پاورپوینت کامل باعشق به سرشت ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل باعشق به سرشت ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل باعشق به سرشت ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل باعشق به سرشت ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۸

نقد اشک سرما

حمید نژاد با «هور در آتش» نشان داد فیلمساز صمیمی و متفاوت و ارزشمند سینمای
جنگ است. برای همین، نقد «اشک سرما» ساخته جدید او ضروری است.

زمانی که نوار سرخ بریده شده از لباس روژین برسیم، تله انفجاری در باد، تکان
می خورد تا کاوه را متوجه دام مرگ کند، ما می دانیم در همان حال دوربین های دو طرف
شاهد نشان عشق اند. در این فضای کینه و کشتار ؛ دیگر زنده ماندن عاشقانی که با
عشق خود علیه خشونت و ناواقعیت رابطه نفرت انسان از انسان شوریده اند، امکانش را از
کف می دهد و ناممکن می شود. این پایان فیلم اشک سرماست؛ دوربین ها دارند تماشا
می کنند و حال فرصت خوبی است که دشمنی کور انتقام بکشد. سرباز کیانی، کاوه کیانی
طعمه گلوله می شود. روژین که دیگر سر از پا نمی شناسد و دلیلی برای مراقبت خود
نمی بیند، بی مهابا به طرف معشوق می دود و بر سر مین می رود. او که کارش گیج کردن
سربازها بود، خود گیج عشق شده و این بار کسی که قرار بود قربانی او شود، خود او را
قربانی می کند. جسد کاوه، روژین را به خود می خواند و فیلم پایان می گیرد.

«اشک سرما» درباره چیست؟

اینکه انسان گوهر و امکانی فراتر از کینه ها و جنگ هاست؟ اینکه انسان عشق است و
عشق غلبه می کند و خشونت را بیهوده می نماید؟اینکه تراژدی گیر افتادن بین وظیفه و
عشق، سوژه پایان ناپذیر فیلم هایی است که پس زمینه شان را جنگ و تخاصم تشکیل
می دهد؟ اینکه نگاه های غلط، سرچشمه توسعه کینه هاست و زمانی که ما برای حقیقتی،
به دفاع بر می خیزیم، ضروری است نگاه انسانی و شریف مان را به مردم حفظ کنیم و…؟

بدون تردید، روایت «اشک و سرما» جدایی ناپذیر از نگاه ویژه ای است به جنگ انقلاب
و ضد انقلاب. ما می دانیم جامعه شناسی جنگ، جامعه شناسی انقلاب و کالبد شکافی ضد
انقلاب در دوره های مختلف، آرای متمایزی را شکل داده است؛ از توجیه جنگ و دفاع از
خشونت گرفته تا بحث جنگ ها از منظر ایجاد تعادل نو. همچنین، در برابر جنگ، دفاع از
صلح هم موضوع تحقیقات فراوانی شده است. از نگاه مارکس و مارکسیسم به جنگ های
عادلانه و ناعادلانه و دفاع عادلانه و نفی دفاع طلبی و درک طبقاتی از جنگ ها و دعوای
کائوتسکی و مارکس و لنین و منشویک ها تا آرای گیدنز و آرنت در باره جنگ و انقلاب و
ضد انقلاب، نگاه های گوناگون همچنان در کش و قوس اند. «اشک سرما» فهمی ویژه از
رابطه انسان و جنگ و انسان بودن در جنگ و… عواملی دارد که انسان ها را به جان هم
می اندازد. طبعاً نقش قدرت های سلطه جو در برابر کشورهای کوچک جنگ افروزی
غارتگرانه و مفهموم خاصی است و هرگز دفاع از حقوق مردم، در داشتن استقلال به معنای
خشونت طلبی نیست، بلکه مسلما در این جا این دشمنان انقلاب مردم هستند که با توسل
به خشونت و زور خواهان تحمیل سلطه و خواست خود می باشند. با این همه نباید به
نگرشی دگم، حقیقت گریز و ناتوان از تحمّل تجربه های انسانی تن داد؛ زیرا در عین حال
جزئیاتی وجود دارد که گویای لغزش های یک انقلاب یا جبهه حق در یک جنگ دفاعی
است؛ مثلاً؛ فرض کنید به طور مشخصی در کردستان، درگیر حمله عراق بودیم که پشت
سر آن سلطه جهانی قرار داشت. بدیهی است، نیروهای نظامی ایران از وطن، ایمان و
نظام خود دفاع می کردند، اما آیا ممکن نبود در ضمن این جبهه گرایش های
خشونت آمیزی هم وجود داشته باشد؟ مثلاً اگر نیروهای نظامی، مردم کرد را با چریک های
جدایی طلب همسان می دید و به جای ایجاد ارتباط برادرانه با آنان، رویه ای پر سوء ظن و
بدگمانی پیشه می کرد و به اعمال خشونت می پرداخت، آیا مقصر نبود؟

اشک سرما درباره وجود دو گرایش خشونت طلب در دو سوی جنگ میان نظامیان و
چریک های وابسته به بیگانه از یک سو و جوانه زدن عشق در دل دو مرد و زنی است که
هر یک به جبهه ای پیوند خورده است.

