پاورپوینت کامل عاشورا، مؤلفه ها و ایستارهای سیاسی ۸۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عاشورا، مؤلفه ها و ایستارهای سیاسی ۸۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عاشورا، مؤلفه ها و ایستارهای سیاسی ۸۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عاشورا، مؤلفه ها و ایستارهای سیاسی ۸۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۲
«قسمت دوم »
ج – بازسازی شخصیت معاویه
معاویه برای بازسازی شخصیت و شناسه تاریخی خود و بزرگ نمایی بنی امیه و تحقیر اهل بیت یا همسان سازی خود با علی (ع)، به
کمک وعاظ السلاطین به جعل حدیث در باب فضایل و منزلت خویش پرداخت (۱) ، بدان سان که نه تنها او را از اصحاب رسول خدا
(ص) (۲) بل از فقیهان امت معرفی کردند (۳) و وی را لایق ترین فردی برای زمامداری شناساندند (۴) که پیامبر اسلام نیز حکومت
وی را بشارت داده است . از این رو، از زبان رسول خدا نقل کردند که به معاویه فرمود: ای معاویه! اگر امری به تو واگذار شد، پس
تقوای الهی داشته باش و با عدالت رفتار کن!
معاویه می گوید: از این سخن هم چنان در اندیشه بودم که حتما ریاستی به من می رسد . (۵)
هم چنین از قول پیامبر نقل کردند که درباره معاویه فرمود: «اللهم اجعله هادیا مهدیا» (۶) . بعدها نیز نویسندگان غیر متعهدی
چون ابوبکر بن عربی به تقدیس معاویه و ولید و مروان پرداختند و حتی مخالفان آن ها را فاسق خواندند . وی می گوید: «و اما
معاویه، پس عمر او را ولایت بخشید و شامات را در اختیارش قرار داد و عثمان آن را پذیرفت . بلکه ابوبکر این ولایت را به معاویه
بخشید، زیرا برادرش یزید را ولایت داد و یزید، معاویه را جانشین خویش قرار داد، پس عمر آن را امضا کرد و ولایتش را پذیرفت و
پس از او، عثمان به آن اعتراف کرد . پس این سلسله امضاها را بنگرید و بدانید که چقدر معاویه اعتبار دارد و بعد از معاویه چنین
اعتباری در دنیا، برای کسی ثابت نشده است .» (۷)
در مورد ولید و مروان نیز می گوید: «و اما در مورد ولایت دادن به ولید بن عقبه، پس چون مردم دارای سوءنیت بودند، قبل از
حسنات به سوی سیئات روی آوردند و پنداشتند که عثمان از سر خویشاوندی وی را به ولایت کوفه برگزیده است و اما این که
برخی مروان و ولید را فاسق می دانند، دلیل فسق خودشان است! مروان مردی است عادل، دادگر و در نظر صحابه و تابعین و
فقهای مسلمین، از بزرگان امت است .» (۸)
گفتنی است ولید بن عقبه همان کسی است که آیه «ان جاء کم فاسق بنبا فتبینوا» (۹) درباره او نازل شده و خداوند او را معصیت کار
و فاسق معرفی کرده است! (۱۰)
با دفاع غیر موجه پیش گفته امثال ابوبکر بن عربی نباید تعجب کرد که چگونه فردی چون ابن تیمیه به خود اجازه می دهد به دفاع
از عنصر پلیدی مانند یزید بن معاویه پرداخته، بنویسد: «یزید از جوانان مسلمان بود و هرگز کافر یا زندیق نبود . پس از پدرش،
ولایت امت را به دست گرفت که برخی از مسلمین از او ناراضی و برخی راضی بودند . او دارای شجاعت و سخاوت بود و هرگز تبه کار
و فاسد نبود – چنان که دشمنانش گفته اند – و او هیچ وقت دستور قتل حسین را نداد و از قتلش اظهار خرسندی ننمود ولی
