پاورپوینت کامل فیلمسازی با حضورخدا ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فیلمسازی با حضورخدا ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فیلمسازی با حضورخدا ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فیلمسازی با حضورخدا ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint :

از این پس، هراز گاه به معرفی یک فیلمساز مسلمان خواهیم پرداخت و برای شروع به فیلمساز مسلمان «مجید مجیدی» اختصاص داده ایم.

مجید مجیدی فیلمسازی که در آینه سینما به دنبال واقعیت، و در آینه واقعیت در جست وجوی آسمان است. او فیلمسازی است که رنگ خدا را پذیرفته و به اندازه خود آن را باز می تاباند، یا اینکه می کوشد آثارش بازتابی از آن باشد. برای او واقعیت فراتر از تخیل است؛ در حالی که ضمناً در آثارش چیزی واقعی تر از حضور حقیقتی متعال و یگانه در جزئیات واقعیت روزمره نیست؛ واقعیتی که قابلیت دریافت آن در هر جا وجود دارد؛ در وجود یک ناپدری، در چشم های نابینا، در پاهای تاول زده کودکی پس از مسابقه دو، وقتی که ماهی ها آن را زیارت می کنند، و در قطره های باران که پس از سفر محبوبه ای، یک عاشق بی چیز را در عشق غرق می کند و یادآور صحرایی است که در آن عشق باریده باشد.

برای ادراک جایگاه مجید مجیدی باید با سینمای نوین ایران که آن «رویکردگرایی» نام نهاده اند، آشنا شویم؛ سینمایی که پس از انقلاب اسلامی، به عنوان سبکی ایرانی شکوفا و در تمام جهان نامور شد و جوایز فراوانی را به خود اختصاص داد. سینمایی که پیشقراولان آن کسانی چون عباس کیارستمی، سهراب شهید ثالث و نادری بودند و به وسیله محسن مخملباف، مجید مجیدی، جعفر پناهی ادامه یافت و اینان نیز به دنبال خود، نسل تازه تری چون سمیرا مخملباف، قبادی، یکتا پناه، امینی، رضایی و… را به عرصه کشاندند و جملگی طرفدار نسل دهه چهل شمسی هستند که یک سینمای نامتعارف را به وسیله گلستان، غفاری، رهنما و فروغ فرخزاد پی ریختند و کار را در دهه پنجاه به نسل کیارستمی، یعنی مهرجویی، کیمیایی، بیضایی، نادری، حاتمی، کیمیاوی، تقوایی، شیردل، فرمان آرا، هژیر داریوش و شهید ثالث و… سپردند.

همه این زنجیره به اوگانیانس ختم می شود که سازنده نخستین فیلم سینمایی ایران است که اتفاقاً در آن فیلم، خود سینما، سوژه فیلم به حساب می آید. تنوع سبک های سینمای پیش از انقلاب، پس از انقلاب هم تداوم یافته است؛ به همین دلیل در کنار سینمای رویکردگرای نوین ایران، سینمای داستان گو و مستند هم، سینماگران نامداری پدیدآورده است. رخشان بنی اعتماد، تهمینه میلانی، احمدرضا درویش، کیومرث پوراحمد و به ویژه حاتمی کیا از این دسته اند که با حدود صد سینماگر دیگر، نسل فیلمسازان پس از انقلاب را می سازند و آثاری داستانی از فیلم های موزیکال سینمای کودک تا فیلم های پلیسی و جنگی تولید نموده اند. در این حرکت ما قصد داریم ببینیم، جایگاه مجید مجیدی کجاست.

سینما به عنوان وسیله ای برای سرگرمی از غرب وارد ایران شد. شاه قاجار حدود صد سال پیش به فرنگ رفت؛ در آن زمان تنها پنج سال از عمر سینما می گذشت. مظفرالدین شاه، پادشاهی از سلسله بد نام قاجار که در دوران آنها، ایران قسمت های زیادی از سرزمین خود را از دست داد؛ استبداد، پسرفت، از دست دادن میراث و تمدنی درخشان، جهل، فقر، بیماری، حضور کشورهای استعمارگر و گرفتن امتیازات مختلف؛ آخرین رمق های ملت را گرفته بود. در همین زمان، جهان با سرعتی سرسام آور تمدنی مدرن را بنا نهاد و علم، تکنولوژی، صنعت، اقتصاد، سیاست و فرهنگ خود را نو کرد و به توان خود افزود و هر روز اختراعی تازه را معرفی می کرد که سبب حیرت هه می شد.

