پاورپوینت کامل رویای بهشت و خلود در زمین; قسمت سوم ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رویای بهشت و خلود در زمین; قسمت سوم ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رویای بهشت و خلود در زمین; قسمت سوم ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رویای بهشت و خلود در زمین; قسمت سوم ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :
۲۳
۳. اصل مبحث شرق شناسی نیز از دیگر نمودهای حضور
ترانسفورمیسم در موجودیت تمدن غرب است. به طور خلاصه باید گفت
که شرق شناسی، مصادره تاریخ اقوام و تمدن های پیشین، به نفع نظام
مطلق انگار و استیلاطلب غربی و از اصول استعمار است.
غرب نمی تواند ببیند در ذهن و تفکر انسان ها، تصوری از وجود تمدن و
شکوفایی انسانیت (در جنبه های گوناگون آن) در گذشته، وجود دارد.
این گونه نظریه پردازی ها(ی تکاملی)، زمینه را برای حذف این ذهنیت
بشری آماده می کند.
«تمکین در مقابل این واقعیت [تکامل پندار و عمومیت یافته] ضمنا
تلقی انسان جدید را نیز از دوران های قبلی تاریخ خود، در قبال سایر
تمدن ها و اشکال زندگی تغییر خواهد داد» و غرب را به صورت تنها
تمدن واقعی و انسانی و کمالمند مطلق نشان خواهد داد. دیگر همه به
سوی قبله غرب نماز خواهند گزارد و به سوی تنها قبله پیشرفت حرکت
خواهند کرد. دیگر هیچ تمدن و فرهنگ ارزشمند دیگری نیز وجود ندارد
تا خیل بشر یاد آن تمدن کند و موجودیت اومانیسم را به خطر افکند.
۴. این تلقی حیوان پندار، برای صیرورت تاریخی بشر، صورت بخش
عمده نظام های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز شده است. با این
طراحی، جامعه بشری همچون جنگلی است که بر اساس اصل تنازع
بقا، قوی ترها می برند و ضعفا می بازند و ماده اولیه برای رشد
(شکم چرانی و شهوت رانی و توسعه طلبی) قوی ترها می شوند. «اندیشه
اجتماعی لیبرالی، تحقق شکلی داروینیسم اجتماعی و صورتی از تنازع
بقا در عرصه روابط انسانی است؛ زیرا لیبرال ها معتقدند که دولت و جامعه
باید با کمال خونسردی شاهد رقابت آزاد سرمایه های بزرگ با
سرمایه های اندک باشند. لیبرال ها هرگونه دخالت در جهت حمایت از
اقشار کم درآمد را محدودیت آزادی یا به هم خوردن نظم طبیعی جنگل
حیوانات می نامند. [اگر می بینید که در تمام نشست های سازمان تجارت
جهانی مثلاً بر حذف سوبسید در تمام کشورها و حتی کشورهای اروپایی
تأکید می شود، در همین راستا قرار دارد.] زیرا معنای لیبرالی آزادی با
امپریالیسم و استثمار ملازمه دارد».
موارد رسوخ اندیشه های داروینی و ترانسفورمیستی در تمدن غرب و
ساختارهای عینی آن فراوان است و ما به همین مقدار بسنده می کنیم. با
این توضیح، تا حدودی روشن می شود که غرب، هویت دست ساز
تاریخی خویش را با چه معیارهایی برگزیده است.
انگاره های تاریخی غرب که از نوعی الهیات تاریخ گرفته شده، آمیخته
با همین خرافه های مدرنی است که به نمونه ای از آن ـ یعنی نظریه
تکامل داروینی ـ اشاره کردیم. غرب، تاریخ خود را براساس اندیشه ترقی
بر یک سیر خطی و ممتد و صعودی معنا می کند. بدین ترتیب، ملاک و
معیار تازه ای برای رشد و تکامل می آورد. براساس این نگاه، هرکه در
گذشته بوده، در دوران های پس از خود، عقب مانده تر و پست تر است.
