پاورپوینت کامل زنان و مشروطه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زنان و مشروطه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زنان و مشروطه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زنان و مشروطه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۵
مقدمه
در بررسی نقش و جایگاه زنان در مشروطه سه دیدگاه زیر مورد بررسی
قرار می گیرد:
۱. دیدگاه سلطنتی: زنانی که به ایفای نقش سیاسی اجتماعی در تاریخ
معاصر ایران پرداخته اند، تنها زنان درباری بوده اند که به دلیل
برخورداری از آگاهی و دانش بیشتر و با اتکا به امکانات دولتی، در ایفای
چنین نقشی کوشیده اند.
۲. دیدگاه روشنفکری: زنانی که با اروپا و روسیه آشنا شدند و از آن تأثیر
پذیرفته، با توسل به فرهنگ تمدن ساز؟! آنان، بانی تحولات
سیاسی اجتماعی موءثر شده اند.
۳. دیدگاه اسلامی: این دیدگاه نقش زنان دسته اول(دیدگاه سلطنتی) و
دسته دوم(دیدگاه روشنفکری)را ناچیز و اغلب آنان را مغایر با فرهنگ
ایران اسلامی می داند و بر این نکته تأکید دارد که توده زنان مسلمان، با
امکانات مردمی و با تکیه بر دانش ملی و اسلامی، تحولات
سیاسی اجتماعی قابل توجه و ارزشمندی را پدید آورده اند.
اغلب نوشته های تاریخی به بازخوانی یا بزرگ نمایی تلاش زنان دربار،
مفسد، و غرب یا شرق زده پرداخته اند، و درباره آنان سخن بسیار گفته،
کوشیده اند، فعالیت سیاسی اجتماعی آنان را فعالیت زن ایرانی در این
عصر معرفی کنند. (باستانی، ۳۶ ز ۱۳۸۲)؛ از این رو تلاش این نوشته آن
است که فعالیت توده زنان مسلمان ایران را که هم می خواستند از مدنیت
برخوردار باشند، و هم دیانت خود پاس بدارند، به تصویر بکشد، و در
دنیای فمینیستی و مدرنیستی دفاع از حقوق زنان، با رعایت ارزش های
ملی و دینی، از بخش اعظم تاریخ زنان سده اخیر ایران دفاع کنند.
(واحد؛۱۵ز۱۳۷۲)
فعالیت سیاسی اجتماعی زنان، پیش از انقلاب مشروطه
مخالفت های ضددولتی زنان دوره قاجار را می توان به دوره پیش از
مشروطه، انقلاب مشروطه و پس از آن تقسیم کرد. در دوره پس از
مشروطه، زنان به انحصار تحت تأثیر علمای دینی و برای پاسداشت
ارزش های مذهبی به میدان آمدند؛ از این رو اگر بتوان واکنش های
سیاسی اجتماعی زنان در انقلاب مشروطه، به ویژه پس از آن را متأثر از
افکار لیبرالیستی غرب و سوسیالیستی شرق دانست؛ ولی به هیچ روی
نمی توان حضور سیاسی اجتماعی زنان در این دوره را به اندیشه های
غیرملی و غیردینی نسبت داد. به هر روی، زنان در سال های پیش از
مشروطه، حضوری چشم گیر و موءثر داشته اند که برجسته ترین آن، نقش
آنان در حادثه گریبایدوف، به ویژه فداکاری شان در پیروزی جنبش تنباکو
است.
۱. بر پایه ماده سیزدهم عهدنامه ترکمانچای(۱۸۲۸/۱۲۰۷) همه
کسانی که طی دو جنگ گذشته بین ایران و روس، از دو طرف به اسارت
درآمده بودند، باید چهار ماه پس از انعقاد عهدنامه، به سرزمین های خود
بازگردند. دولت روسیه گریبایدوف را برای بازگراندن اسرای روسی و
اجرای دیگر مفاد قرارداد ترکمانچای به ایران فرستاد. گریبایدوف برای
بازگردان اسرای زن، شیوه نادرستی را در پیش گرفت و فرمان داد، اسرای
زن روسی را که به همسری و کنیزی مردان ایرانی درآمده اند بی اجازه
شوهران و صاحبان شان نزد او ببرند تا خود از آنان بپرسد که آیا از روی
رضا و رغبت در ایران می مانند یا اینکه می خواهند به وطن خود
بازگردند.
