پاورپوینت کامل اسلام زدایی «آدم های نازنین» ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اسلام زدایی «آدم های نازنین» ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسلام زدایی «آدم های نازنین» ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اسلام زدایی «آدم های نازنین» ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
فیلم «آدم های نازنین» از آنجا که می خواهد نمایشگر از فاجعه ای غریب باشد که
افشاگر نظام موجود جهانی و سرشت جنایت کارانه و ظالمانه آن است، فیلم مهمی برای
نقد است، و از آنجا که محصول کشور انگلیس است تا یک نسل کشی تمام عیار را به سود
بقای جامعه مدرن اروپایی از منظر خود توضیح دهد، فیلم مهمی برای کنکاش، کاوش،
تحلیل و بررسی دقیق است تا در عرصه چالش های موجود اروپایی ـ امریکایی و نیز
مشترکات اساسی و جدل های فرعی شان، واقعیت های جهان امروز را دریابیم.
پیش از پرداختن به روایت و سپس نقد آن، لازم است بدانیم که اصل مسئله جنگ
هولناک بوسنی، تلاشی است برای ممانعت از پیروزی اسلام در قلب اروپا؛ این ماجرا
آیینه ای است که محو اسلام را به شیوه فاشیستی و خشن، با روش های سیاسی و
نسل کشی با هم به نمایش می نهد.
فیلم آدم های نازنین چندی پیش در تلویزیون جمهوری اسلامی به نمایش درآمد. با
جلسه نقد آن نیز حضور آقای طالب زاده که یک مستندساز با تجربه در قلمرو جنگ
بالکان است و سخنان روشنگرانه دکتر جان سیز که گوشه های محققانه ای از حقیقت
نسل کشی در بوسنی را به تماشاگران ارائه داد، برگزار شد؛ با این همه کلاً برنامه نقد، در
فضایی معلق و مردد پیش رفت و علاوه بر اشاره به شگرد غرب در جذب فیلمسازان با
استعداد و تأثیر بر آنها، تا روایت دلخواه خودشان را از محیط ارائه دهند، اما در تحلیل فیلم،
منتقدان تفسیرهای متزلزل و ضعیفی ارائه دادند. اگر چه موضع گیری سیاسی و سخن در
باره سیاست قدرت های اروپایی و امریکا از وضوح لازم برخوردار بود، اما سخن درباره
جزئیات بصری، شگردهای سینمایی، تلقین دیدگاه انگلیس و مشکلات متعدد روایی
فیلم ناکافی بود؛ حتی می توان گفت شرکت کنندگان در جلسه نقد، با محافظه کاری و عدم
اطمینان و تردید از احاطه خود بر گوشه ها و زوایای ساختاری فیلم، دچار سردرگمی
می شدند و یا تا حدی مسحور نقاط قوت فیلم بودند.
اما حقیقت آن است که «آدم های نازنین» از زاویه سینما هم فیلم متوسطی است؛ فیلم
پیش بردن چهار خط موازی و روایت چهار خانواده انگلیسی که هر یک به نحوی در لندن
با مسئله جنگ بوسنی ارتباط می یابند، زبان مغشوش و آشفته ای می یابد. منطق تدوین و
پیوند پاساژهایی که این چهار قلمرو را به هم پیوند می زند، حلقه هایی محکم نیستند و
رفت و آمد از یک فضا به فضای دیگر، نشانه های متصل کننده استواری ندارد. دنبال
کردن مستقل هر یک از آیتم ها، مثل آیتم خانه لرد جرج، مشاور نخست وزیر و عضو حزب
حاکم نیز با گسستگی روبه روست. یک بوسنیایی «په رو» که ما او را از اداره مهاجرت دنبال
می کنیم، ناگهان و بدون مقدمه در خانه لرد پیدا می شود و برخورد این آدم های نازنین تا
اعلام نامزدی دخترشان با این بوسنیایی که در جشن نامزدی اعلام می کند، آدم های
زیادی را کشته است (چنین اشاره نه از سوی صرب ها و نه از سوی کروات ها وجود ندارد!!)،
کاملاً احساساتی، خیالی و باورناپذیر است.