بشر غربی در این دوران سربرآورده و بر آن است تا همه قرن ها را آن گونه
نشان دهد که در دوران حاضر، خودش، در قله و اوج قرار گیرد. بنابراین،
تاریخ تکامل ابزار و تمتع جویی و استیلاطلبی بر طبیعت را به عنوان
مطلق تاریخ انتخاب کرده است. امروزه تاریخ به معنی تاریخ تمدن و
تاریخ تکنیک است. بنابراین، بدون اینکه هیچ قیدی آورده شود، دوران
تاریخی را با همین معیار از هم جدا می کنند: عصر حجر، عصر آتش،
عصر چرخ، مفرغ و یا موج کشاورزی، موج صنعتی، موج ارتباطات و
اطلاعات، عصر ماهواره، عصر کامپیوتر و… . با این تعریف، تاریخ
پیامبران و تاریخ تکامل معنوی و ایمان بشری و تاریخ تحول نسبت
انسان با حقیقت حق به کلی از کتاب تاریخ حذف می شود. پیدایش
این گونه نگرش به تاریخ، اگرچه متعلق به دوران جدید است، ولی
ریشه های آن را می توان در یونان باستان و حتی در اندیشه های حکمای
مسیحی از جمله سن آگوستین و اخلافش نیز جست وجو کرد.
باید گفت نوع نگاه به تاریخ در اندیشه اسلامی کاملاً آمیخته و برگرفته
از متن آموزه های دین است. در اندیشه معنوی و به ویژه در حکمت
اشراقی و معنوی، تاریخ نه خطی و ممتد بلکه دوری و صعودی معنا
می شود. بی شک، نظام خلقت بر یک نگاه چرخشی و تذکرآمیز استوار
گردیده؛ گردش شب و روز گردش زندگی و به ویژه گردش فصل ها،
چرخش کرات، سیستم فیزیولوژیکی بدن، پیدایش انسان از خاک و
بازگشت به او (جسمی) و از خدا بودن انسان و بازگشت به سوی او (انا للّه و
انا الیه راجعون) (روحی) و نمونه های بی شمار دیگر، بیانگر همین
مطلبند.
اگر دقت کنید، موارد بیان شده، از جمله موضوع هایی است که قرآن
کریم بر آنها به عنوان آیه و نشانه های الهی تأکید می کند. این همه تأکید
بر چرخش حیات و شب و روز و فصل ها و…، نشان آن است که تاریخ نیز
از نظر کلی، شب و روز و فصل هایی دارد که ماندگاری آن را تضمین
می کند. باید گفت این فصول و شب و روز تاریخی و مدت آنها برخلاف
نظام چرخشی طبیعت ـ که جبراً وجود دارند ـ به دست انسان ها تعیین و
ساخته می شود. دوران جهالت و دوران نورانیت معنویت و بعثت پیامبران
و سیلان میان این دو زمانه، شب و روز و چرخش تاریخ را شکل
می دهند. روی آوردن انسان ها به پیامبران و در نهایت، دین داری آنان به
صورت نور منتشر می شود و روی گردانی از دین و ولایت حق، بشر را به
گمراهی می برد.
عبرت آموزی و تذکر تاریخی نیز که گوهر دین بر آن تأکید دارد، تنها در
چنین بستری قابل تحقق است. سنت های الهی در همه جنبه های
فردی و اجتماعی آن تغییر و تبدیل ناپذیر هستند و به همین دلیل است
که انسان در هر دوره ای با ویژگی های خود، نمی تواند از دایره این سنن
خارج شود و اینها در مجموع، اوج و فرود تاریخ معنویت را شکل
می دهند.
