پاورپوینت کامل انسان جدید و تقدس عقل ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انسان جدید و تقدس عقل ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انسان جدید و تقدس عقل ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انسان جدید و تقدس عقل ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

۲۱

گر چه نمی توان شاخه شرق شناسی در مجامع و محافل علمی غرب را
تازه و نو به حساب آ ورد ؛ هم چنین چاپ و نشر آ ثار متعلق به فرهنگ
شرقی، دیر زمانی است که مورد توجّه شرق شناسان بوده است، امّا به
زعم متفکّران شرقی نمی توان تمام مساعی مستشرقین را درست و
بی اشکال به حساب آ ورد. از آ نجا که در مسیر آشنایی وتحلیل و بررسی
تفکر غربی بیم چنان خطری وجود دارد، وظیفه ماست که با دقّت و
کوشش بیشتر به این مسئله بپردازیم. این مقاله ناچیز را گامی به سوی
عملی ساختن این دقت می پندارم تاشاید برخی بی دقتّی ها یا
تحلیل های غیر محقّقانه را اصلاح نماید. لازم به ذکر است که پاره پاره
بودن مقاله اصلی همراه با زبانی استعماری ،بر گستردگی و کثرت عناوین
مورد بحث افزوده است، ولی ما برای تحلیل هر قسمت به نحو جدا و
مبسوط می کوشیم.

۱. جهان بسیار کوچک و انسان کوته بین در شناخت، حاصل فرایندی
است که مؤلف از آن به عنوان «خالص سازی جهان معرفتی و واقعی»
یاد می کند. دلیل این امر را باید در اصل موضوعی که در ابتدای مقاله
،بدون هیچ استدلال و استنادی ارائه شده، جست وجو کرد ؛یعنی «جست
وجو خلوص در هر چیزی» که ویژگی عصر جدید است .

از این رو نگاه ومعرفت انسان جدید به یک دید تجربی وحسی محدود
شده است. امّا به سختی بتوان این ویژگی را به عنوان خصیصه دوران
جدید پذیرفت ؛ مگر در مورد دوران استثنایی سیطره نگاه تحصّل گرایی
( Positivism) که علی رغم تحوّل بسیار شدید و نفوذ بسیار عمیق در
شاخه های معرفت بشری، با زوال و افول زود هنگامی همراه بود. هر چند
در طول تفکر غرب و به خصوص دوران جدید تجربه گرایی (البته نه به
معنای یکسان در مورد تمام فلاسفه)، شیوع زیادی داشته و اگر چه جزئی
مهم از اوراق دوران جدید در غرب به شمار می آ ید، ولی نمی توان
ویژگیها و خصوصیات آ ن را ویژگیهای تمام دوران جدید دانست .

۲. «دین شناسی جدید »قرون هفده وهجده، حاصل فرآ یندی است که
به نظر مؤلف ،دین تابع عقل گردانیدن است.

امّا چگونه دین تابع عقل می شود و باید در برابر عقل کنار بکشد؟ پاسخ
این معمّا نیز در خلوص معیاری ای است که به عقل تقدّس بخشیده
وعقل گرایان قرون هفده وهجده ،به دنبال آن بوده اند. از این رو «عقل
خالص نیز پدیده جهان جدید است». انسان جدید در غرب، برای ریشه
کنی دین و اندیشه دینی به تقدّس عقل پناه برده است. امّا چرا؟ شاید
پاسخ مناسبی برای این پرسش نیابیم .اگر مروری نه چندان دقیق به
تاریخ کلیسا ومسیحیت بیفکنیم، تا ببینیم انسان جدیداز چه دینی فرار
می کرد و برای چه به دنبال خلوص معیاری می گشت و آیا فریاد
پروتستانتیزم، فریاد دین شناسی حقیقی نبود؟ امّا باید به این سؤال
پاسخ داد که این فریاد در برابر چه بود وبه دنبال چه می گشت ؟

