پاورپوینت کامل جنگ خلیج فارس، پیامدها و پندها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جنگ خلیج فارس، پیامدها و پندها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنگ خلیج فارس، پیامدها و پندها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جنگ خلیج فارس، پیامدها و پندها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۹
پس از آنکه ایالات متحده امریکا و هم پیمانانش، بیش از پانصد هزار
سرباز به جنگ عراق و کویت گسیل داشتند(۱)، آگاهان جهان عرب به
یقین رسیدند که چنین هزینه هنگفتی، برای حفاظت از مصالح ملت
کویت و بر پایی قوانین انسانی و بین المللی، و ایجاد آرامش در منطقه
خلیج فارس نیست، بلکه اهداف فراوانی در پس آن است و سود
سرشاری را برای جهان غرب به ارمغان می آورد. اندیشمندان جهان
عرب، هر یک به یک یا چند هدف اشاره کرده اند، اما سیاست های دراز
مدت غرب، به ویژه امریکا نشان داد که هماره از هر فضایی به سود خود
بهره می گیرد و برای یکایک این اهداف سرمایه گذاری کرده است:
نیاز روز افزون جوامع صنعتی به نفت که با شرکت در این جنگ،
دستیابی آنان به منابع نفتی آسان تر و کم هزینه تر می شود. ۲
میل ایالات متحده امریکا به بر پایی نظام نوین جهانی، براساس
منافع خود، به ویژه پس از عقب نشینی اتحاد جماهیر شوروی به مثابه
هماوردی سیاسی نابود کردن نیروی نظامی عراق، برای جلوگیری از
تهدیدهای این کشور علیه اسرائیل یا پیش گیری از تشکیل یک نیروی
نظامی عربی ـ اسلامی که امنیت اسرائیل را به مخاطره بیندازد.
جلوگیری از پیدایش نیروی نظامی و یکپارچه اسلامی ـ عربی با
استقلال سیاسی، به عنوان نخستین پایه برقراری وحدت اسلامی در
منطقه خاورمیانه.
همه کشورهای غربی بر سر این مسایل مهم تفاهم داشته و دارند و
برای دستیابی به اهداف خود، از هرگونه تحریم اقتصادی، سیاسی و
نظامی کشورهای اسلامی فروگذار نکرده و نمی کنند.
شاید بتوان گفت که جنگ خلیج فارس می توانست با رایزنی های
کشورهای اسلامی و عربی سامان یابد و به نزاع نینجامد، اما غرب به
گسترش آتش این آشوب دامن زد، و برای جلوگیری از خروج جهان
سومی ها از بحران های روز افزون داخلی و منطقه ای وارد عمل شد.
امریکا با نابود کردن نیروی نظامی عراق، در پی آن بود که درس بزرگی
به همه کشورهای جهان سوم و اسلامی بدهد و سلطه خویش را در
عرصه فناوری و نظامی به نمایش بگذارد.
از سوی دیگر، کشورهای اروپایی همواره نسبت به ایجاد یک نیروی
نظامی و اقتصادی متحد در جهان اسلام هراسان بوده اند؛ هر چند در آن
برهه زمانی، هدف این کشورها از هم پیمانی با کاخ سفید در جنگ خلیج
فارس، دفاع از اسرائیل نبوده و شاید این مسئله، تنها وجه تمایز
کشورهای اروپایی و ایالات متحده در جنگ یاد شده باشد؛ اما امروزه
پس از گذشت بیش از یک دهه، بنابر اعلام رسانه های خبری، یکی از
شرط های کشورهای اروپایی برای استفاده صلح آمیز جمهوری اسلامی
ایران از نیروی هسته ای، عدم اتخاذ سیاست های خصمانه علیه اسرائیل
است. این شرط نشان می دهد تا چه اندازه اهداف و خواسته های
اروپایی ها با ایالات متحده همسو شده است. شاید همین مسئله، تئوری
نسبت دادن بمب گذاری ها و عملیات تروریستی در اروپا به یهودیان را
تقویت ببخشد.
پیش گیری از ظهور یک کشور مقتدر و پیش رو که بتواند الگوی سایر
کشورهای منطقه باشد، در سیاست بازی های اخیر اروپا نسبت به غنی
سازی اورانیوم در ایران نمایان شد. هراس از اتحاد جهان اسلامی عربی،
در سخنرانی های مسئولان بلند پایه کشورهای اروپایی، به ویژه وزیران
خارجه و سیاست گذاران بازار مشترک اروپا، به گوش مردم سراسر گیتی
رسید.
