پاورپوینت کامل تاجیک های افغان و انقلاب اسلامی ایران ۶۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تاجیک های افغان و انقلاب اسلامی ایران ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاجیک های افغان و انقلاب اسلامی ایران ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تاجیک های افغان و انقلاب اسلامی ایران ۶۹ اسلاید در PowerPoint :
۱۲
مقدمه:
انقلاب اسلامی ایران، تجلی شکوهمند حماسه ای است که در عصر
اسارت انسان و قحطی انسانیت، صفحه ای زرین را در تاریخ حیات
آدمی گشود و صلای خداخواهی، معنویت، آزادی و استقلال را در گوش
جان جهانیان طنین انداخت.
این انقلاب که سلطه را به گورستان تاریخ سپرد و پایه های کاخ ستم را
فرو ریخت، نه تنها سرنوشت ایران را تغییر داد و اسلام را در این خطه به
حکومت نشاند، بلکه در کشورهای همسایه نیز تأثیری شگفت گذاشت و
عرف نظام بین المللی را برهم زد.
در این میان، افغانستان به دلایل اشتراکات فرهنگی، تاریخی، زبانی،
قومی و مذهبی، بیش از هر کشور دیگر، از این تحول تاثیر پذیرفت.
انقلاب اسلامی ایران ۹ ماه پس از کودتای مارکسیستی در کابل و در
آستانه قیام مردم این کشور علیه بیگانگان و مزدوران داخلی شان به
پیروزی رسید، به همین دلیل آثار بسیاری بر مبارزات سیاسی و جهادی
مردم افغانستان علیه ارتش سرخ بر جای نهاد.
دیری نپایید که قیام های عمومی در شهرهای بزرگ افغانستان، چون
کابل و هرات و…، مانند آنچه در شهرهای ایران اتفاق افتاد، علیه رژیم
کمونیستی مستقر در کابل آغاز گردید.
این نوشته در پی آن است تا عوامل مؤثر در تاثیر پذیری افغان ها از
انقلاب ایران را مورد ارزیابی قرار دهد. شایان یادآوری است که در این
نوشته، همه اقوام افغان مورد نظر نیستند، بلکه تنها تیره خاصی از آن،
یعنی تاجیک های این سرزمین، موضوع بحث ما است.
عوامل تأثیرگذار
۱. مشترکات فرهنگی و تمدنی
محدوده جغرافیایی گسترده ای که از مرزهای غربی و شمال غربی چین
(استان مین کیانگ) تا آن سوی بین النهرین (میان رودان) تا کناره های
دریای مدیترانه را در بر می گیرد و از آسیای میانه (فرا رود ـ ماوراء النهر)
و قفقاز تا کناره های سند و شمال هند و خلیج فارس را شامل می شود،
سرزمین های حوزه فرهنگ آریانا( افغانستان) و ایرانی است.(۱)
تاریخ و سرگذشت مشترک، سرزمین مشترک، عناصر فرهنگی
مشترک، به ویژه زمینه های معنوی، به خصوص عناصر پایدار و غیر
ملموس پنهان در لایه های زیرین فرهنگ، رشته های درهم تنیده و
پیچیده ای است که زیر ساخت پیوندها، و جانمایه کلیت فرهنگی این
سرزمین هاست.
این همگونی به خصوص در ساخت و منشأ حکومت ها، به نحو
چشمگیری ظهور می کند. در طول تاریخ نظام حکومتی در سرزمین
آریانا یا خراسان بزرگ (افغانستان) و ایران کنونی در یک جا متمرکز نبود
؛ نه مانند حکومت خلفای عباسی که همواره در بغداد متمرکز بود و نه
چون عثمانی که مرکز حکومت در قسطنطنیه و نه مانند روسیه که
پایتخت همواره در مسکو استقرار داشت. در سرزمین های حوزه
فرهنگی آریانا (افغانستان) و ایران، پایتخت و مرکز حکومت در شهرهای
مختلف، از غزنین تا اصفهان و از هرات باستان تا تبریز و شهرهای دیگر
تغییر یافته است. (۲). در هر دوره، مردانی از میان اقوام و عشایر و
حوزه های فرهنگی گوناگون، برای مدتی حکومت را به دست گرفته اند و
سلسله ای را بنیان نهاده اند.
پژوهش های فرهنگی ـ تاریخی نشان می دهد که همه این
حکومت ها، صرف نظر از جزئیات، دارای شیوه های حکومتی و
سیاست های فرهنگی مشابهی بوده اند و تعلق قومی، بومی، سمتی و
محلی خود را در وابستگی به کلیت سرزمین حل کرده اند.
