پاورپوینت کامل مفهوم شناسی دانش کلام ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مفهوم شناسی دانش کلام ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مفهوم شناسی دانش کلام ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مفهوم شناسی دانش کلام ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
۷
با تشکر از پذیرش گفت وگو، در آغاز این پرسش را مطرح کنیم که دانش کلام در علوم اسلامی با آنچه در میان مسیحیان به عنوان
«تئولوژی » (خداشناسی) مطرح است، چه نسبتی دارد؟
اگر بخواهیم تعریفی از علم کلام ارائه دهیم، می توان گفت: دانشی است که در مورد اعتقادات اسلامی به شیوه عقلی و نقلی بحث
می کند و به تبیین و اثبات عقاید دینی و دفاع از آنها می پردازد .
در بین مسیحیان علم کلام با این تعریفی که عرض شد، در دانش عام تری به نام تئولوژی یا الهیات مطرح است .
تئولوژی از «تئو» و «لوژی » ترکیب شده است . تئو مخفف «تئوسن » یا «زئوسن » است، به معنای خدا . الهیات همان ترجمه تئولوژی
است که در میان ما مسلمانان، همه علوم اسلامی را در بر می گیرد; حتی فقه و حقوق را . در غرب هم نزدیک به همین معناست;
یعنی مسائلی که از متون مقدس استنباط شده است: اخلاق، اعتقادات، رفتار دینی و … بنابراین تئولوژی عام تر از دانش کلام است .
مثلا به فلسفه، الهیات نمی گویند ; چون مستقیما از متون دینی اخذ نشده است، اما به فلسفه اسلامی هم الهیات اطلاق می شود .
الهیات آنقدر عمومیت دارد که حتی فلسفه اسلامی را هم در برمی گیرد . چون به هر حال فلاسفه اسلامی، تحت تاثیر اسلام و آیات
و روایات بوده اند; چنانکه مثلا در «دانشکده الهیات » یکی از گرایش های پنج گانه آن، فلسفه و کلام اسلامی است . بنابراین الهیات
(تئولوژی) مجموعه علومی است که از متون مقدس اخذ می شود; اما علم کلام اخص از آن است . همچنین دانش کلام به اعتقاداتی
هم می پردازد که از متون اخذ نشده اند، بلکه از عقل گرفته شده اند، و متدینان آن را منتسب به دین می دانند; مثلا اثبات وجود
خدا . اثبات وجود خدا یک اعتقاد دینی است، اما آن را ما از آیات و روایات به دست نمی آوریم . ممکن است برای اثبات وجود خدا
استدلال عقلی کنیم . بنابراین در دانش کلام ما سه قید داریم که آن را از تئولوژی متمایز می کند: روش آن عقلی و نقلی است;
موضوع آن فقط اعتقادات دینی است (نه اخلاق و رفتار .). ; هدف آن، استنباط، تبیین، اثبات و دفاع است . بعضی دانش کلام را به
گونه ای معنا می کنند که هدف آن فقط دفاع است، ولی این گونه نیست . یکی از اهداف کلام، دفاع است، اما چون مهمترین مسئله
بوده، برجسته شده است .
بیش از یک دهه است که در کشور ما، واژه «کلام جدید» رواج یافته است . درباره چند و چون این واژه چه تبیین و تفسیری دارید، و
آیا اصولا می توان از دانشی با عنوان «کلام جدید» سخن گفت؟
کلام جدید اصطلاح جا افتاده ای نیست . در غرب که اساسا به این گونه مباحث تعبیر کلام نمی شود و تعبیر دانش کلام، اصطلاح
مسلمین است . همان طور که گفته شد . کلام دانشی است که به اعتقادات دینی می پردازد و پیرامون آنها بحث می کند و این
اعتقادات، جدید و قدیم ندارد . دو هزار و ششصد سال پیش در میان یونانیان اعتقاد به خدا مطرح بوده است . ارسطو، افلاطون و
دیگران درباره آن بحث کرده اند . در میان مسیحیان هم مورد بحث بوده است . مسلمانان صدر اسلام و بعد از آن هم طرح کرده اند;
الان هم بعد از هزاران سال مطرح است . اما اگر شما به کتاب هایی که با عنوان کلام جدید مطرح است، نگاه کنید، می بینید که
مهمترین مسئله، مسئله اثبات وجود خداست و ادله ای که برای اثبات وجود خدا آمده، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد . این
مسئله چند هزار سال است که مورد بحث است و قدیم و جدید ندارد . یا مسئله «شرور» ، از زمان های قدیم مطرح بوده است .