در این زمان، شاه قاجار مظفرالدین شاه، شاهی بیمار بود که فرمان مشروطیت را در پی یک انقلاب نوخواهانه و مدرن امضا کرد. او با اروپا آشنا شده بود و در سفری به بلژیک و فرانسه، دستگاه سینما توگراف را برای سرگرمی دربار به ارمغان آورد. او نمی دانست که با رواج سینما، به زودی مردم با ظواهر زندگی غرب آشنا می شوند و سینما، چون زمین لرزه ای، جامعه کهنه را تکان خواهد داد.

فیلم مستند سفر شاه به اوستانه، خود سیمایی از جهان مدرن را با تصویر روشن وارد ایران کرد. زنان بی حجاب با لباس های خوش دوخت، شهری پر از گل و نور و شاه که با سبیل های آویخته و چشم های بیمار، به سرعت از برابر دوربین می گذشت و اتومبیل ها و از همه مهم تر خود فیلم… .

ورود سینما به ایران با جنبش مدرن انقلابی برای قانون و ترقی همراه بود. سینما با زیربنای تولیدی، علمی، صنعتی، فکری، فرهنگی و روابط سیاسی موجود جامعه آن زمان ما سنخیتی نداشت. عقب ماندگی پیش از مدرن نمی توانست خود مولد سینما باشد. سینما محصول رشد نیروهای علمی و فنی و روابط اقتصادی ـ اجتماعی مدرن غرب و آینه مدرنیته بود که به مثابه جزئی از تکاپوی جدید متولد شده بود. سینما نماد چالش با سنّت بود؛ پس از همان آغاز، سینما در چنگ دولت قرار گرفت و زمانی که سال ها بعد «آوانس اوگانیانس»، یک مهاجر ارمنی کوشید، در ایران فیلم بسازد، با موانع استبدادی روبرو و ورشکست گردید و نیز سپنتا که سعی می کرد با رجوع به ادبیات و منظومه های حماسی و تغزلی، فرهنگ سنتی را با فرهنگ مدرن و شعر ایرانی را با سینمای اروپایی آشتی دهد، ورشکست گردید. دیکتاتوری رضاشاهی، همه این تلاش ها را نابود کرد و جنگ جهانی و سقوط رضا شاه سینما را در اختیار متفقین و آثار خبری آنها قرار داد و در ایران کمپانی های ورود فیلم نقش مهمی بدست آوردند.

پس از جنگ سینمایی تجاری در ایران احیا شد که با توجه به سانسور شدید حکومت و ضعف تکنیک به تولید آثاری کم ارزش، مبتذل و بی خاصیت سرگرم شد. تا مدت های مدید نیز همین سینما به وسیله سینمای وارداتی مدام مورد تهدید بود؛ فیلم های امریکایی و هندی، جایی برای رشد سینما نمی گذاشتند و گام به گام سینمای ملی را به سوی سکس و خشونت می راندند.

در دهه چهل یک سینمای روشنفکرانه، متفکر وجدی در ایران به وجود آمد که کسانی همچون ابراهیم گلستان سردمدار آن بودند؛ اما زبان روشنفکرانه این سینما هرگز نتوانست در میان توده های مردم نفوذ کند و مخاطبانی وسیع جذب نماید و سرپا بماند. اما در پایان دهه چهل و آغاز دهه پنجاه جریان سوم که نه پیرو «فیلمفارسی» بود و نه به ویژگی انزوا جوی سینمای روشنفکرانه اعتقادی داشت، پدیدار شد و به موج سوّم نام گرفت و مخاطبان وسیعی را به خود جلب نمود. داریوش مهرجویی و کیمیایی با فیلم های «گاو» و «قیصر»، کارگردان های پیشقراول این جریان بودند و کیارستمی جوان با همکاری در ساختن این فیلم ها، گام به سینما نهاد و آثار نو که سرگرم کننده بود و هم یک سر و گردن فراتر از آثار تجاری، و دارای خصوصیات اندیشگون به شمار می آمد، رواج یافت.