از حدود سه قرن پیش، وقتی پای اروپایی ها به سرزمین های شرقی، به
خصوص این حوزه فرهنگی و تمدنی باز شد، کلیت این حوزه فرهنگی،
به لحاظ سیاسی و حکومتی برهم خورد و افغانستان به عنوان، کشوری
مستقل در منطقه مطرح گردید و از آریانا و خراسان، به افغانستان تغییر
نام داد. (۳) اما زیر بنای درهم تافته و استوار فرهنگی و تمدنی این
سرزمین، زیر آوار حوادث و جریان های سیاسی، همچنان باقی ماند و
پیوند میان افغانستان و ایران را برقرار نگه داشت.
بنابراین، وجود عامل فرهنگی و تمدنی در روابط دو کشور و تأثیر
پذیری از همدیگر، نقش اساسی در الگوگیری افغان ها از تاکتیک های
مبارزاتی ایرانیان داشته است.
۲. پیوند زبانی
بقای زیر بنای همگن فرهنگی و مشترکات بنیادی و زبانی این دو
ملت که با وجود جدایی مرزهای سیاسی و حکومتی، همچنان مشتاق،
همکار و علاقمند به یکدیگر نگه داشته است.
بر همین اساس، شاعر نامی افغان، استاد خلیل الله خلیلی، احساسات
و جوشش درونی خود در پیوند این دو ملت را چنین ابراز می دارد:
ز آغاز تاریخ، ایران و افغان
سرخوان دانش چو اخوان نشسته
ز باغی دو سرو روان قد کشیده
به شاخی دو مرغ خوش الحان نشسته
دو شاگرد فطرت، دو استاد مشرق
دو همدرس در یک دبستان نشسته
در همین زمینه محمد حسین جعفریان، محقق ایرانی و کارشناس
مسائل افغانستان چنین می نویسد: «مطالبی که ما در کلیله و دمنه و در
افسانه ها خوانده بودیم، در افغانستان به عینه می دیدیم ؛ مثلاً غروب
یک روزی در جایی رسیدیم به نام دره زرداب بدخشان.
همه جا تاریک بود. به اولین خانه ای که رسیدیم در زدیم. فانوسی
روشن شد، گفت کیستی؟ گفتیم میهمان! و همین واژه به تنهایی برای
معرفی کردن کافی بود» (۴).
وی در ادامه درباره علاقه و احترام افغان ها به ایرانیان چنین می نویسد:
«انصافاً در تمام روستاهای افغانستان که می رفتیم، به محضی که
می فهمیدند، در میان چند خبرنگار از کشورهای ژاپن، ازبکستان و
تاجیکستان، ما ایرانی هستیم و فارسی صحبت می کنیم، برای ما دو
ایرانی مرکب می دادند و یک نفر را روانه می کردند، می گفتند تا روستای
بعدی با ما بیاید و مرکب ها را می گرفتند و به قولی ما را میهمان روستای
بعدی می ساختند. در روستاهای بعدی هم همین وضعیت حاکم بود و
خبرنگاران غیر ایرانی مجبور بودند، پیاده بیایند ؛ مثلاً به خبرنگاران
تاجیکستانی، علیرغم همسایگی مرکب نمی دادند و فقط به ما دو نفر
ایرانی مرکب می دادند. در چنین حالتی احساس غرور و عزت به ما دست
می داد و بقیه از ما می پرسیدند: مگر شما که هستید که این چنین شما را
از خود می دانند؟
در مجالس خود نیز، همین که می فهمیدند ما ایرانی هستیم، ما را عزیز
می داشتند و در صدر مجلس جای می دادند. طرف صحبت آنها هم
اغلب ما بودیم… و هنوز آن روحیات افسانه ای ایران قدیم حاکم بود آن را
حفظ کرده بودند».(۵)
در افغانستان دو زبان اصلی رواج دارد : یکی فارسی که گستره آن در
مناطق مرکزی، شمالی و غربی تا کابل پایتخت کشور امتداد دارد و آن را
زبان دری یا فارسی دری می خوانند و دیگری زبان پشتو که از نظر
زبان شناسی، یکی از زبان های ایران شرقی یا آریانا است و زبان اقوام
پشتون است که در مناطق شرقی و جنوب شرقی افغانستان سکونت
دارند.
پس از تشکیل دولت مستقل افغانستان، سیاست هایی شناخته شده
کوشید، تا آنجا که ممکن است، رشته های پیوندی میان دو ملت
افغانستان و ایران را هر چه کمرنگ تر کنند تا به دست فراموشی سپرده
شود.
در همین راستا، نخست و با همه توان، زمینه های مخالفت با معرفی
زبان فارسی به عنوان زبان رسمی را ایجاد کردند و آنگاه با ابزار دانش،
تلاش کردند تا زبان پشتو را زبانی هندی یا هندی آریایی معرفی کنند.