به گمان برهان غلیون، اندیشمند سوری و استاد دانشگاه سوربن، کینه
و دشمنی غربی ها علیه اسلام ـ عرب عوامل متعددی دارد:
۱. موقعیت استراتژیک و حساس جهان اسلام / عرب: در صورت پایان یافتن
منازعات درونی و ایجاد وحدت، این کشورها به تهدیدی جدّی برای
همسایگان اروپایی تبدیل می شوند و امنیت و آرامش آنها را بر هم
خواهند زد! یاری رساندن کشورهای غربی به جنگ های داخلی، تقویت
برخی احزاب مخالف علیه حکومت ها، تقسیم بندی سیاسی و جغرافیایی
جهان اسلام و جهان عرب به پاره هایی گسسته و نا پیوسته، و تلاش
برای محو هویت و فرهنگی اسلامی / عربی / ایرانی / افغانی / و… از
ساز و کارهایی است که غربی ها برای رسیدن به این منظور به کار
بسته اند.
۲. نفت ثروتی استراتژیک، بزرگ و استثنایی: غرب در تلاش است، با
آسان ترین و کم هزینه ترین راه به این سرمایه دست یابد. در نظر
غربی ها، یگانه راه رسیدن به نفت، تضعیف بنیادهای جهان اسلام /
عرب، و محرومیت این منطقه از استقرار و ثبات است.
غرب که برای دستیابی به اهداف و مصالح خود، از هیچ چیز دریغ
نمی کند، با هرگونه پیشرفتی که شاید به پس رفت غرب بینجامد، مبارزه
می کند؛ از این رو فناوری هسته ای را لقمه ای بزرگ برای کشورهای
اسلامی می پندارد.
۳. اسرائیل حامی منافع غرب: رژیم اسرائیل، پس از پایان یافتن جنگ دوم
جهانی که با فرو پاشی اخلاقی و روانی غربی ها همراه بود، توسط همین
کشورها پایه گذاری شد. آنان از حمایت همه جانبه رژیم صهیونیزم،
گرچه دشمنی همه جهان را در پی داشته باشد، فرو گذار نمی کنند؛ حتی
مشکلات میان جهان غرب و اسرائیل که اندک هم نیست، با قربانی
کردن کشورهای دیگر پایان می یابد.
برخورد و تعامل غرب با اسرائیل از هیچ قاعده، معیار، و روشی پیروی
نمی کند؛ از این رو هرگونه مقاومت کشورهای اسلامی در برابر رفتارهای
تبعیض آمیز و ضد بشری اسرائیل، دشمنی با غرب به حساب آمده،
فضای بین المللی را تاریک و وهم آلود می کند.
غرب، به ویژه امریکا، به رسمیت شناختن اسرائیل و چشم پوشی از
جنایات این رژیم را گام نخست تفاهم و گشایش باب گفت و گو میان
جهان اسلام یا جهان عرب می داند و چنان که گفته شد، اروپا نیز ناچار
است که از اسرائیل حمایت کند.
۴. ناکامی استعمار گران غربی در کشورهای اسلامی: روح انتقام جویی و تسویه
حساب های تاریخی را در اندیشه غربی حک کرده است. اسلام هم به
مثابه یک نیرو یا شاید تنها نیروی مقاوم در برابر چیره گی سیاسی و
فرهنگی غرب، موجب وحدت و اتفاق نظر غربی ها برای جلوگیری از
رشد روز افزون این دین شده است؛ یورش بی رویه علیه مبانی
کشورهای اسلام، اعلام نقض حقوقی بشر در بلاد اسلامی، نسبت دادن
حرکات تروریستی به مسلمانان، هجوم علیه زبان عربی، کوشش برای
تخریب اتحاد مسلمانان، و مسایل فراوانی از این دست.
این همه، نشان هراس غرب از وحدت کلمه جهان اسلام و تبدیل
شدن آن به دینی جهانی و اثر گذار در روند تمدن است.
