پاورپوینت کامل اکسپرسیونیسم و شهود عرفانی ۴۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اکسپرسیونیسم و شهود عرفانی ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اکسپرسیونیسم و شهود عرفانی ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اکسپرسیونیسم و شهود عرفانی ۴۴ اسلاید در PowerPoint :

۲۸

قسمت پایانی

آیین ها و اکسپرسیونیسم

چنان می نماید که نگاه اکسپرسیونیستی در همه ادیان آسمانی وجود دارد. زیرا آیینی که
در پس پوسته ظاهری انسان، حقیقتی فرامادی نبیند، نمی تواند از سرای دیگر و
جاودانگی سخن بگوید. این بینش حتی در آیین های غیر آسمانی مانند باورهای جوامع
بدوی و مذاهب گنوسی نیز به چشم می خورد و می توان گفت از نخستین روزهای زندگی
بشر پای به عرصه حیات نهاده است.

پرداختن به شواهد این دیدگاه در سده ها و مذاهب مختلف از حوصله این نوشتار بیرون
است. ولی شایسته است برای نمونه بخش هایی از عهد جدید ذکر شود.

«همچنین به مردم فرمود: شما وقتی می بینید که ابرها از مغرب نمودار می شوند فوراً
می گویید: «می خواهد باران ببارد.» و باران هم می بارد؛ وقتی باد از جانب جنوب می آید،
می گویید: «گرمای شدیدی خواهد شد» و همین طور می شود. ای ریاکاران، شما که
می توانید به ظواهر زمین و آسمان نگاه کنید و حالت آن را پیش بینی کنید، چگونه از درک
معنی این روزگار عاجزید؟»(۱)

حضرت عیسی(ع) در بخشی دیگر از کتاب مقدس آموزش های خود را آتش می داند؛
آتشی که نور و گرما برای زمینیان به ارمغان می آورد:

«من آمده ام تا بر روی زمین آتشی روشن کنم و ای کاش زودتر از این روشن می شد.»(۲)

او همچنین از چهره واقعی بخشش پرده بر می دارد و آن را، نه از کف دادن مال، بلکه به
چنگ آوردن ثروت ابدی می نمایاند:

آن چه دارید بفروشید و به فقرا بدهید و برای خود کیسه هایی فراهم کنید که کهنه
نمی شود و ثروتی در آن عالم ذخیره نمایید که هیچ کاستی نمی گردد و هیچ دزدی
نمی تواند به آن دستبرد بزند و بید آن را تباه نمی کند؛ زیر اموال شما هر کجا باشد، دل شما
هم آن جا خواهد بود.(۳)

آن بزرگوار مردمان ناآگاه و بی ایمان را مردگان می خواند و بدین ترتیب، پرده از سیمای
واقعی آن ها بر می دارد:

«عیسی به شخص دیگری فرمود: «با من بیا.» اما او جواب داد: ای آقا، بگذار اول بروم
پدرم را به خاک بسپارم.

عیسی فرمود: بگذار مردگان مردگان خود را به خاک سپارند.(۴)»

اکسپرسیونیسم در فلسفه و عرفان

نگاه اکسپرسیونیسم به آن چه گذشت محدود نیست. این دیدگاه در فلسفه، ادبیات و
عرفان ملل گوناگون، به ویژه مسلمانان، به چشم می خورد. شهاب الدین سهروردی در این
امر چنان پیش می رود که حتی در پس ازدواج نیز تلاش نور اسفهبدی یک طرف را برای
پیوستن و اتحاد با نور اسفهبدی طرف دیگر می بیند و لذت نهفته در آن را ناشی از زوال
حجاب و نزدیک شدن نورهای اسفهبدی به اتحاد می داند.(۵)

این دیدگاه در حکمت متعالیه نیز از رونقی در خور بهره مند است. صدر المتألهین در
اشراق هشتم شواهد الربوبیه به وجود حقیقتی در پس چهره آشکار ثابتات تصریح می کند
و چنان در این رأی پیش می رود که حتی شریعت را دارای چهره باطنی می داند:

«آگاه باش! هر امر ثابتی حقیقتی دارد و چون شریعت امری ربانی است، از سوی
پروردگار آمده و به وسیله فرشتگان و فرستادگان خدا بر انسان نازل شده است، سزاوار
است که آن نیز از حقیقتی برخوردار باشد که در لباس شریعت مستور است؛ ماند شخصی از
اشخاص انسان که ظاهری مشهور و باطنی ناپیدا دارد. انسان را آغازی محسوس است
(جسم) و پایانی نامحسوس (روح) که حقیقت اوست. ظاهر او در سایه برپاست و باطنش
در پناه ظاهرش تعیّن می یابد.»(۶)

عارفان و گروه های گونه گون صوفیه نیز، با همه اختلاف ظاهریشان، در اثبات حقیقت
روحانی اشیا و انسان و امکان درک جهان ماورای اشیا به وسیله تهذیب نفس و پاک
ساختن دل توافق دارند.(۷) در این وادی، داشتن چشم اکسپرسیونیستی از ویژگی های
وارستگان به مقصد رسیده است.

