پاورپوینت کامل نیازهای بشری و دانش روز در فرایند نظریه پردازی دینی ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نیازهای بشری و دانش روز در فرایند نظریه پردازی دینی ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیازهای بشری و دانش روز در فرایند نظریه پردازی دینی ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نیازهای بشری و دانش روز در فرایند نظریه پردازی دینی ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

با سپاس از حضرتعالی که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید; اندیشه دینی، گاه با این اتهام روبرو بوده است که با دانش بشری و
نیازهای مادی انسان همگرایی لازم را ندارد; حضرت عالی در برابر این گونه تلقی ها، چه پاسخی ارائه می کنید؟

یکی از مسائلی که اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی بر روی آن کار کردند، عدم تنافی دین به طور مطلق، یعنی وحی با علم است،
بلکه نظر دین که جنبه وحیانی دارد، به علم جنبه ابزاری است; یعنی با علم و پیشرفت علم اهداف دین بیشتر تحقق می یابد; قرآن
کریم می فرماید: «هو انشاء کم من الارض و استعمرکم فیها .»

ما انسان را از زمین آفریدیم تا زمین را آباد کند و شما را به آبادانی زمین گماردیم; پس انسان از زمین برخواسته است و مقصود از
این برخاستن، این است که حاجات ونیازهای زمینی دارد . انسان به صورت طبیعی نیازهای زمینی دارد که این نیازهای زمینی در
واقع ابزاری برای تامین نیازهای آسمانی است . لذا در درجه اول وظیفه انسان آباد ساختن زمین است، چون با فقر و فلاکت هیچ
کاری صورت نمی پذیرد و آنچه موجب رونق و پیاده کردن اهداف عالیه دین است، همین رونق بخشی به آبادانی زمین است .

حال این آبادانی زمین به چه وسیله ای ممکن است . انسان فاقد علم نمی تواند زمین را آباد کند . این علم است که زمین را آباد
می کند; رونق گرفتن علم و صنعت، یعنی تحقق بخشیدن به اهداف اولیه دین .

هر چه علم و صنعت پیشرفت کند، به آن هدف اولیه دین نزدیک تر می شویم . لذا نظر دین به دنیا به طور مطلق نظری ابزاری
است و ابزار باید مستحکم و خوب باشد . اگر دندانه اش شکسته و کند باشد، نمی شود با آن کار کرد، لذا پیرامون آیه «اولم یروا انا
ناتی الارض ننقصها من اطرافها» ، مفسران اظهار داشته اند که این یک تهدید است; یعنی اگر شما کفران نعمت کنید، یکی از
عذاب هایی که ممکن است دچار شوید این است که آبادی زمین را از شما می گیریم . امام صادق (ع) نیز می فرماید: از بین رفتن
آبادی زمین به فقدان علما است; یعنی ما دانشمندان را از شما می گیریم و آن وقت شما به امتی جاهل تبدیل می شوید و وقتی امت
جاهل شدید، روبه ویرانی می روید .

پس آبادی زمین به وجود دانشمندان وابسته است و علم و دانش یکی از نعم بزرگ الهی است . اصولا به دنبال این مسئله است که
دین بر گسترش علم و تنوع علم در تمام ابعادی که موجب آبادی و رونق زندگی روی زمین است، تاکید دارد تا اینکه نیازهای بشر
را برطرف کند . لذا یکی از توصیه های قرآن، مخصوصا برای علما این است که این علم نعمت الهی است و این علم را باید در
دمت بشر قرار دهیم .

این دستور اسلام است; پس دین برای برطرف کردن نیازهای بشر مشوق علم است; یعنی اگر علم نباشد، دین در آن جامعه
ضعیف است . «کاد الفقر ان یکون کفرا» همین است . اگر یک ملت فاقد علم و صنعت باشد و اساسا به فقر اقتصادی دچار شد،
نمی تواند دینش را حفظ کند، لذا دین مشوق علم است و علم مکمل دین است . اینها لازم ملزوم یکدیگر هستند و اساسا برآورده
کردن و برآورده شدن نیازهای انسان ها در هر دوره، با پیشرفت علم و تشویق دین محقق می شود .