اندیشه دوری تاریخ، در قرن اول اسلامی با پذیرفتن علوم هرمسی
(هرمس بنابر گفته های افراد گوناگون، همان ادریس نبی(ع) است که
صاحب حکمت بوده و نام وی دو بار در قرآن در سوره انبیا: ۸۵ و مریم:
۵۶ آمده است) وارد مکتب تشیع گردید و سبب شد دانشمندان شیعه،
پیرو نظریه ای کلی درباره طبیعت و مفهوم دوری زمان شوند که این
نظریه مرکب از ادوار مشابه و نهضت طبی بقراط به همراه کیمیا است. به
همین دلیل، آنان در مقابل برخی عقاید فلسفی ارسطو و برخی نکات
طبیعیات وی قرار گرفتند (مقصود از مفهوم دوری زمان، تکرار
عینی رخدادها نیست، بلکه حضور سنن الهی است که فتنه ها و
آزمایش ها، انسان ها و جوامع را همانند می سازد و…).
از جمله مهم ترین عناصر تذکر و اعتبار که در دو جریان دینی و
سکولار، دو گونه بازتاب کاملاً متضاد به وجود آورده، مسئله مرگ است.
مرگ در اندیشه معنوی، یک آغاز اساسی است و نه پایان همه چیز. در
حالی که مرگ همه آن چیزی است که غرب از آن می گریزد و از فکر آن
هم به وحشت می افتد. هراس انگیزترین کابوس های بشر غربی درباره
مرگ است. بنابراین، از هر وسیله ای برای فراموشی نسبت به این مسئله
استفاده می کند، به گونه ای که هیچ عاملی در زندگی، مرگ را به یاد
نمی آورد. حال آنکه مرگ آگاهی، شاهراه معنویت است که حضور
پیوسته اش، ملاک تکامل و تقوا و مورد تأکید قرآن کریم و کلام
اهل بیت(علیهم السلام) است. به هرحال، تنزل ساحت انسان غربی و
تحول معرفتی او نسبت به تاریخ و گردش زمانه و مبدأ و معاد پاسخ
مدرن به پرسش «از کجایی» و «به کجایی»، کل زندگی، او را متأثر
ساخته و هویت تاریخی او را به شکلی کاملاً خود بنیاد و مستقل از وحی
پایه ریزی کرده است. خلاصه کلام این است که هر جا غرب می خواهد
انسان ها را در وهم غرق کند، به رسانه ها و به ویژه رسانه های تصویری
روی می آورد. ما در بخش دوم کتاب به نسبت توهم و رسانه مدرن
خواهیم پرداخت. باید گفت از این نظر، تناسبی جدی میان نشر
اندیشه های ترانسفورمی و تکاملی و نیز اندیشه ترقی با رسانه های
مدرن و به ویژه سینما و تلویزیون وجود دارد. اگر مباحث این کتاب
معطوف به شناخت رسانه ها نبود، بازهم به اینجا می رسیدیم که آنچه در
القا اندیشه های تکامل حیوانی انسان، نقش اصلی و بی مانند و
سحرکننده را داراست، همان سینما و تلویزیون است.
فیلم هایی که درباره انسان های اولیه ساخته می شود، مستندهای
باستان شناسی، توجیهات هپروتی به ظاهر علمی، کارتون های
سینمایی و تلویزیونی، تبلیغات تجاری تلویزیونی و برنامه های طنز و… ،
همه مبلغ این نظریه کفرآمیز هستند. مردم کتاب های دانشمندان را
نمی خوانند و حوصله بحث های علمی را ندارند، ولی به سینما می روند و
همیشه تلویزیون تماشا می کنند. بدین وسیله که این تلقیات وارد ذهن
عامه انسان ها می شود. به جز این، اگر این مباحث از راه آکادمیک بررسی
می شد، شاید نظریه تکامل تا کنون صدها بار کفن پوسانده بود.
