پاورپوینت کامل پاپ و آموزه های مسیحی در مصائب مسیح (۲) ۹۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پاپ و آموزه های مسیحی در مصائب مسیح (۲) ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پاپ و آموزه های مسیحی در مصائب مسیح (۲) ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پاپ و آموزه های مسیحی در مصائب مسیح (۲) ۹۴ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
حقیقت، روایت و سینما
قسمت پایانی
اگر این تمایز واقعیت فیلم و واقعیت بیرونی مصائب پیامبر اولوالعزم خدا را بدون هر
غرضی، به عنوان واقعیتی انکارناپذیر بپذیریم، سپس می توانیم وارد بحث فیلم شویم.
به هر حال محور تقابل ها، پرسش انطباق یا نسبت واقعیت تصویر با تصویر واقعیت و
تصویر واقعیت با واقعیت است؛ دقیقا به همین دلیل، به نظر من اساس جدال، هیچ یک از
موارد فوق الذکر نیست، بلکه همین پرسش واقعیت و ناواقعیت فیلم و رویداد بیرونی
عالمگیری به نام مسیح(ع) است؛ در حالی که باحل شدن این جدل، ما فرصت می یابیم
که گریبان خود را آگاهانه از ریشه های جدال غیرفیلمیک، سیاسی یا فلسفی رها کنیم و به
خود فیلم به عنوان فیلم بپردازیم.
در آن صورت، ما با روایت های مختلف فیلمیک و تازه ای روبرو می شویم که در حیطه
سینما رخ داده است؛ یعنی مثلاً وقتی پازولینی با زیربنای دیالکتیک مارکسیستی به
تاریخ مسیح نگریسته، روایتی متفاوت شکل داده که شالوده آن نگرش تاریخی به
ماجرای عیسای ناصری است. مردی سربلند کرده در متن امپراتوری روم و همه تحولات
اجتماعی / اقتصادی زمان سزار اگوستین و لرزش سلطه اشرافیت فئودالی و بسط مدنیت
تجاری و بازرگانی و وضعیت ناگوار و شرایط سخت زندگی مردمی که بنا به گذار و عدم
ثبات، غرق بیکاری، فقر، گرسنگی، بیماری و مرگ بودند و انبوه آنها در جست وجوی لقمه
نانی در شهرها گرد آمده بودند و اورشلیم که شهر بزرگ امپراتوری پس از پایتخت بود، در
انتظار ناجی می سوخت و گرایشات انقلابی و اصلاح طلبانه در توده مردم نفوذ روزافزون
می یافت، هرچه بیشتر آنها را در حرص و آز سران و کاهنان دین یهود که در فساد و
اشرافیت غرق شده بودند و با همدستی با حاکمیت سیاسی از مردم گسسته بودند، قرار
می داد.
بدیهی است که این روحانیت فاسد وابسته به قدرت، و حاکمان آن روزگار هر دو از
دعاوی عدالت جویانه عیسای ناصری به هراس افتاده باشند و نیز بدیهی است که این
تفسیر در سینمای یک مارکسیست نابغه، منظری صرفا مادی به خود می گیرد و در
سینمای «زفیرلی» با معنویت می آمیزد و در «اسکورسیزی» به اومانیسم می گراید.
با این همه بدیهی است که از منظر دینی، اهمیت انجیل به روایت متی (۱۹۶۴) اثر
پازولینی، از پیش نسبت خود را با استناد به واقعیت عیسی بن مریم از دست می دهد.
درست به سبب تلاش های آگاهانه ای که در فیلم وجود دارد تا شبه مستند به نظر رسد. با
نابازیگری زشت در نقش مسیح که اگر در مقیاس آثار مستند کنونی، دارای وجهی طبیعی
نماست، اما فاقد هر خصوصیت ارجاع کننده به تصور و یا شمایل تصوری مسیح است.