۴و۳. بیش از دو هزاره پیش، ارسطو انسان را به عنوان حیوان ناطق
تعریف کرد. امّا باز انسان جدید بود که از عقل وخرد دم می زد.«عقل
سوژه وقوّه حاکمه می شود وصاحبان این عقل خالص نیز سوژه شدند »و
به زعم مؤلف، «هر چیز و هر کس دیگر اُبژه ومحکوم آن شدند».این
عبارت مقدمه برای استعاره ای بسیار جالب و زیبا است ؛ اگر چه نه
چندان نزدیک به واقع:«عقل استعلایی طلب، برتری (و مزیت) شد، و
ایدئولوژی غربی ها گردید».گویی مؤلف با آ وردن لفظ محکوم در کنار اُبژه
و برتر بودن عقل استعلایی، قصد روایت داستان خواجه و برده را دارد
.ولی چندان هم نباید از استعاره دم زد، زیرا در ابتدای پاره چهارم
می خوانیم که «عقل برتری جو و سوژه حاکمه، همان عقل اشرافی
یونانی است که بربرها آن را ندارند، پس محکوم اشراف هستند »و با این
حال به این نتیجه می رسیم که کانت (۱۸۰۴ ـ۱۷۲۴) فتوای استعمار را
صادر می کند .مسلماًبرای فهم این مطلب، چاره ای جز همراهی و
همدلی با مؤلف در مسیر استعاری مدّنظر او نداریم .کانت به عنوان پدر
مدرنیته و اوج جریانی که به اعتباری از دکارت آغاز شده بود، عنصر
مهمی را در بحث های مابعد الطبیعی وارد کرد که گاهی از این مسئله به
عنوان تحویل مابعد الطبیعه به بحث المعرفه یاد می کنند. فاعل شناسا یا
سوژه برای کانت، بانی و مسئول پایگاه معرفت شناسی یا به عبارت
دقیق، همان عقل استعلایی ( (Transcendentalکانت سعی داشت
در برابر فلاسفه دوران خود و مشکلات مطرح شده از جانب آ نها پاسخ
درستی بدهد .دشمنان اودر دوگرایش تجربه گرایی وعقل گرایی، تمام
کوشش خود را برای اثبات مدّعیات خود مصروف داشتند وحال نوبت
کانت بود تا با ارائه قرائتی معتدل وروشن کردن معزل اساسی بحث
المعرفه،یعنی حدود معرفت انسانی، به این جنگ ومشاجره خاتمه دهد
واوپاسخ را در فاعل شناسای فعّال (active) یافته بود.

به نظر کانت، نمی توان بر اشیا معرفت یافت واشیا نمی توانند متعلّق
معرفت از جانب عامل معرفت مفید گردند.(۱)این تمام ماجرای
استعمارگری عقل استعلایی است

۶ و۵. اگر چه با حکمی که در پاره قبل به آ ن رسیده بودیم یعنی «عقل
برتری جو وسوژه حاکمه، همان عقل اشرافی یونانی است»، این
نتیجه گیری که «پس از عقل خالص، عقل استعمارگر استخراج شد»، به
نظر بدیهی می رسد، امّا همواره با مؤلف باید دوره ای جدید از ظهور
استعمار را استنتاج کنیم .

انگلو ساکسونها این بار با اخذ عقل خالص کانتی وحذف پدیدارشناسی
آ لمانی کانتی از آ ن، اندیشه تکامل وتکامل جهانی را به وجود آوردند؛
یعنی معرّفی پویایی به عنوان تار وپود جهان وشکل امروزی آ ن، یعنی
اندیشه جهانی شدن آمریکا .مؤلف آ شکارا از اقتضائات زندگی امروزی
بشر، نیاز تمام انسانها به یک دیگر، هم چون شهروندان مدینه ای واحد
وصدها موارد دیگر از این دست، با عنوان «شکل امروزی اندیشه
استعماری انگلوساکسونها، یعنی جهانی شدن»یاد می کند ومعتقد است
که این عقل استعمارگر جدید جهانی، نگاهی بسیار تحقیر آ میز به دیگر
ملل وحتی اروپایی ها دارد.

۷. از دیگر استلزامات عقل کانتی (به زعم مؤلف )سوژه کردن مرد وبه
دنبال آن اُبژه کردن زن بود .اما اکنون از همین عقل کانتی زن گرایی به
وجود آمده که قصد سوژه ساختن زن واُبژه ساختن مرد را دارد .اگر به
راحتی در برابر این استنتاج خارق الاجماع بگذریم و با نگاهی همدلانه و
از روی تسامح، موافق آن باشیم ـ که چگونه امری واحد لوازم کثیری در
بر دارد ـ شاید بدون لحاظ کردن سابقه دینی وفرهنگ دینی غرب
وفرهنگ اصیل غربی، یعنی تمدن یونان وروم باستان ونسبت دادن
تمام مشکلات وبدی ها به عقل خالص کانتی، کمی بی انصافی به نظر
برسد وحداقل راه میانه اینکه در کنار این عقل خالص، باید به ملاحظات
فرهنگی، دینی وقومی نیز توجّه لازم را مبذول داشت .

