پاورپوینت کامل از شرق شناسی تا غرب شناسی ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از شرق شناسی تا غرب شناسی ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از شرق شناسی تا غرب شناسی ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از شرق شناسی تا غرب شناسی ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۲۳

اشاره

رابطه غرب و شرق، از دیرینه ای بسیار طولانی برخوردار بوده، سابقه
آن به قرن های متمادی چالش های فکری و نظری بازمی گردد و دامنه
این چالش ها چنان گسترده بود که به ایجاد رشته ها و گرایش هایی چون
شرق شناسی یا استشراق در غرب، و در قرن اخیر غرب شناسی در شرق
انجامیده است.

بخشی از دنیای شرق که به جهان اسلام و پهنه و محدوده جغرافیایی
ملت های مسلمان تعلق دارد، خود چنان اهمیتی داشته که شرق را
درخود خلاصه کرده و تمام مطالعات غربی ها نسبت به شرق، تقریبا در
این حدود جغرافیایی و ایدئولوژیک محدود و محصور بوده است.

به هر حال، تصورات و دیدگاه های اندیشمندان غربی در خصوص
شرق، به ویژه جهان اسلام و ملت های مسلمان، خود موضوع تحقیقات
گسترده ای است که در قالب کتاب، نشریات و پروژه های پژوهشی به
عرصه فکر و اندیشه راه یافته، حکایت از کیفیت و ماهیت این تصورات و
نقش آنها در شکل گیری رابطه و تعامل میان دو جهان دارد. بسیاری از
چالش های قرن اخیر، به ویژه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر نیز در همین
قالب تحلیل و ارزیابی می شود و عموما بر این فرضیه استوار است که
چالش های بین دو قطب غرب و شرق (جهان اسلام) در ذهنیت های
تاریخی غرب از جهان اسلام ریشه داشته و نتیجه تراکم فرهنگ و
تمدن قرن های گذشته است.

واقعیت این است که غرب، جهان اسلام را به افراط گرایی و
فاندامنتالیسم متهم می کند؛ در حالی که ریشه این پدیده، به اعتراف خود
غربی ها غرب بوده و در حقیقت غرب در پیدایش و رشد آن سهم عمده و
اساسی دارد.

آنچه در پی می آید، به کالبد شکافی این بحث پرداخته، از بررسی
مکتوبات وکتاب هایی که در این زمینه در خود دنیای غرب منتشر شده،
به عقبه های فرهنگی روابط و دیدگاه متقابل غرب و جهان اسلام
پرداخته است و از منظر خود مکانیزم این رابطه را تحلیل می کند.

*****

تازه ترین کتابی که به رابطه غرب و جهان اسلام پرداخته، اثری است
که اخیرا تحت عنوان «غرب شناسی… غرب در چشم دشمنان» توسط
«ایان بیوریوما و آویشای مارگالت» منتشر شده است.

این در حالی است که ۲۶ سال پس از انتشار کتاب «شرق شناسی»، اثر
نویسنده فقید فلسطینی «ادوارد سعید»(در سال ۱۹۷۸ همچنان این
کتاب در زمینه تحقیقاتی ادبی و تاریخی بلند آوازه است.

بسیاری از محققان معتقدند که این کتاب در نوع خود همچنان دارای
انعطافی تاریخی در سیاق این قبیل پژوهش ها است که دو تاریخ برای
آن قائل هستند؛ تاریخی که به قبل از کتاب ادوارد سعید مربوط است و
تاریخی که به پس از انتشار آن تعلق دارد. کتاب «غرب شناسی» نیز
اضافه جدیدی به مجموعه کتاب هایی است که به جریان های پس از
کتاب شرق شناسی سعید تعلق دارد.

این کتاب نوعی مبارزه ادبی با کتاب سعید است که معادله اصلی آن را
وارونه می کند و تصویری از غرب، از دیدگاه کسانی که به زعم مؤلفان،
خود را دشمن آنان می پندارند، به خواننده ارائه می کند.