اما مهم تر از همه ایدئولوژی و تفسیر مارکسیستی از مسیح در دوران بشارت تا رستاخیز
است. فیلم نقش دوران خود را برچهره دارد؛ دهه شصت و کوشش های روشنفکران
ایتالیایی برای فاصله گرفتن از کمونیسم شوروی و دادن چهره ای انسانی و آزاد به
مارکسیسم و گونه ای آشتی با کلیسا که دیری نپایید که در پایان همین دهه، به
مبارزه طلبی منتهی شد.
مقایسه بینامتنی مسیح زفیرلی با مسیح نیکلاس ای، و مسیح نیکلاس ای با مسیح
دنیس ارکان و مسیح اسکورسیزی با مسیح مل گیبسون مقایسه ای جذاب است؛ در همان
حال که ما در هریک از این آثار، با واقعیت فیلمیک متفاوتی سروکار می یابیم، هر اثر در
نسبت بیرونی دیگر گونه ای با دیگری قرار دارد. توگویی تفسیر اومانیستی اسکورسیزی
که در آن افق مقدس کلیسایی و سیمای خدایی عیسی تقدس زدایی می شود و خشم
کلیسا را برمی انگیزد، نیازمند جایگزینی بود تا هرچه زودتر آثار و خاطرات جنجال برانگیز
«وسوسه مسیح»، برگرفته از رمان «کازانتراکیس» را بشوید و مجددا مسیح را به تصویر
کلیسایی اش نزدیک کند.
در هریک از این روایت ها که بر شالوده ها و نگاه های گوناگونی دیالکتیک ـ مارکسیستی
ـ تاریخی، ملودرام تراژیک هالیوودی، رمانتیسیسم شاعران، تفسیری عرفی و
بشرانگارانه از دین مطابق با ارزش های مدرنیته و یک برداشت ارتدوکس و بنیادگرا از
انجیل استوار هستند، واقعیت تصویری تفسیری متمایز با واقعیت تصویری دیگر می یابد
و نسبت آنها با واقعیت پنهان در دور دست زمان، جز نگاه حاکم بر فیلم که به معنای
نگریستن به ماجرایی پیامبرانه از کانال همه تصورهای ذهنی جداگانه است، هیچ نیست.
در این تصور ذهنی، گاه عناصری وجود دارد که به عنوان رویداد در کلمات انجیل ها
مکتوب است، اما این شبهات تصویر چه چیزی است، جز کلی ترین نسبت مجرد و چه بسا
حتی این شباهت هم وجود ندارد. آن مسیح مکتوب چه چیزی شبیه عیسی بن مریم،
وسوسه مسیح، عیسای مونترال، و مصائب مسیح است؟ شکل یا روح؟ واقعیت جامع
انسانی / پیامبرانه یا پیامبرانه / خدایی؟ هربار آن تصویر چون حجاب بر واقعیت فرو رفته
در دل زمان عمل می کند تا چیزی را غایب کند و نهان دارد و بدین وسیله مدعای تقرب و
دسترسی به اصل و ایجاد توهم برای ما تبدیل گردد.
در این حال، واقعا داعیه پاپ ـ درست همان گونه بود که واقع شد ـ حاوی چه معنایی
است؟ آیا این داعیه در سطحی فراتر از ارتباط عامیانه با پیروان، معنایی می یابد؟ حضور
ساختگی برای یک پیامبر واقعی در مقیاس تصورات ذهنی یک انسان در قرن بیست و
یکم، با بازی بازیگری که یقینا هیچ چیزش با واقعیت مسیح مشترک نیست و هریک
موجوداتی مستقل از همدیگرند، چه چیزی از امر واقع را در بردارد؟ امری روی داده در هزار
و نهصد و هفتاد و یک سال پیش.