دختر گرایش چپ دارد و برادر محافظه کار خود را فاشیست خطاب می کند؛ با این همه
سینما از ما تصویری فراتر از یک جمله برای نشان دادن روابط پیچیده افراد یک خانواده
دارد؛ خانواده ای که به چشم فیلمساز، آن قدر مترقی است و با چهارصد سال فاصله با
مردم وحشی بوسنی و یوگسلاوی سابق! یاد گرفته اند که اختلافات خود را عاقلانه حل
کنند و به آزادی هم دیگر علیرغم هر تضادی احترام بگذارند، تا حدی که این خاندان
سلطنتی و وابسته به دربار و از اشراف، به راحتی از میهمانان ممتازش دعوت می کند تا
«په رو» نامزدی اش را با دخترشان اعلام کند.
اما منتقدین ما تلاشی را که کارگردان جوان فیلم به خرج می دهد تا این آدم ها،
خانواده ها و حتی افراد شرور انگلیسی را تطهیر کند، قابل چشم پوشی نیست.
ما نمی توانیم علیرغم برخی نقاط قوت در مستندگویی و طنز نقادانه، کارگردان فیلم را
فیلمسازی مستقل بدانیم. او فیلمسازی است که بر خوان رحمت ارباب نشسته و با
انگلیسی شدن، هویت بوسنیایی اش را باخته است و می کوشد، دیدگاه ها و تمایلات آنان
را به اجرا درآورد و از آنها جایزه بگیرد و این ویژگی در همه فیلم مشاهده می شود.
داستان پسر خانم فلی سیتی و پدر خانواده که ما در روز جشن پنجاه سالگی او، پسر
لاابالی و دوستان شرورش را می بینیم هم به همین شکل در خدمت تطهیر انگلیسی های
نازنین است. معلوم نیست چگونه و به این سرعت، این دار و دسته معتاد، خشن و ظالم که
با سیاه پوستان لندن با بی رحمی برخورد می کنند و آنها را کتک می زنند و پولشان را
می دزدند، در برخورد با کودک کوری که گریفین (پسر فلی سیتی) در سفر اتفاقی به بوسنی
با خود آورده، این قدر احساساتی می شوند. در اینجا هم تصویری است که ما می بینیم
آدم های نازنین گرد هم می آیند تا برای کودک کور قصه بخوانند؛ سه پسر شرور و پدر و
مادر با هم گرد تختخواب او حلقه زده اند.
اگر فیلمی مثل فهرست شیندلر استیون اسپیبلرگ، با ارائه تصویری جعلی از فاشیسم بر
واقعیت سرپوش نهاده است و این حقیقت را که فاشیسم نتیجه عملکرد خشن مشتی افراد
جنون زده نیست، بلکه ضرورت رقابت و سلطه گری سرمایه داری است که هر جا لازم دید،
نقاب لیبرالیسم را کنار می زند و سیاست خشونت بار را در پیش می گیرد، پنهان کرده است
و با برانگیختن عواطف به کمک درام، واقعیت یهودیان را هم تحریف کرده آنها را
مظلوم ترین مردمان نشان داده (و انواع لئامت سرمایه داران یهودی جامعه آلمانی را در
جنگ اول و دوم ندیده گرفته) و نیز اسکار از شیندلر، چهره ای تقلبی و قهرمانی دروغین
ساخته است، همه اینها با یک ساختار روایی نیرومندی انجام گرفته است که ساختار
تقلبی و هالیوودی فیلم را می پوشاند و شالوده فکری تحریف آمیز آن را باورپذیر می کند.
اما در آدم های نازنین «یاسمین دیزدار» کارگردان فیلم کاملاً با لکنت و ضعف عمل
می نماید و نازنین نشان دادن انگلیسی هایی نظیر دکتر مولدی، لرد جرج، پسر خانواده
فلی سیتی و خبرنگار بی.بی.سی و دیگران نامعقول و باورنکردنی است که واقعیت
تبلیغاتی بودن و تصنع خوبی های آنان از روایت «دیزدار» خوبی پیداست.