تفکر غرب شناسی تفکر جدیدی نیست. این تفکر در دهه ۹۰ قرن
گذشته، به مکاتب و ملل مختلفی نسبت داده شده است؛ برای مثال این
بحث در کشور چین در دوره حاکمیت «مائوتسه تونگ» و نیز در هنرهای
اسلامی و تحقیقات انجام شده و موضع گیری در قبال غرب که مورد نظر
مؤلفان آن است، همان موضعی است که در سال های اخیر به طور مکرر
بر روی آن پرتو افکنی شده و موضع خصومت و ضدیت با غرب است. لذا
در این چارچوب، کتاب تلاش درخوری در خصوص نزاع موجود پیرامون
«شرق شناسی» و پیامدهای آن درباره تأثیرات جنگ جهانی علیه
تروریسم است که بازتاب بخش بزرگی از دیدگاه های متعلق به نظریه
برخورد تمدن ها است و طرفداران آن بدون محافظه کاری آن را ارائه
می کنند.

روش طرد گرایانه

نویسندگان این کتاب هم، مانند ادوارد سعید، همان روش طردگرایانه
او را دنبال می کنند و دغدغه آنها این است که به منشأ احساسات
خصومت آمیز فعلی در قبال غرب و سوابق تاریخی آن دست یابند.
احساساتی که به نظر آنان، بارزترین مشکل آن در حوادث ۱۱ سپتامبر
سال ۲۰۰۱ مشاهده شد.

مؤلفان کتاب، این فرضیه را مطرح می کنند که تصویر غیر انسانی
درباره غرب که از سوی دشمنان آن ارائه می شود، نه جدید است و نه
منحصر به فرد و حملات استشهادی ناشی از یک بیماری روانی نیست؛
بلکه آنها حامل افکار آتشینی هستند که ریشه های آن از تاریخی معلوم
و مشخص که از مرزهای جغرافیایی و زمانی فراتر رفته، امتداد یافته
است و نمونه آن را می توان در حملات کامیکازه های ژاپنی در برابر
اهداف امریکایی، در منطقه پاسیفیک، در جریان جنگ جهانی دوم
سراغ گرفت که نسبت به مرگی که در اقیانوس، به انتظارشان نشسته بود،
بی تفاوت بودند.

پیش از آن نیز اسلاوهای عشق وطن در قرن ۱۹ در روسیه ظهور
کردند و به تمسک جستن به روح روسی، به عنوان نقطه مقابل روح
غربی که سرد و خالی از روح بود، فرا می خواند.

همچنین در این زمینه، رویکردهای اسلامی که به نوع خصومت آمیز،
از غرب شناسی دینی که از گذشته تا حال، غربی ها را به صورت بندگان
مال و آز تصویر می کند، قابل ذکر است. این رویکردها معتقدند، تنها
کسانی که به عقاب و عذاب الهی گرفتار شده اند، در این دسته جای
گرفته اند.

تصاویری تعمیم یافته

در برخی فصل ها و موضوعات این کتاب، مؤلفین به ملاحظات
هوشیارانه ای اشاره داشته اند و در هر فصل، به بُعد خاصی از غرب شناسی
می پردازند و ایده جامعه مکانیکی خالی از روح بشری را که همان جامعه
غربی است، مطرح می کند.

مؤلفان کتاب معتقدند تصایری که از دشمنی با غرب به کار گرفته
می شود، اساسا از ناحیه خود تولید شده است.

