پاورپوینت کامل قدرت بی مهار علیه همه چیز ۶۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قدرت بی مهار علیه همه چیز ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قدرت بی مهار علیه همه چیز ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قدرت بی مهار علیه همه چیز ۶۷ اسلاید در PowerPoint :
۲۸
«باز هم از عشق به دوست » نوشته ادوارد رادزینسکی ترجمه آبتین گلکار، داستانی است که بسیار ساده به نظر می رسد، لیکن تا
بخواهید آموزنده است . رادزینسکی نویسنده روسی ظاهرا یک داستان سیاسی برای ما تعریف می کند، و آن را خوب تعریف
می کند; اما در اصل او از موقعیت دردناک انسانی پرده بر می دارد . بحث ساختاری درباره این قصه، بحثی فنی است و به نظرم
اهمیت درجه اول ندارد; در عوض تراژیک قدرت و اخلاق از یک سو و روانشناسی اقتدار و ورطه های هولناک سقوط انسانی در
شرایطی که صاحب قدرت می شود، مهم ترین نکات مطرح شده در این داستان به شمار می آید .
هر ایدئولوژی می کوشد در ذهن باورمندان خود حک کند که اگر برای آرمان های مندرج در متن اعتقاد خود بکوشد، هر چه که
باقدرت تر عمل کنند، هیچ خطری، اخلاق انسانی شان را تهدید نمی کند . افراد قدرتمند نه آنکه بی خبر از روانشناسی قدرت و
راه های فریبنده ای آن باشند، اما غالبا می کوشند با سیماچه های گوناگون، خود را مبری از تاثیرات مخرب قدرت بر روح انسان
وانمود سازند و بگویند در قدرت و بی قدرتی فرقی نکرده اند .
تنها کوشنده ترین عارفان و جهادگران با نفس راه حل هایی برای مراقبه و محاسبه و مواخذه هر روزه نفس خود و گریز از حصار
توهمات قدرت دنیایی یافته اند . و دیوارها را شکسته اند . آنان با افزایش رابطه خود با مردم و تهیدست ترین آدمیان و زندگی محقر
و رشد ارتباط زنده با محیط و ویران کردن هرگونه تملق و ظاهرسازی و آمادگی برای لمس زنده واقعیت خود و جهاد علیه
خودپرستی و نفس خود و به جان خریدن ملامت دیگران و خدمت به مردم و انواع راه های دشوار نفس کشی، می کوشند از جدایی با
واقعیت و شیطنت نفس برهند و به جای پندار به عالم حقیقت و ادراک واقعیت خویش نائل آیند .
زندگی واقعی ما پر است از رویدادهای دال بر قربانی شدن انسانیت و آدمیت آدم ها در پای قدرت پرستی، اعم از اقتدار مالی یا
سیاسی . در آغاز افراد، مدعی بوده اند که خود تافته جدا بافته ای هستند، اما کم کم ملزومات قدرت بر نگاه و تفکر و تحمل و
خودبینی شان تاثیر نهاد . بدتر از همه چه بسا افراد به نان و پیاز بسنده کردند، اما سلاطینی خودپرست و مستبد از آب در آمدند;
زیرا عملکرد قدرت در نفس آدمی بسیار راهزنانه و شیطنت بار و موذیانه است .
این نکته ها که سردستی ترین و عامیانه ترین واکنش های اولیه ما در برابر قدرت است، نشان می دهد دغدغه بشری پرستش قدرت
است . آیا قدرت بد و قدرت خوب وجود دارد؟ یا همه قدرت ها، آثار واحدی دارند؟ و اگر انسان تربیت شده نباشد، اسیر نتایج
قدرت، به ویژه در موقعیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی می شود و تباه می گردد؟ قدرت چه بافت و ساختی دارد؟ چرا بسیاری از
قهرمانان آزادی و انقلاب در تاریخ به سرکوبگران موحش بدل شدند و خشونت قدرتمندانه آنها، کم کم از آنان چهره ای منفور، ضد
دادگری و ضد آزادی و ضد مردم ساخت؟ اشکال از چه بود؟ از ایدئولوژی، از نیات و یا از نفس انسانی؟ … .
