پاورپوینت کامل جامعه متفاوت، علم متفاوت ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جامعه متفاوت، علم متفاوت ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جامعه متفاوت، علم متفاوت ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جامعه متفاوت، علم متفاوت ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۰
جای جای شماره مهر «آفتاب» چون دیگر شماره های این مجلّه، جای نقد جدّی و از
نوع علمی دارد. در نوشته حاضر تنها بخش کوتاهی از یکی از مقالات این نشریه را به نقد
می نشینیم؛ مقاله ای که در شماره ۲۹، صفحه ۱۳۴ با نام «زندگی بر همه چیز شرافت
دارد» آمده و ظاهرا خلاصه مقاله ای است که در شماره پیشین ماهنامه آمده است.
این مقاله بر مبنا و منطق اندیشه دینی، سرشار از مطالبِ خلاف حقیقت و واقعیّت است.
در اینجا تنها به بند سیزدهم از بخشِ «خلاصه مضامین یادداشت نخست» آن
می پردازیم. در بند یادشده آمده است:
«دانشگاه اسلامی، اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، حقوق بشر اسلامی، حقوق بشر
بین المللی اسلامی، شهرسازی و مدیریّت اسلامی و جدیدا دموکراسی و جامعه مدنی
اسلامی، مفاهیمی جعْلی و غیر قابل دفاع هستند. به همان دلیل که فیزیک، شیمی و
ریاضی دینی و غیردینی وجود ندارد، حقوق بشر، مردم سالاری و جامعه مدنیِ دینی و غیر
دینی هم وجود ندارد».
البتّه نقد این بخش از مقاله، به این معنا نیست که دیگر بخش های مقاله و احیانا دیگر
مطالب مجلّه آفتاب، مشکل کمتری دارد. شایسته است دیگران آستین بالا کنند و به
ارزیابی و نقد مطالب این جریده بپردازند و حتّی مقاله مورد بحث ما را با رویکرد خویش
به نقد بنشینند.
مبانی و دلایلی از قبیل جامعیّت دین، عینیّت دین و سیاست و «عدم خُلوّ هیچ واقعه ای
از یک حکم دینی» و دلایل دیگری از قبیل پیچیدگی زوایای وجودی انسان و اقتضای
حکمت خداوندی برای هدایت انسان، هر کدام می تواند مبنای یک نقد بر دیدگاه هایی از
قبیل آنچه در این مقاله ادّعا شده است، باشد.
امّا نگارنده این مقاله تنها از یک منظر (منظر «روش شناختی») با بررسی تشابه و
تمایز، چگونگی، ماهیّت و روش شناخت در علوم طبیعی مثل فیزیک و علوم انسانی مثل
اقتصاد پرداخته است.
در نتیجه اگر فرض شود که فیزیک اسلامی نداریم ـ که خواهیم دید این گونه نیست ـ به
دلایل تفاوت روش شناختی تولید علم در علوم طبیعی و انسانی، نه تنها نمی توان به نفی
نظریّاتی چون «اقتصاد اسلامی» رسید که تازه «پایه های محکم روش شناختی برای
تولید دانش هایی نظیر اقتصاد اسلامی و مدیریّت اسلامی» پی ریزی می شود.
ضمن آنکه نگارنده هیچ گاه بر آن نیست که دانش های جوانی چون اقتصاد اسلامی،
نباید نقد شوند. «نقد» چون دیگر عرصه های علمی، باعث تقویت بالندگی و رشد دانش
خواهد بود.
فراز نخست:
جامعه متفاوت و علم متفاوت
جامعه شناسی معرفت تلاش می کند تا نشان دهد: «موضوعات شناسایی
(Objects) مطابق با تفاوت های موجود در اوضاع اجتماعی، خود را به عامل
شناسایی (Subject) عرضه می کنند.(۱)»
پیداست که هیچ ملازمه منطقی بین نسبیّت معرفت با نسبیّت حقیقت وجود ندارد.
بلکه از آن جهت که عامل شناسایی، خود فرزندِ ارزش ها و به طور عام فرهنگ و شرایط
اجتماعی خویش است، خواه ناخواه همه موضوعات قابل شناسایی در محدوده و ظرف
اوضاع اجتماعی خاصّی که عامل شناسایی در آن بسر می برد، در حوزه درک و ادراک او
جای می گیرد.
