پاورپوینت کامل از انسان شناسی توحیدی تا انسان شناسی فلسفی معاصر ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از انسان شناسی توحیدی تا انسان شناسی فلسفی معاصر ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از انسان شناسی توحیدی تا انسان شناسی فلسفی معاصر ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از انسان شناسی توحیدی تا انسان شناسی فلسفی معاصر ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۵

فصل ها و تحولات تاریخی هبوط

این اثر حاصل، حدود ده سال تدریس مستمر درس انسان در اسلام در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است . مخاطبین
درس، دانشجویان دوره کارشناسی بوده اند، به همین دلیل در طی اثر کوشش شده است تا به تناسب مخاطبین، حتی المقدور از
اصطلاحات تخصصی کمتر استفاده شود و بنیادهای معرفتی و زمینه های وجودشناختی هبوط، به صورتی روان و فارغ از
استدلال های عمیق فلسفی و یا اصطلاحات دقیق عرفانی بیان شود .

فصل اول به بیان برخی نکات مقدماتی اختصاص یافته است و فصل دوم با عنوان غیب و شهادت، به جغرافیای هبوط و مراتب
وجودی آن اشاره دارد . در فصل سوم و چهارم، با عناوین «نزول و تجلی » و «صعود و سعادت » حقیقت نزول و صعود تبیین می شود .
دو قوس نزول و صعود، مسیری است که مراتب هبوط و عروج انسان را تعیین می کنند . فصل پنجم، «عشق و محبت » است; در این
فصل از آشیان و وطن انسان در هندسه هستی بحث می شود و از محبوب و مطلوب او سخن به میان می آید و تفاسیر مختلفی که
درباره عشق شده است، مورد بحث قرار می گیرد .

فصل ششم، به داستان هبوط آدم از خانه وجود خود می پردازد و مسیر حرکت و نزول انسان را بیان می کند . انسان پس از آنکه از
خاک آفریده شد و خدای تعالی از روح خود در او دمید، به مقام تعلیم اسما بار یافت; در این هنگام او کلام خداوند را می شنید و با
فرشتگان سخن می گفت .

عصیان و گناه، سبب هبوط او به عالمی شد که در حجاب «خود کاذب » و دروغین او ظاهر می شود . بازگشت آدمی به عالمی که از
آن رانده شد، جز با فنا و فدا کردن «خود کاذب » میسور نیست . در فصل ششم با عنوان هبوط اساطیری به نخستین مرحله هبوط،
یعنی به مرحله ای اشاره می شود که با تمثلات مشرکانه اساطیری آغاز می گردد .

هبوط ضمن آنکه دارای حقیقتی معنوی، آسمانی و متافیزیکی است، از ابعادی تاریخی و جغرافیایی نیز بهره مند است و تصویری
که آدمی در تطورات تاریخی هبوط از آدم و عالم ترسیم می کند، با موقف و جایگاه تاریخی و اجتماعی او تناسب دارد . و این تصویر
در طول تاریخ، مراتب نزولی خود را، یکی پس از دیگری طی می کند . فصل هفتم با عنوان «غربت و بیگانگی » ، به بیان خصوصیات
عالمی می پردازد که انسان هبوط کرده در دنیای مدرن برای خود ترسیم کرده است .

فصل های نخستین این اثر، بنیادها و مبانی هبوط و عروج آدمی را تبیین می کنند; دو فصل پایانی، یعنی فصل ششم و هفتم،
تجلیات تاریخی هبوط معنوی و آسمانی را، در جغرافیای زمینی، از مرحله اساطیر تا دورانی که مدعی اسطوره زدایی کردن است،
پی می گیرد .

– غیبت و شهادت

۱ . حوزه های معرفت

انسان از جهان و جهان از انسان جدا نیست; آدم در متن عالم است و عالم در انسان ظهور و حضور دارد و از زبان او به شرح و
تفسیر خود می پردازد .

پیوند و وحدت انسان و جهان موجب می شود که آگاهی و معرفت آن دو نیز از یکدیگر جدا نباشد . هر کس جهان را به گونه ای
همسان و هماهنگ با انسان می شناسد و به انسان نیز به تناسب شناختی که از جهان دارد، علم پیدا می کند . از این مقدمه، پیوند و
ارتباط انسان شناسی و هستی شناسی آشکار می شود .

هستی شناسی و انسان شناسی دو بخش از معرفت هستند، لذا هستی شناسی و انسان شناسی با اصل معرفت و نحوه آگاهی و
شناخت انسان نیز ارتباط دارد; یعنی هستی شناسی و انسان شناسی هر فرد، از افق معرفت او حاصل می شود و معرفت هر فرد با
شناخت او از آدم و عالم تناسب دارد .