به نظر پروفسور غلیون، غرب هیچ گاه جهان عرب، ایرانیان، افغان ها
و… را نخواهد پذیرفت؛ مگر اینکه اندیشه وحدت را از سر بیرون کنند و
خود را اقوام و مذاهب متمایز و متناقض بر شمارند و برای شرکت در
پروژه برقراری صلح و امنیت، دست غرب را در استفاده از ثروت های
ملی، به ویژه نفت، بازگذارند. آنان باید اسرائیل را بپذیرند و در برابر
جنایات آن سکوت کنند و اسلام را دینی واپس گرا، طرفدار تروریسم،
خشونت، دشمنی، و بربریت بدانند.
در جنگ خلیج فارس، جهان غرب با ارائه تصویری خشونت بار از
کشورهای عربی، مبارزه با این مردمان خشن و عقب مانده را جایز شمرد
و امروزه نیز با تشویش افکار عمومی، استراتژی تخریب جایگاه سایر
کشورهای اسلامی را پیش گرفته است. غربی ها با وجود کشمکش های
درونی خود، در برابر کشورهای دیگر همداستان می شوند و میدان کار زار
را از جنگ جنوب و شمال، به درون کشورهای دیگر سوق می دهند و
جنگ غرب ـ غرب، صورت جنگ مسیحیت ـ اسلام به خود می گیرد و از
این رهگذر، ضربه های کاری خود را بر کالبد جهان اسلام وارد می کند.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نزاع های بی پایان در افغانستان،
جنگ های داخلی لبنان، خشونت پایان ناپذیر در عراق، جنگ های
خونبار سودان، و خصومت پایان ناپذیر هندوستان و پاکستان، جهان
اسلام را به میدان جنگ تبدیل کرده و مسلمانان را از رسیدن به فناوری
باز داشته است.
عصر شکوفایی اسلام و نوآوری های مسلمانان و خدمات انکارناپذیر
جهان اسلام به سر تا سر کره خاکی، جای خود را به فرهنگی فاسد،
انسان هایی مالا مال از تعصب دینی، سرزمین هایی لبریز از نیروهای
نظامی و شبه نظامی ضد بشری، مردمانی همسو و هماهنگ با تروریسم
و خشونت، و چهره ای غیر انسانی، تمدنی عقب مانده داده است که حتی
ترحم برانگیز هم نیست و جز از راه تنبیه، تحقیر و نابودی، نمی توان آن
را تحمل کرد و سامان داد.
از دیگر شرایط جامعه اروپا، برای پذیرش جمهوری اسلامی ایران، به
مثابه پل ارتباطی میان آسیا و اروپا، رعایت حقوق بشر است؛ حقوقی که
از یک سو بر اساس خواسته های مبتنی بر بازار و اقتصاد آن کشورها
استوار است برخی از آنها سنخیتی با قوانین دینی فرهنگی و ملی
ایرانیان ندارد. از دیگر سو، حقوقی که رعایت آنها توسط کشورهای
اروپایی در چار چوب های سیاسی این کشورها قابل فهم است و
کشورهایی که در آنها عدم رعایت حقوق شهروندانی مسلمان (از جمله
مسئله حجاب در کشور فرانسه) و سایر اقلیت های دینی، جلوه ای
انسانی، مشروع، و مورد پذیرش سازمان های بین المللی به خود می گیرد.
درس هایی که باید از جنگ خلیج فارس آموخت
پس از این جنگ، متفکران جهان عرب دو دسته شدند: گروهی این
جنگ را یاد آور شکست جنگ اعراب و اسرائیل ۱۹۶۷ م پنداشتند و
گروه دیگر، عدم تسلیم در برابر امریکا و هم پیمانانش را نشانگر اراده
جهان عرب برای تغییر وضعیت خود برشمردند.
امریکا در این جنگ توانست بر منابع نفتی خلیج فارس تسلط یابد و
قدرت خویش را به رخ همه کشورهای صنعتی بکشد .
در این میان، قیمت نفت براساس نیاز و تفاهم های میان کشورهای
صنعتی معین شد و در بخش استراتژیک، برتری نظامی اسرائیل نمایان
گردید و وحدت جهان عرب، در هاله ای از یاس و ابهام فرو رفت.
