پاورپوینت کامل جهانی شدن; (۱) و خروج از تاریخ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جهانی شدن; (۱) و خروج از تاریخ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جهانی شدن; (۱) و خروج از تاریخ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جهانی شدن; (۱) و خروج از تاریخ ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
(قسمت سوم)
احمد رهدار
ب . رویکرد رادیکالیستی
صاحبان این رویکرد – چه آنان که در باب فلسفه تاریخ قایل به تکامل خطی تاریخ هستند و چه آنان که در این باب قایل به تکامل
ادواری تاریخ می باشند – این پدیده را که از آن به «جهانی شدن » تعبیر می شود، جهانی سازی می دانند تا جهانی شدن . (۲) صاحبان
این دیدگاه معتقدند:
آنچه اینک در حال وقوع است، یک فرایند گریزناپذیر محتوم نیست و اغلب کسانی که جهانی شدن را سرنوشت حتمی جامعه
می دانند، بیش از آنکه گزارشگر واقعیت باشند، به طور ناخودآگاه به وجودآورنده آن هستند . یکی از شیوه های رایج در نظام
سرمایه داری برای به زانو درآوردن ملت های جهان سوم و تسلیم کردن آنها، استفاده از تبلیغات خلاف واقع برای تحقق بخشیدن به
چیزی است که مطلوب آنهاست . به این صورت که با القای دایمی یک مطلب و مفروض و مسلم گرفتن آن در تبلیغات خود، کم کم
روح مقاومت را در طرف مقابل از بین می برند و در او ایجاد تردید و سپس تسلیم می کنند . هنگامی که مطلبی به صد زبان و بیان
عرضه شد، اگر هم درست نباشد و پشتوانه استدلالی قوی ای نداشته باشد، مقاومت را در طرف مقابل می شکند و او را تسلیم
می سازد . این شکلی از مغالطه تکرار مدعا به جای دلیل است که بسیار هم کارساز است . در بحث جهانی شدن اگر نظریه پردازان و
نویسندگانی نباشند که به طور مرتب این مسئله را القاء کنند و فرایند جهانی شدن را در حال پیشرفت سریع و با پیروزی حتمی
نشان دهند، ملت ها و دولت ها به زودی تسلیم آن نخواهند شد و تمامیت حاکمیت ملی خود را فروگذار نخواهند کرد . اگر مسئله
جهانی شدن به باور ملتی نرسد، به طور طبیعی به آن تن در نمی دهند . بنابراین برای تسلیم سازی به ایجاد باور نیاز است و برای
باورسازی نیز تبلیغ و تکرار لازم است . (۳)
اینان معتقدند از آنجا که جهانی شدن در نهایت منجر به حاکمیت تمدن غرب بر سایر تمدن ها می شود، به کلی باید طرد و با
تحقق آن مبارزه شود، زیرا اگر هم در سایه جهانی شدن خیری باشد، همه اش برای شرکت های بزرگ تجاری، سرمایه گذاران،
دولت های نیرومند، صاحبان اطلاعات خواهد بود .
این رویکرد، جهانی شدن را مرحله تازه ای از روابط امپریالیسم به حساب می آورد . به همین علت روژه گارودی که خود در این گروه
قرار می گیرد، از جهانی شدن با عنوان جهانی سازی یاد می کند و آن را نظامی می داند که قدرتمندان را با ادعای روابط آزاد و
آزادی بازار قادر می سازد تا اصنافی از دیکتاتوری های ضدانسانی را بر مستضعفان تحمیل نمایند . (۴)
گروه های فکری مختلف و طیف های بسیار گسترده ای از این رویکرد، هواداری می کنند که بعضا شامل جریاناتی می شود که در
سایر مسایل به شدت با یکدیگر در تعارض هستند; ولی در خصوص پدیده جهانی شدن، دیدگاه واحدی دارند . این دیدگاه در یک
چشم انداز کلان، جهانی شدن را پروژه از پیش تعیین شده ایالات متحده آمریکا و آن را مترادف آمریکایی شدن می داند . از منظر
این دیدگاه، امپریالیسم آخرین مرحله سرمایه داری و جهانی شدن آخرین مرحله امپریالیسم است . بر اساس این رویکرد، جهانی
شدن، پوششی لیبرالیستی برای مفاهیمی چون امپریالیسم، استعمار، استعمار نو و . . . است . برخی از طرفداران این رویکرد،
