پاورپوینت کامل سه روایت از عشق ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سه روایت از عشق ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سه روایت از عشق ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سه روایت از عشق ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
۱۹
دل نبندم به هیچ دلبندی
سعدیا دور عاقلی بگذشت
نوبت عاشقی است یک چندی
حکایت همراهی دیده و دل، و نزاع عقل و عشق، نقل همیشگی محفل انس است و شگفت، شیرینی این حکایت است چندان که
حدیث آن هرگز مکرر نیست .
اهل ادب همواره این حکایت را قرائت کرده اند و هربار به روایت خود از قهرمان این داستان که عشق است، سخن گفته اند . نقل این
قصه در نهایت به دو سلسله ختم می شود و اینک کوشش می شود تا سند سومی نیز برای آن جعل شود . در این مختصر برآنیم تا
حکایت را به سه سند روایت کنیم و آن چنان که شیوه ی اهل حدیث و درایت است، طریق ویژه ی هر یک از سه نقل را بازشناسیم و
حدیث هر یک را بازخوانده، در باب کیفیت و متن آن داوری نمائیم .
روایت نخست از اهل حکمت و فلسفه است . روایت دوم از اهل معرفت و عرفان است و اما روایت سوم حکایتی است که در سده ی
اخیر با وساطت صاحبان جراید و ارباب قلم رواج یافته و توسط مدعیان ادب و هنر، قصد ورود به عرصه ی فرهنگ نموده است و هر
بار با دست برد به دو سند پیشین، عده ای از رجال و مسانید یکی از آن دو سلسله، در سند سوم مصرف شده است .
مشترکات روایت اول و دوم
روایت اول و دوم علی رغم اختلاف هایی که دارند، از مشترکاتی برخوردارند . در این هر دو روایت، عشق به سه قسم تقسیم می شود:
اول، عشق حقیقی; دوم، عشق مجازی و سوم، عشق کاذب و سرابی .
اما فیلسوفان برای انواع سه گانه ی مزبور، معانی و مصادیقی ویژه ذکر کرده اند و اهل معرفت، همه ی معانی و مصادیق فلسفی
عشق را نوع کاذب و سرابی آن خوانده اند و درک معنا و مصداق عشق حقیقی و مجازی را از افق ادراک فیلسوفان فراتر دانسته اند .
روایت فلسفی عشق
از دیدگاه فلسفی، کمال حقیقی نفس، تجرد عقلانی آن است و همین تجرد، محبوب حقیقی انسان است . در نگاه فلسفی، حیات
عقلانی از نقایص و کاستی های زندگی طبیعی مبرا است; زیرا حقایق عقلی از محدودیت های زمانی و مکانی و هم چنین از
تزاحم های مادی و طبیعی، منزه است . زیبایی، قدرت، حیات، علم و … وقتی چهره ی عقلانی پیدا می کند، ثابت و دوامی ابدی
یافته و از تزلزل، اضطراب و ناآرامی مصون می شود . انسان که در دیدگاه فلسفی از ذات و هویتی عقلانی برخوردار است، چون به
این گونه کمالات دست یابد، از سرور و نشاطی که برای اهل دنیا وصف ناپذیر است، بهره مند می شود . از نظر این دیدگاه، همان
گونه که محبوب حقیقی، تجرد عقلانی نفس است، محبت حقیقی نیز محبتی است که به این تجرد عقلانی، تعلق گیرد .
در نگاه فلسفی، عشق مجازی، عشقی است که به ملکات نفسانی – که اوصاف عقلانی هستند – تعلق می گیرد; زیرا محبت به اوصاف
عقلی، بر شوق نفس به حقایق و ذوات عقلانی می افزاید و زمینه ی وصول به آن را فراهم می آورد .
عشق کاذب، عشق به موجودات طبیعی است که در معرض زوال هستند و تعلق نفس به آنها آرامش را از انسان گرفته و مانع از
وصول به کمالات حقیقی عقلی می گردد .