۸. در پاره هشتم با این ادّعا که ابتدای شکل گیری عقل کانتی وعقل
حاکم از یونان آغاز شده است، مؤلف به تحلیلی بسیار جالب می پردازد
.رب النوع ها وخدایان یونا ن به شکل انسانها بودند، از این رو برای
یونانیان خداوند انسان شد وا زطرفی باتنزل خدا به مقام انسان که توسط
تورات صورت گرفت، این جایگزینی انسان به جای خدا، سبب وجود
آمدن فلسفه شد. اگر چه این توضیح وتبیین به غایت ساد ه واز ظرفی
نادرست است ونگرش دینی (theological ) فلاسفه بزرگ یونان
مؤید این نکته است، بایدبه خاطرداشت که ایده عقل ارسطو بود که اثر
مستقیم بر تفکر نو افلاطونیان گذاشت واز آ ن طریق به نحو غیر
مستقیم واز طریق کتاب اثر لوجیا، اثر شایان توجّهی به اکثر فلاسفه
اسلامی گذاشته است ؛ هر چند نباید بسط وگسترشی که در فرهنگ
اسلامی به این مسئله داده شد رافراموش کرد.

۹. درباره این پاره نیز باید به دو مسئله توجه داشت .به نظر مؤلف
انقلاب فرهنگی رنساس، «جایگزینی جسم مقدّس انسان به جای روح
خدایی انسان، به علت حلول روح خدا در جسم انسان »است .مسلماًاین
تعلیل وتبیین، از سوی رویکرد دینی مورد تأیید بوده است، به علاوه این
آموزه در خود واجد رویکرد مسیحیت در مورد مسئله نجات انسان است،
ولی باید به یاد داشته باشیم که «انسان غربی دراین دوره کلیسا محوری
وتفسیر کلیسا از انسان وجهان را کنار گذاشت وانسان محوری را در
ارتباط با دین، هند، ادبیات وسایر معارف مدّ نظر خود قرار داد».(۲) تحولّ
ونوزایی در این دوره، بیش از هر زمینه ای در فرهنگ و هنر نمایان بود،
مثلاً هنر مندان با کشیدن تصاویر لخت وبدون لباس از بدن انسان،
سعی در نمایاندن زیبایی های آن وتوجهّ بیشتر به بدن وجسم انسان
داشتند. امّا این وجه از نوزایی ورنسانس نیز جلوه ای از شعار بلند انسان
رنسانس بود که همان بازگشت به فرهنگ باستانی یونان ورُوم است که
به عنوان اجداد انسان اروپایی محسوب می شدند.

مسئله دوّم اینکه به نظر مؤلف مکمل این انقلاب، انقلاب معرفتی
دکارت است ؛ یعنی استقلال تفکرات انسانی از خدا. در مورد اینکه
انقلاب دکارت مکمّل رنسانس بوده، باتعجب باید بگوییم که دلیل
خاصی در این مورد ارائه نشده است. ضمن اینکه با این خارق الاجماع
مواجه می شویم که اگر بنا به نظر مؤلف، تقدّس انسان در رنسانس به
دلیل حلول روح خداوندی در بدن انسان است (که این نظر حاوی عناصر
تفکّر دینی است، در این صورت چگونه استقلال تفکر انسان از خدا
می تواند مکمل نظر وتفکّر پیشین محسوب شود .علاو ه بر اینکه
انقلاب معرفتی مدّ نظر مؤلف مسلماً با تفکر کانتی به وقوع پیوست، نه
دکارت .در این مورد به مسئله دیگری هم باید توجّه داشته باشیم وآ ن
اینکه از جمله اشکالاتی که به دکارت در مورد براهین وارد شده بود،چه از
طرف معاصران او یا از طرف پژوهشگران بعدی، کلامی بودن
استدلال های او است .به نظر دکارت ضامن صدق یقین اودر معارف
مکتسبه فر یبکار نبودن وخیر خواه بوده خداوند است .چنان که اوخود
می گوید: می فهمم که یقین من به اینکه هر چه روشن ومتمایز ادراک
می شود، حق است، همانا به این دلیل است که ذات کاملی موُجد وخالق
همه امور است؛ به این معنی که چون خالق کامل است، پس البته راست
ودر ست است وفریبنده نیست، زیرا فریبندگی از عجز ونقص است و اگر
تصورات روشن ومتمایزی که خداوند در ذهن من نهاده حق نباشد، یا
حقانیت از آ نها سلب شود، پس خداوند باید فریبنده باشد وچون خداوند
نمی تواند فریبنده وبخیل باشد، پس هرچه عقل آن را روشن متمایز
می یابد، هماره راست وحقّ است. اگر چه اخلاف دکارت تمام آ موزه ی او
در مورد اصالت عقل وچرایی این اصالت را به طور کامل اخذ نکردند .

۱۰. مؤلف پس ازتأخیری نسبتاًطولانی، عنوان مدر نیسم را به قرن
۱۹ داده و در باب ویژگیهای این قرن معتقد است که این قرن از طرفی به
کانت وسوژه گرایی انسانی تکیه دارد، ولی عقل کانتی نیروی محرکه
نبوده واین غریزه است که نیروی محرکه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.