در این دوران، محدودیت های معین شده توسط استبداد پهلوی، اجازه رشد به فیلم ها نمی داد. فرح پهلوی که گرایش هایی روشنفکرانه داشت و به فرهنگ فرانسه متمایل بود، با تأسیس نهادهای فرهنگی چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، جشنواره تهران و سینمای تجربی، زمینه آزادتری برای فعالیت سینماگران متفکر ایجاد کرد. سینمای کودک و تجربی پخش وسیعی نداشت و سینمایی در حاشیه، رسمی و ناشناخته بود؛ به همین دلیل امکان تجربه اندوزی در آن وسعت و گسترش داشت. در همین نهاد بود که افرادی چون عباس کیارستمی به ساختن آثار واقع گرا و کوتاه مشغول شدند و طی ده سال به زبان یک سینمای مستندگون و متفاوت تسلط یافتند و از ابتذال دور ماندند. در حالی که رژیم طی دهه پنجاه، سینمای تجاری را به اوج ابتذال و سکس کشانده بود و در همان حال، سانسور سختی را بر فیلم ها جاری می ساخت. آرمان لمس زندگی، طبیعی بودن، سخن گفتن از درد و رنج مردم و واقعیت، آرمانی دور برای سینمای ایران بود و در عوض تسلط فحشا و سینمای هالیوودی، سینمای ما را با یک بحران جدی روبرو ساخته بود؛ به همین دلیل، با بالا گرفتن شعله های انقلاب اسلامی، مشروب فروشی ها و سینماها دو کانونی بودند که مورد هجوم تظاهرکنندگان میلیونی قرار گرفتند و سینماها بسته شد.

پس از پیروزی انقلاب، هنوز کسی نمی دانست که تکلیف سینما چیست. امام در همان لحظه ورود اعلام کردند که «اسلام با سینما مخالف نیست؛ اسلام با فحشاء مخالف است». ایشان با اشاره به فیلم گاو که از آثار برجسته یا برجسته ترین اثر سینمای هنری ایران تا آن زمان، بلکه از نظر عده ای تا امروز است، چراغ هدایت را روشن کردند؛ گرچه آشفتگی سال های نخست انقلاب و چالش معیارها، سینما به سوی راه های سنگلاخ تازه و محدودیت های نالازم جدید کشیده شد، اما با حضور بهشتی و انوار در رأس مسئولیت های سینمایی، مسیر جدیدی پدیدار شد.

در شرایط حذف سینمای هالیوود، سکس و خشونت، سینمای متین تازه ای امکان رشد یافت که در رأس آن آثار کیارستمی قرار داشت. این فیلم های هنرمندانه و سالم، موقعیتی جهانی به دست آورد و موجب تشویق این گونه از فیلم سازی شدند. فضای زنده زندگی، استفاده از لوکیشن های واقعی، نزدیک شدن به مسایل کوچک اما واقعی مردم، استفاده از نا بازیگران، دست شستن از روش تک صدایی، زبان به غایت ساده و شفاف، پیام و روحیه ای انسانی و شاعرانه و تشویق به دوستی، مهر، پاکی، حضور کودکان و نگاهی جزم ستیز و غیر ایدئولوژیک و غیر حزبی و یک خصلت معنوی نو و شاعرانگی از خصوصیات این سینمای جدید ایران است که به سینمای رویکردگرا موسوم شده است. موفقیت پی در پی این سینما و فضای اخلاقی حاکم بر ایران و نیز ممنوعیت برهنگی و خشونت و مشکل سرمایه، سینماگران جوان را به سوی ساختن این آثار کشاند که هم از نظر هزینه کم خرج تر و هم از نظر معنوی قابل قبول بودند.

مجید مجیدی از فیلم سازان نامدار این جریان جدید در سینمای پس از انقلاب اسلامی است که آثارش فرم، سبک و پیام خاص خود را دارد و صدها جایزه جهانی و داخلی به آن تعلق گرفته است و در جهان به شدت مورد استقبال واقع شده است.

حال که جایگاه سینمای مجیدی را در ادامه همه حرکت های اصیل سینمای ایران و در منزلت ویژه اش، پس از انقلاب اسلامی شناخته ایم، بهتر است کمی بیشتر درباره جزئیات سبک و محتوای فیلم های او سخن بگوییم.

مجید مجیدی در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شد و در سال ۱۳۵۶ تحصیلات متوسطه را در این شهر به پایان برد. او بازیگری را در نمایش های مدرسه (از سال اول دبیرستان) آغاز نمود و به دلیل کارگردانی نمایش «دبستان نمونه» در سال چهارم متوسطه رتبه اول را احراز نمود. وی در سال ۱۳۵۷ وارد دانشکده هنرهای دراماتیک تهران شد، اما پس از چند ماه به علت پیروزی انقلاب، نتوانست تحصیلات خود را پی بگیرد.