ما در برابر رویدادهای قطعی تاریخی هم نمی توانیم «درست همان گونه که واقع شد»
حرف بزنیم؛ به ویژه وقتی از مقیاس رویدادها در زمان نیوتونی به رویدادهای درونی و
زمان باطنی نزدیک می شویم؛ این عدم دسترسی هولناک تر می شود. فرض کنیم همه
جهان در اینکه مسیح(ع) به تحریک رهبران دین یهود که در فساد و تباهی زرپرستی
غرق بودند، به صلیب کشیده شد، توافق داشته باشند. آیا باز زمانی که ما فیلمی
مستندگونه از رویداد مذکور می سازیم، می توانیم مدعی شویم که تصور عینا همان است
که واقع شده است؟ در کجای انجیل، تصویرهای فیلم به کلام درآمده است؟ بحث نشانه
شناسانه درباره سرشت نشانه های دیداری و شنیداری بحث روایت و ماهیت تصویر و
فاصله دال و مدلول و تصویر ذهنی شی ء با واقعیت بیرونی، نیازی به تکرار ندارد؛ جدا از
این واقعا گیبسون تا چه حد می توانسته به وضعیت، نگاه، واکنش و موقعیت یهودیان که
شاهد مصلوب کردن مسیح(ع) بودند، آگاه باشد؛ آیا آنان همگی از کاهن اعظم پیروی
کردند؟ همه مردم و آنان چه در سرداشتند؟ جملگی انزجار از مظلوم؟ ممکن است پاپ
عقیده داشته باشد که او پژوهشی ژرف و سترگ در تاریخ رویداد لحظه به لحظه به صلیب
کشیدن عیسای ناصری دارد و فیلم گیبسون، لااقل در نشانه های بیرونی عینا آن رویداد را
بازسازی کرده است؛ در آن صورت باید گفت فیلمی که حتی بازیگرانش به زبانی غیراز
زبان و گفت وگوهای «واقع شده» سخن می گویند، چگونه می تواند درست همان باشد که
واقع شده است؟
* * *
به نظر من، باید از داعیه «درست همان است که واقع شده»، در داوری فیلم گیبسون
دست برداریم. ما هیچ نمی دانیم دقیقا چه روی داده و آنچه در خطوط اصلی اش باورداریم،
با اختلاف عقیده همراه است و هرکس رویداد را به نوع دیگری تصویر می کند؛ مسلمان،
مسیحی و یهودی ادعاهای متفاوتی دارند و مسیحیان هم در میان خود جزئیات اتفاق را با
تفاوت هایی توصیف می کنند. لااقل توصیف یوحنا، مرقس، لوقا و برنابا با همدیگر
وحدت ندارد. و هر یک با جزئیات فیلم متفاوت است و در بهترین حالت، حضرت پاپ
می تواند اظهار کنند که تصاویر گیبسون درست همان گونه است که تصاویر ذهنی او از
ماجرای به صلیب کشیده شدن عیسی بن مریم(ع) است؛ البته بدیهی است که سخن پاپ
برای پیروان او اعتبار فراوانی دارد اما برای دیگران و مردم جهان و نیز برای منتقدان خیر.
بهتر است منتقدین فیلم را در وهله اول همچون یک فیلم بنگرند و ببینند در سیمای
محتوایی / فرمی آن پیروزی، تعالی و تأثیر وجود دارد یا خیر!؟
* * *
احساس امر متعال و پیروزی در ساختاری مؤثر، دقیقا همان نکاتی است که باید با
فیلمی درباره مصائب مسیح از آنها سخن به میان آوریم. قاعده ای که فیلم با ما درمیان
می نهد، ارائه تصاویری از مصائب و رنج های مسیح است که به خاطر بخشودگی انسان و
انسان ماندن انسان و وارستگی آدمیان متحمل شد، تا دوباره به توبه، رحم، مهر و استغاثه
روی آورد. همان گونه که هفتصد سال پیش از میلاد درباره ناجی گفته شده و حال بر تارک
فیلم به انگلیسی نقش بسته است: «او زخم خورد به سبب گناهان ما…»
اکنون که تا حدودی از پرسش درباره واقعیت فیلم آسوده خاطریم، به مسئله اصلی
می پردازیم:
آیا فیلم به عنوان فیلم، توانسته مصائب مسیح را به ما بباوراند و با شریک کردن ما به
عنوان تماشاگر در رنج های یک پیامبر، زخم های ما را شفا دهد و دچار حس تعالی
گرداند؟ بدیهی است این آرمان تنها به وسیله یک اجرای متعال، و شعور فرمی و ساختاری
درخشان که به خوبی شور و اندوه و ایمان مسیحی گیبسون را ارائه دهد، دست یافتنی
است. آیا فیلم گیبسون حاوی این شعور خلاق و آن تعالی هست؟ به نظر من خیر.