در این دیدگاه، اقیانوس حقیقت آن چنان عمیق، وسیع و پر ابّهت است که هر کسی یا
کسانی به انگیزه و مقصدی که برای زندگی خود و جامعه خود تعریف می کند، بخشی از آن
را به تصرّف در می آورد.
در نتیجه، پژوهشگرانی که در جوامع متفاوت زندگی می کنند، آنگاه که به ساحل
اقیانوس معرفت درمی آیند، با توجّه به ظرف و ظرفیّت ذهنی که ارزش های اجتماعی در
اختیار آنان گذاشته، «آب معرفت» برمی گیرند.
ممکن است بخشی از معرفت، هیچ گاه به تصرّف مردمان یک جامعه در نیاید؛ زیرا
اساسا ظرفی برای رصد، صید و ذخیره آن نساخته اند. با اینکه علوم، کمّا و کیفا در جوامع
مختلف با یکدیگر متفاوتند، این تفاوت لزوما برای این نیست که یک موضوع شناسایی ـ
آن هم واقعا و دقیقا یک موضوع ـ را آنگاه که کاملاً شناخته ایم، می تواند غیر از واحد باشد؛
بلکه هر جامعه به دلایل ساخت اجتماعی و فرهنگی خویش اساسا به شناخت
موضوعاتی متفاوت از جامعه دیگر می پردازد.
بسیاری از موضوعاتی که شناسایی آن برای زندگی در یک جامعه دینی ضرورت دارد (و
اتّفاقا آن موضوعات نیز به شناسنده ها چشمک می زنند) در جامعه ای که زندگی غیردینی
– و به طور خاص غیراسلامی – را برگزیده است، در محدوده موضوعاتِ مورد شناسایی
قرار ندارد. (گویا اساسا این موضوعات به آنها علامت نمی دهند!)
امروزه مجموعه ای از معارف به نام اقتصاد اسلامی یا مدیریّت اسلامی و… در جوامع
اسلامی به وجود آمده است. این مجموعه، گزارشی اسلامی از موضوعات مختلف
اقتصادی و غیرآن در جوامع مزبور محسوب می شود و متأثّر و منبعث از ارزش ها و ساخت
چنین جوامعی است.
اگر معارفِ سازگار با متون و نصوص اسلامی، به تصرّف پژوهشگرانِ جوامع اسلامی در
آمده است؛ ولی پژوهشگران جوامع دیگر – چونان غرب – از آن بی بهره مانده اند، دلیل
روشنی دارد: آنها هیچگاه نخواسته اند این موضوعات را بشناسند و اگر هم خواسته اند، آنها
را آنگونه و از زاویه ای که ساخت و نوع زندگی اجتماعی آنها و شخصیّت فردی و
فکری شان اقتضا کرده است، شناخته اند.
بنابر این، حقایقی از این دست هیچگاه در جوامع مزبور و به محقّقین آن، علامت
(Signal) نمی دهند؛ در حالی که پژوهشگران اسلامی در معرض چشمک زنی آن قرار
دارند.
بنابر این اگر حق داریم که هر یک، زندگی فردی و اجتماعی متفاوت از دیگری داشته
باشیم، باید حق داشته باشیم: معرفت و دانش متفاوتی نیز داشته باشیم.
البتّه به نظر می آید که مغرب زمینیان نیز خود به این حقیقت مُتفطّن شده باشند؛ زیرا در
زمان حاضر، برای جهانی سازیِ (Globalization)غرب و زندگی غربی، به
غربی سازی واحدِ همه جوامع بشری می اندیشند. در آن صورت تنها آن موضوعاتی برای
پژوهشگران در سراسر جهان چشمک می زنند که در سیطره ساخت اجتماعی و فرهنگی
غربی باشند. در این حال، تفاوت اجتماعی معرفت در حوزه علوم اجتماعی، به صورت
مضاعف تقویت می شود؛ زیرا هم عامل شناسایی (انسان) و هم موضوع شناسایی (انسان
و رفتار انسان) تحت احکام واحدی، زیر سیطره ساخت زندگی اجتماعی نشو و نما
می کنند.
