پاورپوینت کامل در جست وجوی قرائتی نو و زن محور از سنت مسیحی ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در جست وجوی قرائتی نو و زن محور از سنت مسیحی ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جست وجوی قرائتی نو و زن محور از سنت مسیحی ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در جست وجوی قرائتی نو و زن محور از سنت مسیحی ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

الهیات فمینیستی جریانی فکری، مبتنی بر آموزه های مسیحی است که در دهه ۱۹۶۰
میلادی در غرب، به خصوص فرانسه و انگلستان پاگرفت و در پی ارتقای روحی، اخلاقی و
فکری زنان و احیای حقوق دینی آنان و برابری کامل زن و مرد در جامعه و کلیسا بود.

پس از ظهور این نظام، الهیات نوینی که در گذشته، هم در جهان اسلام و هم در جهان
مسیحیت بی سابقه بود (البته چنانکه اشاره خواهد شد، نمی توان نهضت دفاع از حقوق
زنان را با این نظام الهیاتی جدید یکی انگاشت یا آنها را با هم درآمیخت) به وجود آمد و
صدها متکلم و متفکر بزرگ و توانا در غرب به صورت تخصصی بر مباحث الهیات
فمینیستی متمرکز شدند که در این میان می توان از خانم «الیزابت شوسلر فیورنزا» به
عنوان پیشگام و بنیانگذار الهیات فمینیستی یاد کرد.

وی صاحب کتاب هایی است که در حال حاضر اصلی ترین متون تدریس الهیات
فمینیستی به شمار می رود. وی کوشید تا تفسیر جدیدی از انجیل و عهد جدید ارائه دهد؛
تفسیری که مرد محورانه نباشد و بر جنسیت تکیه نکند و زن و مرد مسیحی را با هم
مخاطب قرار دهد.

از دیگر متکلمان برجسته فمینیست می توان به رزماری رادفورد روتر، مری دالی، بل
هوکر و الیزابت کوری استانتون نویسنده کتاب معروف و پرآوازه «انجیل زنان» اشاره کرد.

در این مقاله برآنیم که به تبیین الهیات فمینیستی بپردازیم. با کمال تأسف باید گفت
که اصطلاح فمینیسم، مانند بسیاری واژه های دیگر، در جامعه ما بد فهمیده شده، اغلب
تصویری مخدوش از آن ارائه شده که گاهی هم بسیار به دور از واقعیت است. موافقان و
مخالفان متعصب و سطحی نگر، هر دو به یک اندازه در معرفی نادرست آن سهیم بوده اند.
در اثر همین کج فهمی ها و معناگذاری های ناصواب، هاله ای از ابهام، شک و ترس
پیرامون این تعبیر وجود دارد؛ چنان که کمتر کسی جرأت ورود به حریم آن را به خود
می دهد.

نگارنده، عنوان بحث را به «الهیات فمینیستی» تقلیل داده، به عمد آن را محدود ساخته
است، زیرا اعتقاد دارد که این حوزه، بر خلاف دیگر حوزه های فمینیستی، در میان
مسلمانان و جامعه ایرانی معاصر، سخت ناشناخته مانده است؛ چنان که در سه حوزه
معرفت شناسی فمینیستی، فلسفه اخلاق فمینیستی و الهیات فمینیستی، هنوز گام های
آغازین نیز برداشته نشده است.

آنچه در نوشته ها و نشریات طرفداران حقوق زن در جامعه کنونی ما مشاهده می شود،
بیشتر طرح سلسله ای از تبعیض ها و کاستی های حقوقی و قانونی مربوط به زنان است.
مخالفان نیز در مقام دفاع یا به صورت متعصبانه بر همان نگرش های مردود کهن
پافشرده اند یا با اندکی انصاف، به صورتی نواندیشانه، اصلاح و تجدیدنظر در پاره ای
احکام فقهی و شرعی در مورد دیه، ارث، شهادت زن در محکمه، نفقه، ارتداد، زنا، قصاص،
مهریه، نکاح موقت، تحصیل، قاضی شدن زن، مرجعیت تقلید و اجتهاد زنان، تعدد
زوجات، خشونت مردان علیه زنان، تنبیه زن، سقط جنین، بچه داری، بردگی زن یا برخی
مسائل مربوط به زناشویی راطلب کرده اند و خواستار اجتهاد جدید و مراعات مصلحت در
این موارد شده اند.(۱)