آیا شواهدی که در چارچوب زندگی تاریخی متدینان وجود دارد، این همسازی و سازگاری را تایید می کند؟

آنچه در تاریخ اسلام بلکه در تاریخ ادیان قابل مشاهده است این است که شجاعت و شهامت یک گروه و سخاوت و جود گروه دیگر،
دست به دست هم داده است; «لو السیف علی و مال خدیجه » . این از روز اول مطرح بوده و اصلا ما وقتی در تعالیم ائمه (
علیهم السلام)، بلکه مطلق بزرگان دین در دوره بنی العباس و بنی امیه دقت کنیم، می بینیم که ائمه ما در مسائل علمی و فنی
مشوق بودند و اگر گاهی اوقات حکام به بن بست می رسیدند، ائمه به آنها کمک می کردند .

عبدالملک مروان، خلیفه اموی از جانب پادشاه روم بر تحریم ضرب سکه تهدید شد; چه این که درهم را ایرانی ها ضرب می کردند و
ضرب سکه دینار توسط رومی ها بود، حتی اگر در مدینه ضرب درهم می کردند، باز به تقلید از ایرانیان بود و دنانیر را از رومیان
تقلید می کردند . آن وقت مصر هنوز بر نصرانیت باقی بود و پارچه هایی می بافتند که حاشیه آن پارچه به لاتین صب اسلام نوشته
بودند، مسلمان ها متوجه این نکته شدند و دولت وقت که عبدالملک بود، دستور داد جلوی اینها را بگیرند، این خبر به پادشاه روم
رسید، پادشاه روم به عنوان اینکه حافظ مصالح مسیحیت در جهان بود، تهدید کرد که اگر شما جلوی این پارچه ها را بگیرید، من بر
سکه های طلا به لاتین صب اسلام ضرب می کنم . عبدالملک دچار حیرت شد که چه بکند، چون سکه های دینار به وسیله رومی ها
ضرب می شد تا اینکه پیشنهاد دادند که این مسئله را نزد باقرالعلوم (ع) طرح کنیم . حضرت را به دمشق آوردند و امام باقر (ع)
فرمودند: راه ورود آن پارچه ها را باز نکن و از تهدید هم مترس و اصلا ما سکه را از امروز خودمان می زنیم . اینها گفتند: ما بلد
نیستیم . حضرت فرمود: من بلد هستم و یادتان می دهم . آن وقت حضرت قالب ریزی و بقیه کارها را انجام داد . از آن به بعد ضرب
درهم و دینار نیز به دست خود مسلمانان انجام گرفت و شهادتین را بر روی سکه نوشتند .

این داستان را جرجی زیدان نقل می کند . البته وظیفه اولیه ائمه ترویج اصول و معارف دینی است، اما گاهی اوقات وارد این نوع
مسائل هم می شدند . از این نوع وقایع، در زمان امام صادق (ع)، امام رضا (ع) و امام حسن عسکری (ع) هم پیش آمد و علما نیز از
این کارها انجام می دادند . شما نجف آباد را ببینید، طرح شهر نجف آباد از شیخ بهایی است و حتی آب قنات وقتی وارد شهر
می شود، به ۵ راه تقسیم می شود . وقتی انسان وارد شهر نجف آباد می شود، با اینکه نقشه برای آن زمان است، خیال می کند طرح و
نقشه برای امروز است . یک شهر بسیار مدرن از نظر خیابان بندی و … . کتابهای گوناگون شیخ بهایی هم بیان کننده همین مطلب
است و اصولا خاصیت وحی همین است; یعنی در مسیحیت و یهودیت هم همین طور است; «هو انشاکم من الارض و استعمرکم
فیها» ; یعنی شما را به آبادانی زمین گماشت .

بنابراین، وظیفه انسان ها به حکم دین، رونق بخشیدن به علم و صنعت برای آباد شدن زمین است . لذا اگر ما همین تاریخ سطحی
را مطالعه کنیم، شواهد بیش از اندازه ای وجود دارد . وضع فعلی مسلمانان به این دلیل است که اسلامشان ضعیف است نه اینکه
فقط علمشان پایین است . کدامیک از رؤسای کشورها مسلمان هستند . کدامشان هستند که برای آمریکا تا کمر خم نشوند «و
لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار» ; این صریح قرآن است . کدامیک در برابر طاغوت زمان خاضع نیستند؟!

یکی از نویسندگان بزرگ مصری کتابی دارد که «الاسلام شی ء و المسلمون شی ء آخر» نام دارد، لذا حرکت امام راحل (ره) موجی
ایجاد کرد که احیای اسلام و احیای چهره دیگر اسلام بود که این چهره، چهره واقعی اسلام است که با چهره امروز در تضاد است .
لذا امام به عنوان یک دین شناس دسته اول در فرمایشات خود درباره علم، صنعت، پیشرفت، تمدن، توسعه، جهان شمولی و رابطه
با همه ملت ها بسیار عالی حرف می زند که این نماینده دین است . اگر انسان بر افکار و اندیشه های امام مطالعه کند، می فهمد که
اصلا تناسب میان دین، علم و صنعت تا کجا است؟!

