پاورپوینت کامل مجتهد تبریزی و سکولارهای آذربایجان; قسمت دوم ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مجتهد تبریزی و سکولارهای آذربایجان; قسمت دوم ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مجتهد تبریزی و سکولارهای آذربایجان; قسمت دوم ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مجتهد تبریزی و سکولارهای آذربایجان; قسمت دوم ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

مرحله دوم (در جایگاه حامی مشروطه)

تاریخ گواهی می دهد: حتی زمانی که مشروطه خواهان افراطی تبریز با
پخش شایعه ها و ایجاد تحریف ها و توسل به زور به طور عملی باعث
شدند تا مجتهد از صحنه رهبری مشروطه تبریز کنار زده شود و به
تهران یا روستای خود در اطراف تبریز تبعید شود نیز برخی از گره های
کور و مهم مشروطه خواهان به دست مجتهد حل می شد و مجتهد تا
آن جا که به اصل تحقق مشروطه مربوط می شد، از هیچ کمک مادی و
معنوی در این راه دریغ نمی کرد. همچنین در وضعی که مجتهد رهبری
مشروطه تبریز را به عهده داشت، کمک هایی نه صرفاً متناسب با
رهبری نهضت، بلکه در جایگاه مشروطه خواهی داشت. نمونه هایی از
این کمک ها عبارتند از:

الف) در نخستین روزهای جنبش مشروطه، مردم تبریز ابتدا در
کنسول خانه انگلیس و سپس در مسجد صمصام خان گرد آمدند و
تحصن برپا کردند تا ولیعهد را به پذیرش مشروطه وادارند. در تحصن
مسجد، بیش تر عالمان تبریز از جمله مجتهد، شرکت داشتند.(۴۲)

ب) «در ۱۳ شوال ۱۳۲۴… در خانه حاج مهدی آقا(۴۳) با بودن مجتهد
و ثقه الاسلام و میرزا صادق آقا و حاج میرزا محسن آقا و سیدالمحققین
و دسته ای از بازرگانان به مشورت پرداخته و چنین نهاده اند که با
بنیادگذاران بانک ملی همراهی نمایند».(۴۴)

ج) زمانی که مردم مشروطه خواه تبریز از مجلس دارالشوری و از
نمایندگان خود تقاضای اخراج بلژیکیان را می کردند، «حاجی میرزا
حسن مجتهد و ثقه الاسلام و حاجی میرزا محسن هر کدام تلگرافی به
شاه فرستادند و برداشته شدن بلژیکیان را خواستار گردیدند».(۴۵)

د) در اواخر سال ۱۳۲۴ ق که اوج کم یابی و در نتیجه، گرانی گندم و نان
بود، مجتهد، نمایندگان انجمن را به منزل خود فراخواند و گفت: مردم
شایعه کرده اند که من هرچند در اوایل با مشروطه بوده ام، اکنون از آن
روی برگردانده ام؛ از این رو برای این که حُسن نیت خود را در همراهی با
مشروطه ثابت کنم به دل خواه خود، شما را وکالت می دهم تا همه
گندم های مرا به شهر آورده، به قیمت ارزان بفروشید. اجرت عمله ها و
کرایه و… را نیز خودم می پردازم. کسروی ضمن نقل این قضیه
می نویسد:

انگیزه مجتهد از این کار، همیاری و هم کاری با مشروطه خواهان
نیست؛ بلکه از روی ترس، این کار را کرده است؛ زیرا اگر بر مردم خیلی
سخت می گذشت، احتمال این که به انبارهای دیه داران حمله کنند و آنها
را به فروش گندم هایشان وادارند، زیاد بود؛ از این رو مجتهد برای حفظ
آبروی خود به این کار اقدام کرد.(۴۶)

یکی از محققان در نقد این تصور، با تکیه بر آن چه صاحب
ریحانه الادب درباره مجتهد آورده است که «لاتأخذه فی الله لومه لائم»،
می نویسد:

انتقادات صریح و بی پروای مجتهد از انجمن و گروه های فشار تبریز
(مرکز غیبی) و پایداری شگرفی که در دفاع مخاطره آمیزش از افکار
شیخ شهید نوری در تحصن حضرت عبدالعظیم (ع) نشان داد، شبهه
ترس را از ساحت او می زداید. اواگر و ترسو بود، چگونه توانسته بود در
محکمه خویش، شاهین عدالت را به مدت چهل سال، قوی و پرتوان در
دست گیرد و همواره به زیان ظالمان که نوعاً قوی و پُرزورند، به سود
مظلومان که غالباً ضعیفند، حکم کند؟(۴۷)

از سوی دیگر نیز این دیدگاه مورد مناقشه است؛ زیرا وقتی این خبر به
تهران رسید، سیدین تصور کردند که مجتهد تحت فشار انجمن به این
کار اقدام کرده است. برای دفع این شبهه، مجتهد به تهران تلگراف کرد
و اطلاع داد که او از روی میل و رضای خودش این کار را انجام داده
است.(۴۸)

ه) مجتهد از مشروطه خواهان متدین حمایت می کرد. بهترین
قضیه ای که این ادعا را اثبات می کند، حمایت مجتهد از حاجی حسین
خان مارالانی است. وی مشروطه خواهی درست کار و متدین به شمار
می رفت که از سوی روس ها و صمدخان (حاکم وقت تبریز) تعقیب شده
بود. مجتهد او را در مِلک خود «کُندرود» به مدت هشت ماه پناه داد تا
زمانی که سپه سالار تنکابنی (فاتح مشروطه خواه تهران) به حکمرانی
تبریز منصوب شد. حاجی حسین خان به گمان این که سپهدار از
سرداران بزرگ آزادی خواه هست، از پناه مجتهد به در آمد و نزد سپهدار
رفت. بدبختانه سپهدار او را به روس ها تحویل داد و آنها هم وی را دار
زدند.(۴۹)

مرحله سوم (در جایگاه یک دوستدار مشروطه)

مجتهد پس از تاج گذاری احمدشاه، طی تلگرافی به مستوفی الممالک،
از این که مردم ایران به واسطه قانون و نظام مشروطه، از فشار گذشته رها
شده اند، ابراز خوشحالی می کند.(۵۰) این می رساند که در هر حال، در
اندیشه سیاسی مجتهد، نظام مشروطه بر نظام های غیرمشروطه و از
جمله نظام پادشاهی استبدادی ایران ترجیح دارد و اگر بدعت ها و
افراطکاری های عده ای از مشروطه خواهان نبود، هرگز مجتهد با آنها
مخالفت نمی کرد.

از سوی دیگر، در صورتی که انتساب این تلگراف به مجتهد درست
باشد، به تفاوت سطح نگاه شیخ فضل الله با مجتهد نیز اشاره می کند. بر
اساس این تلگراف، مجتهد حتی پس از اعدام شیخ فضل الله و روشن
شدن بیش تر ماهیت مشروطه و مشروطه خواهان، از مشروطه دفاع
می کند؛ در حالی که شیخ فضل الله بسیار زودتر از این تاریخ دریافت که
ماهیت مشروطه غربی با شیوه حکومتی اسلام از اساس منافات دارد و
قابل جمع نیست.

ب) مخالفت مجتهد با مشروطه

چرایی اختلاف

نویسندگان عصر مشروطه و نیز نویسندگان پس از مشروطه،
تحلیل های متفاوت و متضادی از چرایی اختلاف مجتهد با مشروطه ای
که خود از موءسسان آن بوده است، ارایه داده اند؛(۵۱) اما به نقل از ثقه
الاسلام، خودِ مجتهد، علت مخالفتش با مشروطه را در جلسه ای در
تاریخ ۲۶ محرم ۱۳۲۵ ق در انجمن تبریز خطاب به مشروطه خواهان
چنین باز می گوید:

برای ماها و نوع علما عرصه و آبرویی نمانده؛ در سر منابر آن چه
بدگویی است می کنند و مردم را از اسلام خارج می نمایند. می گویند هزار
و سیصد سال است بر سر شما توبره زده اند. روضه خوانی تا کی؟ نماز
جماعت برای الفت و اتحاد بود، حالا که اتحاد شده جماعت لزوم ندارد.
ماها طالب مشروطه هستیم و هر کس طالب نباشد ملعون است؛ اما
آن چه پیش گرفته اید، مشروطه نیست. همه اش ظلم و خلاف شرع بین و
ترک «ما انزل الله» است و نظیر قول خوارج است که می گفتند «لا حکم
الا للّه» و حضرت امیر فرمودند: «کلمه حق یراد بها الباطل». ما که در اول
قول دادیم و قدم گذاشتیم، مقصود این نبود که حالا پیش گرفته اند. حالا
که این وضع ]را [پیش گرفته اند، ما نمی توانیم به این مجلس حاضر
بشویم. رفتن به این مجلس حرام است و صریح می گویم که با این وضع
و ترتیب، ابداً مشروعیت ندارد. ظاهر کلام شما صحیح، ولی اقدامات
شما همه بر عکس است.(۵۲)

در زمان مجتهد، گویی وضع چنان بوده است که همه چیز به او نسبت
داده می شود، جز آن چه که در حقیقت او بدان معترف است. فقط در
نوشته های ثقه الاسلام (عالم مشروطه خواه معتدل) تاحدودی می توان
به داوری روشن تری درباره مجتهد دست یافت. کسروی علت دشمنی و
مخالفت مجتهد با مشروطه را چنین تحلیل می کند:

در ابتدا که ملایان به مشروطه درآمده بودند، بسیاری از آنان از
مشروطه هیچ نمی دانستند و تصور می کردند که اگر رشته کارها از دست
دربار خارج شود، یکسره در دست آنها قرار می گیرد؛ از این رو در ابتدا از آن
دفاع کردند؛ ولی کم کم دیدند که نهضت مشروطه منجر به پیدایش یک
طبقه جدیدی به نام مجاهدان شده است که خودسر و مستقل عمل
می کند؛ از این رو بنای مخالفت با آن را گذاشتند. از سوی دیگر، بسیاری
از ملایان و از جمله مجتهد، در زمره انبارداران، ده داران و مالکان بودند؛
از این رو گذشته از آن که جنبش مردم زیردست و برابر ایستادن آنان را
برنمی تابیدند، از کارهای بازپسین مجلس مثل برانداختن تیول و
تسعیر، آنان را سخت برمی آشفت.(۵۳)

از جمله پیشین فقط همان عبارت «خودسر و مستقل عمل می کنند»
درست است؛ یعنی مبنای مخالفت برخی عالمان با مشروطه نه این بوده
که در سایه مشروطه، قدرتی به دست آنها نمی رسد؛ بلکه این بوده است
که بر خلاف آن چه انتظار می رفت، وقتی عناصر مستقل به قدرت
رسیدند، نه از استبداد پیشین کاستند و نه از وابستگی به اجانب دوری
گزیدند؛ از این رو، درباره مخالفت مجتهد با مشروطه چیان تندرو باید
گفت: «او تا آن جا که پای تحدید و مهار خودکامگی و محدود ساختن
قدرت مطلقه شاه در میان بود، از مشروطه هواداری می کرد؛ ولی زمانی
که دید جمعی از عناصر قدرت پرست و افراطی و بعضاً وابسته به خارج در
پوشش مشروطه و آزادی، احکام و شعائر اسلامی را هدف حمله خویش
گرفته و با ایجاد فتنه و آشوب، آب به آسیاب دشمنان تیزچنگ و مترصد
خارجی می ریزند، در برابر آنان ایستاد و رنج هجرت به تهران و غارت
اموال را به جان خرید».(۵۴)

مجتهد هنگام حرکت از تبریز، طی تلگرافی به مجلس و برخی
عالمان تهران، علت مخالفت خود با مشروطه خواهان تبریز را که مرکز
آنها در انجمن تبریز بود، چنین می نویسد:

نجمن تبریز موءدّی شد به رواج و ظهور مذاهب فاسده و ضعف اسلام و
هتک حرمت موءمنین و علما و سلب امن در مال و جان و هرج و مرج کلی
در شهر و اطراف؛ به طوری که داعی، اقامت خود را خلاف تکلیف شرعی
دیده، این چند روزه را عازم قم. اگر سایر بلاد هم این شکل است، فعلی
الاسلام السلام.(۵۵)