البته در این مسئله که ما مسلمانان همواره به اجتهاد جدید، عالمانه، شجاعانه و زمان
شناسانه نیاز داریم، تردیدی وجود ندارد، اما نباید ساده لوحانه پنداشت که اندیشه
فمینیسم تنها در این امور خلاصه می شود؛ نهضت دفاع از حقوق زن و برابری زن و مرد که
بیشتر در کشورهای اروپایی و در عصر صنعتی شدن به وقوع پیوست، تنها بخش کوچکی
از کل مسئله زنان و نگرش فمینیستی با ابعاد گسترده فلسفی، الهیاتی، معرفت شناختی،
اخلاقی و علمی است. فمینیسم با ابعاد گوناگون و گسترده خود یک ایدئولوژی تمام عیار را
به وجود می آورد، به همین دلیل فیلسوفان، معرفت شناسان و عالمان الهیات باید در باب
آن سخن بگویند؛ نه حقوق دانان و قانون نویسان یا فعالان سیاسی و حزبی.(۲)

فمینیسم در غرب بیشتر واکنشی اعتراض آمیز و عدالت خواهانه در برابر خشونت مردان
علیه زنان و تبعیض در حقوق زن و نادیده گرفتن شأن و منزلت انسانی او بود؛ نیرویی علیه
استثمار زن و تلقی ابزاری از او و نادیده گرفتن کرامت انسانی او، به خصوص در عصر
انقلاب صنعتی.

وضع اسفبار و فلاکت آمیز زنان کارگر، عدم برابری دستمزدها، محرومیت آنان از
امکانات رفاهی، نداشتن حق رای، عدم دستیابی به مناصب بالای اجتماعی، برخورداری
از موهبت علم آموزی، محبوس شدن در فضای بسته خانه و نداشتن اجازه کار و ده ها
مشکل دیگر که زنان غربی با آن روبه رو بودند، به پیدایش نهضت دفاع از حقوق زن
منتهی شد.

اما فمینیسم در مرحله نخست خود که بیشتر بر مساوات طلبی و رفع تبعیض علیه زنان
استوار بود و کسانی مثل خانم «مری ولفستون کرافت» و «بتی فریدان» از پیشگامان آن
بودند، ختم نشد؛ مرحله دوم فمینیسم از شعارهایی چون دفاع از آزادی، برابری و حقوق زن
بسیار فراتر رفت و جنبه های فلسفی تری به خود گرفت. کتاب «جنس دوم» سیمون دو
بووار را غالبا نقطه عطف مرحله دوم فمینیسم دانسته اند.

نقد فمینیستی نیز با کسانی چون «ویر جینیا ولف»، به گستره ادبیات شعر، هنر، رمان و
نقد ادبی نیز وارد شد و منتقدان ادبی فمینیست، به نقد زبان مردصفتانه کل ادبیات، هنر و
فلسفه گذشته و رایج روی آوردند و به گونه ساختار شکنی ـ تحت تأثیر آرای نیچه، دریدا و
فوکو ـ در ادبیات مردمحورانه پرداختند.

مرحله سوم فمینیسم را معمولاً از دهه ۱۹۶۰ به این سو دانسته اند که بسیار به افراط
کشیده شد؛ فمینیسم در آغاز خواسته هایی اخلاقی و ظلم ستیزانه داشت که در پی رفع
اقدامات زن ستیزانه از سوی مردان و اصلاحات قانونی بود تا تبعیض را از میان بردارد و به
زن نیز اجازه ورود به عرصه جامعه و پیشرفت های علمی و اجتماعی بدهد؛ این نگرش در
ادبیات فمینیستی «فمینیسم لیبرال» نام دارد. اما فمینیسم انقلابی و رادیکال و انواع
فمینیسم های موج دوم به مسئله فرودستی زنان، حتی در امور جنسی و زناشویی پرداختند
و با بهره گیری از نظریه های روان کاوان و تحلیل روانی کسانی چون فروید، به خصوص
اندیشه های ژاک لاکان و با تأکید بر نگرش های ژان کریستوا امیریکاری و زبان شناسایی
چون سوسور، به مباحثی در حوزه زبان، اندیشه، هنر، نقد ادبی، فلسفه، روان شناسی و
معرفت شناسی روی آوردند.

