پاورپوینت کامل سینمای استعلایی ۹۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سینمای استعلایی ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سینمای استعلایی ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سینمای استعلایی ۹۹ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
پژوهش بنیادین در مفهوم تعالی گرایی در سینما
مقدمه:
معنا و مفهوم تعالی گرایی در سینما، بیست و شش سال پس از رویداد
عظیم بهمن ۱۳۵۷ و تاسیس حکومتی دینی (جمهوری اسلامی ایران)،
هنوز هم برای ما دچار اغتشاش است. این اعتشاش تنها در طرح مسئله
استعلا، و ابهام و پیچیدگی و دشواری معنای آن نیست. بلکه این غبار
آلودگی و سرگشتگی معنایی در منظرهای گوناگون پدیدار شده است: چه
از نظر متدولوژی، چه در رویکرد فلسفی، چه از نظر اسلوب پیشبرد بحث،
چه از لحاظ استاتیک، چه با توجه به فقه اللغه، چه از نظر سیاستگذاری
حکومتی، و چه از نظر نقد و تحلیل آن.
۲. پس از انقلاب اسلامی در وهله نخست از نمایش آثاری که با
محرمات دین تعارض داشت، ممانعت کردند. چنین واکنشی به معنی
مخالفت با بخش اعظم و تقریباً همه سینمای ایران و جهان بود؛ مگر
آثار انگشت شمار! زیرا افق شریعت اسلامی در سینما که پدیده ای فرا
روئیده از هستی مدرن است، هرگز افق تولید فیلم نبود و حلال و حرام و
واجبات شرعی، مثل رعایت حجاب در این پدیده نو آمد جایگاهی
نداشت.
مقررات درباره پور نوگرافی یا حد نمایش برهنگی و سکس، ربطی به
خط قرمز اسلام نمی توانست داشته باشد و بیشتر درگیر عرف جامعه بود
و در خود غرب هم این خط قرمز وجود داشت ؛ البته در دوره های مختلف
هم، بنا به همان عرف موجود، تغییر می پذیرفت و می پذیرد. اگر ما آثار
دهه نخست را به ترتیب تا به امروز مرور کنیم، حتی در سینمای هالیورد
هم، هر دهه با بی پردگی و بی پروایی بیشتر در نمایش برهنگی و
مناسبات جنسی روبرو خواهیم بود و آثار هر دهه نسبت به دهه بعد از
پوشیدگی بیشتر برخوردار است؛ چنان که امروز، نمایش صحنه های
عاشقانه در آثار دهه شصت، کاملا محجوب و با رعایت حیا( در مقایسه با
بی پردگی فیلم های کنونی) است.
سینمای روزهای نخست پس از انقلاب، اگر چه بی باور به شریعت،
برای ادامه حیات خود، موظف به رعایت صوری مقررات دینی شد. در
گام اول، تغییراتی بسیار صوری روی داد و به مرور دیدگاه های گوناگونی
عملی شد و قدم به قدم مفاهیم جدید قدرت دینی در نقش یک حکومت
اسلامی، بیشتر مطرح شد و نهادهای حکومتی در رأس امور سینما،
متولی پاسخ به این پرسش ها در تضمین رعایت حداقل های ضروری
شارع مقدس شد. البته درک و فهم این سرپرستی در دوره های مختلف
تفاوت داشت و از تلقی شریعت مدارانه تا معنا پردازانه را در بر گرفت.
به هر روی، در پس این نسبت سیاست، دین و سینما، خواه سطحی از
ارتباط سینما با امر متعال، حقیقت برین، معرفت غیب اندیش و
معناهای ماورای طبیعی و فرا مادی و نگرش استعلایی و فوق تجربی
نهفته بود. اگر چه این اولین طلیعه تأثیر و تفسیر از معنای متعال و مجرد
و غیر مادی در شکل رسمی مداخله حکومتی در کار سینما، به صورت
لزوم مراعات ظواهر و رعایت مقررات شرع اسلامی مطرح شد، اما آنچه
همچون یک اجبار اولیه و مبتنی بر رعایت ظواهر، پیش پای سینما قرار
گرفت، طبیعتاً منبعث از دستورهای فرا مادی، الهیات، وحی، غیب و عالم
معنا به حساب می آید و آشکار است که در افق خود، لااقل تا آنجا که به
همان نهادهای انقلابی حکومت و روح حاکم بر این رویداد بزرگ و اقتدار
سیاسی و ایدئولوژیکی آن بستگی داشت، سینما را به سوی طرح هر چه
بیشتر مفاهیم غیب اندیشانه و معرفت های عالم برین می کشاند.
