پاورپوینت کامل حافظ نو ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حافظ نو ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حافظ نو ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حافظ نو ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۸

اشاره

بیستم مهرماه جاری همزمان بود با سالروز بزرگداشت شاعر غزلسرای ایرانی، حافظ شیرازی و مقارن بود با فرخنده میلاد منجی
جهان بشریت، حضرت مهدی موعود (عج) که معنابخش انسان به معنای واقعی کلمه، یعنی انسان کامل شیعی در برابر انسان
مادی غرب و انسان انتزاعی فوئر باخ و یا انسان انضمامی مارکس است .

از این رو تبیین رابطه بین انسان کامل شیعی و کاملا انسان بودن حافظ – به تعبیری که یکی از حافظشناسان مطرح کرده –
جالب به نظر می آید .

نوشتار حاضر اگر چه به طور مستقیم به این رابطه نپرداخته، اما با نگاهی که به حافظ و سهراب سپهری، دو شاعر متقدم و متاخر
یا معاصر دارد، انسان شناسی تکاملی مورد نظر عرفان ایرانی و جریان های عرفانی ایران را در قالب شعر مطرح ساخته و علت تداوم
حافظ یا انطباق الگویی او بر سهراب را ناشی از یک منبع ذوقی – عرفانی واحد دانسته و علت محبوبیت یا مرجعیت شعری سهراب
را در بین نسل سوم جامعه، محوریت اندیشه ای می داند که محبوب ذائقه های شعری در ایران است .

حافظ، غزلسرای بزرگ، منبع الهام در فرهنگ عمومی ماست و بر بسیاری از اندیشه ها، نمادها و رفتارها و حتی معماری ایرانی
تاثیرگذار بوده است . تاثیر حافظ بر نرم افزار و سخت افزار اندیشه و فرهنگ ایرانی چنان عمق و گستره ای دارد که از سبک هندی و
صفویه و تاثیر بر فلسفه ملاصدرا گرفته تا بر ادبیات نو و معاصر ما ادامه دارد . شاید بتوان ادعا کرد که تا امروز هیچ خانه ای نبوده
است مگر اینکه در کنار کلام الله، یک جلد دیوان حافظ وجود داشته است و این جذابیت و شیفتگی الزاما در یک رده سنی، پیر یا
جوان، منحصر نبوده و هر دو قشر پیر و جوان چنین رویکردی به حافظ و اشعار نغز او داشته اند . بسیاری از اساتید ادبیات، رمز و
راز این رویکرد را بهره وافر حافظ از قرآن می دانند; همان که خود می گوید:

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم

اما قرآن و حافظ چه چیز مشترکی را گفته اند که به طبع انسان گوارا آمده کرده است؟ حافظ شناسان، شعر حافظ را آیینه تمام
نمای روح و روحیه و عقیده و سلیقه و نگاه و نگرش او به انسان و جهان و طبیعت و ماورای طبیعت دانسته اند و مهمترین وجهه
همت او قرآن شناسی است .

حافظ خود در جایی دیگر ادعا می کند که قرآن را از حفظ می خوانده است:

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

ایمان او آمیزه ای از معنویت و رهیافت «شریعت – طریقت – حقیقت » بوده و طنزش گویای این است که اگر چه شیعی کامل نیست،
اما درد دین دارد و تلاش می کند که ارزش های تحریف شده را باز نماید:

زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود

هم مستی شبانه و راز و نیاز من

و نهایتا اینکه حافظ در برابر زیبایی و ظرافت ناز و نوش های زندگی طبع حماسی دارد و زهد را فقط مناعت نفس و طهارت روح
می داند، نه ریاضت کشی های بیمارگونه و رهبانیت هایی که با ریا آمیخته است .

