پاورپوینت کامل رازمانایی ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رازمانایی ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رازمانایی ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رازمانایی ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

۴

بحثی در باره نواندیشی، خلاقیت و جاودانگی

مقدمه

در گستره زمان، همواره یکی از دغدغه های آدمی جاودانگی و دست یافتن به گوهر
راستین زندگی بوده است، تا بتواند حصارهای تنگ زمان و مکان را در هم شکند و به
چیزی فراتر از داشته های معمولی و سطحی زندگی برسد؛ به دنیا آمدن، سالیانی معدود را
گذراندن و به سرعت بار سفر را بستن و رفتن، هرگز روح های بزرگ و بلند همت را قانع
نمی سازد؛ اکتفا به زندگی آرام و بی دغدغه، بدون هیچ گونه تحول و پویندگی، برای
کسانی رقم خورده است که به آنچه دارند، راضی هستند و هرگز به دنبال چیزی فراتر و
رسیدن به نگاه و نگرشی نو نیستند. این دسته، نه تنها به دنبال افق گشایی اندیشه های
نو و دیدگاه دیگرگون نیستند، بلکه حتی از مواجهه با افقی جدید که داشته های کهنه و
فرسوده آنان را زیر سوال ببرد، هراسان هستند. اینان آرام می زیند و خاموش سر بر خاک
می نهند و بسان هزاران هزار فردی که تا کنون آمده اند و رفته اند، فراموش می شوند. برای
چنین افرادی مسئله جاودانگی و فراروی از حصارهای محدودگر آدمی هرگز مطرح نیست
و حتی در وجود خویش احساس خوشبختی نیز می کنند؛ در حالی که بر خلاف داوری هایی
که ما معمولا در زندگی امروزی می بینیم، این احساس نه تنها خوشایند نیست، بلکه
موجب فرو رفتن در خویش و داشته های خود می شود و فرد را به روندی تکراری و ثابت در
می افکند که هرگز دغدغه چیزی بیشتر را در ذهن خویش نمی پروراند و نمی خواهد از آن
خیال خوشایند دور گردد؛ حال آنکه مهم تر “وجود “خوشبختی است و نه “احساس
خیالی” آن.

از دیگر سو به یاد آوریم که در طول زمان، همواره افرادی بوده اند که برای رسیدن به نهاد
راستین هستی تلاش کرده اند؛ گوهری که انسان را به افقی برتر می نشاند؛ او را به ذات
هستی متصل می سازد و تلاش بی پایان آنان به گونه ای ناگفته و ناخودآگاه به سرچشمه
جاودانگی متصل می گردد. این افراد که در گستره زمان بسیار کم تعداد هستند، پا را از
زمان و مکان خویش فراتر می نهند و به همه انسانیت تعلق می گیرند. اما به راستی چه
روندی رخ داده و می دهد که این افراد، فحولانه سر خویش را از قافله بشری فرامی برند و
سرافرازانه به آروزی ناپیدا و رازآلود هستی دست می یابند. همه نظریه پردازان و
اندیشه ورزان در گستره علوم انسانی-اسلامی و سربلندان تاریخ تفکر بشری، در تکاپوی
امری فراتر بوده اند که موجب فراروی آنان از تکرار و تقلید گردیده است؛ در ادامه این
بحث به چرایی این امر خواهیم پرداخت.

نوآوری و خردورزی

“خلاقیت creativity))، توانایی و استعداد، رسیدن به اندیشه های نو و آفرینش بیانی
دیگرگون است که به تقلید از هیچ کس نیست.”(۱) همان گونه که از تعریف برمی آید،
جوهر خلاقیت، آوردن و خلق روش و اندیشه جدید است؛ رسیدن به این بینش البته کار
هر کس نیست و تلاش بسیار و زمان درازی نیاز است تا شخص به آن دست یابد؛ چنان
که تقلید، رونویسی و کتاب سازی، کاری چندان دستْ یاب گردیده است که هر کسی به
خود جرات دست اندازی به ساحت آن را می دهد.