مارکسیست های کلاسیک، رادیکالیست های مذهبی، طرفداران نظریه وابستگی فرانک و طرفداران نظریه جهانی والرشتاین
می باشند . (۵) عادل عبدالحمید علی نیز معتقد است:
جهانی شدن از پیامدهای سر برآوردن دولت های نیرومند ملی و عالی ترین مرحله روابط سلطه گری – سلطه پذیری امپریالیستی
است . جهانی شدن اوج پیروی سرمایه داری جهانی در عالم است و از بطن دولت ملی که همچنان به تولید خود در درون و بیرون
مرزهایش یکسان ادامه می دهد، زاده شده است . (۶)
البته برخی مثل کاستلز ضمن اعتراف به اینکه جامعه شبکه ای (جامعه جهانی عصر جهانی شدن) در ساختار و کارکردهای غالب
خود حول شبکه ها و جریان هایی شکل گرفته که نمود ظاهر آن کاپیتالیستی است، معتقدند که این نوع سرمایه داری جدید به کلی
با آنچه در عصر تمدن صنعتی ظهور یافته بود، تفاوت دارد . سرمایه داری جدید متکی به نوعی دینامیسم درونی است که مرزی و
حدی را برنمی تابد; از انعطاف زیاد برخوردار است; فزون طلب، گسترش پذیر و بسط یابنده و در عین حال متکی به منطق شبکه
است . (۷)
در هر حال، از منظر این دیدگاه رادیکال، جهانی شدن از پیامدهای سربرآوردن دولت های نیرومند ملی و عالی ترین مرحله روابط
سلطه گری و سلطه پذیری امپریالیستی است . جهانی شدن اوج پیروزی سرمایه داری جهانی در عالم است و از بطن دولت ملی که
همچنان به تولید خود در درون و بیرون مرزهایش یکسان ادامه می دهد، زاده شده است . (۸)
ج . رویکرد طرفداران تئوری نظام جهانی
تئوری نظام جهانی، ریشه در تفکر مارکسیستی دارد و بر این باور است که سیاست جهان را وقتی می توان درست فهمید که آن را
در متن ساختار سرمایه داری جهانی بررسیم . از نظر طرفداران این نظریه، جنبه هایی از جهانی شدن که روی آن تبلیغ می شود،
چیز تازه ای نیست، بلکه فقط جلوه هایی جدید از تمایلاتی است که قرن ها در نظام جهانی وجود داشته است . در مقایسه با مکاتب
رئالیسم و کثرت گرایی، نظریه نظام جهانی، یک دیدگاه نسبتا ناآشنا از روابط بین الملل ارایه می کند . به همین دلیل است که
حوادث آشنا در سیاست جهان مانند جنگ ها، پیمان ها، عملیات کمک های بین المللی و مانند آنها، همه در ساختاری رخ می دهد
که این حوادث را شکل داده، تعیین و تبیین می کند . این ساختار چیزی است که به نظام جهانی شهرت دارد و بر اساس منطق
سرمایه داری جهانی به وجود آمده است . از این رو هر نوع تلاش برای فهم سیاست جهانی باید مبتنی بر فهم جامع تر از فرایندهایی
باشد که در درون نظام جهانی عمل می کند . این نظریه هرگز در صدد انکار تحولات برآمده از جهانی شدن، نمی باشد و حتی
اهمیت آنها را هم انکار نمی کند; اما نو و تازه بودن این تحولات را قبول ندارد . به گفته چیس دان این تحولات ادامه روندهایی است
که مدت های مدید با توسعه سرمایه داری همراه بوده است .
از دیدگاه نظریه پردازان تئوری نظام جهانی، جهانی شدن مقوله ای ساختگی است و اصلا پدیده جدیدی نیست، بلکه آخرین
مرحله در توسعه سرمایه داری بین المللی است . به نظر آنان، جهانی شدن نه مبین یک تغییر جهت کیفی در سیاست جهانی است و
نه تئوری ها و مفاهیم موجود را بی اعتبار می سازد . فراتر از همه، جهانی شدن فرایندی است که از غرب هدایت می شود . از منظر
نظام جهانی، جهانی شدن به جای اینکه نظام مختلف سیاره زمین را به یکدیگر شبیه کند، تقسیم بندی فعلی بین مرکز، شبه
پیرامون و پیرامون را بیش از پیش عمیق می کند . (۹)
برخی از صاحب نظرانی که در ذیل این گروه قرار نمی گیرند نیز در محتوای نقد خود تا حد زیادی به این دیدگاه نزدیک می شوند .