دستور داده بود که حسین را از خلافت دور کنند، هر چند به قتلش بینجامد!» (۱۱)
در حالی که حسن بصری می گوید: «چهار خصلت در معاویه بود که هر یک از آن ها به تنهایی گناه بزرگی است:
۱ – با زور شمشیر بر امت مسلط شدن، بدون آن که با کسی مشورت کند، در حالی که اصحاب با فضیلت در میان مردم وجود
داشتند;
۲ – خلافت بخشیدن به فرزند شراب خوار و مست خود یزید; همو که لباس ابریشم می پوشید و با آلات موسیقی سروکار داشت;
۳ – ادعای برادری با زیاد برخلاف دستور رسول خدا، زیرا زیاد از راه نامشروع متولد شده بود;
۴ – به قتل رساندن حجربن عدی و اصحابش . وای بر او از حجر، وای بر او از حجر و اصحاب حجر» . (۱۲)
در راستای همین تبلیغات بود که پس از معاویه نیز، یزید را امام مسلمانان خواندند و حسین را آشوبگری که قصد بر هم زدن
امنیت و اتحاد اسلامی را در سر دارد و لذا حدیث جعلی ای را دستاویز قرار داده، از قول رسول خدا، گفتند:
آن کس که در اندیشه ایجاد تفرقه در میان امت واحده اسلامی برآید، با شمشیر سرکوبش کنید، هر کس که می خواهد باشد . (۱۳)
شگفتا! شورش معاویه برضد حکومت اسلامی علی (ع)، مصداق این حدیث دانسته نمی شود ولی قیام اسلامی فرزند پیامبر خدا،
علیه حکومت ظالمانه یزید، با تمسک به چنین حدیثی محکوم شمرده و شایسته مجازات می شود!
در تعقیب هدف پیش گفته، ماموران مسلح حاکم حجاز به سیدالشهدا گفتند: «ای حسین! آیا از خدا پروا نمی کنی که از جماعت
مسلمانان جدا می شوی و در میان امت، تفرقه می اندازی؟» (۱۴)
طرفه آن که معاویه نیز – در زمان درخواست بیعت برای یزید و استنکاف امام حسین، به آن حضرت نوشت: «اتق الله! و لا تردن
هذه الامه فی فتنه; از خدا پروا کن و این امت را در فتنه وارد مکن » . (۱۵)
حاکم مدینه در امان نامه ای که برای امام حسین (ع) فرستاد، نیز به نوعی همین سخن را تکرار کرد: «شنیده ام عازم عراق هستی،
از خدا می خواهم از تفرقه افکنی بپرهیزی! چه من بیم دارم در این راه کشته شوی! من عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید را نزد
تو می فرستم تا به تو بگویند تو در امان من هستی و از صله و نیکویی و مساعدت من بهره مند خواهی بود!»
امام در پاسخ وی نوشت: «کسی که مردم را به طاعت خدا و رسول بخواند و نیکوکاری را پیشه گیرد و تسلیم دستورهای الهی باشد،
هرگز تفرقه افکن نیست و مخالفت خدا و پیغمبر را نکرده است! و من مردم را به سوی ایمان و نیکی وصله ارحام فرا خوانده ام .
بهترین امان، امان خداست . کسی که در دنیا از خدا نترسد در روز رستاخیز از او در امان نخواهد بود . از خدا می خواهم در دنیا از
او بترسم تا در آخرت از امن او بهره مند شوم . اگر انگیزه تو در نگارش این نامه، صله و نیکویی درباره من است، خدا در دنیا و آخرت
به تو جزای خیر دهد» . (۱۶)
عبیدالله بن زیاد، حاکم عراق، نیز به مسلم بن عقیل گفت: «ای پسر عقیل! تو آمدی و در میان مردمی که متحد بودند،
تفرقه انداختی و وحدت آن ها را برهم زدی و برخی را به جان پاره ای دیگر انداختی .» (۱۷)
عمروبن حجاج هم در توجیه جنایت خود در کربلا، گفت: «ما طاعت امام [یزید] را کنار نگذاشته و از جماعت کناره گیری نکردیم » .