افلاطون در مورد مسئله شرور، موضع گیری کرده و به عدمی بودن شر معتقد بود . ارسطو مسئله شرور را عنوان کرده است .
بنابراین، این بحثی بوده است که از قدیم الایام بوده و امروز هم جدی ترین و بلکه به یک معنا مهمترین بحث در مباحث و
کتاب هایی است که با عنوان کلام جدید مطرح می شود . البته ما منکر این نیستیم که برخی مباحث جدید دیگر مطرح شده
است; اما بسیاری از مباحث مشترک و پرسابقه است .
با این نگرش و تحلیل، چرا واژه کلام جدید، در حوزه های دینی و دانشگاهی رواج یافت؟
اصلا این عنوان، عنوان صحیحی نیست . کلام، کلام است . علم کلام از قرن اول و دوم در میان مسلمین مطرح بود . در زمان
عباسیان به خاطر گسترش جغرافیایی اسلام و مطرح شدن شبهات از سوی مسیحیان، زرتشتیان و یهودیان و صابئان و پیروان
ادیان مختلف، این علم اوج پیدا کرد و گسترش یافت; اما در چند قرن اخیر – به دلایلی که نمی خواهیم وارد آنها شویم – علم کلام
افول کرد; به خصوص در حوزه های علمیه شیعه . فقها و بزرگان شیعه، هم درس فقه می گفتند و هم کلام . کتاب های آنها دو دسته
است: یک دسته از کتاب ها درباره علم کلام است و تعدادی درباره فقه . حتی گاهی کتاب هایی است که بخشی از آن کلام است و
بخشی دیگر فقه . علمای بزرگ مانند شیخ صدوق، شیخ مفید و سید مرتضی، شیخ طوسی و علامه حلی و … این گونه بودند . اما
در چند قرن اخیر به دلایلی، فقها دیگر توجه سابق را به علم کلام نداشتند و کتاب های مهمی درباره علم کلام ننوشته اند و از علائم
آن، این است که هنوز در حوزه های علمیه، کتاب رسمی علم کلام، شرح تجرید علامه حلی است که چند قرن قبل، نگاشته شده
است . اینکه در حوزه ای، کتابی که مربوط به قرن ها قبل است، تدریس می شود و هیچ متن درسی مهمی که قابل تدریس باشد بعد
از آن وجود ندارد، علامت این است که کار علمی در حوزه علم کلام، تداوم نیافته است; اما در فقه می بینید که تدوین کتاب های
مهم فقهی تا زمان ما ادامه یافته است .
در حال حاضر، حوزه های علمیه و مراکز علمی دینی، با کتاب هایی از غرب روبه رو شده اند که پیرامون مسائل اعتقاداتی بحث
می کنند; کتاب هایی که در روش بحث، استدلال ها و بعضا جواب هایی که می دهند، تفاوت هایی دیده می شود; مثلا جواب هایی که
چند صد سال قبل به شرور داده می شد ۲ – ۳ تا جواب مشخص بود، اما با آشنایی با متون غربی، جواب هایی اضافه شد و چون این
سیر برای ما متصل نبود و قطع شده بود، این احساس پدید آمد که این دانش با دانش قبلی متفاوت است و لذا اسم دانش قبلی را
کلام قدیم نامیدیم و این معلومات امروز را که مقداری متفاوت شده و استدلالاتی به آن اضافه شده و احیانا بحث های جدیدی را
مطرح کرده کلام جدید نام نهادیم در حقیقت برای اینکه بین وضعیت موجود و مطالبی که الان مطرح است، با آن مطالبی که
قبلا مطرح بود، تفاوت بگذاریم، اصطلاح کلام جدید و کلام قدیم را به کار بردیم .
