پاورپوینت کامل آزادی های عمومی در عصر علوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آزادی های عمومی در عصر علوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آزادی های عمومی در عصر علوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آزادی های عمومی در عصر علوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۶

۳. انواع آزادی های عمومی از دیدگاه علی(ع)

در دو بحث گذشته درباره آزادی و نیز مبانی نظری آن از دیدگاه حضرت علی (ع)
مباحثی را بیان نمودیم در این مبحث در پی آنیم که مهمترین مصادیق آزادی های
عمومی را از دیدگاه آن حضرت مورد بررسی قرار دهیم چنانکه پیشتر اشاره شد
آزادی های عمومی را به چند صورت تقسیم بندی کرده اند ما در این مقاله با توجه به
تقسیم بندی سه گانه آزادی های عمومی، برخی از مهمترین مصادیق آزادی های فکر و
آزادی های شخصی را مورد اشاره قرار می دهیم.

الف. آزادی های فکر

منظور از آزادی فکر به معنای اعم، کلیه آزادی های عمومی که با فکر و اندیشه آدمی
مرتبط می باشد مانند آزادی اندیشه، آزادی عقیده، آزادی بیان و…

۱. آزادی اندیشه

۱-۱. مفهوم آزادی اندیشه

در تعریف اندیشه و تفکر اختلاف زیادی وجود ندارد. اغلب تعریف کنندگان در یک جامع
مشترک اتفاق نظر دارند که عبارت است از فعالیت هدفدار ذهنی از مقدمات روشن روبه
قضایایی که درک و دریافت آنها هدف تلقی شده است.(۱) چنانکه از این تعریف روشن
می شود اندیشیدن، یک عملیات، کاملاً ذهنی و درونی است که به دور از حواس ظاهری
انسان انجام می گیرد.

آزادی اندیشه به معنای نبودن همه موانع و عواملی است که فرد را از اندیشیدن آزادانه
باز می دارد و فکر انسان را در مسیری خلاف آنچه عقل و اندیشه انسان اقتضا می کند
سوق می دهد.

۲ـ۱. اهمیت آزادی اندیشه در دیدگاه علی(ع)

عقل و تفکر به عنوان فصل ممیز انسان و حیوان به شمار می رود و لذا می توان گفت هر
کس بیشتر از این نعمت الهی برخوردار و بهتر از آن بهره مند گردد به جوهره انسانیت
نزدیک تر است. اسلام به عنوان یک دین جامع و کامل به آزادی و اهمیت فکر و اندیشه
اهتمام خاصی داشته است لذا اگر کسی ادعا کند که آزادی اندیشه از ویژگی های اساسی
دین اسلام است، این ادعا، مبالغه نخواهد بود. دلیل بسیار روشن این ادعا صدها آیات
قرآن است که به تفکر و تعقل و به جریان انداختن فهم و شعور فرمان می دهد.(۲) «اگر
اندیشه در واقعیت عالم هستی اعم از واقعیت جهان برون ذاتی و درون ذاتی و دیگر
واقعیات عالم هستی آزاد نبود، خداوند متعال آن همه دستورات اکید به اندیشه بدون
تعیین محتوی و تعیین چارچوب صادر نمی کرد».(۳)

امیرمؤمنان حضرت علی(ع) نیز همواره برآزادی اندیشه تاکید داشتند «در واقع امام
علی(ع) اجازه می داد که مخالفان وی آزادانه فکر کنند و سپس راهی را انتخاب نمایند که
آزادی اندیشه در پیش پای آنها گذاشته و بینش مستقل و دور از هر گونه فشار و اجباری به
آن رهنمون گشته است و سپس علی ابن ابیطالب بسیار کوشید که مردم را به طلب علم به
مفهوم عام آن که همان معرفت و فرهنگ باشد ترغیب نماید و طلب علم از نقطه نظر
اساسی و طبیعت، مربوط به آزادی دانشجو در اندیشه و تفکر می باشد برای آنکه بررسی
معارف و علوم، نیازمند آزادی در مقیاس وسیعی است بنابراین انکسی که تفکر و اندیشه
ندارد علم ندارد و آنکس که آزاد نباشد علم ندارد و بدین ترتیب نتیجه می گیریم که طلب
علم و آزادی اندیشه دو امر متلازم هستند».(۴)