کارتون های فراوانی در برنامه های کودک دیده ایم که انسان های اولیه به
شکل بوزینه نشان داده می شوند. وانگهی سریال های مطرح کارتونی نیز
مانند تام و جری، پلنگ صورتی و… دست کم چند قسمت از
برنامه هایشان، سفر تاریخی به دوران های آغازین زندگی بشر
بوزینه سان و زندگی در کنار آن وحشی ها! را نمایش می دهند.
امروزه، اندیشیدن با معیار تکاملی حتی در جامعه اسلامی خودمان و
در میان دوستان و آشنایان دیندار، امری رایج و بدیهی است. گویا وحی
منزلی است که هیچ خدشه ای به آن وارد نیست و حتی با پرسش
دراین باره و برخورد با این برداشت عوام مردم، ممکن است به از دست
دادن مشاعرتان متهم شوید و البته نبایستی تعجب کنید؛ زیرا این از
معجزات تلویزیون است.
باید دانست که بشر و به دنبال آن، جوامع بشری در پی امتداد تاریخی
خویش می زییند و این نیز ریشه در فطرت انسان دارد؛ همان بخش از
فطرت که علاقه انسان به داستان را پدید می آورد. انسان ها داستان
می خوانند تا زندگی خویش را در امتدادی که داستان به آنها می دهد،
معنا کنند. داستان، مثالی از زندگی است و هویت بخش انسان. قرآن نیز
با مبانی و روشی متفاوت از داستان پردازی های مرسوم، به نقل قصص
اقوام و پیامبران و گذشتگان پرداخته است تا فطرت انسان را که در پی
یافتن هویت تاریخی خویش است، با این شیوه راهنمایی کند.
«گذشته، حال و آینده افراد انسانی، واقعیتی است ممتد که جز قسمت
کوتاهی از آن، در پرده ای مه آلود از ابهام و تردید و وهم گم شده
است.» سینما و تلویزیون با فرصتی که یافته اند، تردید ذهن
غیرمتعین (تعیین را در اینجا معنای تصور ثابت و واضح معنا کنید) او را،
با وهم متعین رسانه ای پاسخ می گویند و معمولاً برای او هویت و
پیشینه ای دروغین می سازند. من تاریخی تراشیده شده برای انسان
معاصر، به وسیله رسانه های مدرن، رفتار مطلوب شهروند مطیع دهکده
جهانی را دنبال می کند. بنابراین، از این منظر، تطابق با واقعیت های
تاریخی هیچ اهمیتی نمی یابد.
چنین است که نظریه تکامل، تحریف ها و انگاره های دست ساز
تاریخی در بازتاب رسانه ای اهمیت بسیاری یافته است. اینجا است که
رسانه جامعه اسلامی می تواند نقش بسیار مثبت و بی مانندی را ایفا کند.
می توان هویت درست تاریخی را که منطبق با سنت های الهی و تاریخ
زندگی معنوی و سرشار از عبرت های مفید است، به انسان هدیه کرد و در
این مورد، چه وسیله ای بهتر از رادیو و تلویزیون؟!
۵. استعمار (پرسش از ثروت غرب)
ثروت غرب از کجا است؟
بشر امروزی، تمدن غرب را نتیجه دگرگونی دانش تجربی و در امتداد
تکامل بشری می داند و تاریخ غرب را آن گونه که برای او تقریر کرده اند،
می بیند و آنچه برایش تقریر شده، چیزی جز تاریخ تحول ابزار نیست که
آن را تاریخ تمدن نام نهاده اند.
تاریخ تمدن غربی بر مبنای شرایط قرن نوزدهم، در آکادمی رسمی
غرب تدوین شده است، ولی حقیقت آن است که تاریخ شکل گیری
تمدن غرب، رازهای بسیار مهم و اساسی دارد که در ایجاد تمدن امروزی
نقش حیاتی داشته اند. یکی از مهم ترین رازها، نحوه انباشت سرمایه در
غرب است که روی دیگر سکه استعمار به شمار می رود.