مشکل فیلم صرفا، تنها تفکر آن نیست، بلکه شکل، ساختمان و نوع تصویر کردن
روایت هم متوسط است؛ هر چند فیلمساز در لابه لای تصاویر به نقدی از بحران های
جامعه انگلیس اشاره می کند، اما این بحران ها در آنجا به شیوه متمدنانه، عاقلانه و
دموکراتیک در حال حل شدن است، نه به شیوه وحشیانه بوسنیایی!
در فیلم بر تلاش علنی غرب در ایجاد بحران بوسنی و نیز کوشش جامعه مدرن اروپا
برای تبدیل اکثریت مسلمان یک نظام دموکراتیک با گرایش اسلامی، پس از فروپاشی
یوگسلاوی به اقلیت و نفی پیدایش یک جامعه اسلامی در قلب اروپا با کشتار و نسل
کشی مسلمانان، سرپوش نهاده شده است.
به هر روی فیلم تراژدی ای است که با مرور صحنه هایش در می یابیم که مجموعا در چه
جهتی پیش می رود.
فیلم با عبور یک اتوبوس و هفت تیربازی یک کودک (بنک بنک) شروع می شود،
ناگهان مردی در حال پیاده شدن کسی را می بیند و فریاد می زند و به او حمله می کند و او را
کتک می زند و مدام می گوید: شما نمی دانید او روستای ما را به آتش کشیده است. مرد
فریاد می زند می کشمت، و هر دو از اتوبوس به بیرون پرت می شوند و مرد مورد تعقیب واقع
می شود و همدیگر را کتک می زنند و متهم می کنند.
تأکید فیلمساز بر رفتار غیرعاقلانه و نامتمدنانه این دو نفر امنیت مردم را به خطر
افکنده است. در اتوبوس، رادیو درباره امنیت شهر در آستانه مسابقات جهانی حرف می زند
و ما درمی یابیم که این وسیله نقلیه در لندن حرکت می کند و این دو نفر دو مهاجر کروات و
صرب هستند که تا آخر فیلم، حتی در بیمارستان شیوه وحشیانه ای در پیش گرفته اند.
تیتراژ با تعقیب دو مرد ادامه می یابد. اینسرت هایی از مجسمه چرچیل و دعوای آن دو مرد
در پای مجسمه معنادار است؛ تماشاگر از خود می پرسد، ریشه وحشیگری در بوسنی خود
اروپا نبود؟ چرا جامعه بین الملل و سازمان های مدافع حقوق بشر در مسئله کشتار ده ها
هزار و کشتن هشت هزار نفر در چهار روز سکوت کرد؟
پس از تیتراژ دو مرد و یک زن را در خانه ای مجلل دور میز می بینیم؛ اینجا خانم لرد
جرج از اشراف و صاحبان امتیاز و سناتور و مشاور نخست وزیر است. همسر لرد می گوید:
خدای من! آنتونی فریزر کاتولیک تر از پاپ شده. خبر دیگری از ملکه مادر و خطر خفه
شدن از تیغ ماهی خوانده می شود. پسر می گوید: پدر در روزنامه تایمز خبر تازه ای از شما
نوشته اند. دختر او را مسخره می کند و می گوید: پدر مدام مجیز نخست وزیر را می گوید و
پدر می پرسد: به نظر تو من چاپلوس هستم؟ همسر می گوید تو فقط بی نهایت وفاداری
عزیزم.
در خانه دکتر مولدی دو پسر او یکی می گوید هلند قهرمان است و دیگری طرفدار تیم
انگلیس است. دو بچه با هم دعوا می کنند و همسر دکتر باز او را رها کرده و دکتر با عشق
بچه ها را آماده می کند و دعوایشان را تحمل می نماید؛ اینها هم آدم های نازنینی هستند.