این دوّمی اهمیّت و جدّیت تفاوت معرفت ها در جوامع مختلف را مضاعف می کند؛ زیرا
آن علومی که در غرب به وجود آمده، ماحصلِ شناسایی و تئوریزه کردن نظم های حاکم بر
رفتارهای انسانی است و به کلّی با انسان و رفتارهایش در جوامع دیگر – به ویژه اسلامی
– متفاوت است.(۲)
اگر «موضوعات شناسایی (Objects)، مطابق با تفاوت های موجود در اوضاع
اجتماعی، خود را به عامل شناسایی (Subject)عرضه می کنند»، علی الأصول در
مورد علوم طبیعی و انسانی به صورت واحدی صدق می کند؛ زیرا همه موضوعات قابل
شناسایی – که واقعا بی نهایت به نظر می رسند! – به طور مساوی برای همه جوامع
اهمیّت ندارند و این تفاوت اهمیّت را نیز تفاوت های موجود در اوضاع اجتماعی بوجود
آورده اند.
علم یکی از مصنوعات بشری است که اجتماعا ساخته می شود. علم، پذیرشِ منفعلانه
واقعیّت نیست؛ بلکه وسیله ای برای بازسازی خلاّق آن است. صد البتّه این بدان معنا
نیست که بر آن باشیم که اشیاء عینی وجود ندارند؛ یا اتّکا بر مشاهده بی فایده و بی ثمر
است؛ بلکه می خواهیم بگوییم: پاسخ های ما به سؤالاتی که راجع به موضوع مطرح
می کنیم، در موارد مختلفی ماهیّتا تنها در چارچوب حدود منظر و دیدگاه مشاهده گر ممکن
است.
ضرورتی ندارد بر آن باشیم که تحوّلات و تفاوت های اجتماعی، محتوای تحوّلات
علمی به ویژه در حوزه علوم طبیعی را تعیین می کند؛ اما تحوّلات اجتماعی، چشمان
دانشمندان را، هم بر روی واقعیّات طبیعیِ موجود امّا کشف نشده باز می کند؛ و هم بر روی
واقعیّاتی دیگر.
ضمن اینکه کلیّت یک علم می تواند محصول شرایط، ساخت و تغییرات اجتماعی
باشد؛ امّا محتوای هر گزاره می تواند بیان کننده واقعیّت هایی باشد که تحت تأثیر عوامل
اجتماعی قرار نمی گیرد.
در نتیجه می توان شاهد دو علم فیزیک متفاوت برساخته شرایط اجتماعی متفاوت بود
که البتّه گزاره های هر دو نیز مطابق واقع باشند؛ زیرا هر یک، بخشی از واقعیّت را به دام
خود انداخته است.
جالب آنکه تغییرات «منزلت اجتماعی» عالمان یک علم نیز در شکل گیری کمیّت و
کیفیّت وجودی آن تأثیری بسزا دارد. فرض کنید بنا به دلایلی «انرژی هسته ای» در یک
کشور، دستخوش ترقّی گردد. طبیعی است یکباره دانشمندان فیزیک هسته ای از ارج و
قرب بالاتری برخوردار خواهند شد؛ نهایتا دانش و دانشمندان و مراکز آموزشی و پژوهشی
فیزیک هسته ای، به خاطر این اقبال اجتماعی، کمّا و کیفا رشد و گسترش خواهند یافت و
به منزلت یک علم و عالم جدید و متمایز از شرایط اجتماعی پیشین نایل خواهند شد. این
مثال فرضی دقیقا در شوروی سابق لباس واقعیّت به تن کرد.
تغییرات در ارزش ها، فرهنگ جامعه، منزلت ها و نقش های اجتماعی، انقلاب ها و
تغییرات بنیادین ساختار اجتماعی و… گاه می تواند ریشه یک علم را از بیخ و بن برکند؛
همچنان که می تواند علوم جدیدی را متولّد نماید.
علم فیزیک، علم اقتصاد و… آن گونه که جوامع غربی تولید کرده است، محصول زندگی
اجتماعی آنان است. متقابلاً گونه خاصّ زندگی اجتماعی آنها، دانش و بانکداری اسلامی
و مدیریّت اسلامی را اقتضا نکرده و در نتیجه هیچ گاه تولید نکرده اند.