اما کلام از اول یک سیر منطقی داشته و تا به امروز هم ادامه دارد و این طبیعی است که هر علمی تکامل پیدا می کند . اگر منظور
این است که استدلالات و مباحث جدیدی مطرح شده، در هر علمی این تغییرات مطرح می شود و باعث نمی شود که ما در هر ۵۰
سال بگوییم قدیم و جدید! البته برخی گرایش های نوین در بحث از اعتقادات دینی مطرح است; مثل فلسفه دین که ما می توانیم
به آن یک اسم مستقلی دهیم . چون فلسفه دین ماهیتا با کلام متفاوت است و خیلی اوقات به اشتباه، به فلسفه دین، کلام جدید
گفته می شود که درست نیست . فلسفه دین، منطق خاص خودش را دارد و موضوعا باکلام مشترک است، اما در روش و هدف
متفاوت است .
شما، از افول دانش کلام در حوزه های دینی در قرون اخیر سخن گفتید و این که در دو دهه اخیر، پیچ و تاب مجددی در زنجیره
دانش کلام افتاده است . از آن افول و این رونق مجدد، چه تبیینی را ارائه می کنید؟
البته افول دانش کلام در قرون اخیر، به صورت مطلق نبوده است . برای مثال می بینیم که در همین چند قرن کتاب ها یا
رساله های متعددی مربوط به مسائل امامت نوشته شده است . چون علمای ما با اهل سنت و مسائلی که آنها مطرح می کردند،
مواجه بودند . لذا این قسمت رشد کرده است . در مجموع، افول نسبی دانش کلام، عواملی داشته است . از جمله، حوزه های ما
ارتباط جدی با غرب نداشتند . دکارت در قرن ۱۷ مؤسس فلسفه جدید است . اولین کتابی که از دکارت، ترجمه قابل فهم شد،
کتاب گفتار در روش است که چند صفحه هم بیشتر نیست و ۵۰ سال پیش ترجمه شده است; یعنی وقتی که آرای دکارت در فلسفه
غرب قدیمی شده بود کلا ارتباط حوزه های دینی با فلسفه و الهیات غرب در این چند صد سال اخیر کم بوده است و این نکته از
عوامل عمده در افول علم کلام است . البته کتاب هایی در رد داروین نوشته شد، اما نویسدگان آن آثار، کسانی بودند که به صورت
فردی، اطلاعات ناقصی پیدا کردند و جواب هایی هم دادند . اما حوزه به طور جدی و گروهی بدان نپرداخت . بعد از انقلاب
اسلامی بود که ارتباطها زیاد شد و حوزه در متن جامعه قرار گرفت و مجبور شد با جهان ارتباط قوی تری پیدا کند و لذا با
اندیشه های جدید و پرسش های نو مواجه شد و تماس پیدا کرد . عامل دیگر این بود که فقهای شیعه گفته اند که می شود انسان
بگوید همان چیزی که در واقع است، من آن را قبول دارم; البته نه در مسائل اولیه اصول دین . مثلا یک مسئله اعتقادی مطرح
است و ما نمی دانیم جوابش چیست; می گوییم هر چه خدا گفته است، من آن را قبول دارم; یا هر چه حق است من همان را قبول
دارم . فقیهان گفته اند که این گونه اعتقاد، مشکلی به ایمان وارد نمی کند . بدین گونه پرسش های اعتقادی، مادامی که تزلزل ایمانی
ایجاد نمی کردند، اهمیت جدی نمی یافتند . اما در فقه این کار را نمی توان انجام داد . در مسئله عملی باید دقیقا معلوم شود که من
یا باید این کار را کنم یا آن کار را . باید تکلیف من روشن شود و لذا باید علما به این جواب دهند . اما در اعتقادات اگر سؤال جدی و
فراگیر نباشد، علما خود را ملزم نمی دانند که به آن جواب دهند; مگر اینکه شبهه فراگیر و در جامعه مطرح شود . چون در تکلیف،
اشتغال ذمه یقینی، برائت یقینی می طلبد و لذا فقیه باید فرایند اجتهاد را در مسایل عملی، جدی بگیرد و ادامه دهد .
یکی از تعبیرات قدیمی و رایج در حوزه دانش کلام، واژه «اصول دین » است . که به گونه ای در مباحث کلامی و غیر کلامی به کار
می رود . آیا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 