مناسبات حوزه های دینی با دانش های نوین چگونه است؟ آیا این تعامل رضایت بخش است؟

حرف غلطی، بسیار پیش تر هم مطرح می شد که چرا در حوزه های علمیه، علم طب، فیزیک و شیمی مطرح نیست . در کشورها
حوزه های علمی متنوع است . دانشگاه هایی برای علم فیزیک و علم شیمی وجود دارد; دانشگاه هایی برای مهندسی، برای فلکیات
وجود دارد و اینجا دانشگاه فقه است و باید در اینجا فلکیات ریاضیات و طبیعیات تا اندازه ای که مربوط به فقه می شود، خوانده
شود; یعنی یک فقیه باید از فلکیات این قدر مطلع باشد که بتواند مسئله طلوع شمس و غروب شمس، افق و نحوه قبله را به طور
تحقیقی نه تقلیدی بفهمد . من خود در نجف، علاوه بر درس های دیگر، شرح لمعه تدریس می کردم، و در آن تخصص داشتم . کتاب
صلاه، باب قبله و کتاب میراث را از روی تحقیق می دانستم و حتی شرح لمعه ای که کلانتر چاپ کرده، این دو بخش، یعنی کتاب
میراث از اول تا آخر و کتاب القبله قلم من است; یعنی یک فقیه باید در این مسائل محقق باشد نه اینکه مقلد باشد .

این توقع که چرا ما یک دانشگاه فیزیک در قم نداریم، به حوزه ربطی ندارد . یک وقت شما می گویید: یک دانشگاهی که در یک
جهتی تخصص دارد، چرا تخصص های دیگر در آن نیست . این حرف غلطی است . اما اینکه می گویید: از معلومات عمومی و سایر
علوم باید در آن باشد، مورد قبول من است; الآن در دانشگاه نجوم، ادبیات هم خوانده می شود، در دانشگاه ادبیات مقداری
ریاضیات خوانده می شود; یعنی باید در دانشگاه ادبیات دانشجو در حد عمومی از ریاضیات اطلاع داشته باشد .

پس اگر مقصود این است که در حوزه فقاهت از سایر علوم در سطح عمومی بحث شود، بسیار خوب است، اما اینکه می گویید: باید
به صورت تخصصی این علوم را بخوانند، به صورتی که چند تا دانشگاه در یک دانشگاه ادغام شود، مورد قبول نیست; یعنی
می گویند: چرا دیگر ابن سیناها از حوزه ها بیرون نمی آیند . اما حوزه برای تولید علامه حلی ها درست شده است . البته علامه حلی
خودش فلکی بود، ریاضیدان بود، ادیب بود، طبیعی شناس بود، اما در اصل فقیه بود .

البته معتقد هستید که در سطح عمومی و آگاهی های اولیه باید زبان دانش روز را یادداشت .

واقعیت این است که یک فقیه چیزی را باید بداند که تا دیروز در حوزه ها مطرح بود و کتاب هایش موجود بوده است; مثلا فرض
کنید در دوره گذشته، ما فلکیات و ریاضیات جدید و قدیم را خواندیم، بعد علم طب را خواندیم، مانند شرح لمعه، کتاب شرح
نفیسی که در طب است را خواندیم . استادی از هند به کربلا آمد و این کتاب را تدریس می کرد . اینها در قدیم رسم بود و بسیاری
از این علوم باید در حوزه باشد; یعنی یک فقیه باید از طب آگاه باشد، فلکیات را بلد باشد و ما هم دنبال این چیزها بودیم و
می خواندیم . من بعضی از مرض های بسیار صعب العلاج را از روی کتاب شرح نفیسی معالجه کردم، چون یک جلد آن «شرح
الاسباب » است و دیگری «شرح للعلاج » است . کتاب بسیار خوبی است . من الان چند جلد کتاب طب دارم . مردم به علمای گذشته
برای مسائل طبی مراجعه می کردند . البته نباید به صورت تخصصی توقع داشت، ولی به صورت عمومی باید باشد . علامه حلی در
مورد علائم مرگ، در باب احتضار، برای کسی که مشکوک است که مرده است یا زنده، چهارده علامت ذکر می کند و بعد می گوید و
«غیره » . یکی از طبیبان حاذق در زمانه ما گفت: به خدا قسم علم هنوز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.