از جمله این زنان، دو اسیر گرجی بودند که دین اسلام را پذیرفتند و به
همسری و کنیزی آصف الدوله، دولتمرد قاجاری درآمدند مخالفت
آصف الدوله سودی نبخشید و او تحت فشار شاه، به بردن آن دو به
سفارت روس رضایت داد؛ اما کنیزان به گریبایدوف گفتند که مایل اند در
تهران بمانند و به هیچ روی قصد بازگشت به گرجستان را ندارند. با این
وصف، گریبایدوف تصمیم گرفت، همه این زنان را چند روزی در سفارت
نگاه دارد، تا شاید بتواند آنان را تشویق کند که به کشورشان بازگردند.
(شمیم، ۱۳۷۰ ، ۱۰۴. واتسن، ۱۳۵۶ ، ۲۵۳)
به درازا کشیدن اقامت زنان، بر خلاف میل شخصی آنان بود و
شوهران شان را هم نگران می ساخت؛ از این رو آیت الله میرزا مسیح،
مجتهد معروف تهران که درخواست هایش از دولت قاجاری و سفارت
روس در تهران، برای رها کردن این زنان رد شده بود، فتوا داد که
«تکلیف است بر هر مسلمان تا هم مذهبان خود را از دست کافران
نجات دهد». مردان و زنان که غیرت دینی شان به جوش آمده بود، به
سوی سفارت روس رفتند. قزاق های حافظ سفارت، به سوی آنان آتش
گشودند و جوان چهارده ساله ای به شهادت رسید. پس از آن مردم به
درون سفارت هجوم آوردند و هر کس که مانع آزادسازی زنان بود کشتند؛
حتی گریبایدوف را با خنجری از پای درآوردند. از این ماجرا، مالتسف
منشی سفارت که پنهان شده بود، نجات یافت. رقم کشته های روسی را
در این ماجرا بین ۳۵ تا ۸۰ نفر شمرده اند. (مارکام، ۱۳۶۴ ، ۶۶. نفسیی،
۱۳۴۴ ، ۱۹۳)
در حادثه گریبایدوف، چند نکته مهم و مرتبط به زنان وجود دارد:
– علت اساسی شکل گیری حادثه، زنانی بودند که اغلب بر خلاف
میل شان به سفارت برده شدند.
– فتوایی که میرزا مسیح داد، تنها برای آزادسازی زنان محبوس در
سفارت بود.
– بخشی از جمعیتی را که به سوی سفارت رفتند و سپس به آن حمله
کردند را زنان تهرانی تشکیل می دادند.
– جمعیتی که به سفارت حمله برد، همه تلاش خود را برای آزادی زنان
به کار گرفت و کار نخست شان آزادی آنان بود.
– زنان در این حرکت، به هیچ وجه دنبال خواسته های جنسیتی
نیستند، بلکه در تلاش برای تحقیق آموزه های دینی اند.
۲. شاه از مخالفت آیت الله میرزا حسن آشتیانی با قرارداد توتون و
تنباکو بر آشفت و سرانجام دستور داد، او را به عراق تبعید کنند. زنان
مصمم شدند تا مانع تبعید مجتهدشان شوند؛ از این رو دسته دسته به
سوی محله سنگلج حرکت و در دارالشرع اجتماع کردند. سپس به طرف
بازار آمدند و هر مغازه ای را که گشوده دیدند بستند، آن گاه با فریاد و فغان،
به ارگ سلطنتی روی آوردند. مردانی که قبل از زنان در سنگلج و
دارالشرع گرد آمده بودند، به دنبال زنان راه افتادند. برخی مردان برای
مراقبت از آنان، در اطراف زنان راه می رفتند. زنان در میدان ارگ داد و
فریاد کردند؛ به گونه ای که شاه در وحشت افتاد. زنان همچنان فریاد
می زدند: «ای خدا! می خواهند دین ما را ببرند، علمای ما را بیرون کنند،
تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان کفن کنند و دفن
کنند، بر جنازه ما فرنگیان نماز بگذارند». نایب السلطنه کامران میرزا، با
ملایمت به آنها می گفت: «همشیره ها، فرنگی را بیرون می کنیم،
هیچ یک از علما را نمی گذاریم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد و…».