از آن پس، سرنوشت عراق از سرنوشت سایر کشورهای مسلمان جدا
شد. در بخش بین الملل، امریکا با شکست دادن عراق، بازار و اقتصاد
اتحادیه اروپا را در سیطره خود در آورد و نیاز ژاپن و آلمان (که پله های
پیشرفت را طی می کردند) به نفت را افزایش داد. به این ترتیب دستیابی
به نفت، تنها با تن دادن به سیاست های کاخ سفید جامعه عمل
می پوشید. در این بخش، سازمان ملل متحد، مشروعیت خود را در
کشورهای جهان سوم از کف داد .
به این ترتیب استعمارگری بار دیگر زنده شد و با نام حقوق بشر، در
سیاست گذاری کشورهای تهیدست و ناتوان داخل شد.
ناکامی کشورهای غربی، با وجود برتری تکنولوژیکی، در دو جنگ
الجزایر و ویتنام، در جنگ خلیج فارس هم عقده باز کرد و نشان داد که
غربی ها از این پس، با کشورهایی که منافعشان را بر هم می زنند، چگونه
برخورد خواهند کرد.
این جنگ، نه تنها هیچ سودی برای مردم زیر فشار حکومت های
عربی در بر نداشت، بلکه معادله را به سود ایران و شیوخ کشورهای
حاشیه خلیج فارس تغییر داد، زیرا گسترش و دوام نظام های استبدادی،
بیش از هر ساختار دیگری، ضامن بقا و رضای غربی ها است.
آنچه در پی می آید، دیدگاه اندیشمندان جهان عرب درباره پیامدهای
جنگ خلیج فارس و تأثیرات و راهکارهای خروجی از این بحران است.
این نویسندگان و اندیشمندان به جریان های فکری متعددی تعلق
دارند؛ از این رو چه بسا بحران را از زاویه ای دیگر نگریسته باشند. ۳
راهکارهای ارائه شده توسط این فرهیختگان، می تواند راه را برای
برون شدن از بحران های داخلی و منطقه ای هموار سازد.
برهان غلیون
۱. جنگ خلیج فارس، تنها لحظه ای استثنایی از مواجهه پیگیر و
تاریخی جهان عرب / اسلام با کشورهای غربی حاکم بر نظام جهانی
است؛ از این رو، این لحظه که اوج صوری بحران است، چشم انداز و
دستاوردهای نهایی را رقم نمی زند، بلکه اوضاعی استراتژیک سیاسی، و
روانی جدیدی در پی دارد و بی گمان آثار منفی بخش سیاسی و روانی
مسئله گرانبارتر و ژرفناک تر است و به نظر می رسد، تبعات منفی بحران
به زیان ایالات متحده و هم پیمانان غربی اش خواهد بود.
نتایج به دست آمده ثابت و همیشگی نیست، زیرا هر چه بر دامنه
اعمال فشار در منطقه افزوده شود، نیروهای مقاومت آشکارتر می شود و
تنش های درون حزبی، درون کشوری، و خصومت های داخلی، جای خود
را به مقاومت و هم بستگی می بخشد و توده مردم از ناکار آمدی سیاسی
حکومت های خود آگاه تر خواهند شد.
امریکا که وانمود می کند، پیروزی در این نزاع و جنگ را به سود خود
پایان داده، در واقع به هیچ یک از اهداف خود نرسیده است ؛ از این رو،
خیال ایجاد یک امپراتوری بزرگ را از سر بیرون خواهد کرد و ملت
امریکا نیز دیر یا زود درخواهند یافت که تن دادن ایالات متحده به جنگ
و خشونت در بیرون از مرزهای کشور، همه و همه به خاطر گریز از
شکست ها و انحطاط های اقتصادی کاخ سفید است.
امروزه کشورهای جهان سومی که به لحاظ صوری، هماره شکست
خوردگان جنگ با غربی ها هستند، نه تنها به این باور رسیده اند که
پیروزی نظامی، هیچ راه حلی برای گذار از بحران های این کشورها به
ارمغان نمی آورد، بلکه دریافته اند که هر گونه پیروزی غربی ها، شکاف
طبقاتی را ژرف تر می کند و بر گستره خشونت و خون ریزی می افزاید. به
بار نشستن شکوفه های نومیدی و قربانی شدن آرزوهایی چون وحدت و
ترقی خواهی، پس از جنگ خلیج فارس، در چهره سیاستمداران عربی
که به یاری کاخ سفید، علیه عراق برخاستند نمایان شد و علی رغم
پیروزی ظاهری در آن جنگ، هیچ یک از کشورهای عربی از آن خرسند
نشدند، زیرا هیچ گونه پیشرفت و تغییری برای آنان به همراه نداشت،
بلکه به عکس، هر روز بر هراس این کشورها از شکل گیری دوباره جنگ
و خون ریزی و البته دادن چندین امتیاز دیگر به کشورهای غربی افزوده
می شد. کشورهای عربی به یقین رسیده اند که هر بحران و تنش در
منطقه، از قدرت آنان می کاهد، بر قدرت اسرائیل می افزاید، امتیازهای
اقتصادی و سیاسی فراوانی به کشورهای غربی می دهد، و اندیشه وحدت
عربی کم رنگ تر می شود.