از این زمان فضای تازه ای در زندگی او پدیدار می شود. در اسفندماه همین سال، یعنی یک ماه پس از پیروزی انقلاب، در نخستین تئاتر انقلاب با عنوان نهضت حروفیه در سالن تئاتر شهر بازی می کند؛ در سال ۱۳۵۸ از خدمت زیر پرچم معاف می شود و سپس به بازی در نمایش «براند» نوشته ایبسن می پردازد. او در سال ۱۳۵۹ ازدواج می کند و هم اکنون دو فرزند به نام های هانیه و محسن دارد.

وی در همان سال ۵۹ اولین تئاتر خود را کارگردانی می کند و در حوزه هنری به فعالیت می پردازد. در همین سال نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه انفجار را به عهده می گیرد. او در سال ۱۳۶۳ فیلم نیمه بلند هودج را می سازد و در سال ۱۳۶۷ فیلم ۲۹ دقیقه ای «روز امتحان» را به پایان می برد که جوایز رشد و جشنواره ادبی هنری روستا را به خود اختصاص می دهد. در همان سال «یک روز زندگی با اسرا» را که فیلمی ۳۲ دقیقه ای است، به پایان می برد. سال ۱۳۶۸ فیلم «آفتاب و عشق» را که اثری مستند است، با همکاری شمقدری می سازد.

اولین فیلمی که نام او را بر سر زبان ها جاری کرد، «بدوک» است؛ این فیلم در سال ۱۳۷۰ سیمرغ بلورین فیلم اول را از دهمین جشنواره فیلم فجر تهران برد و برنده اسب طلایی جشنواره بین المللی تایپه می شود؛ چنان که «آخرین آبادی» فیلمی که در سال ۱۳۷۲ می سازد، فیل نقره ای بهترین فیلم کوتاه جشنواره بین المللی حیدر آباد را به خود اختصاص می دهد و راه فعالیت حرفه ای او گشوده می شود.

در سال ۱۳۷۴ مجیدی «پدر»، یکی از بهترین آثار خود را می سازد این فیلم بیست و پنج جایزه بین المللی را نصیب مجیدی می کند. فیلم «خدا می آید» هم در سال ۱۳۷۴ جوایزی را برای او به ارمغان می آورد؛ اما این «بچه های آسمان» است که نام مجیدی را بار دیگر در جهان می درخشاند؛ سال ۱۳۷۵ با این موفقیت سپری می شود و فیلم با بیست جایزه معتبر در جهان نامور می گردد. تیم فیلم یکی از پنج نامزد اسکار می شود.

در سال ۱۳۷۷ مجیدی «رنگ خدا» را می سازد که با ۲۸ جایزه موفقیت مجیدی را تجدید می کند و بالاخره «باران» نیز با جایزه های متعدد، نام مجید مجیدی را بلند آواز نگاه می دارد. او کارگردانی پرافتخار برای سینمای سالم، ساده، هنرمندانه و انسانی و عمیق ایران و جهان است.

ویژگی سینمای مجیدی چیست؟

۱. آمیختن عناصر سبک رویکردگرایی که سینمایی مستند گون و در تماس بی واسطه بازندگی و به کارگیری محیط و انسان های واقعی با عناصر سینمایی دراماتیک و قصه پرداز است؛ به برای همین دلیل، سینمای او هم برای روشنفکران وهم برای مردم جذاب است. این مشخصه ها از همان فیلم بدوک و سپس پدر هم پای هم وجود داشته اند. در فیلم فضای طبیعی زندگی در مناطق خشک، با کودکانی که به درستی از آنها بازی گرفته می شود و محیطی، کاملاً واقعی آمیخته می شود با دیگران حرفه ای و داستانی که اگر چه خالی از تعلیق های هیجان انگیز سینمای هالیوودی است، اما با گرمای انتظار و روایتی گره دار، ما را به خود مشغول می کند. این مشخصه از نظر سبک به سینمای مجیدی تشخص داده است.