به عنوان مثال، دکتر نقی زاده در مورد ساختگی بودن جهانی شدن می نویسد:
جهانی شدنی که امروزه با استناد به کاربرد تعبیر دهکده جهانی برای کره زمین مطرح می شود، با اشکالاتی چند مواجه است:
اولا دهکده و کوچک بودن جهان نه به دلیل هم سویی و هم آوازی جوامع، که به جهت امکان مبادله سریع اطلاعات رخ داده است .
ثانیا شبکه های اطلاع رسانی عمدتا در اختیار عده ای خاص با تفکراتی هماهنگ می باشند . ثالثا جهانی شدن که تفکر مدرنیسم
مروج آن بوده و جهان را به سمت اتخاذ و پیروی از فرهنگ واحد تشویق می نمود، رنگ باخته است و امروز سخن از شعار «جهانی
اندیشیدن و محلی عمل کردن » در میان است . به بیان دیگر عده ای را گمان بر این است که فرآیند جهانی شدن در حال تغییر است
. جهان گرایی معاصر (پسامدرن)، نمونه های قدیمی وحدت جهانی را بر اساس گسترش یک ناحیه مرکزی (شمال) رد می کند .
این جهان گرایی در عوض احترام برابر به مجموعه عظیم تری از فرهنگ ها و تمدن ها را مورد تاکید قرار داده و تنوع فرهنگی و
برابری قضایی را به عنوان خصوصیات پایه نظام پیشنهادی جهان محترم می شمارد . (۱۰)
وی در عبارتی دیگر می نویسد: «این درست است که جریان سریع اطلاعات فواصل و زمان ها را از بین برده است، لیکن باید توجه
داشت که این امر نباید به مثابه یکسان شدن همه مردم تلقی شود، که البته این یکسانی نیز رخ نخواهد داد . چرا که انسان اولا
موجودی مختار، ثانیا بر فطرتی خلق شده است، ثالثا از قوانین خاص ژنتیکی تبعیت می کند، رابعا در اقالیم متفاوت زندگی
می کند، خامسا تاریخ متفاوتی دارد، سادسا صاحبان سیستم های اطلاع رسانی که هر کدام به نوعی اخبار و اطلاعات را سانسور
نموده و آنها را به طور گزینشی در اختیار جوامع قرار می دهند و به همین دلیل نیز نمی توانند نقش خود را در یکسان نمودن
جوامع ایفا نمایند . بسیاری تفاوت های دیگر نیز وجود دارند که جملگی این موضوعات نافی تاثیر اطلاعات و ایجاد دگرگونی های
عمیق (نسبت به گذشته) و رشد روند جهانی شدن می باشند .» (۱۱)
۳- ۳ . رویکرد خنثی به جهانی شدن
یک دیدگاه کاملا استثنایی درباره جهانی شدن نیز وجود دارد که معتقد است ارزیابی درباره خود جهانی شدن – اعم از موافق و
مخالف بودن با آن – امری غیرممکن، بلکه غیرمنطقی و بی معناست . ارزیابی در مواردی معقول و منطقی است که امکان خواستن
یا نخواستن آن وجود داشته باشد . به تعبیر دیگر، جهانی شدن یک روش است و به لحاظ ماهوی خالی از ارزش یا ضدارزش
می باشد . (۱۲)
به نظر می رسد این دیدگاه در برابر پدیده جهانی شدن، یک دیدگاه کاملا منفعل و تسلیم می باشد و برای اراده های انسانی هیچ
نقشی قایل نیست . اگرچه جهانی شدن، امروزه به شیوه هایی محقق می شود که بیشترین مانع را بر سر راه آدمی می گذارد، لیکن
آنچه مهم است این است که در هر حال، موج اراده انسانی فراتر از همه این موانع حرکت می کند; والا اگر جهانی شدن پدیده
ضروری می بود و بالضروره فرهنگ مناسب با خودش را هم تحمیل می کرد، انسان هرگز در چنین شرایطی مکلف نبود . به عبارت
دیگر، «درست است که بسیاری از آدمیان در فرایند جهانی شدن نقش ندارند، اما این بدان معنی نیست که جهانی شدن یک امر
غیرانسانی و بیرون از اختیار همه آدمیان باشد . حتی اگر جهانی شدن را به معنای گسترش ارتباطات در پهنه جهان بدانیم،
بدیهی است که ایجاد ارتباط و تولید تکنولوژی ارتباطات، فعالیتی است که به طور عمده توسط انسان و با اراده و آگاهی او صورت
می گیرد» . (۱۳) به همین علت، نفی امکان هرگونه ارزیابی در خصوص یک پدیده مثل جهانی شدن، به لحاظ منطقی غیرممکن
می باشد . چگونه ممکن است انسان خود را از ارزیابی پدیده ای که به هر حال، ولو اجبارا و اضطرارا با آن روبرو است، محروم سازد؟
و به تعبیر دکتر داوری «اگر جهانی شدن مرحله ای از تاریخ است، صرف یک طرح و استراتژی سیاسی و اقتصادی نیست، هر چند
که جلوه سیاسی و اقتصادی آن بارزتر باشد . منتهی چون بعضی طرح ها و استراتژی ها بر مبنای آن تدوین می شود، می توان با آن
طرح ها موافقت یا مخالفت کرد . به تعبیر دیگر، جهانی شدن را با دو تلقی می توان درک کرد: شاعرانه و سیاست مدارانه .