این پرسش ها جدا از هر بحث جامعه شناسانه یا روانشناسانه تاریخی یا اخلاقی، یکی از مهم ترین پرسش های آثار هنری بشری
بوده است . در تجربه زیبایی شناسانه ملت ما یکی از عظیم ترین شاهکارهای بشری، یعنی شاهنامه فردوسی، دارای پرسش تکان
دهنده و هوشمندانه و تراژیک قدرت است . قدرت با چهره های گوناگون در این اثر شعری ظاهر می شود، و حکیم ابوالقاسم
فردوسی شاعر شیعی، با بهره برداری از تجربه معرفتی خود و ذخایر وحیانی و قرآنی و شیعی نشان می دهد که چگونه قدرت، به
فجایع بزرگ منجر می شود . انواع نتایج فاجعه بار در بستر قدرت مداری، خواسته یا ناخواسته، در شاهنامه رخ می دهد . تاویل
داستان های شاهنامه در یک لایه تاویل قدرت بر انسان است:
۱ . داستان اسفندیار و پدرش;
۲ . داستان رستم و برادرش;
۳ . داستان سیاووش و پدرش;
۴ . داستان سهراب و پدرش;
۵ . داستان جمشید شاه در دوره قدرت;
۶ . داستان رستم و اسفندیار;
و …
و دیگر داستان ها، ژرف ترین چهره های تاثیر قدرت را بر خودآگاه و ناخودآگاه انسان تصویر می کنند . برادرکشی و پدرکشی ها و
پسرکشی ها و جوان کشی ها و نخبه کشی ها و مردم کشی های شاهنامه در ژرف ترین سیمایش بیانگر و سویه قدرت و رویارویی آن با
حقیقت، تحت انواع پوشش های توجیه گرایانه است . انحطاطها و زوال ها در شاهنامه بر پایه همین سقوط در کام قدرت شکل
می گیرد . تنزل های اخلاقی و ناتوانی از گوش دادن به آوای سروش و گرفتار شدن به چنگ شیطان و مار نفس و آدم خوار شدن،
محصول همین قدرت پرستی است . ادعای آبادانی دین و ملک با فرو رفتن در ورطه قدرت به فراموشی سپرده می شود و چون
تمایل های قدرت پرستان و پاسخ به غرایزشان بر آورده نمی شود، زمین و زمان را به آتش می کشند . در شاهنامه، قدرت اصلی در
همان است که پیامبر (ص) می فرمایند . غلبه بر خود و جهاد بر نفس پهلوانی حقیقی پهلوانان اهورایی را بیان می کند; ورنه قدرت
دنیایی قدرت سیاسی و حکومتی همواره مایه تباهی و ناتوانی از گوش سپردن به حقیقت و دادگری و آزادگی و نادیده گرفتن نیاز
مردم است .
آموزه های شاهنامه درباره قدرت به ویژه با نگرش های علی ابن ابی طالب (ع) در نهج البلاغه، همخوانی دارد، و برای همین با
کتاب هایی همچون اخلاق الملوک – نوشته شده در دوران بنی امیه و بنی عباس – مغایرت پیدا می کند . اخلاق سیاسی در
کتاب های واپسگرایی که اصول قدرت و غلبه و استبداد شاهان را بر مردم می پذیرفت، بسیار متفاوت با اخلاق عارفانه مولای
مؤمنان (ع) بود که حکومت را نه در حرف بلکه در عمل بی ارزش تر از کفش پاره می دانست، و هدف آن را خدمت به خلق خدا و
بسط دادگری و استیفای حقوق افراد و اجتماع و مردم اعلام می کرد و هرگز پیوندش را با مردم نمی گسست; زیرا برای او اساسا
قدرت اصالتی نداشت تا برابری حفظ آن به نامردی و سرکوب بپردازد . اما داستان رادزینسکی، داستانی است بر عکس این باور .
× × ×
استالین نمونه ای کامل از تاثیر قدرت بر نفس انسان تربیت نشده در شرایطی است که قدرت فردی او، از هرگونه نظارت آزاد
است . سیستم سوسیالیستی و حاکمیت حزب کمونیستی بلشویک، با آمادگی ایدئولوژیک شرایط را برای رشد آن قدرت طلبی
بی مهار فراهم آورد . فاجعه، ساده ترین لغتی است که برای توصیف نتیجه این قدرت طلبی بی حد و حصر و کنترل ناپذیر و بدون
نظارت، می توان به کار برد .
داستان «باز هم از عشق به دوست » ، تصویری هنرمندانه از این فاجعه است . ادوارد رادزینسکی به خوبی با داستانی شیرین، از
عهده تصویر درونی و عاطفی چنین سقوطی بر آمده است . داستان رادزینسکی، داستان کب (استالین) و دوستش است . قدرت
سبب بی رحم ترین واکنش در برابر این دوستی می شود: من و او دوست بودیم . در زمان پر التهابی دوست شدیم در آن زمان که به
پست حمله کردیم، انقلاب به پول احتیاج داشت و ما این پول ها را به نفع انقلاب مصادره کردیم . در همان زمان بود که دست کب
صدمه دید . و به همین علت بعدها کب در همه تابلوها، در هزاران هزار تابلو، با پیپ همیشگی خود در دستی خمیده تصویر می شد .
