنش متقابل ثمر
نمی دهد، در آن صورت متفکر اسلامی نوگرا بیش از متفکر اسلامی سلفی ملتزم به عقیده اسلامی جلوه خواهد کرد; زیرا سلفی
نصوص سلف صالح را در موضوعات فقهی و کلامی، مبنای فهم خویش قرار می دهد . اما متفکر نوگرا و نواندیش، مستقیما با نص
تعامل دارد . اگر این مبنای مشروعیت برای نواندیشی تثبیت شود، حوزه بحث و نوآوری با خطر کمتری مواجه خواهد بود . در این
جا است که می گویم باید دشواره سنت را کاوید و موضع خود را نسبت به سنت شفاف کرد تا مشروعیت تولید نگرش جدید، تامین و
تثبیت شود .

چنان که گفتم امروزه تصویر روشنی از مفهوم میراث (سنت) وجود ندارد . حتی بسیاری از عالمان حوزه مفهومی این واژه را به
درستی درنیافته اند . در نظر بسیاری از آنان، سنت همان فراورده ها و میراث سلف صالح است که برای هر عصر و نسلی کافی است .
آنان توجه ندارند که زبانی که غزالی یا ابن رشد و یا فارابی بدان سخن گفته اند، زبانی جاودانه نیست . آنان زبان و نظریات اینان را
در پیوند با تاریخ و جامعه انسانی عصرشان بررسی نمی کنند . آنان محیط شکل گیری میراث و چگونگی شکل گیری آن را نادیده
می گیرند . مثلا عالمی مانند شیخ طوسی در اندیشه شیعی، نوآوری های فقهی و کلامی داشته است، اما آیا این فراورده های فکری
او در خلا و یا با ذهنیت ناب، تولید شده یا تحت تاثیر عوامل متعدد سیاسی، اجتماعی، روانی و … بوده است؟ ما تنها آرا و نظریات او
را مطالعه می کنیم و هیچ گاه به زمینه تاریخی شکل گیری آنها توجهی نمی کنیم . می دانیم که آرا و افکار شیخ طوسی، چنان قوتی
داشته که تا زمان ابن ادریس، حرکت اجتهاد را در مرز خود متوقف کرده بود . چه عواملی به ابن ادریس اجازه داد تا بر افکار مسلط
شیخ طوسی، غلبه و در آنها تجدید نظر کند؟ قطعا چنین کاری با عزلت از تاریخ و وقایع اجتماعی و سیاسی انجام نشد . ما نه تنها
تاریخ فقه را مطالعه نمی کنیم که حتی به تاریخ نحو هم توجهی نداریم و مستقیما به تحصیل نحو می پردازیم و می خوانیم: کلامنا
لفظ مفید کاستقم … یعنی از تمهید تاریخی علم نحو و چگونگی پیدایی و تطور آن بی خبریم .

یعنی شما تاریخ هر علمی را بخشی از خود آن علم می دانید؟

بله، دقیقا . تاریخ هر علمی بخشی از آن علم است; به ویژه فلسفه و فقه و کلام و به طور ویژه علم کلام . متاسفانه حوزه های علمیه از
فراگیری تاریخ علم کلام، خود را کنار کشیده اند; در حالی که علم نسبی است و درستی آن هم نسبی . حتی درستی قواعد نحو هم
نسبی است; یعنی در دوره ای درست و در دوره ای ممکن است نادرست باشد . فقه هم در دوره ای پاسخ گوی نیازهای همان دوره
است و فقه یک دوره زمانی را نمی توان پاسخ گوی همه نسل ها و عصرهای آینده دانست . باید سیاق تاریخی فقه را در نظر گرفت .

نقش شرق شناسان را در ارائه تصویری تاریخ مند از علوم اسلامی، چگونه می بینید؟

متاسفانه ما مسلمانان از تحقیق در میراث خود کوتاهی کرده ایم; زیرا ما به مهم ترین بعد میراث – که بعد تاریخی آن است – بی
توجه بوده ایم; در حال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.