۲. ویژگی تماتیک؛ مشخصه سینمای مجید مجیدی از بدوک تا باران، روند پختگی ساختاری و تسلط بر زبان بصری و نحوه روایت بوده است که به تکوین سبک شخصی او در متن سینمای جدید ایران انجامیده است؛ در این سیر، از نظر تحولات شکلی، او بیشتر به قوالب کلاسیک داستان گویی پایبندی نشان می دهد و بیشتر می کوشد که اصول ساختار روایی و تصویری تثبیت شده را به ویژه در حوزه تعریف داستان، در سینما به کار گیرد.

اما این تحول فرایند فرمال، خود بیانگر یک تشخص تماتیک پایدار است که ضمن استواری، عمیق تر و متعالی تر شده است. در کانون تشخص تماتیک آثار مجیدی عشق قرار دارد؛ پیوستگی محبت و حیات تا آنجاست که دارایی و دولت عشق سبب از رونق افتادن بازار فقر و غنای مادی شده و به انسان دارای توان دوست داشتن، سرفرازی و غنای درونی می بخشد. توجه مجیدی به زندگی مردم بی چیز که شرافتمندانه کار می کنند و ضمناً قدرت انسانی دوست داشتن را از دست نداده اند، در جهان سرد قرن بیست و یکمی گرمای هزار ارجمند و محبوب را پخش کرده است. از پدر و بچه های آسمان تا باران، این حس جاری عشق در مردم دیدنی است.

۳. ماوراء الطبیعه عرفانی در متن زندگی؛ خصوصیت بکر آثار مجیدی احیای ماوراء الطبیعه ای عرفانی است که نه در انزوا و حجره عارفان متفرد که در متن زندگی جاری است. جریان حضور خدا مضمون و درونمایه پنهان آثار مجیدی است. این خدایی عرفانی و صمیمی است که او را در مرگ، مه، گنجشک و در باران می توان یافت؛ ماوراء الطبیعه ای که در طبیعت و زندگی پنهان است. ما حس اشراقی مجیدی را در چشم های معصوم بازیگر خردسال بچه های آسمان و در بازی طبیعت و مه و تصور بهشت آسای رنگ خدا و در دست هایی که با تابش حیات و نوری الهی، نشان بازگشت به زندگی هستند و از مهر زنده می شوند و در ریزش باران و عشق در فیلم باران باز می یابیم؛ این پیوند و تداخل ماوراء الطبیعی، عرفان و واقعیت روزمره، یکی از ویژگی های مهم آثارمجیدی است که در جهان رو به تاریکی و بی باور، رشحه و نسیم ایمان می دمد. آری! در دنیای امروز هم می توان عارف و عاشق بود و رنگ خدا را تجربه کرد.

۴. سبک استعلایی؛ سینما، سبک استعلایی فیلمسازانی چون اوزو، برسون، برگمن و… را به یاد دارد. طلب علو و تعالی جویی در سینمای مجیدی ویژه خود او است. گرچه سبک رویکردگرا در سینمای جدید ایران، در ذات خود دارای یک ویژگی تعالی گرا است و همین ویژگی موجب موفقیت جهانی اش بوده است. این سبک تنها از مضامین عرفانی متأثر نیست؛ بلکه به شکلی که ظاهر می شود و به فرم و سبک و زبانی که از تعالی سخن می گوید، نقش مهمی در سرشت استعلایی آن ایفا می کند؛ تصاویر و صداها در فیلم رنگ خدا به گونه ای شکل می پذیرند که حسی از تعالی در ما ایجاد می کنند؛ نمای درشت قطره های باران پس از سفر معشوقه که بر زمین و بر عاشق می بارد، تصویری با حس متعال است؛ سکانس مرگ مادر دارای زبانی عجیب و نشانه ای است که بدون ذره ای رنگ خیالی و کاملاً منبعث از واقعیت طبیعی حس تعالی را عمیقا به ما منتقل می کند. پیرایش مسیر روایت و ساده کردن قالب و پرهیز از به رخ کشیدن ساختار، به این سبک مجید مجیدی کمک کرده است. ارائه امر مقدس و معنوی به سبکی تعالی انگیز در انحصار هیچ هنرمندی نیست و هرکس به شیوه خود می تواند به آن دست یابد. جلوه متعال در سبک مجیدی با اندازه های تازه ای ظاهر می شود و با فداکاری، دستیابی به آگاهی، کشف فطرت، و فنا در عشق همراه است.

۵. کودکان؛ حضورکودکان و نوجوانان در سینمای مجیدی، معنادار است و اتفاقی نیست. کودک نمای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.