زدودن غبار از گوهر ارزشمند عقل و آشکار ساختن گنج های پنهان اندیشه از مهم ترین
اهداف بعثت انبیاست و پرواضح است که این مهم جز در سایه آزادی اندیشه امکانپذیر
نیست «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأ دوهم میثاق فطرته و… یثیروا لهم
دفائن العقول»(۵) تشویق و ترغیب مردم به سؤال کردن از شیوه های عملی حضرت در
فعال کردن فکر و اندیشه بود آن حضرت بارها فرمودند: «ایها الناس! سلونی قبل ان
تفقدونی»(۶) یعنی ای مردم قبل از آنکه مرا از دست بدهید از من سؤال کنید. ایشان همه
مردم را به یک جهاد عمومی برای تلاش و تکاپوی ذهنی و پیدا کردن سؤالات مفید و
درخواست پاسخ های مناسب فرا می خواند و در اثر همین امر همواره سؤال های فلسفی،
کلامی و علمی در حضور ایشان مطرح می گردید و ایشان بدان پاسخ می گفتند.

تلاش آن حضرت در توسعه خردورزی محدود به تشویق و ترغیب نمی شد بلکه ایشان
در این راه علاوه بر اقدامات علمی و عملی، همچون باغبانی دلسوز آفتهای بوستان
اندیشه را نیز به مردم بازگو می کردند که در این جا به مهم ترین موارد آن اشاره می شود.

۳ـ۱. آفت های اندیشه در نگاه علی(ع)

همچنان که رشد تفکر و اندیشه صحیح، برکات بی شمار و عظیمی را به دنبال داشته و
دارد شاید به همان اندازه، آفات آن نیز مشکل آفرین بوده و هست. برهمین اساس حضرت
علی(ع) همواره ضمن تاکید و ترغیب به تفکر و اندیشیدن، راه چگونه اندیشیدن را به
یاران خود می آموختند و آفت های اندیشه را یادآور می شدند. در اینجا جهت تکمیل بحث
آزادی اندیشه به برخی از آفت های مهم اندیشه اشاره می شود:

۱ـ۳ـ۱. شخصیت گرایی:

یکی از موجبات لغزش اندیشه، گرایش به شخصیت هاست. شخصیت های بزرگ از نظر
عظمتی که در نفوذ دارند بر روی فکر و اندیشه دیگران اثر می گذارند. در حقیقت، فکر و
اراده دیگران را تسخیر می کنند و دیگران در مقابل آن ها استقلال فکری و اراده خود را از
دست می دهند.(۷) حضرت علی(ع) همواره می کوشیدند این مسئله مهم را بیاموزند که
آنچه ملاک پذیرش سخن افراد است درستی و حقانیت سخن آنان است نه شخصیت
آنان.

حارت بن حوط نزد امام آمد و در مورد سرگردانی و حیرت خود در مورد حقانیت طرفین
جنگ جمل با امام به صحبت پرداخت امام(ع) فرمود:

یا حارث انک نظرت تحتک و لم تنظر فوقک فحرت انک لم تعرف الحق فتعرف اهله و
لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه…»!

ای حارث تو به پایین نظر کردی و بالایت را ندیدی پس حیران و سرگردان ماندی تو
حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی و باطل را نشناختی تا پیروانش را بشناسی».

آن چه حارث را حیران نموده بود همان شخصیت زدگی و سابقه سران اصحاب جمل بود
که یکی لقب «سیف الاسلام» را به گردن آویخته و دیگری عنوان «ام المؤمنین» را با خود
داشت.