در تمام این سال ها مفهوم تعالی گرایی، معناهای متنوعی در حوزه
تفسیر رسمی، بوروکراتیک و حکومتی از یک سو و تفاسیر دینی بیرون از
حکومت یافت و با تفاسیر رسمی گوناگون و متعلق به جناح های مختلف
سیاسی و فکری، مشی و سیاست و تعریف های رنگارنگی از استعلا در
سینمای ما رواج یافت که هنوز ادامه دارد.
آنچه در پی می آید، گام کوچکی است در تلاش برای رفع اغتشاش،
پس از بیست و پنج سال. این تلاش ها در درون گفتمان کلی نسبت
سینما و امر متعال، سینما و دین، سینما در پرتو دین، سینمای دینی یا
پاورپوینت کامل سینمای استعلایی ۹۹ اسلاید در PowerPoint و… که به طور پراکنده صورت بسته است.
واژه استعلا
«Transcendence» در فلسفه به مفهوم استعلا و تعالی به کار رفته
است. مفهوم مصدری این کلمه «از حد فرارفتن» است که به مفهوم
برتری و خرق عادت هم آمده است. Transcend، فراسوی چیزی
رفتن، ماورای چیزی بودن و متعالی بودن برگردانده شده است. همچنین
tracscendent در فلسفه به معنای مافوق تجربی و فراتر از تجربه
ابژکتیو و نیز به معنای مافوق معرفت بشر، متعالی و نیز از اسمای خدا
(متعال) است. مفهوم اشراقی، فراتر از جهان مادی و خارق العاده،
مفاهیم دیگری برای این لغت است. از ماده امر وابسته به فلسفه
استعلایی و متعالیه و حکمت متعالیه، فراتجربی، شهودی، اشراقی و
وابسته به عالم معنا و بالا به کار گرفته می شود.
هیچ فیلسوفی در غرب، با روشن بینی هایدگر، به نحو بنیادین و
ریشه ای به مسئله استعلا نپرداخته، برای همین از منظر «هایدگر و
استعلا» (۱) و با مرور فشرده آن، می خواهد به این پرسش پاسخ دهد که
آیا اصلاً استعلا در سینما امکان پذیر است؟ مفاهیمی چون هنر معناگرا
در مقابل هنر مادی گرا بر همین تعالی گرایی هنر و مفهوم استعلا نظر
دارد.
دسته ای از مدرن ها کوشیده اند که با منظری مادی گرایانه اثبات کنند، که استعلا اساساً
در سینما ناممکن است. اما از نظر هایدگر، استعلا ذاتاً امکان پذیر است و نه تنها از او به
اثبات امکان ذاتی استعلا می پردازد، بلکه مشخصاً می گوید: نحوه هستی آدمی و حقیقت
ذاتی او خود استعلایی یا به زبان رادیکال تر، خود استعلاست. وحدت «متعال» و
«انسان» در منظر فرامدرن این فلسفه، وضعیت کاملاً تیره ای برای سینما به مثابه هنر
مدرن تکنولوژیک فراهم می آورد.
این دیدگاه با تعریف مدرنیستی و رایج مدرنیته متفاوت است. هر چه
مدرنیته می کوشد، بر تجربه ابژکتیو در کارکرد ذهن تأکید کند و هنر مدرن
و محسوس گرا را از آن مشحون سازد، این فلسفه منتقد مدرنیت، بر
ندای وجود ناب گوش تیز می کند. ظاهراً تنها مشکل آن است که در
منظر فلسفه هایدگر، تکنولوژی ژرف ساخت یک دوران است وجهان را
تحت Gestell(قالب بندی) خاص خود در می آورد. این قالب بندی
دارای روحی است که مُهر مدرنیته و تفکر خود را بر هر چیزی می زند ؛ در
نتیجه سینما به مثابه هنر مدرن و تکنولوژیک، ذاتاً حاوی نظر گاه
وکاراکتری است که حامل اندیشه های منطبق با ذات خود است، پس
گویی ذات تکنولوژی علیه استعلاست و روح، خارج از دسترس هنر
تکنولوژیک و محسوس گرا قرار دارد.
