پاورپوینت کامل فراگرد دنیوی شدن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فراگرد دنیوی شدن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فراگرد دنیوی شدن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فراگرد دنیوی شدن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :

قسمت دوم

۲ – ۱. وضعیت دین و ایدئولوژی بعد از تکوین دستگاه حکومتی کلیسا

۱ – ۲ – ۱. وضعیت دین و ایدئولوژی در قرون وسطی

تا زمانی که سلطه و حکومت بدست غیر دستگاه کلیسا بود این نوع طرز تلقی از وضعیت ایدئولوژیکی در دین مسیحیت روابط سلطه را آسان می کرد. در شرایط و موقعی هم که حاکمیت بدست دستگاه کلیسا افتاد ارباب و اندیشمندان کلیسا، علی رغم تصریح نگاه بدبینانه و منفی متن دین مسیحیت اولیه به اداره این جهان و سرپرستی حوزه حیات دنیوی، دین را در یک وضعیت ایدئولوژیکی قرار دادند که در این مرحله تمام نهادهای حکومتی، سیاسی، اجتماعی در دست حاکمان کلیسا رنگ ایدئولوژیکی می گیرد. چنانچه گفته شد در این مرحله ایدئولوژی در وضعیت فعال قرار گرفته و به نفع سلطه ارباب کلیسا تمام می شود. به همین روی قدرت، تغییرات لازم در بینش های سیاسی و اجتماعی برای اصلاح امور را دارا نبود. زیرا دستگاه کلیسا از یک طرف با توجه به متن دینی و متون مقدس دعوت به رهبانیت می کردند. این باعث تخدیر و تبکیت توده ها می گشت. در حالی که خود به دین رنگ ایدئولوژی زده بودند آن را در وضعیت فعّال و در مسیر آمال شخصی خود گسترش می دادند. بدون اینکه توده های دیندار قدرت انتقاد و سؤال داشته باشند این ایدئولوژیک کردن دین بدست حاکمان و اربات کلیسا به استبداد دینی می انجامد که همین وضعیت موجب گردیده که همواره عدّه ای از اندیشمندان معاصر از ایدئولوژیک کردن دین به خاطر وضعیت استبدادی که در گذشته داشته هراس داشته باشند و بر تقبیح و مذمت آن بپردازند. از همین رو است قضاوت افراد همچون پوپر نسبت به ایدئولوژی این است که ایدئولوژی منجر به توتالیتاریسم می شود. بر اساس این بستر تاریخی مسیحیت در غرب آن را به کل دین ها و مکتب هایی که داعیه ایدئولوژیک بودن را دارند تعمیم می دهد. در اینجا لازم است که در رابطه با وضعیت دین و ایدئولوژی بعد از حکومت دستگاه کلیسا و با توجه به برداشت و تلقی اولی که از ایدئولوژی ارائه کردیم (حداکثری) که اندکی وضعیت ایدئولوژیک کردن دین در کلیسا و دستگاه مسیحیت را تبیین کنیم.

بعد از اینکه بیان شد دستگاه دینی مسیحیت اولیه به توجه با قابلیت ها و ظرفیت های موجود خود اقتضای ارائه یک ایدئولوژی دینی (وضعیت فعال) نداشت ولو اینکه بعداً در شکل تحمیل خود در یک بستر ایدئولوژیکی قرار می گیرد یک وضعیت فعال به خود می گیرد. سؤال می شود که چگونه دستگاه کلیسا و نهاد دینی علی رغم اینکه در متون مقدس تصریح به دنیاگریزی شده بود… تبدیل به یک دستگاه و نظام ایدئولوژیکی شده و به صورت یک ساختار ایدئولوژیکی تغییر یافت؟ و در نتیجه دستگاه کلیسا یک ساختار حکومتی از نوع سلطنتی تشکیل داد که سلطه اش را به راحتی گستراند. بگونه ای که «وایت هِدْ» در رابطه با عظمت و شکوه سلطه کلیسای کاتولیک در قرون وسطی چنین می نویسد:

«اما در قرون وسطی کلیسا چنان بر فراز سایر مؤسسات قد برافراشته بود، که در رقابت با دولت از آن هم پیش افتاد. بنابراین مشابهت آن با انجمن های صنفی دینی و با سایر مؤسسات حرفه ای از قبیل دارالعلم ها تحت الشعاع عظمت آن قرار گرفت… آن کلیسا تا آن حد که مربوط به اروپا بود جهانی و عام بود. یعنی کاتولیک بود. تا فرارسیدن دوره رنسانس به مفهوم معاصر کلمه در اروپا. هیچ ملتی موجود نبود. اما کلیسا از تماس مرزهای دول و تمام تقسیمات جغرافیایی بالاتر بود. برای هر نوع استبداد محلّی حریف زورمند، و آزادی جهانگیر بود.»