خواننده در کتاب به حکایت هایی از رومانیسم های کلاسیک،
انقلابیون، اندیشمندان و معلمان اروپایی که متناظر با خطابه های
خصومت آمیز مائوها و هندوها علیه غرب است، برمی خورد البته برای
مؤلفان کتاب، این مسئله که داوطلبان کامیکازه ای خود را انقلابیونی
علیه فساد غربی ژاپن، فردگرایی سرمایه داری، انحراف اخلاقی
لیبرالیسم و فرهنگ امریکایی بدانند، تصادفی نبوده است؛ چرا که اکثر
آنها چوپان هایی بوده اند که فلسفه و ادبیات تحصیل می کردند و ذهن
آنها از اندیشه های نیچه، هگل و کارل مارکس پرشده بود. چنان که
سیدقطب به عنوان قوی ترین صدای انقلاب اسلامی در مصر، به مدت
دو سال در نیمه های قرن بیستم، در ایالات متحده زندگی کند، تصادفی
نبوده؛ چرا که آگاهی وی از فردیت کورکورانه و بندگی لذت در جامعه
امریکایی را در پی داشته است.

این تحلیل چارچوب گسترده ای از فهم مکانیزم های متبادل میان
غرب و دیگر نقاط جهان ارائه می دهد و این انحصار را از دیدگاه
خصومت آمیز موجود میان غرب و جهان اسلام برمی دارد. بنابراین، آنچه
به نظر غرب افراطی گری اسلامی شمرده می شود، عینا در
افراط گری های دیگران نیز مشاهده می شود و این مسئولیت صرفا
متوجه جوامعی که این افراط گرایی از آن نشأت گرفته نیست؛ بلکه غرب
هم به یک اندازه در آن سهیم است؛ چه از طریق سیاست های
وحشی گرایانه و چه به طور کلی از طریق تحولات بشری و تمدنی برآمده
از پروژه تجدیدخواهی و مدرنیسم.

تداخل مواضع انتقادی

ابتکار مؤلفان در تداخل نقدهای خودی غرب درباره تمدن غربی، و
نقدهای خارج از آن، چیزی از اهمیت تحلیل آنها کم نکرده است.

علاوه بر این، نثر سلیس این کتاب تا اندازه زیادی از مبانی و
استدلال های آن حمایت و پشتیبانی می کند و به صورت قابل توجهی
قانع کننده به نظر می رسد؛ بنابراین غرب شناسی ازنظر مؤلفان کتاب و از
دو راه توأم و متداخل به وجود آمده است:

اطلاع از نقد داخلی تاریخی که خود اروپایی ها ارائه کرده اند و
واکنش های برخی کشورهای خاورمیانه، علیه آن دسته از سازمان های
سیاسی و فرهنگی که بر اساس روش ها و اسلوب های غربی کار
می کردند.

با این حال، تعریفی که این کتاب از غرب شناسی ارائه می دهد، به نظر
در محدوده ای تنگ بیان شده است. این کتاب، غرب شناسی را
مجموعه ای از احساسات، تصویرها و الگوهای رفتاری خصمانه علیه
غرب می داند که برخی اشکالات درباره طبیعت نتیجه گیری ها از آن را به
وجود می آورد.

فصل های موجود در این کتاب پیرامون یک تصویر اساسی از غرب، به
عنوان «جامعه ای میکانیکی، خالی از روح انسانی» است و این انتقادی
است که بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان اروپایی و امریکایی به
جوامع صنعتی غرب واردکرده اند؛ بنابراین با فرض اینکه این تعریف بر
آنچه وجود دارد، منطبق باشد، آیا نمی توان گفت که غرب شناسی از یک
سری اصول غربی برآمده است؟ اگرچه در اصل غرب شناسی دربرگیرنده
مسائل دیگری نیز هست که از حیطه صرف خصومت با غرب خارج
است.

با این همه، تعریفی که مؤلفان این کتاب از غرب شناسی ارائه کرده اند،
در برگیرنده طیف های کاملی از ضدیت کورکورانه با هرچیزی است که
مرتبط با غرب باشد، هم چنانکه شامل مخالفت های داخلی موجود در
کشورهای خاورمیانه و دیگر کشورها با سازمان های سیاسی تبعیت
کننده از روش های غربی نیز می شود.