خلاصه اینکه اگر اجتماع آنها علومی را به گونه خاصّی برتافته و به وجود آورده است،
دلیلی ندارد که زندگی اجتماعی ما هم دقیقا آن موارد را اقتضا کند؛ همچنان که اگر علومی
را برنتافته و به وجود نیاورده اند و در تاریخ و جغرافیای غربی سابقه ای برای برخی علوم
یافت نمی شود، نباید نتیجه گرفت که تلاش برای احداث چنین علومی بی نتیجه و ابتر
است.
البتّه نگارنده بنا ندارد دیدگاهی را که «مایکل مولکی» آن را دیدگاه «معیار» در باب
معرفت علمی نام نهاده است، نادیده بگیرد.(۳) این دیدگاه بر آن است که جهان طبیعی
باید واقعی و عینی تلقّی گردد و ویژگی های آن نمی تواند تحت تأثیر ترجیحات و مقاصد
مشاهده کننده اش تعیین گردد. علم آن کسب و کار فکری است که همّ و غمِّ آن
فراهم آوردن توضیحی دقیق از موضوعات، فرآیندها و روابطی است که در جهان
پدیده های طبیعی یافت می شود. معرفت تجربی به میزانی که معتبر است، سرشت
حقیقی این جهان را در قضایای منتظم خود جای می دهد و آشکار می کند. خلق معرفت
علمی با شواهد حسّی بی پیرایه و صریح و با مشاهده صادقانه و بدون پیشداوری آغاز
می گردد و بر این پایه، بنای بزرگ قانون طبیعی را استوار می کند. معیارهای این علم،
مستقل از عوامل ذهنی، پیشداوری شخصی، درگیری عاطفی و نفع شخصی است و در
غیر این صورت درک دانشمندان از جهان خارجی را دچار تحریف می کند.
باید دانست که اجتماع، تحوّلات اجتماعی و انسان اجتماعی، محصول و برساخته
اجتماع است و اجتماعِ متفاوت، پدیده ها، روابط و نظم های متفاوت دارد. اگر حق داشته
باشیم: علوم انسانی متفاوت را در جوامع متفاوت به رسمیّت بشناسیم، «علم اجتماعی» به
عنوان گزارشگر نظم های مختلف در زندگی اجتماعی و در جوامع متفاوت، متفاوت خواهد
بود. البتّه قوانین طبیعت، پدیده ها و روابط جهان مادّی به عنوان موضوع علوم طبیعی در
هر جامعه ای لایتغیّر و با ثبات است.
امّا تأمّلات فیلسوفان علم نشان داد(۴) که دو فرض بنیادین این دیدگاه ـ که ادّعاهای
مبتنی بر واقعیّتِ علم، مستقل از نظریّه اند و هم در معنا ثابت و یکسانند ـ مردودند.
ادّعای اوّل با مشکل اساسی دوری رابطه نظریّه (فرضیه) و مشاهده روبرو است. اینکه
عالم علوم طبیعی، به مشاهده واقعیّت های عینی به صورت خالص می پردازد، ممکن
نیست. اگر وی در صدد اثبات صحّت یک مدّعا و نظریّه و نظم از پیش فرض شده نباشد،
چگونه و چرا واقعیّات معیّنی را از میان واقعیّات بی شمار دیگر برمی گزیند؟ آیا همه چیز را
در همه جا مشاهده می کند؟ آیا چنین ادّعایی اساسا ممکن و معقول است؟
در حقیقت کاری که عالِم علوم طبیعی انجام می دهد، شناسایی فهرستی از واقعیّت ها
است که بتواند نظریّه، فرضیّه و ادّعایش را اثبات کند. حال که چنین است، به صورت
طبیعی به سراغ واقعیّت هایی می رود که نظریّه اش را اثبات کند و مهم تر از آن او از
مشاهده، چه معرفتی کسب می کند که قبلاً نداشته است؟
در هر صورت «نظریّه» ـ یعنی همان چیزی که پژوهشگر تجربی برای اثبات صحّت و
سقمش به سراغ مشاهده واقعیّت های عینی می رود ـ برساخته و برآمده از مشاهده
واقعیّت های خارجی نیست. حداکثر آن است که یک «نظریّه» باید دارای انسجام درونی
باشد و هم سازگار با سایر نظریّاتی که در ذهن مشاهده گر وجود دارد.
«پوپر» به عنوان یک فیلسوف بزرگ علم تصریح می کند که ممکن است یک نظریّه به
عالِم «الهام» شود.(۵) یعنی تا این حدّ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 