کلیسا به عنوان تشکیلات سیاسی به میزان بزرگ از امپراطوری موفق تر بود. عاملین آن بهتر تربیت شده بودند با در نظر گرفتن چندین استثناء اصول اخلاقی عالی تری داشتند.

همچنین نفوذ آن به حدودی کشیده بود که امپراطوری هرگز به آن دست نیافت اما روی هم رفته، مساعی که در راه تشکیلات اروپا به میزان عظیم متداول گردید با شکست مواجه شد.

در همین رابطه، جی. ان. فیگیس می گوید:

«دستگاه پاپی توانسته است چشمگیرترین نهاد سیاسی تاریخ را گسترش بخشد، نادیده گرفتن این پیشرفت یا قایل شدن نقش فرعی برای آن، نادرست فهمیدن تحولی هزار ساله است.»

در رابطه با قدرت و تشکیلات وسیع مسیحیت هنری لوکاس می نویسد:

«هیچ نهادی در اروپای سده های میانه تأثیری به نیرومندی کلیسای مسیحی نداشته است. همه کسانی که غسل تعمید می یافتند و تقریباً همه آنهایی که در خانواده مسیحی زاده می شدند و در بدو تولد غسل تعمید می شدند به کلیسای مسیحی تعلّق داشتند. کلیسا درباره زندگی ابدی انسان با اطمینانی خلل ناپذیر سخن می گفت. نظام اخلاقی را می آموخت که بر همه مناسبات انسانی نافذ بود. چون کلیسا کلام، فلسفه، اخلاق، ادبیات و هنر را پرورش داد، راهبر کار و کوشش فکری شد.»

با این وجود آیا این نوع ایدئولوژیک اندیشی از نگاه ارباب کلیسا از متن دینی برگرفته شده بود یا زاییده اندیشه متفکران و سران و رهبران دینی آن زمان است؟ این جاست به این وضعیت کلیسا نمی توان ایدئولوژی دینی (وضعیت فعال) اطلاق کرد. یعنی نمی توان گفت چنین عملکردهایی براساس توصیه ها و تحویزهای متون مسیحی صورت گرفته است. زیرا ایدئولوژی دینی به معنی حداکثری را بایستی بتوان از درون مایه های دین مسیحیت استنباط کرد. که چنین نبود و نیست. پس می توان نگاه حداکثری آن دوره بخاطر توسعه دامنه حکومت کلیسا با بهره گیری و سوء استفاده از اصول و مفاهیم اخلاقی دین دانست که می توان آن را ایدئولوژیک کردن دین در عصر مسیحیت اولیه تلقی کرد. در اینجا باید در رابطه وضعیت ایدئولوژیکی دین در غرب مسیحی در آن عصر به خود گرفته است این دو نگاه را از هم تفکیک کرد یعنی:

۱. ایدئولوژیک بودن دین مسیحی؛

۲. ایدئولوژیک کردن دین مسیحی.