به هرحال، در نظر «بیوریوما و مارگالت» نمادین ترین الگوی فهم
غرب شناسی، شاخه ای فکری پدید آمده از تاریخ سیاسی و فکری غرب
شمرده می شود و از اینجا در می یابیم که اصطلاحاتی که به کار می برند و
چارچوب هایی که از طریق آن غرب را تفسیر می کنند، در نهایت، تعاملی
بر این است که این اصطلاحات و چارچوب ها، صرف نظر از میزان
انتساب شان به تألیفات غرب شناسان و کارهای آنها، خود غربی به شمار
می آیند.

بنابراین غرب در نظر این کتاب، منبع و مصدر غرب شناسی و هدفی
برای آن است و خواننده در نهایت به این سؤال خواهد رسید که آیا
مؤلفان آن در واقع از نگاه دیگران به غرب نگریسته اند یا آنچه نوشته اند،
املایی از اعتقادات خودشان بوده است؟

تصویر اسلام در غرب و امریکا… از ریشه تاکنون

تصویر کنونی اسلام و مسلمانان در ایالات متحده، نتیجه تراکم
فرهنگی و تمدنی قرن های گذشته است. دوران استعمار اروپایی و
پیدایش امریکا، پس از آن دوران جنگ جهانی دوم و در پی آن مرحله
کنونی و تبعات حادثه ۱۱ سپتامبر همه و همه به دوران جنگ های
صلیبی باز می گردد که می توان تأثیرات این مراحل تاریخی بر
شکل گیری این تصویر از اسلام و مسلمانان را تحلیل کرد.

اسلام در هویت غربی

دیوید بلانکس و مایکل فراستو در مقدمه کتابی که تحت عنوان
«دیدگاه غرب نسبت به اسلام در قرون وسطی»، در سال ۱۹۹۹ منتشر
شد توضیح می دهند که ریشه های دیدگاه فعلی غرب از اسلام و
مسلمین به قرن ۱۱ میلادی باز می گردد که شاهد آغاز جنگ های
صلیبی و اولین مرحله از شکل گیری هویت غربی جدید بود.

این نویسندگان در ادامه آورده اند که اروپایی ها در این دوره به وسیله
تمدنی قوی تر و پیشرفته تر محاصره شده بودند که آن تمدن اسلام بود و
آنها در جنگ با این تمدن در طی جنگ های صلیبی متحمل شکست
شدند و از فهم آن سرباز زدند، اما با این حال، دائماً از ناحیه دین و تمدن،
از آن احساس تهدید می کردند لذا اسلام نقش اساسی در تشکیل هویت
اروپایی و پس از آن هویت غربی جدید ایفا کرد. به اعتقاد آنها اسلام
نقشی شبیه به نگاتیوی عکس در تشکیل این دیدگاه اروپایی مسیحی
داشت، به طوری که اروپایی ها بنا را بر مخدوش کردن چهره رقبای خود(
مسلمانان) گذاشتند و بر آن، به عنوان روشی برای تقویت چهره خود و
تکیه گاهی در مقابله و رویارویی با دشمن قوی تر و متمدن تر تأکید
کردند.

در همین کتاب، به نقل از دانیل ویتکس، استاد ادبیات دانشگاه
فلوریدای امریکا آمده است که دیدگاه جدید غرب نسبت به اسلام، در
دوره ای که رابطه میان اروپا با اسلام رابطه ترس و اضطراب بود، پدید
آمد و موجب شد که اروپایی ها تعریف تنگ کاریکاتوری از اسلام داشته،
آن را به عنوان دینی سرشار از خشونت و شهوت، مبتنی بر جهاد
خشونت آمیز در زندگی دنیوی و یک سری لذت های حسی وعده داده
شده آخرت بشناسند.

همچنان که نسبت به حضرت رسول(ص) در بهترین حالت دو نظر
داشتند: یا او را یک کشیش کاتولیک درمانده در صعود از پله های ترقی
می دانند که علیه مسیحیت شورید یا یک چوپان خوش سیما و فقیر که
به دست یک راهب سوری آموزش دید تا دینی جدید متشکل از دو
پوسته عقیدتی مسیحیت و یهودیت به وجود بیاورد.

