پاورپوینت کامل نفوذ یهود بر رسانه های انگلستان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نفوذ یهود بر رسانه های انگلستان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نفوذ یهود بر رسانه های انگلستان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نفوذ یهود بر رسانه های انگلستان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :
۸
تحلیل و بررسی اشغال رسانه ای یهود در بریتانیای کبیر، محتوای این مقاله است. این
مقاله که درسال ۱۹۹۷ نوشته شده است، امور جاری کشور بریتانیا را تا آنجا که بر قدرت
رسانه ای یهود مربوط می شود، بررسی می کند. برای مبارزه علیه حکومت تمامیت خواه
یهودیان نژادپرست، داشتن اطلاعات اساسی درباره انحصار استبدادی رسانه ها توسط
یهود و نیز قدرت سیاسی صهیونیست ها به عنوان فعالان سیاسی یهود، بسیار حیاتی
است.
این مقاله از سایت رسمی احمد رامی (www.radioislam.org) گرفته شده است؛ اگرچه
مولف مقاله ذکر نشده است، ولی به نظر می رسد نویسنده مقاله خود احمد رامی باشد.
لازم به ذکر است که به دلیل طولانی بودن مقاله، برخی از موضوعات آن به صورت
گزینشی و گاهی به طور خلاصه ترجمه شده است.
امروزه سازندگان فیلم، کسانی هستند که قدرتمندترین رسانه ها را در جهان کنترل
می کنند، به همین دلیل می توانند ایده آل ها را ترسیم کنند؛ زبان را تغییر دهند یا حکومت
را واژگون کنند. (جان باکر ۱۹۵۹)
طبق نظریه دموکراسی، “مردم” حکومت می کنند و سیاستمداران را با رای خود بر
می گزینند و اگر سیاستمداران نتوانند خواسته های مردم را برآورده سازند، مردم می توانند
آنها را از کار برکنار کنند. برای مثال در جایی که احزاب متعدد وجود دارد، چنان که حزبی
توانایی خود را در برآورده ساختن نیازهای مردم از دست دهد، حمایت مردم به نفع حزب
دیگری تغییر می کند.
بدین ترتیب اصول دموکراتیک به رسمیت شناخته می شود: «حکومت مردم بر مردم».
چه خوب می شد اگر همه چیز به این ساده گی باشد. لکن در حکومتِ رسانه ای بسیار
گسترده و مدرن چنین نیست. آیا مردم میتوانند اطلاعات و دانش لازم برای انتخاب افراد
از راه حدس و گمان به دست آورند؟ آیا مردم می توانند از مسائلی که در کشورشان روی
می دهد، به راحتی آگاه شوند؟ تنها تعداد بسیار کمی از این مردم رهبران سیاسی خود را از
نزدیک می بینند، ولی اکثریت آنها از مسائل سیاسی بی اطلاع هستند و به درستی
نمی دانند که چه چیز درحال انجام است؛ برفرض دانستن، برای تفسیر آن هم به راهنما
نیاز دارند.
این مردم، دکتر، حقوقدان، مهندس، کارمند، مغازه دار، کارگرِ شرکت، مزرعه دار، تاجر،
پرستار، دبیر، معلم و… هستند. آنها باید از سرزمینی که در آن زندگی می کنند، چیزهایی
بدانند، اما فقط تعداد کمی از آنها درباره کشور خود اطلاعاتی دارند و از تعداد بسیار اندکی
از آنان می توان انتظار داشت که از امور سیاسی کاملا آگاه باشد.
سیاست با داشتن مسائل فراوان، یکی از پیچیده ترین موضوعات است؛ هر کدام از این
مسائل با چندین دیدگاه در ارتباط است. برای اینکه مردم از این مسائل آگاه شوند و
دیدگاه های متفاوت را ارزیابی کنند، ضروری است که این دیدگاه ها به شکلی به آنها
عرضه شود تا بتوانند آنها را به خوبی بفهمند. رسانه های جمعی از جمله روزنامه ها،
تلویزیون و رادیو باید به این صورت عمل کنند. رسانه هایی با گرایش تحقیقاتی
زیادی وجود دارد که عبارت است از کتاب ها، مجلات و اینترنت؛ هر چه تکنولوژی اطلاعات
پیشرفت کند، بر این فهرست افزوده می شود.