در دوره مسیحیت قرون وسطی: دستگاه کلیسا با تلقّی خاصی که از حکومت و دین داشت، وضعیت ایدئولوژیکی خاصّی را بر جامعه تحمیل کرد. که مستقیماً از دین استفاده نمی شد که می توان به آن ایدئولوژیک کردن دین در قرون وسطی تعبیر کرد. بعد از تثبیت این حالت تا عصر رنسانس، دستگاه کلیسا ایدئولوژیک بود یعنی کلیسا تنها در تمام ابعاد زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نظارت فعال داشت بلکه در یک گام فراتر با تدارک یک سیستم فعال حکومتی که آن را به دین نسبت می داد همه جریان های فکری و عملی را کنترل می کرد. دستگاه ایدئولوژیک دینی کلیسا تمام رفتارهای خود را توجیح ایدئولوژیکی می کرد. نسبت به رفتارها و کنش های سیاسی و اجتماعی خود از اعتبار دینی استفاده می کرد. تا بتواند جریان علمی و فکری و جنبش های سیاسی و اجتماعی که ساز مخالفت می زدند کنترل کنند. در فرایند ایدئولوژیک کردن دین، توسط حاکمان و امپراطوری مسیحی، انتظارات شخصی و خودسرانه ارباب و حاکمان کلیسا بر ظرفیت موجود دین مسیحی تحمیل شد که متون دین مسیحیت عملاً دستخوش یک تفسیر و تأویل عملی جاه طلبانه گشت. هر چند در مجموع این تفسیر و تأویل ها به گردن دین می گذاشتند البته این تفسیرها و تأویل ها به صورت تفسیر و تأویل خودسرانه ای که بعداً توسط کالون ولوتر به عنوان رهبران نهضت اصلاح دینی در عهد رنسانس رایج شد نبود، زیرا در قرون وسطی حاکمان کلیسا، ایدئولوژیک کردن دین را از تفسیر آزاد متن دینی و همگانی و عمومی کردن قرائت آن دنبال نمی کردند. چنانچه در عصر رنسانس کوتر و کالون آن را دنبال کردند. در قرون وسطی ایدئولوژیک کردن با محور قرار دادن توسعه و حرکت دستگاه کلیسا و مسیحیت به سمت و جهت قداست دین و رعایت حرمت و حریم آن و حاکمان آن بود. برخلاف دوره رنسانس که در آن نفی قدسیت و شکستن حریم قدسی به عبارتی تزلزل جایگاه مفاهیم متافیزیکی شروع و آغاز می گردد. از این روی این وضعیت ایدئولوژیکی دستگاه کلیسا، هر چند خود تبدیل به یک سیستم حافظ منافع شخصی ارباب کلیسا شده بود اما اعتبار و قداست و جایگاه رفیع قدسی آن تزلزل نکرده بود. در واقع در این نوع وضعیت ایدئولوژیکی دین با بهره گیری از اعتبار دین آن را تبدیل به یک دستگاه محافظه کار کرده بود که رفتارها و کردارهای ناشایست خود از ناحیه دین توجیه ایدئولوژیکی می کردند. وایت هِدْ در این رابطه می نویسد:

«در قرون وسطی مسیحیت که تحت نظامات کلیسائی بود این افتخار مسلم را بدست آورد که به عنوان نیروی فعالی شناخته شد که به سوی دریافت های عالی تر پیش می راند. بدبختانه، بر طبق عادات کلیه نظامات مسیحیت نیز خود را با محیط خود انس داد. به جای آنکه آلت پیشرفت باشد، آلت محافظه کاری شد. پس از دوران کوتاهی که کارمایه آن صرف پیشرفت می شد کلیساهای اصلاحی باز هم همان تکلیف بت پرستی را پذیرفتند. روی هم رفته نظامات مذهبی را که خوب مستقر شده باشند می توان در عداد نیروهای محافظه کار جامعه به حساب آورد. این نظامات اندکی پس از تشکیل خود پشتیبان عمده چیزی می شود که کلمان (Giuliodemedtci clement پاپ از ۱۵۳۲ تا ۱۵۳۴) آن را »رسم مشترک« نامیده است.»

می توان تعبیری که «کلمان» به وضعیت حاکم بر مسیحیت قرون وسطی می کند یعنی «رسم مشترک» آن را ایدئولوژیک کردن دین تلقی کرد. هر چند گفته وایت هِد در رابطه با نظامات مذهبی به صورت عمومی و کلی نمی توان پذیرفت و نمی توان تجربه تلخ نظام مذهبی مسیحیت را به دیگر مذاهب از جمله اسلام تعمیم داد. در واقع رویکرد حاکمان دستگاه کلیسا به دین نیز به میزانی بود که بتواند به هر عنوان و نحوی که شده حاکمیت و سلطه در اختیار این نهاد قرار گیرد. لذا نوع تفسیر و قرائت های خاص که از متن تحریف شده دین مسیحیت صورت می گرفت به روابط سلطه را مستحکم و مستمر می کرد. در این راستا کارل کاتوسکی می نویسد:

«هنگامی که مذهب مسیحیت نظام معینی یافت و به کلیسایی فراگیرنده تبدیل شد که در آن گرایشی خاص حاکم بود، اولین وظیفه (نظام جدید)، تعیین نوشته هایی از میان آثار مسیحیت اولیه بود که کلیسا آنها را معتبر و اصیل می شناخت طبیعتاً فقط نوشته هایی مقبول افتاد که با اعتقادات فرقه حاکم در آن زمان منطبق بود. تمام انجیل ها و نوشته های دیگر تصویری متباین با نظر کلیسا در مورد مسیح ترسیم می کردند مردود و مجعول و ناقص و غیر قابل اعتماد شناخته شدند.»