متأسفانه ما از غرب فقط وجوه سانتی مانتال و آکادمیک آن را، آن هم
نه به گونه ماهیت شناسانه، بلکه به گونه ای سطحی و مبهم می بینیم و
نتیجه این وضعیت به هر دلیل که باشد (مثلاً به این دلیل که غرب فقط
این وجوه به ظاهر منطقی خود را نمایش داده و به تحریف واقعیات شوم
درباره خود پرداخته است یا اینکه ما خود درباره داستان غرب در بسیاری
از وجوه به غفلت زده ایم)، گمراهی توده های عظیم تمدنی و فرهنگی
دیگری است که در رویارویی با غرب قرار دارند. مثلاً ما فرانسیس
بیکن را یک فیلسوف و اندیشمند غربی می دانیم، ولی نمی دانیم که
وی از سرمایه گذاران کمپانی استعماری ویرجینا و از سهام داران کمپانی
نیوفاوندلند بوده که از جمله فعالیت های آنان، شکار انسان های
مظلوم در آفریقا و تصرف آنان به صورت برده و به کارگیری در مزارع
بزرگ به نام پلانت بوده است. همین کمپانی ها و نمونه های دیگر از این
دست، در کمپانی سفاک و استعمارگر هند شرقی ادغام شدند.
نظریه پردازی های بیکن در واقع به طور مستقیم از توسعه طلبی های
ماوراء بحار اثر می پذیرد. او رساله ای به نام درباره پلانت ها نوشت که
در آن، از سرمایه گذاری درازمدت در مستعمره ها دفاع می کرد.
نیوفاوندلند (سرزمین نو یافته)، جزیره ای است بزرگ در شمال کانادا و پر
از منابع طبیعی که نخستین مستعمره انگلیسی ها به شمار می رود.
بیکن، چنان شیفته سرمایه گذاری در مستعمره خود بود که می گفت:
«شیلات نیوفاوندلند ارزشمندتر از معادن پرو است.» بیکن تنها
اندیشمند انگلیسی سهیم در کمپانی های غارتگر ماوراء بحار نبود. در
نسل بعد، تعداد زیادی از این نظریه پردازان، از جمله جان لاک،
استاد آکسفورد و اندیشه پرداز نامدار لیبرالیسم ظهور کردند.
باز برای تأکید، این پرسش اساسی را مطرح می کنیم: آیا به راستی بر
بنیاد تاریخ تحول دانش و فن و اندیشه فرهنگ می توان به تبیین فرآیند
پیدایش تمدن جدید غرب نشست، بی آنکه مدیران و سرمایه گذاران
اصلی این تکاپو و منشأ سرمایه و اهداف آنان را شناخت؟ به راستی، آیا
بدون سیلان ثروتی که از راه تاراج ماوراء بحار به محدوده های کوچکی از
قاره اروپا سرازیر شد، چنین شکوفایی در دانش و فن و اندیشه
امکان پذیر بود؟! ما ایرانیان از رنسانس اطلاعات بسیاری داریم، ولی
خاندان مدیچی و دیگر کانون های سیاسی و تجارتی و مالی اروپایی آن
دوران؛ یعنی جاعلان و حاملان فرهنگ رنسانس را کمتر می شناسیم.
این رشته سر دراز دارد و از تاریخ پنج سده اخیر، نمونه های فراوان
می توان نام برد. ما آلفرد نوبل، بنیان گذار جایزه نوبل را خوب
می شناسیم، ولی کمتر می دانیم که خانواده نوبل، مالکان منابع نفت
بادکوبه بودند (که به تأسیس مجتمع نفتی رویال داچ شل انجامید). این
شناخت یک رویه امروزه نیز ادامه دارد. ما سر آیزایا برلین را خوب
می شناسیم و با شور و اشتیاق، آثار او را به فارسی ترجمه می کنیم یا
می خوانیم، ولی نمی دانیم که این اندیشه پرداز نامدار یهودی معاصر،
داماد خاندان گوئنز برگ (از اعضای برجسته الیگارشی یهودی مستقر در
روسیه تزاری، از بانکداران درجه اول این سرزمین، خویشاوند دو خاندان
زرسالار ساسون و هرش، شریک یاکوب پولیاکوف بودند) و دوست ویکتور
روچیلد (از خاندان های زرسالار و استعمارگر) بود.