اما پیش از آنکه سخن وی به پایان برسد، زنان او را با داد و فغان فراری
دادند. (سیرجانی، ۱۳۶۲ ، ۳۸۷)
جمعیت زنان آگاهی یافتند که امام جمعه منصوب شاه، مشغول تهدید
مردم است؛ از این رو، به مسجد شاه رفتند و او را از منبر به زیر کشیدند،
سپس به میدان ارگ برگشتند، و شعارهای «واشریعتا و اسلاما، یا علی و
یا حسین» آنان در تمام کوچه ها و بازارهای اطراف ارگ به گوش
می رسید. شاه بار دیگر برای مردان و زنان به خروش آمده پیغام فرستاد و
آنان را به آرامش دعوت کرد؛ ولی زنان فریاد می زدند: «ما شاه را
نمی خواهیم». در این میان، وزیر دربار را که به زنان گفته بود، «چرا دیگر
به خانه های تان نمی روید»، به باد کتک گرفتند، و همچنین به
نایب السلطنه که بار دیگر به قصد متفرق کردن زنان آمده بود، حمله
بردند، و او را به عقب نشینی و فرار به داخل عمارت سلطنتی وادار کردند.
یکی از زیردستان نایب السلطنه که وضع را این گونه دید، به دسته ای از
سربازان که به بی پدران معروف بودند، دستور تیراندازی داد، عده ای از
مردان و زنان کشته شدند، پس از آن، مردم به دستور علما متفرق شدند و
روز بعد بازگشتند، و این کار تا لغو قرار داد توتون و تنباکو ادامه یافت.
(اعظام قدسی، ۱۳۴۲ ، ۴۴)
اعتراض زنان به قرارداد رژی، به زنان تهران محدود نشد، بلکه زنان
دیگر شهرها را در بر گرفت که البته نقش زنان شیراز و تبریز بیش از
دیگران بود. در شیراز، زنان در کنار مردان به اعتراض عمومی دست زند و
زمانی که حکمران شیراز، روحانی مبارز سید علی اکبر فال اسیری را به
دلیل سخن گفتن علیه قرارداد، دستگیر و تبعید کرد، قریب سه الی چهار
هزار زن و مرد، در شاه چراغ گرد آمدند و تعدادی از آنان، بازار را بستند.
زنان ایلاتی اطراف شیراز هم، همراه و همگام با مردان، همه روزه،
تلگراف های تهدیدآمیزی به تهران مخابره می کردند.
در تبریز، دسته ای از زنان مسلح، با چادر نمازهایی که به کمر بسته
بودند، به بازار آمدند و بازار را در اعتراض به قرارداد رژی بستند و به
سرعت در کوچه ها و پس کوچه ها ناپدید شدند. رهبری این زنان را زینب
باجی بر عهده داشت، مأموران بارها کوشیدند، بازار را باز نگاه دارند؛ ولی
هر بار گروه زینب، با اسلحه و چماق مانع باز شدن بازار می شدند و این
کار را تا لغو قرار داد ادامه دادند. (کربلایی، بی تا، ۱۱۰)
۳. چرا زنان حرمسرای سلطنتی، قلیان ها را شکستند؟ چرا برخی آنان،
خبرهای اندرونی را به مخالفان حکومت دادند؟و به چه دلیل بعضی زنان
درباری، از افکار سید جمال الدین و اقدام میرزارضای کرمانی علیه
ناصرالدین شاه حمایت کردند؟به این سوءال ها، پاسخ های مختلفی داده
شده که یکی از آنها این است که اغلب زنان شاه را دهقان زادگانی
تشکیل می دادند که شاه بیشتر آنان را در گردش و شکار و به صورت
تصادفی یافته و به همسری برگزیده بود. اغلب این زنان وضعیت
رضایت بخشی نداشته اند؛ به گونه ای که تعداد زیادی از این زنان، تنها
چند بار در سال همسر خود را می دیدند، و گاه اتفاق می افتاد که شاه از
تولد و مرگ فرزندان این زنان نیز آگاه نمی شد. تاج السلطنه، دختر
ناصرالدین شاه، درباره وضع این زنان شاه نوشته است: «در خانه هایی که
دیوارهایش از سه تا پنج ذرع ارتفاع دارد، مخلوقاتی سر و دست شکسته،
بعضی با رنگ های زرد و پریده، برخی گرسنه، برخی برهنه، بعضی در
تمام شبانه روز منتظر و گریه کننده، در زنجیر به سر می برند. در مقابل
این زندگانی تاریک، مرگ روز سفید ماست». (مجله زنان، ۲۰ز۱۳۸۰) از