مثال دیگر دیدگاه اروپایی ها نسبت به زندگی اخلاقی مسلمانان است
که دیدگاهی دو گانه دارند و حجاب زن مسلمان را به عنوان مثال،
تعبیری از پنهان بودن قهر و جدایی بین مرد و زن می دانند. در همین
حال آن را منبع فساد و ناهنجاری های اخلاقی پنهان و در پشت نقاب ها
و دیوارها می دانند.

«جان اسپوزتیو» استاد گروه تحقیقات ادیان و روابط بین المللی
دانشگاه جورج تاون امریکا، در کتاب خود (۱۹۹۲) تحت عنوان «تهدید
اسلامی…. حقیقت یا اسطوره؟» می نویسد: این تصویر مخدوش
اروپایی ها از اسلام و مسلمین، از نسلی به نسل بعد انتقال یافته است.

شناخت اسلام برای تسلط بر آن

در قرن ۱۵ با ورود به عصر رنسانس اروپایی، دیدگاه غرب نسبت به
اسلام وارد مرحله جدیدی شد. این دیدگاه در دوران استعمار اروپا که
بخش خاوری دنیای قدیم را در قرن ۱۷ به چالش کشید، به بالاترین حد
خود رسید.

«ادوارد سعید» در سلسله نوشته های خود به ویژه در کتاب
«شرق شناسی» می نویسد: شناخت غرب نسبت به اسلام، در این مرحله
با هدف تسلط بر آن و نه به منظور فهم آن بود.

وی می نویسد این روند شناخت به صورت نسبتاً منظمی با همکاری
مؤسسات فکری و اندیشه ای اروپا و نیز همکاری تنگاتنگ مؤسسات
رسمی استعماری اروپا، با هدف دستیابی به شناخت لازم برای تسلط و
سلطه یابی بر جوامع تحت استعمار انجام شد و در طی این مرحله، غرب
به شرق که در برگیرنده جهان اسلام نیز بود به شیوه ای نگریست که هم
اکنون به صورت الگویی در آمده است که چگونگی مخدوش کردن چهره
تمدن را بررسی می کند و با این روش می توان، هر تمدنی را با چهره
تمدن دیگر نشان داد.

مهم ترین عناصر این شیوه عبارت است از:

دیدگاه نسبت به انسان شرقی یا مسلمان، براساس اینکه او به طور
کلی مستقل از ذات اروپایی است.

تنظیم رابطه اروپایی با دیگران از طریق سلسله ای از دوگانگی فکری
که هر یک از این دوگانگی ها می توانست دیگری، اعم از شرقی یا
مسلمان را در مقابل ذات اروپایی، به عنوان یکی از طرفین تناقض در
ابعاد مختلف زندگی قرار دهد؛ برای مثال به انسان شرقی به عنوان یک
عقب مانده وحشی، در مقابل غربی پیشرفته و تمدن یا جاهل فقیر در
مقابل غربی دانا و ثروتمند یا سیاه ضعیف در مقابل سفید قدرتمند نگاه
می شد.

مؤسسات استعماری نیز پشت این تقسیم بندی دوگانه، برای حمایت
سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار گرفتند تا از طریق تلاش های خود،
شرق (و جهان اسلام) را به اروپا ربط داده، از طریق روابط مؤسسات
استعماری، بقای شرق را به عنوان طرف ضعیف تر در رابطه با
امپراتوری های اروپایی تضمین کند؛ از همین رو استعمار برای تسلط بر
شرق و بهره برداری اقتصادی از آن و تضعیف زبان، دین و فرهنگ های
اصیل شرقی و برخورد با ظهور حرکت های سیاسی ـ اجتماعی ملی در
سطح شرق و جهان اسلام، در طی دوران های استعماری تلاش کرد.