در تلقی شاعرانه، جهانی شدن حادثه ای است که در زمان ما روی داده است . با این حادثه و بسط آن هیچ کس، دیگر راه گریز به
هیچ جا ندارد . به نظر میلان کوندرا با برقراری وحدت تاریخ کره زمین این رؤیای بشریت که خداوند واقعیت یافتن آن را اجازه داد،
با فرآشد «تحویل » سرگیجه آوری همراه بوده است . این درست است که موریانه های «تحویل » زدگی آدمی را همواره می جوند،
چنانکه بزرگ ترین عشق سرانجام به مجموعه ای از خاطرات بی فروغ تحویل می شود، اما حقیقت جامعه معاصر به گونه ای
وحشت آور این طالع نحس را استوار می کند . زندگی انسان به نقش اجتماعی او تحویل می شود . تاریخ یک قوم به چند حادثه
بازگردانده می شود که به نوبه خود، به تفسیر مغرضانه تحویل می شوند . زندگی اجتماعی به مبارزه سیاسی و مبارزه سیاسی فقط
به رویارویی دو قدرت بزرگ جهانی تحویل می شود . انسان در گرداب حقیقی تحویل گرفتار آمده است . گردابی که در آن جهان
زندگی که هوسرل از آن سخن می گفت، ناگزیر به تاریکی می گراید و حتی به دست فراموشی سپرده می شود . کوندرا رسانه های
همگانی را عوامل وحدت بخش تاریخ کره زمین می دانست . به نظر او این وسایل فراشد تحویل را وسعت می دهد و مسیر آن را
معین می کنند . (۱۴)
کسانی که از وجهه سیاسی به قضیه جهانی شدن می نگرند، بیشترشان چنانکه کوندرا توجه کرده است، با سیر زمانه همراهی
می کنند و حتی اگر با بعضی آثار و نتایج آن مخالف باشند، معتقدند که می توان با آن آثار مقابله کرد . سیاست حداکثر از عهده
سیاست برمی آید و اگر امری ورای سیاست باشد، سیاست نمی تواند از عهده اش برآید . به عبارت دیگر، می توان موضع موافق یا
مخالف جهانی شدن اتخاذ کرد، اما اگر جهانی شدن چیزی بیش از یک امر سیاسی باشد، این مخالفت ها آثار محدود و
وقت خواهد داشت; مگر این که سیاست مستظهر به پشتوانه تفکر قوی باشد» . (۱۵)
۴ . شیوه های جهانی سازی
۱- ۴ . تئوری سازی
یکی از معمول ترین شیوه ها برای نیل به هدفی خاص، بسترسازی تئوریک برای تحقق آن است . به عبارت دیگر، در شیوه
«تئوری سازی » غایت مورد نظر قبل از اینکه تحقق عینی بیابد، در ساحت نظر به طور تام و تمام تحقق می یابد و بدین صورت،
زمینه روانی برای تحقق عینی آن در افکار عمومی ایجاد می شود . در خصوص بحث جهانی سازی نیز این شیوه از سوی برنامه ریزان
و طراحان این پروژه اعمال شده است . برخی از تئوری هایی که در طول چند دهه گذشته برای نیل به این مقصود ارایه شده است،
عبارتند از:
الف . تئوری نظم نوین جهانی (۱۶)
نظم نوین جهانی، اصطلاحی بود که پس از اشغال کویت و جنگ آمریکا و عراق در اوایل دهه نود قرن گذشته، از سوی جرج بوش
– رییس جمهور وقت آمریکا – به کار برده شد . «وی در سخنرانی خود خطاب به کنگره آمریکا گفت: جنگ خلیج فارس نخستین
آزمون برای پدیدار شدن یک نظم نوین بود; جهانی که در آن یک نظام جدید حاکم است » . (۱۷) البته «نظم نوین جهانی بوش، چهره
تحقق یافته طرحی است که برای نخستین بار در اوایل دهه ۱۹۷۰ توسط باشگاه رم، کمیسیون سه جانبه و شورای روابط خارجی
نیویورک علنا مطرح شد» . (۱۸)
عده ای مثل برژنیسکی معتقدند که بوش به هنگام به کارگیری این اصطلاح، چندان تعریف مشخص و کاملی از آن در ذهن خود