امیرمؤمنان همواره در تلاش بود تا اندیشه را از حصار شخصیت ها خارج کند و به
استقلال برساند. لذا به مالک اشتر می فرماید:

لایدعونک شرف امرء الی ان تعظم من بلابه ما کان صفیرا…؛ و باید بزرگی شخصیت
کسی ترا بر آن ندارد که رنج و کار کوچک او را بزرگ بشماری.(۸)

۲ـ۳ـ۱. وابستگی گروهی

نحوه تفکری که در یک گروه حاکم است، خواه ناخواه در نحوه اندیشیدن اعضای آن گروه
تاثیر دارد زیرا همواره نوعی میل و علاقه به تایید در گروه و فشار جمع، توان آزادی اندیشه
را از شخص سلب می کند.

حضرت علی(ع) در جنگ جمل چون به نزدیک بصره رسید، گروهی از اهل آن دیار،
مردعربی را نزد آن بزرگوار فرستادند تا حقیقت حال او را با همراهان عایشه برایشان
معلوم گرداند تا شبهه از آنان برطرف شود پس حضرت، رفتار خویش با اصحاب جمل را
توضیح داد به طوری که آن مرد دانست که آن حضرت بر حق است حضرت پس از اثبات
حقانیت خود به او فرمود: بیعت کن گفت من فرستاده گروهی هستم و از پیش خودکاری
نمی کنم تا به نزد ایشان بازگردم و موشت نمایم. حضرت علی(ع) فرمود:

«ارایت لو ان الذین وراءک بعثوک رائدا تبتغی لهم مساقط الغیث فرجعت الیهم و
اخبرتهم عن الکلاء و الماء فخالفوا الی المعاطش و المجادب ماکنت صانعا؟ قال کنت
تارکهم و مخالفهم الی الکلأ و الماء فقال(ع) فامدد اذا یدک فقال الرجلم فوالله ما استطعت
ان امتنع عند قیام الحجه علی فبایعته»(۹)؛ آیا اگر کسانی که از طرف آنها نزد من آمده ای
تو را پیشرو نفرستند تا زمینی را که در آنجا باران آمده (و دارای آب و گیاه است) برای
ایشان بیابی و به سویشان بازگشته آنان را از گیاه و آب خبر دهی و آنها از تو پیروی نکرده
و در زمین های بی آب و گیاه فرد آیند تو چه خواهی کرد؟ آن مرد گفت من آنان را رها
می کنم و به جایی که دارای گیاه و آب است می روم امام فرمود: اکنون بیعت کن آن مرد
گفت: به خدا سوگند چون حجت تمام گردید نتوانستم از بیعت روی گردانم پس بیعت
کردم».

امیرمؤمنان در زمان زمامداری خویش در جهت اصلاح این بیماری اندیشه پیوسته در
تلاش بوده و ناخشنودی خود را از شیوع چنین بیماری خطرناک در بین گروه ها و جناح های
موجود این گونه ابراز می کند:

… فیا عجبا و مالی لا اعجب من خطأ هذه الفرق… .

یعملون فی الشبهات و یسیرون فی الشهوات، المعروف فیهم عرفوا، و المنکر عندهم ما
انکروا…؛ پس شگفتا و چگونه به شگفت نیایم از خطا و اشتباه کاری این فرقه های
گوناگون… در شبهات رفتار نموده و از خواهش های نفسانی پیروی می کنند. معروف و
پسندیده نزد ایشان چیزی است که خودشان نیکو شناخته اند و منکر و ناشایسته پیش
آنها چیزی است که خودشان بد دانسته اند.(۱۰)

۳ـ۳ـ۱. هوا و هوس:

انسان دارای مجموعه ای مرکب از گرایش ها، امیال، بینش ها و شناخت هاست اگر انسان
اهتمام خود را فقط متوجه گرایش ها و امیال کند، بینش های او شدیدا آسیب خواهد دید.
حضرت علی(ع) هوا و هوس را آفت عقل و اندیشه می داند. «الهوی عدو العقل»(۱۱)
«الهوی آفه الالباب»(۱۲) و در روایت دیگری، تبعیت از هوا و امیال نفسانی را باعث
اختلال در درک و فهم انسان می داند: «انکم ان امرتم علیکم الهوی اصمکم و اعماکم و
ارداکم»؛(۱۳) اگر شما خواهش را برخورد امیر گردانید شما را کر و کور گرداند و به هلاکت
اندازد».