«او زخم خورد به سبب گناهان ما. تحقیر و له شد به خاطر ستمگری و شرارت ما، به
وسیله زخم هایش ما شفا داده می شویم».
فیلم با این جملات به ماهی در شبی هول انگیز گشوده می شود که در محاصره ابرهای
تیره است. ابرهایی همچون جانوران وحشی و تهدیدگر برگرداگرد ماه. دوربین از آسمان
به زمین فرود می آید. در باغ وهم آلود و آبی، مناجات شبانه پریشانی شنیده می شود.
دوربین پیش می رود و در مه و تاریکی قامت لرزان و درهم فرو رفته مسیح در شب آخر
عمرش مشاهده می شود. این آغاز همان دوازده ساعتی است که فیلم آن را به نمایش
مصائب مسیح اختصاص داده است و نوشته آغازین می خواهد تأکید کند که منظر فیلم،
تجسم و تصویر معنای زخم است.
این کدام زخم و رنج بزرگ است که می تواند همه زخم های انسان دوستدار مسیح را تا
قیامت شفا دهد؛ گیبسون نتوانسته نشانه یا نماد زخم بر پیکر را با آن زخم تصعید کند.
البته گویی تاکنون به دلایل گوناگون، امکان تماشای آن «زخم» وجود نداشت؛ در این
هزار و نهصد و شصت و هفت سال که مسیح سی ساله تازیانه خورد و به صلیب کشیده
شد، تا زمانی طولانی یعنی حدود صد سال پیش، امکان تصویر متحرک واقع نما در
دسترس بشر نبود تا زخم های خدا و مصائب سرور ما، پیامبر خدا (به تصور مسیحیان پسر
خدا) را که زخم های این زخم های «اب» و روح القدس است، به نمایش نهد.
دیدیم که تابلوهای نقاشی و مجسمه ها آن را با احتیاط و مخفی کارانه به نمایش
نهادند؛ هر چند اثر کلام سریع و تندگذر و مجرد را نداشتند، اما آن چنان هم زنده و
ملموس نبودند.
پس از تولد سینما هم فیلم ها (شاه شاهان و انجیل به روایت مستی و وسوسه مسیح و
عیسی و عیسی بن مریم و…) نخست به دلیل روحیه دهه های قبل و سپس در آثار کسانی
پیش از پازولینی و اسکورسیزی به سبب نوع نگاه فیلم ساز و اسلوب فیلم از نشان دادن
جزئیات و معنای جسمی «زخم»، آن زخم شگفتِ شفادهنده زخم ها رویگردان بودند.