بنابراین می توان گفت که خلاقیت و نوآوری در اندیشه، غالبا با خردورزی و عقلانیت
همراه بوده است. به کارگیری آموزه های خردگرا در تحلیل وقایع پیرامون، همواره اندیشه
آدمی را به نوعی ثبات و استحکام در مبانی می برد که در صورت عدم تکرار گفته های
دیگران، می توان به گذر از حصارهای زمان و مکان، امیدوار بود.

ابن خلدون که از دغدغه های اصلی وی رهیدن از تکرار و تقلید و رسیدن به شیوهای
ابتکاری بود، روند پیروی بی چون و چرا به دور از تحلیل عقلی را چنین بیان می کند: “این
گروه (مقلدان) به تقلید از پیشینیانی که آنها را سر مشق خود ساخته اند، اخبار دست به
دست گشته را بی کم و کاست، در خصوص حوادث تاریخ خود تکرار می کنند و از یاد کردن
مسائل مربوط به نسل های دوره خود غفلت می ورزند؛ چه تشریح و تفسیر آنها برایشان
دشوار است؛ در نتیجه این گونه قضایا را مسکوت می گذارند و بر فرض که درباره دولتی به
گفت وگو پردازند، اخبار مربوط به آن را هم چنانکه شینده اند، خواه راست یا دروغ نقل
می کنند و به هیچ رو متعرض آغاز و منشأ آن نمی شوند و علت رسیدن تاج و تخت به آن
دولت و چگونگی پدید آمدن آن را یاد نمی کنند؛ هم چنین توقف و بقای آن را در مرحله
نهایی سلطنت از یاد می برند، از این رو، این پرسش همچنان برای خواننده باقی می ماند
و درباره چگونگی مقدمات و مبادی تشکیل دولت ها و مراتب آنها به جست وجو می پردازد
و سبب تزاحم و تعاقب دولت ها را می جوید و دلایل قانع کننده ای برای اختلاف یا
سازش کاری آنها می طلبد.”(۲)

هر چند این مطلب بیشتر به علم تاریخ نظر دارد، اما واقعیت آن است که این روش
نقالی در بسیاری از دیگر علوم بشری نیز وجود داشته است و نوشته ها معمولا به جای
نقادی در نقالی خلاصه می شده است، یافتن موارد مشابه در دیگر علوم چندان سخت
نیست؛ برای نمونه در علم فقه، سال ها، فقهای پس از شیخ طوسی متاثر از اندیشه وی
بودند و گفته ها و یافته های وی را با زبان های گوناگون تکرار می کردند.

شیوه ابتکاری با تامل، چون و چرا، و نگرش عقلی همراه است؛ نویسنده مقدمه با اشاره
به روش نوآور خود به خوبی ارتباط آن و خردورزی را نشان می دهد؛ وی می گوید:” شیوه ای
ابتکارآمیز اختراع کردم و کیفیات اجتماع و تمدن و عوارض ذاتی آنها را که در اجتماع
انسانی روی می دهد شرح دادم چنان که خواننده را به علل و موجبات حوادث آشنا و
برخوردار می سازد و وی را آگاه می کند که چگونه خداوندان دولت ها برای بنیان گذاری آنها
از ابوابی که بایسته بوده، داخل شده اند؛ بدانسان که خواننده دست از تقلید برمی دارد و بر
احوال نسل ها و روزگارهای گذشته و آینده آگاه می شود”(۳) پرداختن به “عوارض ذاتی”
امری همیشگی است که در حوزه عقل بشری راه دارد؛ می توان گفت که اندیشمند با
تکاپوی خردورزانه به حیطه نواندیشی راه می یابد و رسیدن به این مرحله که غالبا به دور
از تقلید است، او را به جاودانگی پیوند می زند.

خلاقیت و اندیشه برتر

آرزوی رسیدن به مانایی، همواره در نهاد آدمیان وجود داشته است، دغدغه ای که
متفکران هر دوره را به خود مشغول کرده است. آن سان که در یونان باستان نیز که
اندیشه های دقیق و عمیقی از سوی متفکران آن سامان اراکه شد، این گونه دلمشغولی ها
وجود داشته، مورد ژرفکاوی قرار گرفته است. انسان برترِ افلاطون، فیلسوف است و به
نوعی از خیر بالا و برین دست می یابد که او را از دیگران برتر می نشاند. وی به جاودانگی
این گونه افراد اشاره دارد و بر این باور است، کسی که به حقیقت، عاشق علم باشد، آرزویی
جز درک لذت روحی ندارد و از آرزوهای جسمانی فارغ است.