در آن شب وحشتناک که دست او را ناقص کردند، نمی دانستم که کنار سرچشمه بهترین آثار هنری ایستاده ام . بله او همیشه برای
من کب بود . دوست من کب; هم تبار من کب و من برای او گودام بودم . گودام بایرام . همان طور که کب به شوخی مرا صدا
می کرد . در آن سال های جوانی مان کب شرفی کردن را دوست داشت . آواز را هم عالی می خواند .»
داستان با تصویر دو دوست انقلابی شروع می شود . آیا اولین ریشه های قدرت گرایی آتی کب را در خود نگاه و عمل و اقدام
انقلابی شان باید یافت که به بهانه انقلاب اجازه می یابند دست به هر عملی بزنند؟ آنان برای تامین مخارج فعالیت انقلابی به «پست »
حمله می کنند . آیا نویسنده آگاهانه دوستان را با این تصویر و این رجوع به گذشته نشان می دهد؟ پست یک نهاد مردمی است;
اماکب و دوستش پول پست را می دزدند (مصادره می کنند) آیا ریشه های همه تعدی ها و تجاوزهای آینده در همین عدم نظارت
معنوی و اجازه وی نهفته است که «انقلاب » به کب برای دست اندازی به حقوق و اموال مردم داده است؟
شگرد صدمه دیدن دست کب در جریان مصادره پول های پست به سود انقلاب هم نکته هوشمندانه دیگری است که نویسنده
برگزیده تا با یک تیر دو نشان بزند . این صدمه، محصول تجاوز به اموال عمومی است .
نویسنده در بازگشت به گذشته از جوانی و نیرومندی کب حرف می زند . آن زمان آنها دو دوست و دارای شرائط مساوی و هم تراز
بودند . انقلاب بلشویکی، اخلاق بلشویکی، نگرش بلشویکی . آن انقلاب نمی تواند کار پروفسورهایی با دستکش های سفید باشد .
دستکش سفید پروفسورها هم یک شی ء نشا ندار با کارکردهای متفاوت است . هم بیانگر پرچانگی افراد بی عمل و تئوری پردازان
«بی کاره ای » است که می اندیشند و می نویسند . راوی با این بیان نقش برجسته تر پراتیسین ها را در انقلاب با تفسیر لنینیستی و
استالینیستی باز می گوید . در ضمن کنایه ای است به دستان ظاهرا نیالوده و پاک ازخونی که نیالودگی آنها به سبب دستکش های
سفید است و نه عدم واقعی گناه . زیرا این پروفسورهای نظریه پرداز در اصل با افکارشان مایه عمل امثال کب بوده اند . اما در اینجا
زاویه دید راوی، سینی گورام که خود بلشویک معتقدی است، چنین است:
«انقلاب کاری است عظمی و جسورانه . گاهی باید دشمن را به دام فریفت و خود را به دوستی زد . باید بتوان گاهی گوش بر ناله ها
بست و بالاخره باید کشت . اگر انقلاب طلب کند، کب این توانایی را داشت; بهتر از همه ما، و من او را دوست داشتم; زیرا خشم
عظیم و بی گذشت دوست خود را درک می کردم .»
توانایی کشتن به نام دفاع از انقلاب! طبیعی است که انقلاب با ضد انقلاب روبروست; ضدانقلاب بی رحم و آشتی ناپذیر . انقلاب
برای بقا در برابر براندازی و کشتار باید بکشد و این طبیعی می نماید . اما منطق ساده «بکش تا زنده بمانی » در فضای داستان، چیز
دیگری را پنهان می دارد آمادگی برای کشتن و نابودی، در متن قدرت اندک اندک مهار خود را رها می کند . کشتن حد نمی شناسد
و سوء ظن رشد می گیرد و خفه کردن دیگری، و لو نزدیک ترین دوستان، ضروری جلوه می کند . تا بالاخره نوبت به کسی می رسد
که سال های سال با کب در یک جای خواب شریک بود: «سالیان سال من و کب در یک جای خواب شریک بودیم; در یک برش نان و
در یک تبعید . و بعد هم در شادی مشترکی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 