اما در اینجا مشکلی وجود دارد؛ اینکه مردم نمیتوانند بررسانه ها مالک شوند یا آنها را
کنترل کنند. اقلیتی از مردم مالک آنها می شوند، اقلیتی کوچک که در واقع کمتر از یک
درصد جمعیت را تشکیل می دهند. این اقلیت تعیین می کنند که مردم چه چیزهایی را
باید بدانند؛ چه رویدادهایی باید به آنها گزارش داده شود؛ چه دیدگاه هایی را می توانند
بررسی و ارزیابی کنند؛ چه احزابی برای رأی آوردن صلاحیت دارند و چه احزابی صلاحیت
انتخاب شدن را ندارند؛ کدام سیاستمدار شایسته، امین، قابل اعتماد و تواناست و کدام
یک بدنام، فاقد صلاحیت، خطرناک و افراطی؛ این امر نشان می دهد، اقلیتی که با قدرت
تمام رسانه های جمعی را کنترل می کنند، شاید قدرتی بیشتر از نخست وزیر یا کابینه
داشته باشد. این اقلیت شرایط افکار عمومی را تعیین می کنند. سیاستمداران باید در
محدوده او عمل کنند؛ به او احترام گذارند و در صورت انتخاب شدن این شرایط را زیر پا
نگذارند.
حتی زمانی که رسانه های جمعی عمدتا روزنامه ها بودند و اقلیت کوچکی از مردم آن
روزنامه ها را مطالعه می کردند، قدرت مالکان روزنامه ها بسیار قابل ملاحظه بود. در جهان
امروز که رسانه های جمعی، تلویزیون و روزنامه ها با تیراژهای تودهای و میلیونی چاپ
می شوند، قدرت صاحبان رسانه ها از دامنه تصور فراتر رفته است.
ما نباید یک واقعیت را فراموش کنیم؛ نفوذ سیاسی صاحبان رسانه ها از گزارش ها و
مقالات روزنامه ای و برنامه های تلویزیونی فراتر می رود؛ بدین معنا که مسائل موجود
سیاسی با قدرت آنان در ارتباط است. آنها با یک شیوه بسیار ماهرانه می توانند الگوهای
تفکر مردم را تحت تاثیر قرار دهند و این تاثیر، از طریق ابزاری دیگر، همچون
گزارش های روزنامه ها، صفحه فرهنگ مردمی، فیلم ها، سریال های تلویزیونی،
برنامه های آموزشی صورت می گیرد. همه این شیوه های ارائه، به شکل گیری ارزش های
انسانی، مفهوم خوب و بد، درست و نادرست، احساس و بی احساسی، مُد و غیر مد کمک
می کند. ارزش های انسانی که بدین شیوه شکل می گیرد، خود نگرش مردم نسبت به
مسائل سیاسی را شکل می دهد و نظر آنان را در اینکه چگونه رای دهند و چه کسانی را
برای در دست گرفتن قدرت انتخاب کنند، تحت تاثیر قرار می دهد.
بنا به برخی دلایل، امروزه در بریتانیا میزگردهای علنی بسیار کم است و این نمونه ای
است بر اینکه چه کسانی عملا کنترل رسانه ها را تمرین می کنند. مردم را به خوشحالی
درباره نتایج انتخابات سراسری و حتی نسبت به انتخابات دولت ملی تشویق می کنند. اما
این رقابت های انتخاباتی ارتباط ناچیزی با این پرسش ها دارند که چه کسانی بر ما
سلطه می رانند؛ چه کسی افکار عمومی را شکل می دهد و در نتیجه دستور العمل های
مربوط به انتخابات و وظایف نمایندگان را تعیین می کند.
هرگونه تحقیق درباره رویداهای ملی باید تحقیق درباره نحوه عمل رسانه های جمعی
را نیز در برگیرد؛ یعنی تحقق این مسئله که چه کسانی مالک رسانه ها هستند و آنها را
کنترل می کنند و با چنین قدرت وسیع، چه هدفی را دنبال می کنند؟!