۲. آزادی عقیده

۲ـ۱. تعریف آزادی عقیده

عقیده از ماده عقد به معنای گره خوردگی است.(۱۴) «گاهی گرایش به موضوعی خاص
چنان در دل ریشه می دواند که تمام فکر و ذکر او را اشغال خواهد کرد»(۱۵) به این ادراک
تصدیقی و وابستگی روانی به یک موضوع عقیده گفته می شود. با توجه به این تعریف
می توان به تفاوت اندیشه و عقیده پی برد زیرا اندیشه در ذات خود بر حرکت و پویایی و
جریان دلالت می کند بخلاف عقیده که فی نفسه حالتی ایستا و ثابت دارد به علاوه
«اندیشه، صرفا شناخت و علم است اما عقیده، تعلق خاطر و وابستگی به موضوعی خاص
است در این صورت گرچه اعتقاد از مسیر اندیشه عبور می کند اما دو عنوان مستقل تلقی
می گردند.»(۱۶)

آزادی عقیده عبارت است از اینکه هر شخص، هر فکری اعم از اجتماعی، فلسفی،
سیاسی و مذهبی را که می پسندد یا آن را عین حقیقت می پندارد آزادانه انتخاب کند
بی آنکه مواجه با نگرانی یا بیم یا تجاوزی بشود.(۱۷) «بدیهی است هنوز وسایل و
امکاناتی در اختیار بشر قرار نگرفته است تا بتوان اندیشه کسی را که هنوز از ذهن او به
بیرون تراوش نکرده است کشف کرد لذا اینگونه آزادی ها از طریق گفتار یا رفتار یا نوشتار
آشکار می شوند.»(۱۸)

۲ـ۲. آزادی عقیده در دوران حضرت علی(ع)

مطالعه تاریخ زندگانی حضرت علی(ع) بویژه دوران امامت آن حضرت نشان می دهد که
آن حضرت همواره بر اعتقاد و ایمان قلبی افراد که برخاسته از اختیار، اندیشه و انتخاب
آزادانه آنان است تاکید داشته و از اکراه و اجبار در محدوده اعتقادات افراد پرهیز می نموده
است. و بر این مطلب پای می فشرد که «فان القلب اذا اکره عمی…»(۱۹) همانا قبول
عقیده کار قلب است و پذیرش عقیده با اجبار و اکراه نمی سازد. زندگی آزادانه پیروان سایر
ادیان آسمانی در کنار مسلمانان می تواند بهترین دلیل بر این مدعی باشد.

علی(ع) به معقل بن قیس که از فرماندهان سپاه امام و عازم جنگ با مرتدان بنی ناجیه
بود فرمود: «یا معقل بن قیس اتق الله ما استطعت فانها وصیه الله للمؤمنین لاتبغ علی
اهل القبله و لا تظلم اهل الذمه؛(۲۰) یعنی این معقل تا می توانی تقوای الهی پیشه کن
که این، وصیع خداوند به مؤمنین است. به اهل تجاوز نکن و به اهل ذمه ستم روا مدار».

در سخن دیگری امیرمؤمنان از ظلم و ستمی که به زنی از اهل ذمه روا شده با حزن و
اندوه یاد می کند و می فرماید: «فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل
کان به عندی جدیرا؛(۲۱) یعنی اگر مرد مسلمانی از شنیدن این واقعه از حزن و اندوه
بمیرد بر او ملامت نیست بلکه در نزد من هم به مردان سزاوار است».