اما درک سطحی از هایدگر، راه را بر فهم فلسفی او از تکنولوژی می بندد، زیرا باید
بدانیم که اندیشیدن و هنر آفرینی، خود امری تکنولوژیک نیست؛ در نتیجه سینمایی
اندیشه گون وجود دارد که می تواند، با نشانه شناسی دیداری / شنیداری علیه قالب بندی
عصر تکنولوژی و روح تکنولوژی عصیان کند.
استعلا در فلسفه کلاسیک و مسیحی
اکنون فرض می کنیم که در عصر تکنولوژی، استعلا جایگاه خود را از
دست نمی دهد. بی تردید زمانی که مفهوم روشنی از استعلا در دست
نداشته باشیم، نمی توانیم به هدف این نوشته دست یابیم؛ چنان که در
فصل «معنا و مفهوم استعلا» از «هایدگر و استعلا» که هم اکنون
فشرده ای از آن را ارائه خواهم داد، آمده است: «در همه کتاب های
مقدس و مجید، نامی از نامهای خدا، متعال است. فیثاغورثیان هم بر
تعالی و استعلای خداوند باور داشتند. این باور در فلسفه افلاطون و
نوافلاطونیان رواج یافت، از اینجا در تاریخ متافیزیک اندیشه، متعال و
جهان برین، جدا از جهان فیزیک مطرح گشت و در ماوراء الطبیعه
یونانی که اساس و ژرف ساخت تفکر غربی را پرداخت، امر متعال مربوط
به بیرون از جهان ماده پنداشته شد. اما وحدت وجودیان، از جمله
حکمای اسلامی اهل معرفت اشراقی، مثل ابن عربی، امر متعال را در
درون عالم جست و جو کردند».
البته مسیحیانی که به تثلیث باور یافتند و تفسیر نویسندگان انجیل را
از هستی مسیح (ع)، به مثابه «ابن» و حلول امر الهی در عالم پذیرفتند،
به نحوی متفاوت به ورود خدا در زمین و در نتیجه محسوسیت خدا در
میان ما و به تبع آن، شمایل پردازی استعلایی اتکا کردند و تمثیل و
تصویر، در فرهنگ استعلایی شان جایگاهی اساسی یافت که با فهم
عارفان ایرانی متفاوت است .
عبدالکریمی اشاره می کند: فیلوجودیس، فیلسوف و متکلم یهودی
(حدود سال های قبل از میلاد تا ۵۰ میلادی) در مخالفت با قول به حلول
امر الهی در عالم، آن چنان که فرضاً در فلسفه رواقی، در میان قائلان به
وحدت وجود تصور می شد، خداوند را امر متعالی یا استعلایی خواند. از آن
پس خداوند به منزله امر استعلایی (متعالی) در فلسفه غرب جا باز کرد.
البته در فلسفه غرب، برخی متکلمان مسیحی کوشیدند تا قول به
تعالی یا استعلایی بودن خداوند را با قول به حلول وجود او در این عالم
پیوند دهند. باید دانست که پیش تر متفکرانی چون آکوئیناس. مفهوم
استعلا را برای توصیف مفاهیمی که تحت هیچ یک از مقولات
ارسطویی قرار نگرفته و بر هر چیزی قابل اطلاق اند و فراسوی هر
تعریفی، به واسطه اجناس و فصول قرار می گیرند، به کار برد ؛ مفاهیمی
چون وجود، وحدت، حقیقت و خیر. البته مفهوم «چیز» «تمایز» و
«زیبایی» نیز به منزله مفاهیم استعلایی محسوب می شدند.