بوعلی سینا در فصل هفتم و هشتم از نمط نهم کتاب «الاشارات و التنبیهات » با عبارت «و النفس العفیف الذی یامر فیه شمائل
المعشوق لیس بسلطان الشهوه » از محبت مجازی سخن می گوید و آن را عشق عفیف نام گذارده، معتقد است این عشق که شمایل
معشوق را در نظر گرفته و شهوت بر آن حاکم نیست، وسیله ی تلطیف سر، جهت وصول به کمال و محبوب حقیقی است .
«شمائل » در عبارت شیخ، جمع «شمیله » است، به معنای سرشت و خلق . بنابراین، عشق مجازی از دیدگاه بوعلی، محبتی است که
به صفات روحی و ملکات اخلاقی افراد تعلق می گیرد .
مبانی روایت فلسفی
تفسیر فلسفی عشق، متاثر از هستی شناسی و انسان شناسی فلسفی است . در این تفسیر، انسان همان گونه که از «عالم عقول » به
طبیعت نازل شده و هبوط کرده است، دیگر بار با ویژگی های جدیدی که کسب می کند، از طبیعت به برزخ و از آن پس به عالم
عقول راه می سپارد . پس «طبیعت » مسکن آدمی نبوده، جایگاه عبور و گذر است و به همین دلیل نیز، آدمی به آنچه در این موطن
است بسنده نکرده، به آن راضی نمی شود . افلاطون نیز که اشیای طبیعی را صورت نازل شده ی حقایق عقلی می دانست، چون دنیا
را زندان انسان می شمرد و سعادت او را در بازگشت به عالم عقول جست وجو می کرد، معتقد بود انسان ها با وصول به حقایق عقلانی
از مکروهات و کاستی هایی که لازمه ی زندگی دنیا است رهایی پیدا می کنند .
روایت عرفانی عشق
وجه بی کران و نامتناهی الاهی، کرانه ای را کنار نمی گذارد تا در فراسوی آن، پدیده ای به استقلال، فرصت بروز و ظهور داشته باشد
«اینما تولوافثم وجه الله » به همین دلیل، هر کس که از نظاره ی آن محروم باشد، بدون شک دیده ی حقیقت بین او کور و نابینا و از
شناخت حقیقت خود و جهان، عاجز است . در قیامت که روز ظهور حق است، فنا و نابودی آنچه به ناحق، «موجود دانسته می شد،
آشکار می شود و بقا و استمرار وجه بی کران الاهی ظاهر می گردد . «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام »
ذات الاهی برتر از آن است که در ادراک غیر او گنجد و هیچ کس او را آنچنان که شایسته او است در نمی یابد . (ما عرفناک حق
معرفتک) هر کس از وجه الاهی – که آیت و نشانه ی او است – بهره مند است . به همین دلیل، هر کس که از نظاره ی آن محروم
باشد، کور است و از شناخت حقیقت خود و جهان عاجز خواهد بود، اما کسی که به دیدار وجه الاهی نایل شود، به هیچ موجودی
نمی تواند نظر استقلالی داشته باشد، اعم از این که آن موجود در مراتب عالیه، و یا نازله باشد . پس تا زمانی که انسان، اثری از نفس
خود می بیند و حقیقتی را هر چند عقلی، برای خود و یا دیگران قائل است، گرفتار شرک جلی و یا خفی بوده و از نظاره ی حقیقت
نامتناهی و زیبایی ازلی او محروم است .
«کمال و جمال حقیقی » در نگاه اهل معرفت، همان «هستی مطلق » است و عشق حقیقی، عشقی است که از نظر به آن جمال،
حاصل می شود و اما مجاز، قنطره و پلی است که آدمی را به حقیقت می رساند و بر این مبنا اسما و صفات الاهی که آیات و
نشانه های خداوند هستند و نیز «عوالم عقلی و برزخی و طبیعی » که اسما و صفات فعلیه ی خداوند هستند، راه به هستی مطلق
برده و او را نشان می دهند و به همین لحاظ، اموری مجازی هستند . باروری و ظهور عشق، مشاهده ی زیبایی و حسن است، دل در
گرو دیدار است . هر انسان کور دلی که از دیدار خداوند ودود، و مشاهده ی وجه او عاجز باشد، هرگز از سرور و بهجتی که اولیای
الاهی در شور و مستی گذر از خود می یابند، نصیبی ندارد .