به تعبیر بهاء الدین خرمشاهی، حافظ انسان کامل نبوده است، ولی کاملا انسان بوده است . پیر او معلوم نیست چه کسی بوده، اما
او پیر بسیاری شده است:

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور

خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

ویژگی مهم حافظ نیز در نوع بینش و نگاه او به مسئله انسان است . بنا به نوشته استاد مطهری (ره) انسان مورد نظر حافظ «جام
جم » است . همان جام جهان نمایی که عرفا مد نظر دارند و می گویند قلب انسان، روح انسان و معنویت انسان، همان جام جهان
نماست . اگر انسان به درون خویش نفوذ بکند و درهای درون به روی انسان باز شود، از درون خودش تمام عوالم را می بیند:

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

شاید همین خاصیت جام جهان نمایی حافظ است که عامی و نامی را به سوی فال و طالع بینی در شعرش کشیده و می خواهند که
سرنوشت مقدر خود را از درون مضامین شعری او تفسیر و تعبیر کنند و عجیب آنکه همه راضی از تفسیرهای برآمده از اشعار او
هستند و ارتباط این مضامین با نهفته های درونی افراد، چنان است که انگشت حیرت به دهان می گزند .

ممکن است ادعا شود که شاعران دیگری نیز وجود دارند که قرن ها پس از حافظ حضور یافته و عرصه شعر آنها که از نظر سبک
نظم نیز متفاوت است و اصطلاحا به سبک نو شعر سروده اند، از چنان جذابیتی برخوردار شده که احتمالا حافظ و شعر او را به
دست فراموشی سپارند; اما این ادعا اگر چه واقعیت داشته باشد و اقبال نسل به شاعران جدید بسیار بیشتر از اقبال آنان به حافظ
باشد، اما این خود منشا و علتی دارد که در تاثیر حافظ بر ادبیات شاعران نوپرداز نهفته است .

تاثیر حافظ بر دیگر شاعران نه در پهنه ایران زمین، بلکه تا آن سوی اقیانوس ها و تا عمق سرزمین ژرمن ها گسترده و گوته شاعر
آلمانی را نیز متاثر ساخته است; تا جایی که کریستف بورگل می گوید:

«حافظ و گوته دو نقطه اوج تاریخ روح آدمی به شمار می روند .»

گوته برای اولین بار در سال ۱۸۱۴ از طریق ترجمه ای از اشعار حافظ توسط یورف هامر نورگشتال با شعر و شخصیت حافظ آشنا
می شود و آن گونه که خود در دفتر خاطراتش می نویسد: «در حافظ نبوغی همتای خود و در بدو امر نبوغی والاتر از خود می بیند .»

«اگر چه پیش تر، از این شاعر بزرگ، اینجا و آنجا مطالبی می خواندم و چیزی قابل ملاحظه نمی یافتم، لیک اکنون اشعار او در کنار
هم آن چنان بر من تاثیر گذاشته است که مجبورم برای بقای خود به گونه ای خالقانه دست به قلم برم .»

و ثمره این برخورد خالقانه، دیوان شرقی اوست . شیفتگی گوته به حافظ بدان حد می رسد که می گوید:

«حافظا! این چه جنون است، با تو یکسان بودن؟!»

و ادامه می دهد:

در اشعار آسان و سبک بال تو

دریایی نهفته است آرام،

که جوشیده، آتشین امواجت،

شراره اش مرا می بلعد

و در پایان خطاب به حافظ چنین می سراید:

و اگر جهان فنا شود، باکی نیست

حافظ با تو، با تو تنهاست

که می خواهم برابر شوم! شادی و غم

ما را چون دو همزاد مشترک باد!

چون تو عشق ورزیدن و نوشیدن،

افتخار من و زندگی من باد .

در قرنی که حافظ، خود حضور ندارد (قرن ۱۹) محبوب شاعری از زبان و قومی دیگر می شود و عشق ورزیدن همچون او برای گوته
آلمانی به صورت افتخار و زندگی او در می آید، حال اگر این تاثیر در بین شعرای هم زبان و هم میهن او جلوه بیابد، جای تعجب
خواهد بود؟

روشن است که تعجب برانگیز نیست; لیکن آیا این تجلی در شعر یا زبان و سبک دیگران به معنای انقطاع مطلق است، یا تبدیل
سازی در شعر و شخصیت شاعران دیگر؟

این خود بحث مجزایی است که تبیینی دقیق می طلبد .