۳. آزادی بیان

۱-۳. مفهوم آزادی بیان

«آزادی بیان؛ یعنی حق اظهار فکر، عقیده و سلیقه که از طریق سخنرانی یا مطبوعات و
کتاب و مانند آن انجام می گیرد. به موجب این حق، انسان می تواند عقاید و اندیشه های
خود را بی هیچ ترس و نگرانی از تعقیب و توقیف و مجازات ابراز دارد.»(۲۲) بنابراین
محدود کردن افراد در اظهار نظر و عقیده خود بر خلاف حق آزادی بیان آنهاست. نکته
قابل توجه این است که آزادی بیان در هر جامعه، در مورد مخالفین نظام حاکم یا منتقدان
برنامه های جاری بیش از موافقین مطرح است؛ زیرا آزاد گذاشتن موافقین توسط دولت،
رایج است ولی آنچه معمولاً باعث اعتراض مردم در مقابل دولت هاست، آزاد نبودن بیان
نقاط ضعف و کاستی های دولت و به طور کلی مخالفت با دولت حاکم است.

۲-۳. اهمیت آزادی بیان در اندیشه حضرت علی(ع)

حضور فعال و شادات مؤمنین در صحنه نقد و انتقاد اولاً زمامداران را نسبت به مسئولیت
خود متعهدتر می سازد و ثانیا جلو سوء استفاده و کجروی افراد ناصالح را می گیرد حضرت
علی(ع) نه تنها از نقد وانتقاد مردم از حکومت و کارگزاران حکومت جلوگیری نمی کرد بلکه
همواره خود بهترین مشوق مردم بود. آن حضرت هنگام حرکت از مدینه به بصره به قصد
برخورد با اصحاب جمل، خطاب به مردم کوفه چنین پیام می دهد: «اما بعد فانی خرجت
من حیّی هذا اما ظالما و اما مظلوما و اما باغیا و اما مبغیا علیه و انی اذکر الله من بلغه کتابی
هذا لمّا نفر الیّ فان کنت محسنا اعاننی و ان کنت مسیئا استعتبنی»(۲۳) «من از میان
قبیله خودم بیرون آمدم در حالی که این حرکت من از دو صورت بیرون نیست یا ستمگرم یا
ستمدیده یا سرکشم یا رنجدیده، در هر حال من هر کس را ک این نوشته به او می رسد به
یاد خدا می اندازم تا هرچه زودتر به جانب من حرکت کند اگر من نیکوکار بودم یاری ام کند
و اگر تبهکار بودم مرا در کارم مورد سرزنش و انتقاد قرار دهد و از روشم باز دارد.»

و در یکی از خطبه های خود خطاب به مردم می فرماید: «با من آنگونه که با ستمگران
سخن می گویید سخن مگویید و آنچه را از مردم خشمگین خودداری کرده پنهان
می نمایید از من پنهان ننمایید و به مدارات و چاپلوسی و رشوه دادن با من برخورد نکنید و
درباره من گمان مبرید که اگر حقی گفته شود بر من دشوار آید؛ زیرا کسی که سخن حق را
که به او گفته شود یا دادگری و درستی را که به او پیشنهاد گردد دشوار شمرد عمل به حق و
عدل بر او دشوارتر است.»(۲۴) علاوه بر این بیانات، حضرت علی(ع) همواره کارگزاران
حکومت خویش را به شنیدن انتقادات مردم فرمان می دهد، چنانکه خطاب به مالک اشتر
می فرماید: «ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم لمرّ الحق؛ مقدم ترین و نزدیک ترین مردم در
نزد تو باید کسی باشد که حق را اگر چه تلخ باشد بیش از دیگران و گویاتر از دیگران به تو
بگوید.» نکته جالب توجه این است که حضرت به مالک فرمان می دهد که چنین افراد
حقیقت گو و انتقادگر را نزدیک ترین افراد به خود قرار دهد تا هر لحظه خود را در میدان نقد
و ارزیابی ببیند. بدیهی است در چنین نظامی، اشتباهات و نقایص به حداقل خواهد رسید.