بار سوم در یک خانواده انگلیسی، تولد پنجاهمین سال پدر خانواده است؛ مادر کارت
تبریک را می آورد و پسر امضا می کند. پسر با دوستانش در اتاق دربسته و قفل شده سیگار
مخدر می کشند. در آشپزخانه پسر پول مطالبه می کند و پدر اجازه نمی دهد که مادرش به
او پول بدهد و بین آنها مشاجره می شود؛ پدر آنها را بیکاره خطاب می کند.
در اداره مهاجران، مردی درباره دفترچه کوپن زندگی توضیح می دهد؛ سپس ما مرد را در
خیابان های لندن می بینیم که عکس می گیرد و خود را در تلویزیون مدار بسته جلوی مغازه
تماشا می کند.
مرد مهاجر جوان (په رو) برای خوردن قهوه به کافه رجوع می کند؛ همان پسر که تولد
پدرش بود (گریفین) با دوستانش در کافه نشسته اند. په رو دست و پا چلفتی درباره کلمه
زندگی از آنها می پرسد، په رو زنی را در خیابان می بیند، به دنبالش می رود زن به پلیس
رجوع می کند و پلیس به تعقیب مردی می پردازد. مرد با ماشین تصادف می کند.
در خانواده چهارم که خبرنگار بی.بی.سی است او به بالکان می رود و همسرش مخالف
است و می ترسد خبر مرگش را بیاورند. در خانه خبرنگار عجله دارد. همسرش با اوست و
می گوید یک تک تیرانداز صرب او را خواهد زد.
تلویزیون درباره شکار انسان حرف می زند و خبرنگار می خواهد به بوسنی برود. مرد
می گوید: مردم باید بدانند که در آنجا چه خبر است. زن می گوید: مردم اهمیتی نمی دهند،
مرد می گوید اشتباه می کنند. سپس دعوایشان می شود. زن پیاده می شود. در صحنه دیگر
گریفین و دو دوستش مرد سیاهی را مضروب می کنند. آنان طرفدار افراطی انگلیس و تیم
فوتبال انگلیس هستند و دوست گریفین پسر دختر مولدی را که طرفدار تیم هلند است،
تنبیه می کند.
در واقع فیلم با همین شیوه مستندگونه، با چند خط موازی حرکت می کند و پیش می رود.
ما چهره هایی نازیبا از زندگی انگلیسی می بینیم. دکتر ریچارد مولدی درباره قهر زن و
بچه هایش که تنها مانده اند، با کسی حرف می زند. نکته مهم آن است که همه این
بحران های انگلیسی بالاخره به نازنین بودن انگلیسی ها و تمدنشان ختم می شود.
در مصاحبه تلویزیونی مشاور نخست وزیر لرد جرج، علیه خارجی ها حرف می زند و در
خانه پسرش می گوید: پدر زیادی نرم و ملایم است؛ مردم مشت آهنین می خواهند.
مولدی در بیمارستان است. در بیمارستان کریستین زن ریچارد مولدی تلفنی و گریان با او
حرف می زند و به او دشنام می دهد؛ بیماری دست او را می کشد؛ او ناراحت نگران بچه اش
است؛ ما خواهیم دانست که بچه زن حامله است، بچه شوهرش نیست و زن بوسنیایی
است. مرد صرب و مرد کروات، دو مردی که در اتوبوس با هم دعوا کردند، در بیمارستان
هستند مرد صرب (یکی از آنها) لوله هوای مرد کروات را می کشد تا آن دیگری را بکشد،
پرستار می بیند و مرد کروات را نجات می دهد. مرد صرب می گوید: او فاشیست است.
همسر زنی که حامله است و فردا می خواهد زایمان کند، فیلم ازدواج شان را برای دکتر
می آورد. مرد به دکتر ریچارد مولدی می گوید: می خواهم بچه را بکشید. با لکنت می گوید:
بچه من نیست؛ بچه عوضی است؛ بچه دشمن است؛ او بچه دشمن من است؛ اونها این کار
را با زنم کردند، سربازهای زیادی این کار را با او کردند؛ شما باید بکشید
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 