شرح این دیده ها و دیدگاه ها در کتاب های عارفان بسیار مشاهده می شود. حکایت حاج
مؤمن شیرازی، که به وسیله حضرت علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی نقل شده،
در شمار زیباترین گویاترین و تردید ناپذیرترین این داستان هاست. علامه تهرانی
می نویسد:

«دوستی داشتم از اهل شیراز به نام حاج مؤمن… بسیار مرد روشن دل و با ایمان و تقوا
بود و این حقیر با او عقد اخوت بسته بودم و از دعاهای او و استشفاع او امیدها دارم. می گفت
خدمت حضرت حجه بن الحسن العسکری(عج) مکرر رسیده ام و… از جمله می گفت: یکی
از ائمه جماعت شیراز روزی به من گفت بیا با هم به زیارت علی بن موسی الرضا(ع) برویم
و یک ماشین دربست اجاره کرد و چند نفر از تجار در معیت او بودند… .

به طرف تهران و سپس به طرف مشهد مقدس حرکت کردیم. از نیشابور که گذشتیم،
دیدیم مردی به صورت عامی در کنار جاده به طرف مشهد می رود و با او یک کوله پشتی
بود… .

اهل ماشین گفتند این مرد را سوار کنیم، ثواب دارد. ماشین هم جا داشت. ماشین توقف
کرد و چند نفر پیاده شدند و از جمله آنان من بودم و آن مرد را به درون ماشین دعوت
کردیم. قبول نمی کرد تا بالاخره پس از اصرار زیاد حاضر شد سوار شود. به شرط آن که
پهلوی من بنشیند و هر چه بگوید من مخالفت نکنم.

سوار شد و پهلوی من نشست و در تمام راه برای من صحبت می کرد و از وقایع بسیاری
خبر می داد و حالات مرا یکایک تا آخر عمر گفت. … تا کم کم به قدمگاه و به موضعی که
شاگرد شوفرها از مسافرین گنبد نما می گرفتند.

همه پیاده شدیم. موقع غذا بود، من می خواستم بروم و با رفقای خود که از شیراز آمده ایم
و تا به حال سر یک سفره بودیم غذا بخورم. گفت: آن جا مرو، بیا با هم غذا بخوریم. من
خجالت کشیدم که دست از رفقای شیرازی، که تا به حال مرتباً با آن ها غذا می خوردیم،
بردارم و این باره ترک رفاقت نمایم؛ ولی چون ملزم شده بودم که از حرف های او سرپیچی
نکنم، لذا به ناچار موافقت نموده، با آن مرد به گوشه ای رفتیم و نشستیم.

از خورجین خود دستمالی بیرون آورد، باز کرد، گویا نان تازه در آن بود با کشمش سبز…
شروع به خوردن کردیم و سیر شدیم. بسیار لذت بخش و گوارا بود. در این حال گفت: حالا
اگر می خواهی به رفقای خود سری بزنی و تفقدی بنمایی، عیب ندارد. من برخاستم و به
سراغ آن ها رفتم و دیدم در کاسه ای که مشترکاً از آن می خورند خون است و کثافات و آن ها
لقمه بر می دارند و می خورند و دست و دهان آن ها نیز آلوده شده و خود اصلاً نمی دانند، چه
می کنند و با چه مزه ای غذا می خورند. هیچ نگفتم چون مأمور به سکوت در همه احوال
بودم. نزد آن مرد بازگشتم. گفت: بنشین؛ دیدی رفقایت چه می خورند؟ تو هم از شیراز تا
این جا غذایت از همین چیزها بود و نمی دانستی غذای حرام و مشتبه چنین است.»(۸)

شباهت های هنرمند اکسپرسیونیست و عارفان و فیلسوفان

هنرور اکسپرسیونیست، عارف و فیلسوف همگی در این باور که پشت پرچین ظواهر،
حقیقتی قابل کشف نهفته است، مشترکند. زیرا حکیمان کهن در تعریف فلسفه چنین
گفته اند:

«الفلسفه هی العلم باحوال اعیان الموجودات علی ما هی فی نفس الامر بقدر الطاقه
البشریه».(۹) فلسفه علم ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.