ارتباط مستقیم کارگزاران با مردم، اختصاص بخشی از وقت خود برای شنیدن سخن ها
و انتقادات مردم و تواضع در برابر آنان، از دیگر نکات قابل توجه در فرامین آن حضرت به
کارگزاران است: «واجعل لذوی الحاجات منک قسما تفرّغ لهم فیه شخصک و تجلس
مجلسا عاما فتتواضع فیه للّه الذی خلقک و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احراسک و
سرطک حتّی یکلمک متکلمهم غیر متعتع…» و برای نیازمندان، قسمتی از اوقات خود را
اختصاص بده که خود تو شخصا با آنان رویاروی شوی و برای آنان اذن عمومی بدهی که با
تو همنشین شوند. در این مجلس برای خدایی که تو را آفریده تواضع کن، سربازان و
نگهبانان و پاسبان هایت را از تعرض به مردم بازدار تا گوینده بدون بیم و لکنت زبان و
نقص سخن خود را با تو در میان گذارد… .(۲۵)

از نکات برجسته در کلمات امام علی(ع) آن است که ایشان انتقاد مردم از برنامه های
حکومت و کارگزاران را نه تنها حق مردم بلکه وظیفه آنان می داند. بنابراین بازگویی نقاط
ضعف حاکمان و انتقاد از کاستی های برنامه ها و اقدامات آنان در قالب امر به معروف و
نهی از منکر وظیفه ای است که هر مسلمانی در جامعه اسلامی عهده دار آن می باشد. امر
به معروف و نهی از منکر برای اصلاح جامعه امری مفید و ضروری است، چنانکه حضرت
علی(ع) در فلسفه تشریع این دو فریضه الهی می فرماید: «و الامر بالمعروف مصلحه للعوام
و النهی عن المنکر ردعا للسفهاء؛(۲۶) (خداوند واجب گردانید) امر به معروف را برای
اصلاح عوام و مصلحت جامعه و نهی از منکر را برای جلوگیری از کم خردان.» و در سخن
دیگری می فرماید: «لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم اشرارکم
ثم تدعون و لا یستحاب لکم.»(۲۷) امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید، که
بدکارانتان بر شما مسلط می شوند پس دعا می کنید ولی به اجابت نمی رسد.»

مسأله دیگری که در سیره و کلمات حضرت علی(ع) جلب توجه می کند دعوت مردم به
ارائه نظرهای مشورتی به حاکمان است: «فلا تکفّوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل فانّی
لست فی نفسی بفوق ان اخطی و لا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی اللّه من نفسی ما هو
املک به منّی؛(۲۸) از گفتن حق یا مشورت به عدالت باز نایستید که من نه برتر از آنم که
خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم مگر آنکه خداوند مرا در کار نفس کفایت کند که
از من بر آن تواناتر است.»

۳-۳. نمونه هایی از سیره عملی حضرت علی(ع) در زمینه آزادی بیان

در دوران حکومت چند ساله حضرت، بارها مخالفین حضرت زبان به انتقاد و شکوه
می گشودند و حضرت با سعه صدر و خویشتنداری، آنان را در بیان نقطه نظرات خود آزاد
می گذاشت نگاهی به مواضع خوارج بهترین شاهد بر این مدعاست روزی امیرمؤمنان
مشغول سخنرانی بود که شخصی بلند شد و فریاد زد «لا حکم الا اللّه» و دیگر از سوی
دیگر فریاد زد «لا حکم الا اللّه» و از گوشه دیگر نیز همین شعار شنیده شد سپس گروهی
برخاستند و این شعار را دادند امام علی(ع) با بزرگواری خاصی سکوت فرمودند آنگاه
خطاب به مردم فرمودند: این، کلمه حقی است که از آن معنای نادرستی را ارائه کرده اند
سپس خطاب به خوارج فرمود: تا وقتی که دست به شمشیر نبرده اید و با ما هستید از سه
اصل اساسی برخوردار هستید، اول آنکه از ورود شما به مسجد برای نماز جلوگیری
نمی کنیم دوم اینکه حقوقتان را از بیت المال قطع نمی کنیم و سوم اینکه با شم نمی جنگیم
تا شما جنگ را آغاز کنید.(۲۹)