همو هنگامی که سپاه کوفه را به جنگ تشویق می کرد، گفت: «ای کوفیان! فرمانبرداری کنید و یک پارچگی خود را حفظ نمایید و
در کشتن کسی که از دین خارج شده و بر امام شوریده است، تردید به خود راه ندهید .» (۱۸)
باز خورد تهاجم و تبلیغات پیش گفته به گونه ای بود که قاضی ابوبکر بن عربی مالکی بی پروا می گوید: «همانا حسین به حکم
شریعت جدش کشته شد» (۱۹) و مرادش این است که چون حسین بن علی بر اولی الامر – یزید به پندار ایشان – خروج کرده، به
فرمان شریعت باید کشته می شد زیرا شارع مقدس به قتل با «اهل بغی » ، حکم رانده است!
ولی ابن خلدون – با این که خود درک درستی از فلسفه قیام حسینی ندارد، در رد ادعای وی می نویسد: «این سخن، نادرست است
و خاستگاه آن، غفلت از شرایط بغی است زیرا در بغی شرط شده، که خروج بر امام عادل صورت گرفته باشد و چه کسی عادل تر از
حسین بوده در زمان خودش، در امامت و عدالت در جنگ با اهل آرا .» (۲۰)
بدین سان قیام عدالت خواهانه پسر پیامبر (ص) که با انگیزه امر به معروف و نهی از منکر و برای اصلاح جامعه اسلامی و به
درخواست سران و مردم کوفه – که تشنه عدالت علوی بودند – آغاز شد، آشوبگری بر ضد حکومت اسلامی یزید تبلیغ گشت و یزید
بن معاویه، این جرثومه فساد و تباهی، عنصری دارای فضایل انسانی، هوشمند و ستوده خصال تبلیغ گردید . (۲۱)
۵ – تحریف فلسفه سیاسی اسلام (امامت)
متکلمان شیعی در تعریف امامت گفته اند: «امامت، رهبری بر همگان، در امور دین و دنیا به عنوان جانشینی پیامبر اسلام است .» (۲۲)
امامت عهد و پیمانی خدایی است، برای انسان هایی مشخص، بدان سان که هیچ امامی سرخود نمی تواند امام پس از خویش را
تعیین نماید . (۲۳)
از این رو امام حسین (ع) ضمن نامه ای که توسط مسلم بن عقیل برای مردم کوفه فرستاد، فرمود:
به جان خودم سوگند، امام مسلمانان تنها کسی است که بر طبق قرآن عمل کند و عدالت را بر پا دارد و تسلیم دین حق باشد و
وجود خویش را وقف فرمان خدا کند . (۲۴)
بنابر آن چه گفته آمد اگر امام، عامل به کتاب، قائم به قسط، یگانه داوران، بی همتای زمان، معصوم از گناه، مفسر قرآن و قرآن
مفسر اوست، پس چگونه ممکن بود، مردم غیر از علی و فرزندانش را به امامت بپذیرند؟ از این رو حزب تیم و عدی به رهبری
ابوبکر و عمر و سعدبن ابی وقاص، در سقیفه بنی ساعده، با برنامه ریزی سازمان یافته، در مقابل نص پیامبر به اجتهاد پرداخته،
«امامت » را تحریف و به جای آن «خلافت » را نشاندند تا به خلافت ابوبکر و زمامداران بعدی مشروعیت ببخشند . اما معاویه که با
دشواری بیشتری روبه رو بود و جهان اسلام، وی را در حد خلافت هم به رسمیت نمی شناخت، «خلافت » را به «سلطنت » تبدیل کرد
تا زمینه روی کار آمدن جرثومه ای پلید چون یزید را فراهم آورد .