گفت وگوهای مربوط به امور جاری
برنامه های گفت وگو که در باب امور جاری کشور از تلویزیون و رادیو پخش می شود،
وانمود می کند که برنامه های آنها با روح دموکراسی مطابق است هم چنین این برنامه ها
نشان می دهند که دیدگاه های مختلف را به عموم مردم عرضه می کنند. اما وقتی این
گفت وگوها به مسائلی اشاره کند که مقامات یهودی که رادیو و تلویزیون را در اختیار دارند،
به آن حساس باشند، با دقت تمام برنامه را چنان ترتیب می دهند که دیدگاه خطرناک
حذف شود؛ به ویژه وقتی گفت وگوها به موضوعات قتل و عام یهود در جنگ جهانی دوم
مربوط شود یا کسی سعی کند که از قدرت اقلیت یهودی بحث کند.
چندی پیش برنامهای در تلویزیون بریتانیا به موضوع “ضد سامی گری “اختصاص
یافت که گسترش ضدسامی گری در سراسر اروپا، از جمله بریتانیا را نشان می داد؛ چند
یهودی و غیر یهودی در برنامه حاضر شدند تا نظر خود را در این مورد بیان کنند. پس از
پخش بخش اندکی از برنامه، کاملاً مشخص شد که تنها هدف شرکت کنندگان در این
برنامه این بود که چگونه باید با «ضد سامی گری» برخورد شود. برخی گفتند باید با
تعریف قوانین سخت به طور جدی آن را سرکوب کرد و برخی معتفد بودند این عمل با
قربانی ساختن آنان به نفع ضدسامی گران تمام می شود، ولی ضد سامی گری باید نابود
شود. لیکن سرکوبی از طریق، قانون شیوه مبارزه با این جریان نیست. یکی از شرکت
کنندگان در میزگرد، با اشاره به اینکه ضدسامی گراها از نوع به خصوصی از جنون رنج
می برند، به تحلیلی عمیق از وضعیت ذهنی آنان پرداخت.
در این برنامه تبیین مشخصی از دیدگاه به اصطلاح ضدسامی گرایان ارائه نشد؛ یعنی
در این برنامه کسی نظر ضدسامی گرایان را مطرح نکرد؛ البته ضدسامی گری اصطلاح
غلط اندازی است که صاحبان رسانه ها مطرح کردهاند تا نشان دهند که با یهودیان
بدرفتاری می شود و حتی به دلیل یهودی بودنشان آنان را اذیت می کنند. در حالی که
اکثریت وسیعی از مردم که به عنوان ضدسامی گرایان توصیف می شوند، با دیدگاه آنان به
عنوان یهودیان قدرتمند افراطی مخالف هستند؛ اینکه آیا آنها در ارزیابی شان از این
قدرت درست می گویند یا خیر، از موضوع خارج است. اگر دموکراسی بیش از یک فراز تهی
است، مالکان رسانه ها باید موضوع خود را در انظار عمومی مطرح کنند و اجازه دهند که از
نظر همگان مورد ارزیابی، بحث و گفت وگو قرار گیرد. اما این چیزی است که مالکان
رسانه ها هیچ وقت نمیخواهند.
بنابراین، هر برنامه تلویزیونی که ضدسامی گری (به عنوان مثال انتقادگرایی از قدرت
یهود) مطرح شود، ضدسامی گرایان (مثل منتقدان قدرت یهود) به صورتی حساب شده
کنار گذاشته می شوند؛ گویی اصلاً گفت وگویی در میان نبوده است.