البته ما از این «نمی دانیم»ها بسیار نمی دانیم و همین مطلب، جوامعی
چون جامعه ما را درباره غرب به جهل مرکب مبتلا ساخته و نقش
رسانه ها صد البته در این قلمرو، اساسی بوده است. شست وشو و تحریف
حافظه تاریخی ملت ها، عنصر مهمی است که در ارتباط با کارکرد
مدرنیستی رسانه های تکنولوژیک بایستی مورد توجه قرار گیرد. ما در
اینجا نمی توانیم بحث مفصلی درباره غارتگری و استعمار غرب علیه
ملت های دیگر داشته باشیم، ولی با برخی مؤلفه های اساسی آشنا
می شویم و در این زمینه از کتاب بسیار نفیس و ارزشمند و بی نظیر
زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، نوشته استاد
ارجمند عبداللّه شهبازی یاری می جوییم:
در واپسین سال های سده پانزدهم میلادی، ایزابل، ملکه خون ریز
کاستیل به همراه شوهرش، فردیناند، شاه آراگون، با سپاهی عظیم به
سوی آخرین بقایای دولت های مسلمان اندلس حرکت کرد (و به شکل
وحشتناکی شهر مالقه (مالاگا) را به تسخیر درآورد) و ۱۲ هزار تن از
سکنه آن را به بردگی بردند. در دوم ژانویه ۱۴۹۲ م. شهر غرناطه
(گرانادا) پس از محاصره ای سخت و مقاومتی قهرمانانه…تسلیم شد
و فردیناند و ایزابل در میدان بزرگ شهر زانو زدند و خدای را سپاس گفتند
که پس از ۷۸۱ سال، اسلام را از اندلس برانداخته اند. هفت ماه بعد، در
اوت ۱۴۹۲ یک ماجراجوی دریایی ایتالیایی به نام کریستف کلمب از
سوی ایزابل و فردیناند راهی سفری دور و دراز شد تا با غارت هند
افسانه ای، گنجینه انباشته حکمرانان آزمند اروپا را انباشته تر سازد.
کلمب، بی آنکه خود بداند، قاره امریکا را «کشف» کرد(!!!) و در بازگشت
افتخاری دیگر (از نوع افتخارات پیشین که همراه با چپاول و غارتگری و
کشتار وسیع بومیان منطقه بود) بر افتخارات ایزابل و فردیناند افزود.
در این زمان، مانوئل ثروتمند، شاه حریص پرتغال، با رشک، نظاره گر
پیروزی های ایزابل و فردیناند بود. همو بود که به سان همتایان
اسپانیایی اش واپسین بقایای تمدن اسلامی را در غرب اروپا به خاک و
خون کشید. دربار پرتغال که پیش تر، هنری دریانورد را راهی دریاها کرده
و تجارت جهانی برده را بنیان نهاده بود، نمی خواست در این مسابقه
تاراجگری عقب بماند.
مانوئل، پنج سال پس از سفر کلمب، واسکوداگاما را راهی دریاها
کرد. گاما در سال ۱۴۹۸ به سواحل هند رسید، بدین سان، تاریخ، فصلی
نوین را گشود که سال ۱۴۹۲ مبدأ آن است، سال سقوط غرناطه و کشف
امریکا. این حوادث نقطه عطفی در تاریخ تمدن بشری است و آغاز
ظهور و پدیده ای که زرسالاری جهانی نا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 