ممکن است ارتباط نسل سوم با شعر سهراب سپری، شاعر نوپرداز و معاصر از زوایایی قابل اعتناتر از توجه و ارتباط آنان با حافظ
شاعر غزلسرای قرن هفتم باشد; حال این بدیل انگاری ذوقی در نسل سوم را چگونه باید تفسیر و توجیه کرد؟ انقطاع از حافظ یا
تبدیل سازی حافظ در شعر سهراب؟

با آنکه از صحت چنین فرضیه ای نمی توان کاملا اطمینان حاصل کرد، اما در رویکرد نسل جدید به شعر سهراب نیز نمی توان تردید
روا داشت .

یکی از اساتید ادبیات پارسی می گوید: «در همان سال های دهه ۵۰ که به بهانه های مختلف اشعار او را در کلاس های دانشگاه مطرح
می کرده و حتی در کتاب های دبیرستانی، مثلا به بهانه بحث های عروضی ابیاتی از او می آورده، بر او کاملا روشن بوده که شعر
سهراب، شعری است اصیل و مسلما در ادبیات ما جای شایسته خود را خواهد یافت و گذشت زمان این نکته را بر وی ثابت کرده
است . چه امروزه به رای العین می بینیم که شعر سهراب در میانه خواص و عوام، قبول تام و تمام یافته است و با گذشت
اندک زمانی، ذهن جامعه، اشعار او را مانند اشعار حافظ و سعدی پذیرفته، به خاطر سپرده و زنده نگاه داشته است .»

در واقع سهراب از خاصیتی برخوردار شده که شاعران بزرگ مانند فردوسی و حافظ و سعدی و … متصف به آن بوده اند و آن
اعتنای توامان خواص و عوام به آنها بوده و چنان که مشهود است، سهراب نیز در این رده قرار گرفته است .

به هر حال سبک سهراب را از نظر ادبی و استفاده از لغات و ترکیب های مانوس و متعارف و ابتکار در انواع اضافه های تشبیهی و
استعاری، ادامه سبک عراقی حافظ و سعدی و از نظر عرفانی ادامه سبک خراسانی دانسته اند که آرای عرفانی اش به آرای ابوسعید
ابوالخیر و مولانا شباهت دارد . اساس مکتب خراسان بر عشق و جنبش و زندگی و شادی و سکر است، حال آنکه مکتب عراق
بیشتر مبتنی بر قبض و زهد و انزوا بوده است .

سهراب خود در یکی اشعارش با عرفان کلیشه ای می ستیزد:

اشتری دیدم، بارش سبد خالی پند و امثال

عارفی دیدم بارش تنناها یاهو

سهراب در مضامینی که در قالب اشعار خود آفریده است، بسیاری از منویات درونی و تفکرات حافظ را به زبان خاص خود بازتولید
کرده، یا حداقل بدون نظرداشت، به چنین قرینه سازی و قرینه پردازی ذهنی پرداخته و افکار حافظی در قالب افکار سپهری
چهره ای نو گرفته و لباسی دیگر بر تن کرده است .

یکی از بارزترین نوپردازی های سهراب که در گرایش قشر جوان و اصطلاحا نسل سوم به او به عنوان عاملی بسیار موفق و کارآمد و
قوی باید مورد مطالعه قرار گیرد، در فلسفه و نگاه تازه اوست که طالب ترمیم معرفت موروثی است و داعیه دیگر بینی دارد:

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

واژه ها را باید شست

واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد

دوست را زیر باران باید دید

زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت .

او از زدودن پیش داوری های ذهنی، سخن گفته و از همگان دعوت می کند تا از اهالی امروز باشند و تاکید دارد:

زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.