بدین ترتیب ما در ارتباط با استعلا با دو سطح سر و کار داریم؛ یک سطح تلقی
متافیزیکی و دیگر بر متن دریافت های شهودی، عرفانی و وحدت وجودی که با همه
تمایز، به جاری یافتن امر متعال در «چیز»ها معتقد هستند. در اینجا زیبایی، وحدت،
خیر، حقیقت و مهم تر از همه وجود، همچون اساسی ترین مفهوم
استعلایی، به معنی تجلّی خداوند و برون افتادگی زیبایی به صورت
موجودات، از عقل صادر اول تا شیئی بی جان، همه در دل بر این حقیقت
مطلق گواهی می دهند و در حال تنزیه اند.
استعلا در فلسفه کانت و نوکانتی
در کانت اصطلاح «استعلایی» معنای کاملاً جدیدی به خود می گیرد.
کانت خود اصطلاح استعلایی را در دو معنا به کار می برد که تا حدودی با
یکدیگر متفاوت اند ؛ به تعبیر دیگر، کانت میان معنای مثبت و مشروع
اصطلاح استعلایی ما و معنای منفی و نامشروع آن تمایز قائل می شود،
به همین دلیل، هم فلسفه نقدی خویش را فلسفه استعلایی می خواند و
هم فلسفه های جزمی پیش از خود را ـ که وی خواهان نقد بنیادین و گذر
از آنهاست ـ فلسفه استعلایی می نامد. این اصطلاح در کانت به معنای
مثبت و مشروع آن، به عناصر متقدم و ضروری تجربه اطلاق می شود.
این عناصر ما تقدم و ضروری معرفت، به فراسوی تجربه اشاره دارند؛ به
این معنا که آنها به هیچ وجه از خود تجربه حاصل نمی شوند، بلکه اساساً
خود تجربه را امکان پذیر می سازند. اما استعلایی بودن این عناصر
معرفت، یعنی ما تقدم و ضروری بودن آنها، به این معنا نیست که آنها
می توانند درباره امور غیر زمانی به ما بصیرتی بخشند.
به همین معنا کانت تعابیری چون حسیات استعلایی و منطق
استعلایی را به کار می برد. اما تلاش برای بسط مفاهیمی چون جوهر یا
علیت که صرفاً در حوزه تجربه قابل اطلاق و کاربرد هستند، به حوزه ای
خارج از محدوده های تجربه ممکن، یعنی همان امری که به اعتقاد
کانت در ما بعدالطبیعه های جزمی پیشین روی داده است، فرا روی از
محدوده های تجربه ممکن، یعنی همان معنای منفی و نامشروع استعلا
است.
در این معنا، برای کانت هر چیزی که در ورای تجربه نا ممکن است،
امری استعلایی است؛ لذا غیر قابل شناخت است. کانت پدر پوزیتیویسم
و سامان دهنده متبحر عقلانیت مدرن است، پس امر
Transcendentalism، دیگر برای جهان مدرن چیزی جز مفهومی
کاملاً منفی نیست. مدرنیته یکسو معطوف به محصولات ذهنی
تجربه های «ابژکتیو» علمی بود و در یک قالب بندی علمانی، البته
استعلاگرایی معنایی تحقیرآمیز و نیز تحقیر کننده بود. ریشه این برخورد
نگاه کردن به ایده حقارت به هر نوع معرفتی بود که شهود را به مثابه
نوعی معرفت می پذیرد.
این گونه معرفت از عالم در نگرش مدرن، نه تنها غیر قابل تجربه
حسی، بلکه به همین گناه، داعیه ای پوچ و نا واقع و از پیش محکوم و
خیال بافانه معرفی می گشت. کانت کاملاً مخالف شهود عقلی بود و آن را
رد می کرد و سنت فلسفی غرب، پس از او این نفی را به یک ارزش چشم
پوشی ناپذیر و جزم بدل ساخت. در «هایدگر و استعلا» می خوانیم: «هر
آموزه ای که بر امر استعلایی تأکید می ورزید، در دوران جدید
«استعلاگرایی» نام گرفت. برای نمونه در مورد ایده آلیسم آلمانی ما بعد
کانتی که قائل به حول امر مطلق در امر محدود متناهی بود…».