بارها اتفاق می افتاد که خوارج در برابر حضرت می ایستادند و مخالفت خود را با آن
حضرت اعلام می کردند یا ایشان را مورد اهانت قرار می دادند ولی حضرت با نصیحت و
تذکر به آنان یا سکوت در برابر جسارت های آنان پاسخ آنها را می دادند و تا زمانی که
خوارج، به طغیان و ایجاد ناامنی و مخالفت مسلحانه دست نزده و امنیت جامعه را در
معرض خطر قرار نداده بودند، با قهر و زور با آنان برخورد نکردند.

برخورد امام با پیمان شکنان (ناکثین) نیز قابل توجه است. طلحه و زبیر که در صف اول
بیعت کنندگان با حضرت علی(ع) بودند اما هنگامی که خود را در رسیدن به مقاصد
شخصی و مطامع دنیایی ناکام دیدند دست به توطئه زدند. روزی که شنیدند عایشه در
مکه مردم را بر ضد علی(ع) تحریک می کند خدمت حضرت علی(ع) رسیدند و به نفاق و
دورویی گفتند: اجازه بدهید تا برای سفر عمره به مکه برویم و سوگندهای فراوان خوردند
که در بیعت با علی(ع) وفادارند حضرت اجازه داد و رفتند. ابن عباس فورا بر امام وارد شد و
گفت این دو تن قصد توطئه دارند چرا آنها را زندانی نکردی حضرت فرمودند: من بر
اساس عدالت حکومت می کنم. چگونه افرادی را که هنوز عمل خلافی مرتکب نشده اند
زندانی کنم یا مورد آزار قرار دهم. من با اینکه از اهداف شوم آنها آگاهی داشتم به آنها
اجازه دادم بروند.(۳۰)

۴-۳. مرزهای آزادی بیان از دیدگاه حضرت علی(ع)

۱-۴-۳. مصلحت جامعه

آزادی بیان در چارچوب معقول می تواند به رشد و پیشرفت کشور کمک شایانی نماید
اما اگر کسی با سوء استفاده از آزادی قصد ایجاد فتنه و آشوب داشته باشد باید جلو این سوء
استفاده گرفته شود و این محدودیت در حقیقت برای پاسداشت آزادی بیان است.
موضع گیری حضرت علی(ع) در برابر خوارج ـ چنانکه پیشتر گذشت همواره با
خویشتنداری و ارشاد بود و خوارج در فعالیت های خود آزاد بودند ولی این آزادی تا زمانی
ادامه یافت که فعالیت های آنان با نظم و امنیت جامعه منافات نداشت. همین که به فتنه و
آشوب پرداختند و دست به ایجاد ناامنی و اغتشاش زده و حضرت با آنان برخورد کرد و آنان
را قلع و قمع نمود.

همه افراد از دیدگاه حضرت علی(ع) در بیان دیدگاه های خود آزادند مگر آنکه بر خلاف
مصالح جامعه اسلامی باشد، که در این صورت، آزادی آنان محدود خواهد شد. بنابراین اگر
افشای اسرار نظامی یا امنیتی بر خلاف مصالح نظام باشد می توان از آن جلوگیری کرد و
کسانی که به این اسرار واقفند موظف به پنهان داشتن آن هستند عل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.