به گفته سعید بن مسیب، معاویه اولین کسی بود که خلافت را به «ملوکیت » تبدیل کرد . (۲۵) مورخان نیز معاویه را اولین پادشاه در
بلاد اسلامی شمرده اند (۲۶) حتی در دوران خلافت عمر که معاویه، از قدرت چندانی برخوردار نبود و به شدت از عمر بیمناک بود،
اما رفتارش به گونه ای بود که عمر او را «کسری » می خواند . (۲۷)
زندگانی اشرافی و رفتار شاهانه معاویه باعث شد که سعد بن مالک، وی را ملک خطاب کند; در حالی که پیش از آن، هنگامی که بر
خلیفه وارد می شدند; مثلا می گفتند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین » ولی سعد بن مالک به معاویه می گفت: «السلام علیک ایها
الملک » . (۲۸)
از نشانه های ملوکیت معاویه، نشستن بر تخت سلطنت و نشاندن دیگران در پایین آن، بر افراشتن ساختمان های بلند و بیگاری
گرفتن مردم در ساختن آن ها و گزینش بهترین مال های مردم و اختصاص دادن آن ها به خود، بود . (۲۹)
معاویه خود بی پروا و با صراحت می گفت که خلافت را نه با محبت و دوستی مردم و نه با رضایت آن ها از حکومت او، بل با شمشیر
به دست آورده است . (۳۰)
بعدها این روش; یعنی «الحکم لمن غلب; حکومت از آن کسی است که بر دیگران پیروز شود» ، به عنوان یک قاعده فقه سیاسی
اهل سنت، نظریه پردازی شده، رسمیت یافت .
احمد بن حنبل می گوید: (در روایت عبدوس بن مالک آمده است) اگر کسی به نیروی شمشیر بر مردم پیروز گردد و به خلافت
دست یابد و امیرالمؤمنین نامیده شود، بر هر کسی که ایمان به خدا و روز بازپسین دارد، حرام است که وی را امام نداند، چه
نیکوکار باشد و چه بدکار .
در روایت ابی الحرث هم آمده است که اگر کسی برای دست یابی به قدرت، بر امام شورید و گروهی از مردم، جانب وی و گروهی
دیگر جانب امام را گرفتند، نماز جمعه را آن کس خواهد خواند که غالب شود و دلیل آورده است که پسر عمر با اهل مدینه در واقعه
حره نماز گذارد و گفت: ما با آنیم که غلبه کرده است . (۳۱)
ابن قدامه از عالمان بزرگ حنبلی می گوید:
اگر کسی بر امام وقت بشورد و وی را مقهور و مردم را به نیروی شمشیر مغلوب کند تا این که به اطاعت وی اقرار و اذعان نماید، به
امامت می رسد و خروج بر او و جنگ با او حرام می گردد، همان گونه که عبدالملک بن مروان بر ابن زبیر شورید و او را کشت و بر
سرزمین ها دست یافت و مردم را رام کرد، به طوری که خواسته یا ناخواسته باوی بیعت کردند . در نتیجه امام شد و خروج بر ضد او
حرام گشت . (۳۲)
نووی از بزرگان شافعی نیز می گوید: «قول صحیح تر این است که اگر شخص فاسق و جاهل بر مردم استیلا یابد، امام می شود» . (۳۳)
مانند این سخنان، در کتاب های دیگر اهل سنت نیز آمده است .
به هر روی معاویه که با زور و تزویر حکومت را به چنگ آورده بود، در اندیشه موروثی کردن سلطنت و جانشینی فرزند فاسدش
یزید برآمد . مغیره بن شعبه که شنیده بود معاویه می خواهد او را از حکومت کوفه بردارد و سعید بن عاص را به جای او بگمارد،
برای حفظ موقعیت خود، گروهی از هواداران بنی امیه را طلبید و مال فراوانی به آنان داد و ایشان را به سرکردگی پسر خود موسی
بن مغیره، نزد معاویه فرستاد تا از او بخواهند یزید را به ولیعهدی برگزیند . چون به شام رسیدند، معاویه گفت: در این کار شتاب
مکنید . آن گاه از پسر مغیره پرسید:
پدرت دین این مردم را به چند خریده؟
هر یکی سی هزار درهم!
ارزان خریده است . (۳۴)
معاویه هفت سال برای تحقق این توطئه زمینه سازی کرد تا این که در سال پنجاه و هفتم هجری به شهرهای بزرگ، نامه نوشت و از
آنان خواست تا نماینده خود را برای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 