این عوام فریبان چه کسانی اند؟
در پشت صحنه این عوام فریبی چه کسانی قرار گرفته اند؛ چه کسانی تعیین می کنند که
از تلویزیون چه چیزی پخش شود و چه مطالبی در روزنامه ها چاپ شود؟ تحقیق در این
مورد چندان ساده نیست، چرا که بسیاری از افراد مسئول به طور مخفیانه عمل می کنند؛
حتی اطلاعات ما در مورد زمینه های زندگی و ارتباط افرادی که نامشان شناخته شده
است، بسیار اندک است. به همین دلیل تعداد بسیار ناچیزی از مردم بریتانیا از تاثیر
شگرف یک اقلیت نژادی معین بررسانه ها آگاه هستند؛ این اقلیت مشخصاً یهودیان
هستند. بیدرنگ می توان انتظار داشت که ذکر نام این اقلیت، خوانندگان زیادی را در
وضعیت تدافعی قرار خواهد داد. برخی ها می پرسند، آیا طرح این گونه مباحث
ضدسامی گری نیست؟
این وضعیت اولین نمونه اثر جادویی قدرت رسانه ای است؛ رسانه های جمعی در
بریتانیا، در اذهان مردم این ایده را ترویج کرده اند که حتی تصدیق اینکه اعضای جامعه
یهودیان نقش زیادی را در کنترل اخبار و افکار ما بازی می کنند و نیز بحث از اینکه چنین
کنترلی برای بریتانیا خوب است یا خیر ضد سامی گری است. احساس نگرانی که از ذکر
کلمه «یهود» درذهن برخی از خوانندگان این متن به وجود می آید، نشان دهنده اولین
سرمشق شست وشوی مغزی توسط رسانه هاست؛ این مقاله تحقیق ساده ای است از
اینکه چه کسانی در بریتانیای کبیر، افکار عمومی را کنترل می کنند.
ما معتقدیم در این تحقیق، نباید منطقه ممنوعه ای وجود داشته باشد؛ ما با واقعیت ها
سر و کار داریم. اینکه مردم چه نتایجی از آن واقعیت ها می گیرند، به خودشان مربوط است.
هدف ما این است که مردم باید از جهالت، ندانم کاری و بی تفاوتی سابق بیرون تنیده،
وارد مبارزات سیاسی ما شوند، تا از طریق وسایل مسالمت آمیز و قانونی، به یک جامعه
غیر نژادگرا دست یابیم؛ جامعه ای که اقلیتی نژاد پرست با اعتقاد به اینکه قوم برگزیده خدا
هستند، برآن سلطه ندارند.
به اعتقاد ما، اعضای جامعه یهودی، قدرت و نفوذی در رسانه های جمعی بریتانیا دارند
که با نسبت تعداد آنان در کل جمعیت بریتانیا تناسب ندارد؛ به عبارت دیگر قدرت و نفوذ
آنها در مقایسه با میزان افرادشان در کل جمعیت بسیار زیاد است و به نظر ما واقعیتی
است که نباید مخفی نگه داشته شود، بلکه باید روشن شده، مورد بحث و گفت وگو قرار
گیرد. هیچ مسئله مهمی را نمیتوان بررسی کرد، مگر آنکه همه واقعیت های مربوط به آن
شناخته شده، به طور صادقانه مورد ملاحظه قرار گیرد هیچ چیز، از ترس مخالفت احتمالی
برخی عناصر پرهیاهو، از نظر دور نماند.
ممکن است عده ای یافته های این تحقیق را به عنوان یافته های دقیق و معتبر
بپذیرند، لکن در عین حال بگویند: خوب که چه؟ آیا معمول نیست که گروه خاصی در
سرزمین های معینی، به دلایل استعدادها و قابلیت های طبیعی، اتفاقات تاریخی یا به
هر دلیل دیگر، به فراوانی و وفور دست می یابند؟ آیا کم هستند معماران و نویسندگان
ایرلندی، دکترها و مهندسین اسکاتلندی، خوانندگان ولزی، ورزش کاران سیاه پوست،
صاحبان رستوران های ایتالیایی، تاجران نساجی هندی و پاکستانی؟ به همین منوال
یهودیان نیز بیشتر در رسانه های جمعی یافت می شوند؛ آیا این حضور باید شوم و
خطرناک تلقی شود؟ به عبارت دیگر، هنر این تحقیق چیست؟
امیدواریم در بخش پیشین این مقدمه به این پرسش ها پاسخ داده باشیم؛ هیچ یک از
حوزه های کاری مذکور امکان دست یافتن به قدرت واقعی را ندارند؛ قدرت سیاسی، تسلط
بر دولتمردان و قدرتی که جامعه ما و ارزش هایش را شکل می دهد تا سرنوشت و آینده ما
را رقم زند؛ بنابراین، نمی توانیم بگوییم که حضور یهودیان در صنعت رسانه، همانند
حضور دیگران در شغل های خویش یا مثل حضور افراد در خطوطِ تولید است تا گفته شود
«آنها توانایی خوبی در این صنعت دارند، اجازه دهید به کارشان ادامه دهند» چیزی که با
توجه به کنترل موسسه ای با چنین قدرت عظیم در معرض خطر است، این است که
رسانه ها آن موسسه را در دسته بندی خاص خود قرار می دهند و این امر سطح بالایی از
نگرانی نسبت به مسئله را موجه می کند. آیا می توانیم در عین آگاهی از اینکه گروهی
کنترل نیروهای مسلح ما را در دست گرفته اند، آسوده خاطر باشیم؟ احتمالا در این صورت
دلواپس می شویم که در هنگام جنگ، علائق چنین گروهی با کدام جبهه گره می خورد.