مجتهد پیش تر نیز در اواخر محرم ۱۳۲۵ ق طی نطقی در مجلسی که
ثقه الاسلام نیز حضور داشت، گفته بود که «رفتن به انجمن، مثل رفتن
به میخانه است». این مطلب را ثقه الاسلام در کتاب مجمل الحوادث
خود می آورد.(۵۶) حقیقت این است همان گونه که نویسنده کتاب رهبران
مشروطه نقل می کند، از نظر مجتهد و همفکرانش برخی از بابی ها در
انجمن تبریز نفوذ کرده بودند و نه به دنبال مشروطه، بلکه به دنبال
رسیدن به آرزوهای شخصی خودشان بودند. ابراهیم صفایی می نویسد:

مخالفان مشروطه در منزل حاج میرزا حسن آقا مجتهد و در انجمن
اسلامیه(۵۷) وخانه امام جمعه تشکیل جلسه داده و درباره نیات سوء
بعضی از مشروطه خواهان و مداخلات بابیان و ازلیان سخن راندند و
تمام مشروطه خواهان را متهم به سوء عقیده کرده صف خود را منظم
کردند و از سران عشایر برای تقویت انجمن اسلامیه و سرکوبی
مشروطه خواهان مدد خواستند وافراد مسلح را به پاسداری انجمن
[اسلامیه [گماشتند. (۵۸)

هرچند مجتهد در مقایسه با دیگران در برابر مشروطه خواهان تندرو
شدیدتر ایستاد؛ انحراف آنها چیزی نبود که به سادگی بتوان بر آن پرده
انداخت؛ حتی بسیاری از کسانی که در مشروطه خواهی آنها شکی نیست
مثل ثقه الاسلام و سیدین تهران، و نیز بسیاری از کسانی که از
مشروطه خواهان دفاع می کردند مثل کسروی و تقی زاده، در جای جای
نوشته هایشان به این مطلب اشاره کرده اند که برای نمونه، به برخی از
آنها اشاره می کنیم:

الف) ثقه الاسلام تبریزی نیز درباره مشروطه طلبان تبریزی شبیه به
داوری مجتهد بود. برخی از نوشته ها و گفته هایی که ثابت می کند ثقه
الاسلام، با مشروطه خواهان درافتاده و مخالفت می کرده است، به شرح
ذیل است:

در نامه ای به تاریخ ۲۵ جمادی الثانی ۱۳۲۵ خطاب به فرشی (وکیل
مشروطه خواه تبریز در مجلس شورا) آورده است:

از وضع حالیه ما خبر ندارید و نمی دانید که چه می کنیم. خون بر آستانه
می بین و مپرس. بنده بالمره مأیوس شده ام. این فرمایش حضرت
سیدالشهدا (ع) را دو دفعه گفتم: استعدوا للذل و الاسر و النهب.(۵۹) میانه
ما و مشروطه، دریاهای آتشین و کوه های آتشفشان حایل است. افسوس
که اینک بانگ دهل و کرنای دول مجاور به گوش می رسد و ما آن را آواز
لای لای می پنداریم. ملک و مملکتی می رود و ما دست به هم داده بر
لولهنگ دشمن خدمت می کنیم و ایشان را با اعمال خودمان دعوت
می نماییم و میهمان می طلبیم.(۶۰)

وی در نامه ای به تاریخ شعبان ۱۳۲۵ قمری خطاب به مستشارالدوله
می نویسد:

از این حالت حالیه مشروطه خواهان به قسمی دل تنگم که چه عرض
کنم. بینی و بین الله جز لگام از دهن عوام برداشتن نتیجه ای نبخشیده.
الواط متهتک که حال شان معلوم است و سابقاً از ترس حکومت، تعدی و
تعرض بر احدی نمی کردند، حال میدان گرفته اند.(۶۱)