غرب موضع تنفرآمیز، تند و احیاناً انتقام جویانه در برابر گروه های
شرقی یا مسلمان اتخاذ کرد که به این ترتیب، از آن تقسیم بندی دوگانه
سابق خارج شده برای در اختیار داشتن ابزارهای قدرت غربی از قبیل
زبان، اقتصاد، فهم سیاست، قانون و شیوه های تبلیغی برای تقریب بین
مواضع جوامع مستضعف شرقی و جوامع استعمارگر غرب تلاش کرد.

آیا امریکا وارث دیدگاه استعماری اروپا نسبت به اسلام است؟

با تجربه امپراتوری های اروپایی در نیمه قرن بیستم و صعود ایالات
متحده به جایگاه ابرقدرت جهانی پس از جنگ جهانی دوم، برخی
اندیشمندان این نظر را که امریکا در نگاه نسبت به جهان، وارث استعمار
اروپایی است، رد کردند و یادآور شدند که امریکا خود از سوی
امپراتوری های اروپایی استعمار شده است. اما این نظر در مقابل
جریانی از نویسندگان، درباره رابطه بین غرب و شرق در دوران پس از
استعمار دوام نیاورد. این عده معتقد بودند که ایالات متحده وارث قانونی
استعمار اروپا است، لیکن در شکلی جدید که آن امپریالیسم است و
براساس بهره برداری منظم و مستمر از دارایی های ملت های فقیر، بدون
استعمار آن، بنا شده است.

این جریان همچنین معتقد است که امریکا با دست یازیدن به استعمار
داخلی اهالی اصلی این کشور و دیگرانی که به امریکا آمده و به بدترین
نوع استعمار، یعنی بندگی تن داده اند، از استعمار اروپا متمایز گشته
است.

به نظر این عده، علوم اجتماعی امریکا، به ویژه پژوهش های
منطقه ای امریکا، وارث همان نظریه و دیدگاه اروپایی ها نسبت به
اسلام، جهان اسلام است چرا که دانشگاهیان امریکایی، جهان غیر
غربی را مطابق با منافع اقتصادی و سیاسی امریکا و تحت اشراف و
حمایت حکومت امریکا، به مناطق و سطوح مختلفی تقسیم کرده اند.

«ادوارد سعید» نقد وسیعی را در خصوص روش های بررسی اسلام به
مؤسسات دانشگاهی امریکا وارد کرده و در کتاب خود تحت عنوان
«پوشش نهادن به اسلام… چگونه تبلیغات و نخبگان، دیدگاه ما را در
برابر بقیه جهان محدود می کنند؟» به سال ۱۹۹۷، می نویسد:
برنامه های تحقیقاتی درباره اسلام در دانشگاه های امریکایی در بیشتر
موارد، تنها به فشارهای معاصر وارد بر روابط میان ایالات متحده و
جهان اسلام محدود می شود و بخشی از افکار عمومی، بریده از واقعیت و
بریده از آنچه در علوم اجتماعی امریکا اتفاق می افتد، بر آن تسلط دارد.

ادوارد سعید معتقد است که اوضاع سابق موجب شده که آنچه درباره
اسلام در دانشگاه های امریکا گفته می شود، پذیرفته شود. در حالی که اگر
درباره یهودیت یا آسیایی ها آنچه گفته شود، پذیرفتنی نیست. چنان که
این اوضاع این امکان را فراهم کرده که تحقیقات امریکایی درباره
تاریخ و جوامع اسلامی تمام تلاش های بزرگ در نظریات تفسیر
اجتماعی را نادیده می گیرد و درباره آن تجاهل می ورزد. اما در سطح
سیاست امریکا در قبال خاورمیانه و موضع تصمیم سازان امریکایی در
خصوص اسلام و مسلمانان. «داگلاس لیتل»، در کتاب خود تحت عنوان
«شرق شناسی امریکایی… امریکا و خاورمیانه از سال ۱۹۴۵» که در
سال ۲۰۰۲ به چاپ رسید معتقد است که فهم رویارویی امریکا با
خاورمیانه، پس از سال ۱۹۴۵ فهم عقبه فرهنگی و گونه های نژادپرستی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.