«هدف کلیسا ایجاد وحدت نظر در چارچوب کلیسا بود ولی این کار نه تنها با موفقیت صورت نگرفت بلکه غیر ممکن نیز می نمود. شرایط متحول اجتماعی، دائماً آرمان ها و جناج بندی های جدیدی در کلیسا بوجود می آورد علی رغم ویرایش ها و حک و اصلاح های کلیسا، تناقضات باقیمانده در تصویر عیسی بر جناح های گوناگون اجازه می داد که هر یک بر وجوهی مناسب آرمان فرقه ای خود، تأکید ورزند. بدین ترتیب مبارزه بین گروه های اجتماعی مختلف در چارچوب کلیسای مسیحیت به ظاهر مانند مبارزه ای در باب تعبیر کلام مسیحی جلوه می گردد.»

۲ – ۲ – ۱. وضعیت دین و ایدئولوژی در عصر رنسانس:

بعد از بیان رابطه دین و ایدئولوژی بعد از تشکیل حکومت در قرون وسطی در ادامه آن مواجه می شویم با پدیده رنسانس و سرآغاز نواندیشی و اصلاح گرائی در دین اگر چه بذرها و بسترهای متعددی می توانست در بوجود آوردن شرایط نهضت اصلاح دینی نقش داشته باشد ولی نهضت اصلاح دینی، در اوج خود فرایند ایدئولوژیک شدن دین را با معنا و مفهوم تازه را کلید زد. در این مقطع، رهبران اصلاح طلب، همراه با سست شدن اعتبار و جایگاه دستگاه کلیسا، از یک روحیه تسامح دینی برخوردار بودند. و تلقّی جدیدی را از متن دینی و متون مقدس مسیحی ارائه کردند که از یک دغدغه اصیل دینی ناشی می شد. این تلقی و قرائت جدید از دین با قرائت حاکم مخالفت داشت. این نوع قرائت و تفسیر دینی در واقع برای حفظ اقتدار مسیحی و برگرداندن آن عزّت و شکوه دستگاه کلیسا که با ضربات مهلک جنبش های علمی و فکری مواجه شده بود تلاش می کرد.

زیرا که جایگاه اجتماعی آن در بین افکار عمومی، در معرض ابهام و تردید قرار گرفته بود. لذا با این جنبش دینی که با خود پیامدهای ناگوار و ناخواسته داشت یک بستر سازی ناخودآگاه برای ایدئولوژیک شدن دین به معنای جدید، یعنی تضعیف دستگاه کلیسا و حذف ابعاد اجتماعی و سیاسی دین مسیحی فراهم شد در رابطه با تلقی و قرائت جدید از دین، می توان نگاه جدید و رویکرد دنیوی رهبران جریان پرتستان را یادآور شد. که لوتر به عنوان یکی از رهبران آغاز جریان اصلاح طلبی با تغییر و تفسیر مفهوم تکلیف به معنی حرفه که به فعالیت دنیوی روزانه معطوف است تقسیم بندی متون اخلاقی را به دو بخش «موعظه ها و احکام» توسط کاتولیک ها را از اعتبار انداخت. یعنی براساس نظر کلیسای کاتولیک که اعمال و رفتار موجب رستگاری می شد اینک طبق اصول بنیادی مذهب پروتستان تنها عقیده قلبی می تواند انسان را به رستگاری که دین مسیح وعده داده برساند از این روی با این تغییر و تفسیر بسیاری از اخلاق ها و رفتارهای در دین مسیح مورد سرزنش قرار گرفته همچون خود خواهی و خودپسندی،… انسان از آن قیود رهائی پیدا می کند. این بستر مذهبی و دینی پروژه حرکت به سوی فرایند دنیوی شدن و مشارکت در فعالیت سرمایه دارانه را رقم می زند که در حقیقت این امر جز با نفی مرزها و حریم های قدسی نمی توانست صورت بگیرد.

ماکس وبر (MAX WEBER) در این رابطه با تفسیر و تحلیل مفهوم تکلیف از دیدگاه لوتر بر این باور است. تعریف تکلیف به حرفه برای نخستین بار در ترجمه لوتر از انجیل بکار رفته و به سرعت در محاورات آن در بین پروتستان ها رواج پیدا کرد. لذا تحقق حرفه در حوزه فعالیت های دنیوی به عنوان عالی ترین شکل فعالیت اخلاقی از منظر لوتر تلقی شد.