در نامه دیگری که ثقه الاسلام در تاریخ ۱۶ رمضان ۱۳۲۵ به
مستشارالدوله (وکیل مشروطه خواه تبریز در مجلس شورای صدر
مشروطه) می نویسد، دقیقاً به این مطلب اشاره می کند که بسیاری از
کسانی که دارند سنگ مشروطه را به سینه خود می زنند، «معلوم و یقین
گردیده مقصودشان از های و هوی و مشروطه طلبی، محض ریاست و
مداخل و افساد و خیانت بر ملت بوده است، ابداً راضی به اجرای قانون و
انتخاب وکلا و تأسیس انجمن و امنیت شهر نیستند».(۶۲)

ایشان در نامه ای که در ۲۲ جمادی الاول ۱۳۲۶ به برادرانش نوشته،
آورده است: «این مشروطه طلبان بلایی به سر مشروطه آوردند که جان
عالم را سیر کردند. در عرض این مدت هرچه گفته شد که ترک انقلاب
نمایند و حرف های خارج از اندازه نزنند، به گوش احدی فرو نرفت». وی
در ادامه همین نامه از بمب اندازی به خانه مجتهد(۶۳) خبر
می دهد.(۶۴)

در نامه ای دیگر به همان تاریخ، خطاب به مستشارالدوله می نویسد:
«بنده خیانت های مشروطه طلبان را کتابچه کرده و نوشته ام. اگر وقتی
حوصله بشود، که چاپ بشود خالی از لطف نیست؛ اما فایده اش چیست؟
به طور موثق شنیدم که حضرت مجتهد می فرموده سه هزار و پانصد
تومان از من گرفتند تا ول کردند. وای به حال دیگران».

او در جایی دیگر می نویسد: «حقیقت امر همین است که می نویسم که
آن مشروطه طلبان را با من بَون ]فاصله [بعید بود. آنها تندرو بودند و من
مانع بودم. آنها شورش طلب بودند و من صلح طلب. آنها حرکت
نااندیشانه می کردند و من بر ضد آنها بودم. سر منبر چه بدها که به
حضرات نگفتم و چه تاخت ها که به ایشان نکردم؛ ولی ابداً مفید فایده
نشد».(۶۵)

ب) آیت الله طباطبایی در ایام جمادی الاول ۱۳۲۶ ق نیز در مجلس، بر
ضد انجمن تبریز چنین سخن گفت:

نجمن تبریز از حدود اختیارات خودش تجاوز کرده،(۶۶) به کارهای
ناروا پرداخته، و باید دانست که در ایران، جز یک مجلس شورای ملی
مقام دیگری نیست که صلاحیت این گونه مداخلات را داشته باشد و اگر
کار به این منوال پیش برود، مملکت دچار هرج و مرج خواهد شد.(۶۷)

ج) آیت الله بهبهانی در مجلس شورای ملی، بر ضد مشروطه خواهان
تبریز گفت: «بلی، آنها قدری تند حرکت می کنند، باید در این مطلب
مذاکره شود».(۶۸)

د) آیت الله حاج شیخ عبدالله مازندرانی که از عالمان آزادی خواه نجف
بوده است، در تلگرافی که در ۱۳۲۷ ق (۱۲۸۷ ش) به مجلس شورای
ملی ارسال می کند، اظهار می دارد: «امروز، استبداد فردی به استبداد
مرکبه تبدیل شده است».(۶۹)

ه) احمد کسروی به آشوب و بلواهایی که به نام مشروطه در تبریز برپا
می شده، اشاره دارد و می نویسد:

چون شور و خروش درازا کشیده بود، کم کم رشته از دست خردمندان
بیرون رفته، به دست آشوب گران می افتد و کم کم برخی نابسامانی ها
پدیدار می گردد.(۷۰)

و) سید حسن تقی زاده نیز «تندی بعضی جراید ملی» و «آنارشیست
بودن» مجاهدان قفقازی و تبریزی را دو عامل آشفتگی و نابودی
مشروطه دانسته است.(۷۱)