این رویکرد بسیار افراطی و خطرناک بود؛ چنان که تا آنجا پیش رفت که از سر اعلام
استغنا نسبت به مردان، به دفاع از همجنس بازی و امور شنیع دیگری پرداخت که بنیان
خانواده را فرو می پاشد و اخلاق را یکسره زیرپا می نهد. این دسته از فمینیست ها را
طرفداران نوعی فمینیسم جنسی و برتری جنسی زن بر مردخوانده اند که با بهره گیری از
آرای اگزیستالیست هایی چون ژان پل سارتر و سیمون دو بووار، به نفی طبیعت و ماهیت
ثابت برای زن و مرد معتقد هستند و تعریف مردان از زن را رد کرده اند و به تعریف های
جدیدی در مورد جنس پرداخته اند؛ یعنی «زن بودن» را دیگر با تمایزهای زیستی و
جنسی و جنسیت بدنی و فیزیولوژیک تعریف نمی کنند، بلکه با شرایط فرهنگی، عرف،
تربیت و روابط سلطه گرانه مردانه و پدرسالارانه و رسوبات تفکر مرد محورانه توضیح
می دهند. آنان معتقدند که هیچ کس «زن» به دنیا نمی آید، بلکه «زن» می شود؛ به این
معنی که شرایط سلطه گرایانه مردانه در جامعه موجب ضعیف شدن تحقیر و فرودستی
زنان می شود و قابلیت های آنها را نادیده می گیرد یا از بین می برد.

مخالفان فمینیسم غالبا به همین نوع اخیر از نگرش های فمینیستی پرداخته، با تقبیح
برخی عقاید و تمایلات افراطی و منافی اخلاق این گروه از فمینیست های افراطی
خواسته اند صورت مسئله را پاک کنند یا خود را از پاسخ گویی به اعتراضات موجه زنان
آسوده کنند و رنج پاسخ گویی به پرسش های فلسفی و الهیاتی و معرفت شناختی را از
پیش پا بردارند. با این توضیح، ناگفته پیداست که چه مغالطه رقت بار و عظیمی مرتکب
شده اند؛ چرا که نه فمینیسم منحصر به نوع اخیر است و نه همه کسانی که طرفدار حقوق
زنان و حفظ کرامت انسانی آنان هستند، به این گونه مسائل وقعی می نهند.(۳)

پس از این توضیحات، اکنون باید به بحث اصلی مقاله پرداخت. آشنایان با مکتب های
کلامی و الهیاتی می دانند که در سیر مباحث و کاوش های الهیاتی مغرب زمین، به دوره ای
برمی خوریم که نوعی نظام الهیاتی خاص، تحت عنوان تئولوژی مدرن
(TheologiaMedernus) یا الهیات نوین ظهور می یابد که به سهو و خطا یا در قیاس و
تمثیل با «علم کلام» ما مسلمانان، گاهی آن را «کلام جدید» خوانده اند .

در مغرب زمین، دیر زمانی است که متألهان، به ویژه مسیحیان، دست به ابتکاراتی زده و
به تأسیس و معرفی نظام های الهیاتی جدیدی پرداخته اند که در مجموع دانش (الهیات
مدرن را پدید آورده است. الهیات فمینیستی نیز حلقه ای از همین زنجیره است و در آثار
خود غربی ها و مسیحیان، آن را یکی از بخش ها و انواع الهیات جدید به شمار می آورند.