هر فرد از افق آگاهی خود به شناختی هماهنگ از عالم و آدم دست می یابد و دریافت هر فرد، با آگاهی و شناخت او از انسان و
هستی همسان است . پس میان سه مسئله معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی توازنی برقرار است; کسی که در شناخت
و معرفت به شکاکیت گرفتار آمده باشد، در هستی شناسی به سفسطه مبتلا می شود و در انسان شناسی به نیهیلیسم و هیچ انگاری
گرفتار می آید .

فردی که از شناخت و معرفت حسی بهره مند است و آگاهی و علم را تنها به حس و تجربه مختص می داند، جهانی را که می شناسد،
جهانی محسوس و مادی است; از این رو انسان شناسی او نیز، وقتی چهره علمی پیدا می کند که به صورتی آزمون پذیر، نظیر دیگر
پدیده های مادی، تبیین شود .

کسی که تنها به شناخت مفهومی – عقلی اعتماد نماید و با نگرشی عقل گرایانه و راسیونالیستی معرفت مفهومی – عقلی را تنها راه
شناخت معرفی کند، چون دکارت، می کوشد تا آدمی را نیز از راه اندیشه و تعقل اثبات کند و همچون هگل در هستی شناسی خود،
هر آنچه که به اندیشه عقلی در نیاید، انکار می کند . انسان شناسی این گروه نوعی انسان شناسی فلسفی و هستی شناسی آنان
نحوه ای از ایده آلیسم است .

آنان که به اساطیر سر می سپارند، در هستی شناسی خود به ارباب انواع و خداوندگاران و الهه های متعدد اسطوره ای می رسند;
همچنین تصویری که این گروه از انسان ترسیم می کند، تصویری اساطیری است .

در شناخت اساطیری حس و عقل نقش مؤثری ندارند، بلکه خواسته ها و گرایش های آدمی، به همراه وهم و خیال، نقش اول را ایفا
می کنند . در این نوع معرفت، تمثلات برزخی که مراتبی پست و دانی از شناخت شهودی هستند هم، می توانند حضور داشته
باشند .

معرفت و شناخت شهودی در صورتی که به افق تمثلات خیالی محدود نشود و ابعادی عقلی و فراعقلی پیدا کند، به شرحی که از
این پس خواهد آمد، با نوع دیگری از هستی شناسی و انسان شناسی همراه می شود . در این نگاه، از عالم و آدمی خبر داده می شود
که ماده و معنا، جسم و جان و روح، او آیات و نشانه های خداوند واحد قهار است .

نوع متعالی معرفت شهودی وحی الهی است; معرفت وحیانی، بر خلاف معرفت اساطیری، اولا عقل ستیز نیست و ثانیا چشم بر
معرفت حسی و تجربی فرو نمی بندد، بلکه آمپریسم (حس گرایی) و راسیونالیسم (عقل گرایی) را به این دلیل که معرفت فراتر از
خود را انکار می کنند، یا اینکه معرفت را به افق یافته های خود تقلیل می دهند، ناقص و ناتوان می داند و می کوشد تا بندها و
مرزهایی را که بر حریم معارف دانی بشر کشیده شده است، در هم بشکند . حاصل این معرفت، هستی شناسی و انسان شناسی
توحیدی است .

در هستی شناسی توحیدی، موجودات کلمات الهی هستند; همچنین در انسان شناسی توحیدی انسان به مقتضای حضور در عالم،
«کلمه الله » و در گفت وگو با آیات و نشانه های الهی «کلیم الله » ، و از جهت آگاهی و علمی که به حقیقت همه اشیا و آیات و اسمای
الهی دارد، مظهر اسم جامع الهی یعنی «خلیفه الله » خوانده می شود .

براساس آنچه درباره انواع مختلف معرفت و مراتب، و اقسام شناخت عالم و آدم بیان شد، می توان متناسب با آن، به پنج نوع دیدگاه
معرفتی، هستی شناسی و انسان شناسی اشاره کرد; جدول زیر انواع و مراتب مزبور را نشان می دهد:

حوزه ها (مراتب) معرفت شناسی هستی شناسی انسان شناسی

۱ (نسبیت فهم وحقیقت) شکاکیت سفسطه و نیهیلیسم انسان شناسی فلسفی معاصر

۲ آمپرسیسم و حس گرایی ماتریالیسم و مادی گرایی انسان شناسی علمی پوزیتیویستی

۳ راسیونالیسم و عقلگرایی ایده آلیسم انسان شناسی فلسفی کلاسیک

۴ خیالی و تمثیلات برزخی ارباب انواع و مشرکانه اساطیری

۵ وحیانی و عقلانی توحیدی خلافت الهی

همبستگی میان سطوح مختلف معرفت در سه حوزه فوق، کمتر مورد تردید و یا اختلاف است . با صرف نظر از تلازم منطقی
معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی، اصل ترتیب و نحوه تقدم و تاخر این سه حوزه معرفتی می تواند محل اختلاف
باشد; بعضی شناخت شناسی را مقدم بر انسان شناسی و هستی شناسی می دانند; یعنی معتقدند که با تغییر پایگاه معرفتی انسان و
با تحولی که در تفسیر و تبیین او نسبت به مسئله شناخت پیش می آید، هستی شناسی و انسان شناسی نیز تغییر می کند . برخی
دیگر آگاهی به هستی و همچنین بروز و ظهور علم و نحوه تبیین معرفت و شناخت را در گرو آگاهی و شناختی می دانند که هر
کس به نفس خود دارد; یعنی انسان شناسی را بر دو نوع دیگر از معرفت مقدم می دانند . گروهی دیگر نیز هستی شناسی را بر دیگر
انواع معرفت مقدم دانسته اند و معتقدند با تفسیری که در شناخت انسان نسبت به هستی رخ می دهد، شناخت او نسبت به نفس و
معرفت نیز تغییر می کند . هر سه قول، به رغم مباحث و استدلال هایی که برای دیدگاه خود اقامه می کند، در تلازم منطقی با
سطوح مختلف معرفت، در هر یک از سه حوزه مزبور هم داستان است .

۲ . نگاه دینی و دنیوی

نگاه اسلام به انسان و جهان یک نگاه دنیوی و مادی نیست; در نگاه دنیوی، طبیعت و زندگی دنیا همه حقیقت است . نگرش
اسلام به جهان نیز یک نگاه دینی است و در نگاه دینی طبیعت بخشی از حقیقت است و بخش دیگر آن فوق طبیعت و متافیزیک
است . در تعابیر دینی، از طبیعت و فوق طبیعت با عبارات مختلف یاد می شود; عباراتی نظیر دنیا و آخرت، غیب و شهادت، ملک و
ملکوت . در هستی شناسی دینی، بخش طبیعی با بخش غیر طبیعی بی ارتباط یا در عرض آن نیست، بلکه این دو بخش، از
ارتباطی طولی برخوردار هستند; به این معنا که طبیعت تحت احاطه فوق طبیعت، و ملکوت عالم محیط و فائق بر ملک است;
بنابراین، ارتباط دو بخش طبیعی و غیرطبیعی هستی از سنخ ارتباط اشیای طبیعی با یک دیگر نیست .

احاطه فوق طبیعت بر طبیعت به گونه ای است که طبیعت مرتبه نازل و ظاهر، و فوق طبیعت مرتبه عالی یا باطن هستی
محسوب می شود . پیوند و ربط ظاهر و باطن، از سنخ ارتباط دو شی ء در عرض یک دیگر نیست، بلکه یک ربط غیردنیوی است که
در قیاس با ارتباطات دنیوی، رمزآمیز و شگفت است .

فوق طبیعت که باطن و مرتبه عالی طبیعت است، به تناسب نحوه ارتباطی که با اشیای طبیعی دارد، به آنها رنگ و چهره ای
مناسب با خود می دهد و به همین دلیل، عالم طبیعت در نگاه دینی یک کثرت همگون ومشابه نیست، بلکه هر جزء از طبیعت، به
تناسب نحوه ربطی که با فوق طبیعت وعالم غیب دارد، از اعتباری فوق طبیعی برخوردار است . ارتباط طبیعت با فوق
بیعت شبیه ارتباط کلمات یا نوشته ها با معانی آنها است; کلمات دریک نگاه طبیعی و فیزیکی، اصوات و اشیایی هستند که در
عرض یکدیگر قرار می گیرند، لکن هر کلمه ای که بیان یا نوشته می شود، از جهت ارتباط و پیوندی که با معنای خود دارد، حامل
یک پیام خاص است . در این صورت، هر کلمه از جهت معنایی احکام و آثار و خصوصیاتی می یابد که بدون ارتباط معنوی فاقد آن
است; البته ارتباطی که میان کلمات و معانی آنها وجود دارد، یک ارتباط اعتباری است که در ظرف فرهنگ انسانی توسط اراده و
آگاهی انسان وضع می شود، لکن ارتباط طبیعت با فوق طبیعت یک ارتباط تکوینی و حقیقی است .

کلم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.