این کشورها باید به جای سردادن شعار «وحدت جهان عرب» به
«وحدت جهان اسلام» بیندیشند؛ وحدتی که تمامیت ارضی، فرهنگ،
اراده ملی، و مذهب هیچ یک از کشورهای اسلامی را تحت الشعاع قرار
ندهد، بلکه اتحادی باشد که در سایه آن، خواست ملی و دینی مردم هر
کشور رشد یابد و از میزان تنش بکاهد و دست آخر دموکراسی را برای
آنان به ارمغان آورد.
۲. مشکل سترگ همه کشورهای صنعتی این است که نمی توانند در
جنگ و بحران، به لحاظ سیاسی پیروز شوند؛ هر چند به لحاظ نظامی به
نتایجی می رسند، زیرا این کشورها، ساز و کار ارایه راهکارهای مناسب و
درست، برای مشکلات و نابسامانی هایی که به جنگ می انجامد، ندارند.
بازده این جنگ و بحران، چیزی جز افزایش دامنه شکاف، تناقض و
تفاوت ها نیست.
درونمایه هم پیمانی غربی ها، باز داشتن «دیگری» از تحقق اهداف
آنان است ؛ نه ساختن اوضاع ثابت و نوین، از این رو استراتژی جدید
غرب، به محض احساس خطر، لشکرکشی است .
به گمان برهان غلیون، تاکید بر بعد اسلامی در استراتژی جهان عرب،
می تواند عامل اساسی رسیدن به خواسته ها و پیروزی در نزاع های آینده
باشد: امروزه جهان عرب آگاه است که استراتژی کشورهای غربی، بر
حذف جهان اسلام از گردونه تمدن سازی استوار است و غربی ها در
تلاش اند از کشورهای اسلامی مصرف کنندگانی بسازند که حتی خوراک
و پوشاک فرهنگی خویش را هم از غرب وارد کنند.
این آگاهی، عزم اندیشمندان عرب را برای وحدت، جزم کرده است بر
خلاف اعلام رسانه های خبری غرب، نخستین جنگ خلیج فارس،
اندیشه یکپارچگی جهان عرب را از میان نبرد، بلکه عدم وحدت جهان
عرب، بازده مستقیم جدّی نگرفتن این همبستگی و پذیرش نیاز مبرم
به آن است.
از یک سو، مردم جهان عرب دریافتند که دفاع از مسئله امنیت منطقه،
دشمنی با اشغالگری اسرائیل، و فراخوان توسعه مدنی توسط سردمداران
سیاسی عرب، شعارهایی بیش نبوده اند و از سوی دیگر، حاکمان عرب،
به ویژه پس از سرنگونی رژیم بعثی صدام، به این نتیجه رسیده اند که در
قبال تن سپردن به سیاست های امریکا و اعطای امتیازات پنهانی به
کشورهای غربی، چیزی عایدشان نمی شود، زیرا یگانه هدف هم
پیمانان صنعتی و سیاسی غرب، محافظت از سلطه خود بر جهان است و
قاعده اساسی آنان، به کارگیری سیاست، زور و خشونت، و بستن باب
گفت و گو و اراده ملی به روی آن دسته از کشورهای جهان سوم است که
پیشرفت و مشارکت جهانی را در سر می پرورانند.
دستاوردهای ناچیز غرب در بخش سیاسی و نظامی در جنگ های
اخیر منطقه، و افزایش فشار بر کشورهای اسلامی، به ویژه ایران، برای
دگرگون ساختن ساختارهای سیاسی این کشورها نشان می دهد که غرب
و به ویژه امریکا، از یک مشکل اساسی رنج می برد که آن را درمانی
نیست و این بیماری مزمن، به پسروی این کشور، در همه عرصه ها
خواهد انجامید و جهان سومی ها، با همه مشکلات داخلی و خارجی،
حقوق خویش را مطالبه خواهند کرد.