«ایده حرفه مانند واژه آن، جدید و محصول مرحله اصلاح طلبی مذهبی است. اما، این نکته که تحقق حرفه فرد در فعالیت های دنیوی وی عالی ترین شکل فعالیت اخلاقی است بی شک نکته جدیدی است. این همان چیزی است که به فعالیت دنیوی، ناگزیر معنای مذهب داده و برای نخستین بار مفهوم حرفه را بدین معنا متداول ساخت. بنابراین مفهوم حرفه، اصل اساسی تمام فرقه های پروتستان است که تقسیم بندی متون اخلاقی به دو بخش «موعظه ها و احکام» توسط کاتولیک ها را بی اعتبار می سازد.

در دیدگاه لوتر، زندگی راهبانه یکی از وسایل جلب رضایت خداوند، نه تنها کاملاً بی ارزش است، بلکه نفی وظایف دنیوی به معنی نتیجه خودخواهی و کناره گیری از تعهدات دنیوی است تلقی می کند.»

با توجه اصول بنیادی پروتستان اخلاق فردگرایانه دنیوی رواج پیدا کرد لذا راه و بستر را برای طبقه جدید سرمایه دار نسبت به فعالیت های آزادانه اقتصادی که موجب خروج قیود و محدودیت های اخلاقی کلیسا بود هموار شد. مذهب پروتستان نه تنها این طبقه را از قید و بند سرزنش های اخلاقی رهانید بلکه «انگیزه های خودپسندی، خودخواهی، مال اندوزی را که کلیسا قرون وسطی بشدت مردود می دانست به تدریج به فضائلی مبدل ساخت.»

ای. ک. هانت (Hunt. K. E) در بررسی روند تکاملی برخی از مهم ترین نهادهای سرمایه داری و در ضمن تحلیلی که از ایدئولوژی هایی که در دفاع از آن بکار رفته، ارائه می کند. در رابطه با پروتستان و اخلاق سرمایه داری می نویسد:

«علی رغم محافظه کاری بانیان مذهب پروتستان، این دیدگاه مذهبی به نفوذ روز افزون فلسفه جدید فردگرایی کمک کرد، اصل بنیادی مذهب پروتستان که زمینه آن گرایش های مذهبی را فراهم آورد که در آن فعالیت بازرگان طبقه متوسط تشویق می شد. این عقیده بود که اعتقادات انسان موجب بخشودگی او می شود نه اعمالش. اما تعالیم کلیسای کاتولیک رستگاری را در اعمالی می دانست که اغلب به معنی شدت در مراسم مذهبی بود، به نظر کلیسای کاتولیک، شایستگی شخص هیچ گاه به تنهائی موجب رستگاری او نمی شود.

مذهب پروتستان و فلسفه جدید فردگرایی پایه های ایدئولوژی جدید را فراهم ساختند، بنابراین لازم می نمود تا دیدگاه فلسفی و ایدئولوژی جدیدی که فردگرایی و سود جویی را از لحاظ اخلاقی توجیه کند، بوجود آید.»

بدینسان لوتر با تفکیک میان قلمرو خدا و قلمرو جهان خاکی بر این باور بود با اصول اخلاقی مسیحی نمی توان راهنمایی برای اعمال قدرت دنیوی باشد به عبارت خود وی «با تسبیح نمی توان بر جهان حکومت کرد» به هر حال حرکت اصلاح طلبی لوتر و کالون خواه ناخواه منتهی به اصولی لیبرالی شد که در آن دین به کناره گیری از زندگی اجتماعی و سیاسی ملزم گشت و باورهای دینی به حوزه اعتقاد قلبی رانده شد. شگفت آنکه به اعتقاد «آنتونی آربلاستر» این گرایش های لیبرال از بدو پیدایش پروتستانیسم با آن همراه بوده است. آربلاستر در عبارتی می نویسد هر چند با نگاه اولیه در تعالیم پروتستان مطلبی که بتواند پیوند آن اصول را با لیبرالیسم موجب گردد یافت نمی شود با این وجود به نحو تناقض آمیزی گرایش های این جهانی را شتاب بخشید، گرایش هایی که جنبش اصلاح مذهبی قصد اعتراض علیه آنها را داشت.

در این مجال تحلیل دلنشین و زیبای ارتکای گاست این فیلسوف اسپانیایی از این وضعیت بحران این سده بسیار قابل دقت است.

«برای نشان دادن چگونه توقف حضور انسان سده پانزدهمی در چارچوب مسیحیت قرون وسطایی، فصل پیشین را به توضیح ژرف ترین و صمیمانه ترین شکل پارسایی و زهد آن دوره اختصاص دادم. دیدیم که حتی آن پرستش نوین تلاشی در راه این جهانی کردن ایمان و راهی برای با خدا زیستن، در عین توجه به دنیای کنونی، بوده است. بدون دور ش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.