حافظ در ابیاتی عارفانه، وصف آن عشق را بدین سان می نماید:
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد
ظهور حسن و جمال الاهی که به تجلی است، مقید به زمان و مکان نبوده، حقیقتی ازلی و ابدی است و این زیبایی را نه فرشتگان –
که از هویتی عقلی برخوردارند و نه عقل – که به شناخت آنها مشغول است – در می یابد .
برای نظر به وجه الاهی و عشق حقیقی، سعدی تصریح می کند که باید از سر خویش برخاست:
اگر مرد عشقی کم خویش گیر
وگرنه ره عافیت پیش گیر
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند
نروید نبات از حبوب درست
مگر حال بر وی بگردد نخست
تو را با حق آن آشنایی دهد
که از دست خویشت رهایی دهد
که تا با خودی در خودت راه نیست
وزین نکته جز بی خود آگاه نیست
عشق حقیقی و مجازی را دولت و نوبتی است که جز با افول معرفت و عشق عقلی یا نفسی، ظهور نمی کند . گرچه در تعابیر دینی
اهل دنیا با باطن دنیا که همان دوزخ است و مشتاقان بهشت و یا اهل گریز از دوزخ، با مقصود خود که همان بهشت است، محشور
می شوند، ولی علی رغم تفاوت و امتیازی که هر یک از این دو گروه دارند، خواسته و اشتیاق هیچ یک از آنان آن چنان که باید،
پسندیده و ممدوح نیست . آنچه شایسته و سزاوار انسانی شمرده می شود، «عبودیت » است; کسی که خداوند سبحان را بدون آن که
واسطه ای برای وصول به غیر، قرار دهد، بالذات و بالاستقلال مورد توجه قرار می دهد و تنها با او به راز و نیاز مشغول می شود .
سعدی چنین می سراید:
گرت قربتی هست در بارگاه
بخلعت مشو غافل از پادشاه
خلاف طریقت بود کاولیا
تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست، چشمت بر احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست
ترا تا دهن باشد از حرص باز
نیاید بگوش دل از غیب راز
حقیقت سرایی است، آراسته
هوا و هوس گرد برخاسته
نبینی که جایی که برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
«محبوب کاذب » در دو روایت فلسفی و عرفانی
تاکنون دو روایت فلسفی و عرفانی «محبت » بیان شد . این دو روایت گرچه در تعیین مصادیق محبت حقیقی و مجازی، توافق
نداشتند و همه ی آنچه را فیلسوفان «محبوب حقیقی و مجازی » می شمردند، در نگاه عرفانی، محبوب کاذب و سرابی دانسته
می شد، ولی در این مقدار توافق بود که محبت به امور دنیوی و از جمله محبت به خط و خال و اعضای انسانی، محبتی کاذب و
دروغین است; البته در هر دو نگاه، این مساله مورد توافق است که در عشق کاذب نیز اثر و شمیم محبوب حقیقی وجود دارد; یعنی
اگر معشوق حقیقی نمی بود و جاذبه ی او دل و جان آدمیان را شیفته و شیدای خود نمی کرد، کسی به دنبال معشوق مجازی یا
حتی کاذب، خواب و قرار برخود حرام نمی کرد . کسی که به دنبال معشوق کاذب در حرکت است، بی آن که بداند نشاط و توان
خود را از دل باختگی نسبت به معشوق حقیقی به دست می آورد، همانند تشنه ای که در پی سراب است و انرژی و قدرت خود را از
میل به آب به دست می آورد .
«محبوب کاذب » به این دلیل عاشق را به خود جذب می کند که نشان زیبایی را در خود می نمایاند و از این جهت نیز با محبوب
مجازی، مشابه است . مشکل محبوب کاذب در ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 