الهیات فمینیستی (FeministTheology) در نگرشی ریشه دارد که معتقد است، کلیسا
و پدران کلیسا و روحانیان، تفسیری مرد محورانه و مردصفتانه از دین و مسیحیت ارائه
کرده اند و سهم زنان را یا به کلی نادیده گرفته اند یا دست دوم و تابع مرد قرار داده اند. این
حقیقتی است که در آثار متکلمانی چون «سنت آگوستین» و «توماس اکویناس» نیز
انعکاس یافته است. متألهان فمینیست که به دلایل خاصی بیشتر مسیحی یا یهودی
بوده اند، کل الهیات مسیحی و سنت نگرش دینی یهود و مسیحیت را در طول تاریخ نقد
کرده اند و آن را مرد محور دانسته اند. آنان معتقدند که زن در الهیات مسیحی رایج یا اصلاً
نقشی ندارد یا موجودی ناقص، طفیلی و وابسته به مرد است که خدا هم گویی او را
فراموش کرده است.

بنابراین الهیات فمینیستی، در واقع واکنشی فرهنگی، فلسفی، تفسیری و فکری علیه
قرائت مردسالارانه از کتاب مقدس و آموزه های اساسی مسیحیت، و تلاش برای ارائه
تفسیری جدید و زن محور از کتاب مقدس و سنت طولانی و دیرین یهودی ـ مسیحی بود.

لازم به ذکر است که این مسئله در سنت اسلامی هرگز وجود نداشته است و بی تعصب
باید گفت که الهیات فمینیستی از بن و ماهیت، جریانی مسیحی و غربی است و در دین
اسلام و جوامع اسلامی در گذشته و حال، سابقه نداشته و تقریبا در آموزه های اسلامی
مجالی برای ظهور چنین تفکری وجود نداشته است؛ از این رو مقایسه اسلام با مسیحیت،
به خصوص در این زمینه، از بن نادرست و خطا است. در مورد اسلام و جوامع اسلامی، تنها
تصحیح نگرش ها، رفع موانع قانونی، تعدیل دیدگاه ها در مورد زن و جایگاه او، و اصلاحات
حقوقی و تغییر و تجدیدنظر در پاره ای فتواهای فقهی است که ضرورت دارد، نه تأسیس
نظام الهیاتی یا فلسفه فمینیستی.

تأثیر الهیات فمینیستی بر دین پژوهی معاصر انکارناپذیر است و دین پژوهان برجسته
معاصر به صراحت بدان اعتراف کرده اند؛ به دلیل همین اهمیت و نیز به سبب ناشناخته
ماندن تقریبی این نظام الهیاتی، به اختصار درباره مهم ترین مدعیات الهیاتی و اعتقادی
طرفداران الهیات فمینیستی توضیحاتی می آوریم.

الهیات فمینیستی به دنبال ارائه قرائتی نو و زن محور از سنت مسیحی است و این
جریان معتقد است که سنت مسیحی و کتاب مقدس، تاکنون همواره به گونه ای
مردسالارانه تفسیر و عرضه شده است؛ بازخوانی و بازاندیشی سنت، به معنای وسیع
الهیاتی آن و نیز قرائتی جدید از منابع دینی، وجهه همت اصلی الهیات فمینیستی به
شمار می آید.

الهیات فمینیستی براین باور است که طرح مسئله برابری زن با مرد، موضوع جدید در
سنت مسیحی است و در گذشته سابقه نداشته است. این بحث که چرا زن در سلسله
مراتب کلیسایی حضور نداشته و از احراز مقامات عالیه روحانیت محروم است، همواره
یکی از مباحث مهم الهیات فمینیستی بوده است و شاید همین فشار اعتراض ها و انتقادها
بود که بعضی کلیساها را به برخی تعدیل ها در این خصوص وادار کرده است و امروز شاهد
تحولات جدیدی در جهان مسیحیت، به خصوص کلیسای کاتولیک رم هستیم.

متکلمان فمینیست براین باورند که سمبل های دینی (در مسیحیت) مردانه هستند نه
زنان، و از اینجا چنین نتیجه می گیرند که مسئله جنسیت (Vender) و نوع و جنس و برتری
مرد بر زن تاچه اندازه در تعلیمات مسیحی و تلقی مسیحی رایج رسوخ کرده است. آنان
حتی با تحلیل پاره ای اسطوره ها، قصه ها، داستان های عامیانه، ضرب المثل های به
ظاهر دینی یا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.