اما در دو دهه اخیر خشونت در سینمای هالیوود همچون رکن اصلی پولسازی آثار
سینمایی است. جهان هم در دهه اخیر سرشار از خشونت است و یهودیان صهیونیست
هولناک ترین خشونت ها را علیه فلسطینیان به صورت عادی مرتکب می شوند. یازده
سپتامبر یک خشونت هولناک تروریستی، و حتی عمل مخفیانه دولتی برای مقاصد آنی
محسوب شده است و اکنون هم حرف زندان های آمریکا در عراق، در آمریکا زبانزد عام و
خاص است. پس گویی از پیش با خشن شدن جهان هم از منظر خداست و هم امکان
نمایش و تحمّل روبرو شدن با زخم، زمانه مناسب تر از هر وقت برای فیلم خشن تحمّل
مل گیبسون وظهور مصائب مسیح و لمس آن به وسیله جهان بوده است. به همین دلیل
فیلم پس از یک مقدمه به موت بیست و چند دقیقه در باغ که بیانگر تنها ماندن مسیح
(شما نتوانستید با من مراقبه ودعا کنید، حتی برای یک ساعت)، و احساس خطر او و
پیشگویی خیانت و وسوسه شیطان است، صد دقیقه به آن زخم می پردازد. اما این امکان
را برای نگرشی نو به وجود می آورد. مسیح برای آنکه خدا صدای او را بشنود و از او حمایت
کند و او را از دام دشمنان برهاند و ترس او از اینکه نتواند تکلیف را به فرجام برساند
(مسیح بر خاک خم می شود خیس وهراس زده می پرسد: آیا حقیقتاً باورداری که یک
انسان می تواند تحمل کند تکلیف شاقی که بر شانه های من است؟ در تو پناه می گیرم، به
ماه می نگرد… و ما را در انتظار تجربه عمیق زخم نگاه می دارد. دریغا که این انتظار برآورده
نمی شود ابلیس وسوسه می کند که هیچ انسان نمی تواند بار این مسئولیت را به عهده
بگیرد و مسیح (ع) باورمندانه به خدا روی می کند (تو می توانی همه چیزها را انجام دهی)
و اراده تو، به اجرا در خواهد آمد.
شیطان حتی در چیستی عیسی(ع) تردید می افکند (پدر تو چه کسی است؟) و زمانی که
نومید می شود، زمان رسیدن سربازان است. از همین دم ما با اِعمال انواع شکنجه ها و له
کردن پیامبر خدا (قطب خیر) با رهبری موذیانه و پیگیر قیافا (قطب شرّ) و کشمکش
حاصل از تلاش کاهن اعظم برای نابودی مسیحی روبرو هستیم.
البته در این فصل، چند نکته بدیع وجود دارد: حرکت کند کیسه های پرتاب شده به سوی
یهود، با توجه به آمیختگی کاهنان یهود با پول، ربا و فساد، حاکی و نقش او در خیانت علیه
مسیح است. مهم تر از همه آنکه شیطان به صورت غیر کلیشه ای به نمایش در آمده است.
این امر، برخاسته از متون یقینی مقدس، مثل انجیل های چهارگانه نیست؛ زنی با
چهره ای رمز آلود، از متن «کاترین امریش» برآمده است: «شیطان با ظاهر فریبا چنان
مردم و علمای یهود را شیفته کرده بود که گویی آنها کور بودند و فرستاده خداوند مسیح را
نمی دیدند».
مصائب سرور ما حضرت مسیح
نکته دوم جایگاه توده های یهود و نه صرفاً کاهنان و علمای روحانی است؛ در فیلم
گیبسون همه یهودیان خواهان مرگ مسیح هستند و در فصول بعد آنان را آزار و زخم زدن
بر مسیح شریک می یابیم؛ آیا واقعاً چنین بود؟
نکته سوم، نمایش باور پذیرانه از مهر خوردن بر قلوب، چشم و گوش کسانی است که به
مسیح ایمان نمی آورند، زیرا آنان در باغ، علیرغم مشاهده منش پیامبر و محبت سرشار و
شفای زخم «ملوک»، گویی معجزه ای رخ نداده، پس از این برای فرونهادن شمشیر و
خنجر، خشونت کور سربازان علیه عیسی (ع) آغاز می شود. گویی آنان تنها با فراموشی
معجزه شفا یافتن زخم، قادرند آن زخم های معجزه گر را بر پیکره مسیح فرود آورند که به
سبب آنها همه زخم های بشری التیام می یابند و بخشایش بهره فرزندان آدم می شود.
خواهیم دید که همه نیروی گیبسون در خدمت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 