«اشک سرما»ی حمید نژاد مثل «هور در آتش» فیلم شریفی است؛ فیلمی سرشار از
صمیمت و زیبایی که باید آن را تماشا کرد.

روایت فیلم، از بیرون آمدن دو سرباز از سنگری در دل کوه شروع می شود. آنها کوله ها را
بر پشت می گذارند. یکی از آنها سربازی عینکی است. دستگاه مین یاب و قدم نهادن بر
برف، آنها را معرفی می کند که به چه کار مشغولند. در همین زمان ما سرو صدای زنانه ای را
از دور می شنویم. حواس مین یاب ها به منبع سروصدا معطوف می شود. از دور، دختر چوپان
کاملاً داد و هوار راه انداخته… مین منفجر می شود.

بی سیم چی، گروهان را می گیرد. ما با سرباز عینکی کم عقلی روبرو می شویم که سرباز
مخابرات است. صدای افسر که توبیخ می کند و به شکوه از تلفات مشغول است، شنیده
می شود: «اگر اینطور ادامه بدهی، گردانی نمی ماند؛ اینجوری تمام مردم را به کشتن مده.
«در جواب از حساس ترین منطقه و اینکه منطقه، منطقه معمولی نیست، سخن گفته
می شود. در این گفتگو با بی سیم اطلاعاتی به ما داده می شود که ما کجا هستیم و…

تیتراژ در این فضا بر روی بردن [یک] زخمی انجام می گیرد. سیم خاردار، از عرض،
تصویر را دو نیم کرده و در تمام مدت با تعویض نما، ما همچنان سیم خاردار را مشاهده
می کنیم. تا آنکه در پایان پس از کشته شدن مرد و زنی که نخست دشمن هم و در آخر
عاشق هم اند، این سیم خاردار گسسته می شود.

فیلم کادر بندی های درست و قطع های خوبی دارد. بلافاصله صحنه قطع می شود، به
فریاد سربازی که عده ای را که دور یک خمپاره گردآمده اند، از دست زدن به لوله ای که
گلوله در آن گیر کرده باز می دارد. او سرباز، کیانی است. با دقت دستگاه را بر می دارد. در
همین بین ما با تأکید افسر فرمانده به سرگروهبان روبرو می شویم، که از سرباز کیانی چون
یک قهرمان حرف می زند: این سرباز دیه سنگینی دارد، اگر او را به کشتن بدهی، ترا به
دادگاه نظامی می کشانم. حالا باز با ویژگی منطقه که منطقه ای آلوده و چریکی است روبرو
می شویم و مهم تر از همه در اینجا تعاریف پی در پی و قهرمان پردازانه و خسته کننده از
کیانی، اصلاً مناسب نیست. فیلم می کوشد او را با هیأت یک قهرمان معرفی کند. چنین
معرفی ای برای اثری ماجراپردازانه مناسب است، اما در فیلمی که با رویکرد به جزئیات
میانی، هنرمندانه پیش می رود، چنین امری سبب تناقض مهمی می گردد. در همین جا ما
با تقابل و کشمکش سرباز کیانی و سرگروهبان روبرو می شویم، دیدگاه سرگروهبان آن
است که منطقه آلوده است، همه را باید دشمن فرض کنی تا خلافش ثابت شود؛ شما چه
می دانی که آن زن و مرد، کی هستند؟ ما موظفیم این محور را باز نگاه داریم.

اما سرباز کیانی نگاه دیگری به مردم دارد. او ضمن قبول مراقبت، مردم را دوست
می داند؛ مگر [آنکه] خلافش اثبات شود.