دکتر ارنست ترومپ(Ernest trump)، با انتشار کتابی تحت عنوان
«دستور زبان پشتو، زبان افغان ها»، با ارائه دلایل زبان شناسانه، چنین
نتیجه می گیرد که پشتو زبانی هندی و منشعب از سانسکریت است. در
حالی که بی تردید، پشتو از زبان های ایرانی شرقی و به تفاوت آرا، باز
مانده زبان اوستایی یا بازمانده یکی از گویش های سکایی ایرانی شرقی
است که خاستگاه آن، منطقه شمالی ایران شرقی است.(۶)
بنابراین، سیاست کشورهای بیگانه در نفی هویت ملی زبان های
فارسی و پشتو، در جهت شکستن کلیت فرهنگی و ملی افغانستان و
گسستن پیوندهای آن با کشور هم فرهنگ و همزبان ایران بود.
علاوه بر این، به لحاظ سیاسی، برانگیختن دربار قاجار علیه افغانستان
و حمایت فرمانروایان افغانستان ضد دربار قاجار، نیرنگ یا استراتژی
حساب شده ای بود که برای هر چه دورتر کردن دو ملت به کار گرفته شد.
واقعیت این است که شاهان قاجار، هرگز درک درستی از زد و بندهای
دولت های اروپایی چون روسیه، انگلیس و فرانسه نداشتند و هر بار
گرفتار دام های سیاسی آنان می شدند و هم کیشان و هم زبانان و هم
فرهنگان خود را آزرده خاطر می ساختند.
خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بیگانگی و بدبینی تا
حدودی مهار شد. حمایت ایران از جهاد ملت افغانستان علیه شوروی
سابق، بار دیگر افغان ها را به سمت حوزه فرهنگ ایرانی که فرهنگ دیر
پای خود افغان هاست، جلب و جذب کرد و بر بیگانگی های مصنوعی
خط بطلان کشید.
به هر حال اشتراک زبانی دو ملت، علیرغم وجود برخی اختلافات میان
دولت های ایران و افغانستان، همیشه همچون عنصری زنده و کار آمد، در
نزدیکی دو ملت نقش سازنده ای داشته است. پس از پیروزی انقلاب
اسلامی نیز همین عنصر، یکی از عوامل تاثیرگذار در بازتاب انقلاب
اسلامی بر افغانستان و مردم این سرزمین، به ویژه پارسی گویان آن بوده
است.
۳. پیشینه تاریخی
ایران و افغانستان در گذشته یک کشور بوده اند(۷) و نام قدیمی
افغانستان نیز آریانا و خراسان بوده است. بنابراین تاریخ این دو کشور تا
پیش از استقلال افغانستان واحد و مشترک است. سرزمینی که امروزه
افغانستان خوانده می شود، خاستگاه اندیشمندان متفکران، فیلسوفان،
ادیبان و شاعران بزرگی است که نه تنها فخر این سرزمین، بلکه مفاخر
بشر متمدن امروزی به حساب می آیند .
بلخ، غزنه، فاریاب، بادغیس، هرات و دیگر شهرهایی که امروزه در
افغانستان واقع اند، انسان هایی را در بستر خود پرورانده اند که بی تردید
مفاخر بشریت و میراث های گرانسنگ زبان و ادب پارسی به شمار
می روند ؛ (۸)
بزرگانی چون مولانای بلخی، سنایی غزنوی، ظهیر فاریابی، حنظله
بادغیسی، ابوریحان بیرونی، خواجه عبدالله انصاری (پیر هرات)،
عبدالرحمن جامی، بوعلی سینا، فارابی و… پرورش یافته خراسان بزرگ
هستند.
از این رو می توان پیشینه مشترک تاریخی و افتخارات و میراث های
مشترک زبانی، ادبی و عرفانی را از عوامل مؤثر در بازتاب انقلاب
اسلامی در افغانستان دانست. افتخارات فرهنگی و تاریخی مشترک
موجب شده است تا افغان ها با نگرشی مثبت به وقایع و حوادث انقلابی
در ایران بنگرند و از شیوه های مبارزاتی، نحوه شعارها و جهت گیری های
فرهنگی و سیاسی ایرانیان تاثیر بگیرند.
بازتاب ها
چنان که اشاره شد، افغانستان به دلیل هم جواری جغرافیایی و نیز
اشتراکات قومی، مذهبی، زبانی و تاریخی، بیشترین تأثیر را از انقلاب
اسلامی ایران گرفته است. افغانستان هم چنین سر پل مهمی برای
بازتاب انقلاب اسلامی در آسیای مرکزی بود. در دهه نخست پس از
انقلاب ایران، این کشور مشغول مبارزه با شوروی سابق بود که احزاب
جهادی افغانستان آن را رهبری و سازماندهی می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 