از این منظر، استراتژی غرب به بن بست خواهد انجامید، زیرا همه
همت خویش را تخریب، انهدام و شکست دیگران و در صدر آنها جهان
اسلام قرار داده است. غرب، خود از این ناکامیها آگاه است؛ از این رو
هماره در پی مشروعیت بخشیدن بین المللی به عملکردهای سیاسی
خویش است.
برخی آگاهان سیاسی بر این باورند که اشتباه جبران ناپذیر غرب در
جنگ خلیج فارس، آتش افروزی و موضع گیری در چار چوب های
استراتژیک کهن است، زیرا مفاهیمی چون جنگ، شکست و حتی
پیروزی، در فرهنگ نامه نظام نوین جهانی تغییر یافته است؛ گرچه
نبردها با سلاح های پیش رفته امروزی بر پا شود.
در فضای نوین جهانی و با تغییرات بنیادینی که در عرصه مفاهیم رخ
می دهد، اندیشه پیروزی نظامی جهان عرب بر اسرائیل و رژیم
صهیونیستی، نابخردانه می نماید، زیرا چنین جنگی، نبرد دیگری به
همراه می آورد. بنابراین باید از تمام فرصت ها، برای برهم زدن تعادل
دشمن یاری جست؛ به ویژه که در این برهه، افکار عمومی متوجه جهان
عرب شده است.
الیاس خوری
۱. با پایان یافتن نظام سوسیالیستی، امریکا یکه تاز جهان شد. بازتاب
این رخداد در جای جای جهان متفاوت بود؛ در اروپای شرقی و میانه،
باب دموکراسی سیاسی را گشود، اما برخی کشورهای جهان سوم، خود را
در برابر سلطه امریکایی بی پناه یافتند و جهان عرب، برای دیگر بار، در
آستانه مستعمره شدن قرار گرفت.
۲. از قرن نوزدهم تا به امروز، دیدگاه استعمار گران بر دو پایه استوار
بوده است:
نخست جلوگیری از اتحاد نظامی جهان عربی / اسلامی و دیگری
جلوگیری از یکپارچگی جهان عرب / اسلام. بر این اساس، امریکا برای
برقراری صلح در خاورمیانه تلاش می کند، اما این شعار سیاسی سه
مسئله در پی دارد؛ نخست از میان بردن و بی معنا جلو دادن مسئله
فلسطین، به عنوان آخرین دژ مقاومت در برابر سلطه امریکایی ـ
صهیونیستی. دوم، به یغما بردن مواد خام کشورهای عربی و انتقال این
سرمایه ها به غرب صنعتی، و سوم جلوگیری از فعالیت و تلاش مشترک
کشورهای عربی / اسلامی.
راهکار الیاس خوری، رسیدن به استقلال است؛ استقلالی که
دموکراسی، سنگ بنای آن باشد: دموکراسی، تنها افق گشاده ای است که
می توان از آن، در فضای سلطه امریکایی بهره مند شد؛ دموکراسی، علیه
نادیده گرفتن حقوق اقلیت ها. نخستین گام برای آزادی در نگاه الیاس
خوری، بیرون راندن اشغالگران است. دموکراسی، تکثرگرایی سیاسی و
آزادی مدنی را نیز به ارمغان می آورد و راهکار مناسبی برای حل مسئله
فلسطین است؛ بدین معنا که حقوق مردم فلسطین را در رقم زدن
سرنوشت خویش آشکار می سازد و نیز سلطه نظامی اسرائیل را محدود
می کند.
خلدون النقیب
در نگاه این اندیشمند، مداخله بیگانگان، به استمرار وضعیت نابسامان
موجود در جهان عرب، یعنی نظام عربی سلطه جو و واپس گرا دامن
می زند. اندیشمندان عرب باید به جای تعارف با حاکمان خود مردم را به
گرفتن زمام امور دعوت کنند.
محمد سلیم العوّا
جنگ خلیج فارس، برخی اندیشمندان اسلامی را به ضرورت بازبینی و
تاکید بر مبانی سترگ اسلامی، همچون «شورا» واداشت.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 