اگر متوجه شویم که تسلط بر رسانه های جمعی در جهان امروز، با امکانات بالقوه ای که
به دست می دهد، به اندازه قدرت صدها لشکر زره پوش در هنگام جنگ است، قدرت
رسانه های جمعی به موضوعی فوق العاده نگران کننده تبدیل می شود و بسیار احمقانه
خواهد بود که ما به این وضعیت اهمیتی ندهیم؛ وضعیتی که در آن، این قدرت رسانه ای در
اختیار مردمی قرار گرفته که خودشان را در درجه اول یهودی می نامند و به طور
علنی وابستگی خود را به دولت یهودی اسرائیل اعلان می کنند. این کل ماجرا نیست؛
چنان که پیش تر ذکر شد، امروزه بر این عقیده اتفاق نظر وجود دارد که قدرت بیش از حد
رسانه ای شرارت بار بوده، به لحاظ اجتماعی نیز اثرات مخربی دارد.
پرسش را بنیانیتر طرح می کنیم؛ اگر بسیاری از مردم بر این باورند که سلطه بیش از حد
رسانه شرارت بار و مخرب است، ما باید ماهیت رسانه را بررسی کنیم، نه آن پرسش کم
اهمیت تر را که هدف آن بررسی این مسئله است که چه کسی بر رسانه سلطه می راند؟
این تحقیق هدف کسانی را برآورده می کند که معتقدند، رسانه های جمعی موظف اند، در
هر نظام دموکراسی آن را برآورده کنند؛ یعنی انجام تحقیقات آزاد و بدون محدودیت و ارائه
کاملا آزادانه واقعیت ها و دیدگاه ها. متاسفانه در بریتانیای امروزی، امکان انجام تحقیقات
آزاد و ارائه آزدانه واقعیت ها و دیدگاه ها از رسانه های جمعی وجود ندارد و کمتر از همه
امکان آزادی عمل نسبت به موضوع این مقاله است. شما هرگز یک مقاله تحقیقی درباره
نفوذ و قدرت یهودیان در صنعت اخبار و اطلاع رسانی بریتانیا، در هیچ روزنامه
کثیرالانتشاری ملاحظه نمی کنید و هرگز برنامه ای را درباره موضوع مذکور از تلویزیون
تماشا نکرده اید! چرا؟ پاسخ به این پرس هدف ماست.
شاید یکی از شیوه های اعمال نفوذ در رسانه ها، روزنامه نگاری جست وجوگرانه است؛
روزنامه نگاران جست وجوگر، به مثابه مبارزان قهرمانی هستند که گشتن آنان به دنبال
حقیقت و از خود گذشتنشان به خاطر منافع جمعی، موجب می شود که در مقابل نیروهای
سرکوب گر احتمالی و سانسور سینه سپر کنند؛ حتی گاهی این مقاومت به شکل نفرت انگیزِ
تجاوز به حریم خصوصی افراد منتهی می شود (همان طور که گاهی چنین چیزی روی
می دهد). شکل دیگر روزنامه نگاری جست وجوگرانه که رسانه ها مطمئنا بدون دلواپسی
به آن ترغیب می کنند، اطلاعاتی است درباره کسانی که سعی می کنند، مالکان رسانه ها و
دستور العمل های بنیادی آنان را مورد بررسی قرار دهند.
به طور طبیعی نمیتوان انتظار داشت واقعیت هایی که ما کشف می کنیم، مورد استقبال
رسانه ها واقع شده، آشکارا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 