مشکل فیلم آن است که می خواهد از سرباز کیانی «قهرمان» بسازد و این رویکرد نه با
ساختار فیلم هماهنگ است، نه با نقطه قوتی که فیلم در گزینش یک رئالیته توصیف گر
به دست آورده است. اگر چه «اشک سرما» می کوشد در منطقه ای بین رویکردگرایی و
سینمای مستندگون و سینمای داستانی سرشار از کشمکش و تعلیق شکل بگیرد و از
عناصر روایت سینمای قصه گو، نیز خوب استفاده می کند، امّا هرگز نمی خواهد اثری
گسیخته از واقعیت و زندگی و غلو آلود باشد. خود کیانی هم اگر چه سرباز مهندسی توانمند
و با ویژگی های انسانی است، هرگز عملاً یک قهرمان خارق العاده نیست که ما را انگشت
به دهان و متحیر نگاه دارد. با این توجه درست به شخصیت پردازی، آن سویه تصنعی که
در کلام مؤکد بارها و بارها تکرار می شود و از او می خواهد غولی عجیب و غریب بسازد،
فهم ناپذیر است. قهرمان در فیلم، اگر هم ساخته شود، با کلمات ساخته نمی شود.

خرده داستان هایی در فیلم وجود دارند که به نحو بی آزاری فضای فیلم را می سازند؛ در
واقع فضای تخاصم را می سازند. من نمی دانم حمید نژاد چقدر هوشمندانه این
داستانک ها و روتیق های فرعی را در فیلم با هدفی که می گویم، وارد کرده، اما او چه
می دانسته و چه نمی دانسته، زمینه ای آفریده که به نحو دلچسبی به رویکرد اصلی فیلم
یاری می رساند. در فیلم، ما دو نوع دشمنی می بینیم، دشمنی ناآگاهانه بین کسانی که
دلیلی برای دشمن داشتن همدیگر وجود ندارد. مثل نگاه شدیداً بدبینانه سرگروهبان به
مردم کرد؛ که سرباز کیانی مدام در برابر آن قرار گرفته و با آن کشمکش دارد. قوت بزرگ
فیلم در آن است که سرگروهبان کیانی را به «بد من» فیلم های هالیوودی بدل نمی کند،
اتفاقاً نشان می دهد تا جایی که به صورت و ظاهر رویدادها ربط دارد، او راست می گوید.
اگر او فکر می کند در منطقه آلوده ای که هستند، همه کس را باید دشمن به حساب آورد و
احتیاط کرد مگر عکس اش ثابت شود ـ این یک آگاهی حاصل از تجربه و سایه همیشگی
مرگ و کشتار و کمین و ضربه خوردن و همدستی افرادی است محلی با دشمن. به بهانه
هم نژادی و هم زبانی و هم خانگی. اما فیلم درست در همین جا نشان می دهد، این افراد ـ
[مشخصا] دختر چوپان ـ حتی زمانی که دام می نهد و بر سر راه سربازان منفجر می سازد و
در واقع مصداق صحت همان نگاه سرگروهبان است، اگر اندکی ریشه یابی شود، چه موجود
مظلوم و ستمدیده ای است که قربانی شدن و صدماتی که تخاصم محیط خشونت بار،
ناآگاه بر او وارد کرده و سوء استفاده ای که دیگران از این رنج دیدگی می کنند، سبب چنین
دشمن خویی است، و همین فرد محلی، که چوپان است و لباس نو می پوشد و دلبری
می کند تا سربازان را به نابودی بکشاند، ماهیتاً دارای قلبی است که تا اوج می تواند آنان را
که دشمن می پندارد، دوست بدارد. آن عشق که فنا می کند و به آتشش می کشد، عشق به
همان سربازی است که او را دشمن می دانسته و همه تلاشش را برای کشتن اش پیش از
این به کار برده بوده تا بالاخره در جریان همین کوشش و کشمکش پی برده که بدون او
نمی تواند زندگی کند و به او کشش یافته و دانسته دشمنی بین شان وهمی بیش نبوده و
قلبشان توان مهرورزی تا سر حد فنا برای همدیگر را دارد؛ زیرا هیچ دلیلی برای دوست
نداشتن، بجز سوء تفاهم و عمل منزجر کننده و براساس آن یک مشت سوء تفاهم و عدم
درک موقعیت یکدیگر، وجود نداشته است.

در گفت وگوهای کنایه آمیز بین روژین و کیانی پس از دیدار در کتابفروشی شهر است که
ما زمینه های رنجیدگی را می فهمیم. چرا به این مردم بی توجهی می شود؟ چرا آرامش این
زندگی را برهم می زنند و آنان را به حساب نمی آورند؟ چرا بدون جلب رضایت یا تلاش
برای مفاهمه حالت عمل سرخود و زورگویانه دارند، چرا اینان را در فقر رها کرده اند… .

از سوی کیانی هم پاسخی داده می شود، چرا متوجه نیستند که اغراضی در پشت آن
شعارهای بومی گرایی و کردخواهی و استقلال طلبی پنهان است که شعار غارتگران و
سلطه جویانی است که جز منافع چپاول و نابودی هویت همه مردم ایران به هیچ
نمی اندیشند و اگر امروز کردها را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.