پاورپوینت کامل افق گشایی معرفتی ۳۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل افق گشایی معرفتی ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل افق گشایی معرفتی ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل افق گشایی معرفتی ۳۷ اسلاید در PowerPoint :
۲۲
یکی از مباحث اساسی و کلیدی در فهم بهتر اندیشه برتر، درک زمانه خود، نگاه نقادانه به گذشته خویش و نگاه خردورزانه به آینده
است . آنچه یک نویسنده و پژوهشگر را فرازمان و فرامکان می سازد، نگرش های عمیق، عالمانه و سنجیده است و طرح این گونه
نگرش ها، به جواب رسیدن را بایسته نمی کند، بلکه مهم آن است که اندیشمند، بتواند پنجره ذهن های بسته را افق های باز بگشاید
. شاید این امر با طرح سؤالی ویرانگر باشد و آن پرسش شالوده شکن بتواند، راه را برای بازسازی معرفتی نوین و علمی جدید
هموار سازد . به نظر می رسد که ابن خلدون در مقام یک متفکر به طور ناگفته ای، این رسالت بزرگ را بر دوش گرفته است، اما این
که آیا آن سؤال های جدید، توانست به بازسازی معرفتی نو راه یابد، بحثی است که مجالی دیگر می طلبد .
ابن خلدون، در قرن نهم هجری و در روزگار اوج زوال و انحطاط جوامع اسلامی زندگی می کرد . او نگاهی به گذشته و روزگار
درخشان تمدن اسلامی داشت و در این اندیشه که چرا آن برتری تمدنی به این روزهای ناخوشایند تبدیل شد و آن عصر تابان به سر
آمد و به زوال افتاد . از دیگر سو با مشاهده های واقع گرایانه به جوامع زمان خویش و محیط پیرامونش نظر می کرد . او می خواهد
هم چرایی انحطاط را دریابد و هم راه برون رفتی از آن بن بست را پیدا کند . هم به تحلیل گذشته بپردازد و هم برای زمان خویش
راهی بیابد . بنابراین می توان گفت که دغدغه اساسی و پرسش مهم ابن خلدون که ذهنش را انباشته است . آن است که چرا جوامع
مسلمان و تمدن اسلامی به محاق زوال و انحطاط درافتاده است و چگونه می تواند از این وضعیت نامطلوب رهایی یابد . از هر سو
که می رود، به این دغدغه سؤال آفرین می رسد; به هر امری که می پردازد، هر نقدی که از دیگر علوم و دیگران می کند و هر بحثی
که طرح می کند، همه در تکاپو برای رسیدن به جوابی در خور است .
ابن خلدون برای رسیدن به درکی نو، به تاریخ برمی گردد و در لایه های زیرین آن به تحلیل و چرایی انحطاط می پردازد . اما آن گاه
به فراست می نگرد، در می یابد که آن علم معهود تاریخ که تنها به توصیف تاریخ و نقل گزارش های تاریخی می پردازد، نمی تواند به
پرسش های او جوابی شایسته بدهد و آن عطش سیری ناپذیر را پاسخی آرامش آفرین دهد . اما وی مثل هر انسان دیگر، در
محدودیت های طبیعی و زمان خویش گرفتار بود و طبیعی است که وی با توجه به همان داشته هایی که از علوم زمان خود داشت،
به طرح پرسش بپردازد . در واقع داشته های ذهنی وی، در طرح پرسش او دخیل بوده اند و به سادگی نمی توانسته از سیطره آنها
رهایی یابد . لذا پرسش ابن خلدون در علوم زمان او طرح می شود; همچنان که شاید سؤال برای معاصران وی نیز پیش آمده باشد .
البته از حیث تاریخی این نکته قابل بررسی و مداقه است که آیا سؤال از انحطاط تنها برای ابن خلدون طرح شده بود و در طرح
این سؤال، نخستین فرد بوده یا نه . مهم آن است که به هر حال، سؤالی دغدغه آفرین برای او به وجود آمده است و با توجه به
محدودیت های زمانی، مکانی و فکری، این امر در درون علوم زمان وی طرح شده است . اما این که آن پرسش در کدام یک از علوم
زمان او می گنجد، می توان دو فریضه طرح کرد:
الف . این که سؤال در علم تاریخ طرح شده باشد . تاریخ، یکی از علوم رسمی زمان ابن خلدون است که ابتدا وی برای پاسخ یابی به
آن رجوع کرده است . این فرضیه، اشکالی اساسی دارد و آن بیرون بودن رسالت علم تاریخ از جواب به این چنین سؤالی است .
تاریخی که زمان ابن خلدون و حتی امروزه مطرح است، چندان به چرایی و تحلیل امور نمی پردازد، آن علم تنها به ذکر و گزارش
ساده حوادث تاریخی می پردازد و هرگز پردازش و چرایی امور، در حیطه علم تاریخ نبوده است . حال آن که سؤال ابن خلدون،
سؤالی تحلیل جویانه و علت یابانه است، همچنان که این سؤال در حیطه فقه، کلام، منطق و اصول نیز نمی باشد .
ب . فرضیه دوم آن که ابن خلدون پرسش اصلی خود را در فلسفه قرار داده بود . در این باره، اولین نکته ای که به ذهن می رسد آن
است که وی مخالف فلسفه و فلسفه دانان بود; پس چگونه سؤالی فلسفی طرح می کند . در پاسخ، به این نکته باید توجه داشت که
اولا برای رد فلسفه نیز، باید فلسفی بود; ثانیا فلسفه را باید علمی کلی تر و عام تر از آنچه در عرف امروز است، دانست و آن را محدود
به مباحث معهود در این علم نکرد .
لذا سؤال فلسفی می تواند از حصارهای موسوم این علم فراتر رود و به گونه ای باشد که در عین فلسفی بودن، فلسفی به معنای
محدود و موسوم آن نباشد . تحلیل جویی و پاسخ به چرایی وجود یک امر، در حوزه فلسفه طرح می شود . هر چند ابن خلدون با آن
نگرش مسلط در فلسفه ارسطویی مخالف بود، اما با توجه به مطالب گفته شده، به گونه ای ناخودآگاه سؤال او، فلسفی بود .
بنابراین، ابن خلدون با طرح سؤالی علت یابانه و فلسفی در تکاپو برای رسیدن به پاسخ بسزایی است . پس از طرح این سؤال، همان
گونه که گفته شد، وی به سراغ علم تاریخ رفت . اما با توجه به روش طبری و مسعودی و نگرش توصیفی به رویدادهای تاریخی،
دریافت که باید طرحی نو دراندازد و پاسخ سؤالش را در علمی دیگر بجوید; زیرا علم رسمی تاریخ نمی توانست به دغدغه های او
پاسخ دهد . این سان بود که وی به تاسیس علم نوبنیاد عمران روی آورد، تا با دخالت دادن تحلیل های عقلی و نگرش های خردورزانه
در تاریخ، به تحلیلی دقیق از وضعیت گذشته و زمان خود دست یابد . پس می توان گفت که سؤال ابن خلدون در درون منظومه
فکری زمان وی بود، اما جواب، آن را در علمی دیگر جست .
حال، این سؤال که اساسا تفکیک سؤال و جواب از یکدیگر امکان دارد یا نه . آیا می توان سؤال را در علمی طرح کرد و جواب آن را
در حوزه ای دیگر جست . در تحلیل این مطلب دو نگرش قا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 