ز) وکیلان تبریز در مجلس شورا که خود مشروطه خواه بودند نیز طی
تلگرافی به تبریز، اعتراض خود را به مشروطه خواهان افراطی این گونه
بیان کردند: «هرج و مرج و اغتشاش تبریز در این روزها به حدّی متواتر و
شایع شده است و در افواه افتاده و به درجه ای کشیده که ما را شب و روز
ناراحت و نگران و پریشان خاطر ساخته [است]».(۷۲)

ح) برخی مشروطه خواهان نجف نیز که از مقلدان و طرفداران آیت الله
آخوند خراسانی (مرجع مشروطه خواه نجف) بودند، از ایشان جدا شده و
به آیت الله سید محمدکاظم یزدی (مرجع مشروعه خواه نجف)
پیوستند.(۷۳)

ط) فریدون آدمیت نیز در خصوص افراطیون مشروطه خواه می نویسد:

جبهه افراطیون نه خدمتی به آزادی و دموکراتیسم کرد، نه بصیرت و
خرد سیاسی داشت که در سیر حوادث روش منطقی پیش گیرد، به همین
سبب در مجلس ملی و جامعه آزادیخواه از منزلت و اعتبار سیاسی
برخوردار نبود. سهم افراطیون به کتاب مشروطیت خشونت عریان بود،
عاملی که در حد خود، در انهدام مجلس مسوءولیت داشت.(۷۴)

احتشام السلطنه نیز در خاطرات خود می نویسد:

زیاده روی و هرزه گی و هتاکی جمعی اوباش و اراذل که به نام مشروطه
دست تعدی و تجاوز به جان و مال و حیثیت و شرف مردم دراز کرده
بودند، اکثریت و عامه مردم را از مجلس و مشروطه متنفر ساخته بود. تا
جایی که احتمال داشت همان بیست تا سی هزار تن مردمی که در
طهران برای تحصیل مشروطه قیام کردند و در سفارت انگلیس تحصن
اختیار نمودند، بزودی برای تعطیل مجلس و برچیدن بساط انجمن ها و
جرائد هرزه و هتاک قیام نمایند… عقیده من این است که محمدعلی
شاه در آن حرکتی که کرد [منظور به توپ بستن مجلس است [فی الواقع،
خدمتی به مشروطیت و بقاء آن نموده (عدو شود سبب خیر اگر خدا
خواهد). زیرا، کار مجلس و فساد و سیاهکاری های جمع سرشناس وکلاء
و تندروی های بی مورد و موقع جمعی دیگر از ایشان و اعمال بی رویه و
ناسالم انجمن ها و مندرجات جراید به جایی رسیده بود که اگر محمدعلی
شاه مرتکب آن خطای توأم با خریت نشده بود، دیری نمی گذشت که
طبقات مختلف مردم و بازاریان و کسبه و پیشه وران بر ضد مجلس قیام
می کردند و آن بساط را برمی چیدند و اگر چنین اتفاق می افتاد، بی گمان
تا یک قرن دیگر هم هیچ کس و هیچ قدرتی جرأت نمی کرد نام رژیم
مشروطه را در ایران بر زبان بیاورد.(۷۵)

مجد الاسلام کرمانی نیز می نویسد:

حالا از روی انصاف می گوییم اگر آن همه فحش که به شاه دادند و
نوشتند به بنده و غیره داده بودند و زورش می رسید، فوراً مجلس را به
توپ می بست و آحاد اعضای آن را از دم شمشیر می گذرانید، باز خیلی
باید از این شاه تشکر کرد که بعد از غلبه چندان بر مردم سخت گیری
نکرد.(۷۶)

برخی از افراطکاری های مشروطه خواهان آذربایجان که سبب شد
مجتهد،خود را از هم سویی با آنها کنار بکشد و سپس عملاً در برابر آنها
قرار گیرد، عبارتند از:

الف) در ماه رمضان به نام انجمن اعلامیه زدند که «تا کی در مذاهب
قدیمه خواهید بود و حرف های کهنه خواهید شنید و تا کی به مجلس و
مسجد علما خواهید رفت»؟

ب) به نام انجمن از مردم خواستند تا روز عید قربانی نکنند و پول آن را
به فقیران بدهند.

ج) به نام انجمن از مردم خواستند تا به جای این که مدح اهل بیت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.