نداشت . وی می نویسد:
نظم نوین جهانی تا کنون شعار بوده، مطمئن نیستم رییس جمهور هم معنای آن را بداند که چیست؟ من نمی دانم معنای واقعی
آن چیست، در حال حاضر در جهان تنها یک ابرقدرت وجود دارد که آن هم آمریکاست . (۱۹)
لارنس ایگلبر گر – معاون وزیر خارجه وقت آمریکا – نیز در این باره می گوید: «من می توانم برای شما توصیف کنم که نظم جدید
جهانی شبیه چه باید باشد» . (۲۰) اما در مقابل، دیدگاه دیگری – که به نظر می رسد صحیح باشد – مطرح است که معتقد است:
طرح اشغال کویت به وسیله بوش، ریخته شد . او می خواست با به وجود آمدن چنین تنشی در منطقه خلیج فارس، نظریه نظم
نوین جهانی را ارایه کند و جهت مداخلات بشردوستانه خود، مجوزی کسب نماید و به این ترتیب آمریکا حامی کویت و عربستان و
دیگر کشورهای خلیج و سرکوب کننده تروریسم تلقی می شد . (۲۱)
آقای خاتمی رییس جمهور نیز تئوری نظم نوین جهانی را با تحلیلی دیگر از همین منظر تحلیل می کند . وی معتقد است:
غرب در مرحله فعلی، تدبیری را به کار گرفته است که با تجربه او در اوایل این قرن (قرن ۲۰) شباهت هایی دارد; تجربه ای که سبب
نجاتش از بحران قبلی شد . آن تمدن با تبدیل استعمار کهنه به استعمار نو توانست از سقوط نجات پیدا کند . نظم نوین جهانی با
استعمار نو همان نسبتی را دارد که استعمار قدیم با استعمار جدید داشت . قدرت های استکباری به خصوص آمریکا می کوشند از
این موقعیت استفاده کنند و فریبکارانه، حاکمیت تباه کننده خود را با صورتی ظاهرالصلاح استمرار بخشند . (۲۲)
جوزف نای – رییس مرکز بین المللی دانشگاه هاروارد – نیز نظم نوین جهانی را سیاستی جدید برای جلوگیری از سقوط آمریکا
می داند . وی می نویسد: «نظم نوین جهانی . . . برای جلوگیری از فروافتادن آمریکا در سراشیبی سقوط است . گاه کلمات
پرطمطراق راه را بر افکار ساده و روشن سد می کند» . (۲۳)
این نظریه از جهاتی دیگر نیز قابل تایید می باشد:
یک . مدتی قبل از جنگ خلیج فارس نیز این امپاتی و القای روانی به طور مشابه در خصوص مداخله آمریکا در حمایت از استقلال
اسلوونی و کرواسی و تحت فشار قرار دادن صربستان برای متوقف کردن جنگ علیه بوسنی و هرزگوین پیاده شد . (۲۴) کشورهای
اسلوونی و کرواسی پس از فروپاشی یوگسلاوی، ادعای استقلال کردند و این امر به سرعت از جانب آمریکا مورد حمایت قرار گرفت .
هدف آمریکا از این امر – ضمن کمک به تسریع در فروپاشی شوروی، پس از فروپاشی یوگسلاوی – اعلام این نکته بود که در دنیای
خاص آن روز که قطب شرق در معرض فروپاشی و در حال احتضار می باشد، تنها کشوری که می تواند داعیه دار نظم جهانی باشد و
صلح جهانی را برای دنیا به ارمغان بیاورد، آمریکا است .
دو . هم زمان با پیدایش زمینه های فروپاشی قریب الوقوع شوروی، اروپای شرقی که به لحاظ سیاسی وابسته به بلوک شرق بودند
نیز دچار بحران های متوالی و گاه مستمری شدند که بعضا به فروپاشی برخی از آنها – مثل یوگسلاوی – شد . آمریکا تا مدت قابل
ملاحظه ای برای حل این بحران ها هیچ اقدامی نکرد، بلکه تا حد امکان در آتش بحران می دمید . «آمریکا با عدم دخالت در حل این
بحران، می خواست به اروپا ثابت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 