وی با فرق نهادن میان فیلسوف حقیقی و کسی که به حکمت تظاهر می کند، تاکید دارد
که روحیه فیلسوف حقیقی با طلب ثروت و تجمل سازگار نیست، و در ادامه می گوید:
“فیلسوف از هر گونه دنائت طبع مبرا است. زیرا چگونه ممکن است که پستی طبع با روح
انسانی سازگار باشد؛ حال آنکه روح همواره آهنگ وصول به حقایق مطلق و کلی بشری و
الهی است؟” سپس افلاطون بر آن است که فردی چنین، فراتر از زمان ها و دیگر موجودات
می شود و از آنجا که آن روح بلند، آهنگ وصول به حقیقت مطلق دارد، دیگر حیات این دنیا
برای او متاعی برتر تلقی نمی شود، گویی پاداش تکاپوی برای رسیدن به خیر اعلی آن
است که گوهر جاودانگی به او عطا می شود، وی می گوید: “کسی که دارای روحی چنین بلند
پایه و فکری محیط بر همه ازمنه و همه موجودات باشد آیا به گمان تو ممکن است چنین
کسی زندگانی بشری را امری بسیار مهم بپندارد؟گفت این محال است. گفتم پس چنین
کسی مرگ را امر موحشی نمی داند. گفت ابدا.”(۴) به دیگر سخن می توان گفت که آن روح
بلند از آنِ ابرمردی است که هستی، راز جاودانگی اش را با او در میان نهاده است.

به نظر می رسد راز جاودانگی این افراد را باید در ذات جهان هستی جست؛ گوهری که با
“وجود”، پیوندی ناگسستنی دارد ودر جای خود ثابت شده است که وجود، هرگز محو
نمی شود و معدوم نمی شود، هر چند شکل ظاهری آن تغییر و تبدل یابد. کسی که روحش
بزرگ می شود؛ گویی خویشتن خود را با وجود، همسان و هماهنگ می کند و آن را از هستی
به ودیعت می گیرد. وسعت و گستردگی آن روح چندان می گردد که گستره هستی را در
می نوردد و از آن خود می کند. آن ودیعت به نحوی است که همیشه زمان در دست امانتدار
باقی می ماند و کسی بازگشت آن را طلب نمی کند.

واقعیت آن است که جاودانگی، بیشتر خود را در اندیشه برتر و آثار خلاقانه نشان داده
است، زیرا اندیشه وران، افق گشای اندیشه ها و ساحت های نو بوده اند و به تکرار
داشته های دیگران بسنده نکرده اند. حوزه ای که آنان باز می کرده اند چندان بکر و دست
ناخورده بود که به نام ایشان تثبیت می گردید و حافظه تاریخ نام آنان را دست به دست
برای نسل های بعد انتقال می داده است، آن سان که سالیان سال دیگران توانسته اند از
آن خرمن خوشه چینی کنند.

هنرمند و اندیشه ور کسی است که سخنی نو و دیدگاه و نگاهی تازه در جهان به وجود
می آورد؛ جوهر اندیشه و هنر در خلاقیت است و این امر آن سان تاثیر گذار است که از
لحظه آفرینش به وادی جاودانگی گام می نهد. با این نگاه، اندیشه، معنایی عام و فراگیر
به خود می گیرد.

هنرمند یا اندیشه وری را در نظر بگیرید که تحلیلی نو از واقعیت های زندگی اراکه
می کند و به خلق شعری ناب یا فکری برتر، دست می یازد، چنین فردی در لحظه شیرین و
شگرف خلاقیت قرار می گیرد و آن سان جوهر زمان به یاری او می شتابد که گویی همه آن
گوهر جاودان را در اختیار می گیرد و به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.