گویی این طنین سطحی کانتی، در میان منتقدان «روشنفکر» ما نیز هست که لفظ
استعلاگرایی را با بار منفی و مترادف نوعی عرفان بازی تقلبی و گونه ای جذبه و خلسه و
فرو بردن تماشاگر در اوهام رواج دادند؛ به دشمنی با تارکوفسکی و در پی آن
سینمای ابراهیمی فر برخاستند و نابودش کردند یا با گرایش استعلایی
سینمای کیارستمی که اتفاقاً مشحون از سوق طبیعی است، به نحو
سرکوبگرانه و غیر منطقی و جو سازانه دشمنی ورزیدند ؛ مانند توطئه
سکوت یا لغزخوانی های بی محتوا و همراه با بی دانشی درباره «پنج
نمای طولانی». از منظر پوزیتیویسم و کانت، هر چیزی که در ورای
تجربه ممکن باشد، امری استعلایی و غیر قابل شناخت است، پس
بدیهی است که از منظر کانتی ها در سینما، امر استعلایی، هم اساساً غیر
قابل شناخت است و هم اساساً غیر قابل نمایش!
معناشناختی استعلا
برای نزدیک شدن به تعابیر عمیق تری از استعلا و تقرب به فهم
هایدگری باز هم باید مراحلی را پشت سر بگذاریم ؛ از جمله معنای
«استعلایی» را در دو آلیسم معرفت شناختی مورد دقت قرار دهیم و نیز
در پدیدارشناسی هوسرل که تا اندازه ای به مفهوم استعلا در تفکر
هایدگر نزدیک است. «دوآلیسم» معرفت شناختی به ما می گوید که امر
واقعی امری استعلایی است؛ به این معنا که در فراسوی آگاهی و ادارک
ماست و واقعیت مستقیماً برای ادراک ما قابل دسترسی نیست. اما این
همان چیزی است که تفکر هایدگر در چالش با آن است و تلقی ما از
استعلا، براساس اصول و مبانی تفکر هایدگر، دقیقاً به منظور نفی چنین
تلقی ای از واقعیت و رابطه آدمی با آن است؛ به عبارت دیگر، تمام تلاش
هایدگر این است که تصویری از سرشت و حقیقت وجودشناختی آدمی و
رابطه وی با عالم ارائه دهد که مطابق با این تصویر نه تنها واقعیت برای
آگاهی و ادراک آدمی قابل دسترسی است، بلکه اساساً نحوه هستی آدمی
چیزی جز همین دسترسی مستقیم و بی واسطه با عالم نیست.
منظور ما از استعلا که آن را اصل و اساس و جوهره اصلی تفکر هایدگر تلقی کرده ایم،
نه نوعی جذبه و خلسه صوفیان در حالتی غیر از آگاهی عادی و طبیعی و نه فرو رفتن در
اوهام و افکاری واهی، تار و مبهم است و نه حتی به معنای پذیرش نوعی شهود عقلی
است که به واسلطه آن بتوان، به حقایق خاصی در این عالم یا به وحدتی با واقعیت
بنیادین جهان دست یافت. هدف ما از استعلا این واقعیت بسیار ساده، اما در عین حال
بنیادین و اساسی است که انسان یگانه موجودی است که می توان شی ء یا موجود را در
آشکاری و گشودگی اش دریابد. البته عمق و اهمیت این واقعیت به ظاهر
ساده، زمانی خود را می نمایاند که ما آن را در زمینه اصلی خویش فهم
کنیم؛ یعنی در مقایسه با سوبژکتیویسم مستتر در فلسفه جدید که با
دکارت شکل می گیرد.
به یاد آوریم که از نظر دکارت، صرف نظر از جوهر خلاق یا خداوند، دو
جوهر کاملاً مستقیم از یک دیگر وجود دارد: یکی ذهن که صفت اساسی
آن اندیشیدن است و دیگری جسم یا ماده که صفت اساسی آن بعد یا
امتداد داشتن است. تبیین رابطه ذهن و ماده از معضلات فلسفه دکارتی
است. در فلسف
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 