این رو تلاش این دسته زنان را در مخالفت با سلطنت، نمی توان در
پرونده زنان مرفه و اشراف قرار داد، آنان بیش آنکه به دربار تعلق داشته
باشند، از جامعه دهقانی و روستایی بودند و به همین دلیل، فعالیت
ضددولتی آنها را باید بخشی از فعالیت توده زنان مسلمان این مرز و بوم
به حساب آورد. با توجه به نکات فوق، برخی مهم ترین حرکت های
ضددولتی آنها را می توان نام برد:
– از برجسته ترین مخالفت های این دسته زنان درباری با اقدامات
شاه، طغیان آنها علیه قرارداد رژی بود. در این حادثه، بسیاری زنان
درباری به اندازه ای منقلب بودند که تمام غلیان های بلوری، چینی و گلی
را شکستند، و همه آثار دخانیات را از عمارت سلطنتی پاک کردند. در این
حرکت، همه زنان، کوچک و بزرگ هم دست بودند. هم دستی زنان و
پافشاری شان، شاه را شگفت زده کرد؛ به طوری که شاه با خشم و غضب
می گفت: «زن هایم حاضر بودند، برای خوشی من، جان خود را فدا کنند،
اما امروز، حتی از دادن یک سیگار به من مضایقه می کنند». (اجتهادی،
۱۳۸۲ ، ۱۶۲)
– جلوه دیگر از مخالفت زنان شاه با قرارداد رژی، زمانی ظاهر شد که
مأموران دولتی به سوی مردان و زنان تظاهرکننده آتش گشودند. در پی
آن، زنان اندرونی، بنای گریه و زاری گذاشتند، یکی از آنها، بیشتر گریه و
زاری می کرد. ناصرالدین شاه وقتی او را دید، برای آرام کردنش گفت:
«حکم تحریم تنباکو، از میرزای شیرازی نیست، والا من هم اطاعت
می کردم». آن زن پاسخ داد: «پس این صدای تیر و تفنگ را که به طرف
سادات و علما شلیک می شود، نمی شنوید». شاه برای گمراه کردن آن زن
گفت: «این تیرها به هوا شلیک می شود». (بوشهری، ۱۳۴۷ ، ۴۸)
– اوج مخالفت زنان حرمسرا را با قرارداد می توان در اقدام انیس الدوله،
زن سوگلی شاه دید. شاه غلیان خواست، ولی او که ریاست حرمسرا را بر
عهده داشت گفت: «کشیدن غلیان حرام است». شاه گفت: «چه کسی آن
را حرام کرده»، وی پاسخ داد: «همان کسی که مرا بر تو حلال کرده
است». علاوه بر آن، انیس الدوله که دختر یکی از دهقانان لواسان تهران
بود و در جریان مسافرت شاه به لواسان به عقد شاه درآمد، بارها در جهت
خواست عمومی گام برداشت؛ برای مثال وی از شاه خواست که
رکن الدوله حاکم شیراز را عوض نکند تا مردم مجبور نشوند، با آمدن
حاکم جدید، دوباره مالیات بدهند. شاه با تقاضای وی موافقت کرد.
(آدمیت و ناطق، ۱۳۵۶ ، ۱۵۶)
۴. از حوادث مهمی که در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه روی داد،
اعتراض مردم، به ویژه بانوان به کمبود نان بود. کمی نان دلایل مختلفی
داشت؛ از جمله قحطی، خشکسالی، خرابی راه های کشور و سوء استفاده
دولتی ها که موجب می شد به اندازه کافی گندم برای پخت نان به تهران
نرسد، از این رو مردان و زنان اعتراض کردند، اما بی فایده بود، و همچنان
نانوایی ها شلوغ و نان کم بود، تا اینکه هزاران زن، جلوی شاه را در
بازگشت از شکار گرفتند و از شاه تقاضای نان کردند. شاه نه اینکه ترتیب
اثر نداد، بلکه دستور داد، برای مهار و سرکوب شورش، دروازه های شهر را
ببندند؛ ولی چند هزار زن هجوم آوردند و با سنگ و چوب، دروازه بانان را
از پای درآوردند. مأموران محمودخان نوری، کلانتر تهران، به اشاره شاه،
به زنان حمله بردند، حتی کلانتر با چوب دستی اش، چند نفر از زنان را
مضروب ساخت، با این وصف، غوغای زنان برای نان ادامه داشت. شاه یا
به دلیل ناتوانی کلانتر در مهار شورش یا برای خواباندن ماجرا، فرمان
داد، کلانتر را در همان مکان به دار آویختند. آن روز، طغیان فرو نشست؛
اما مشکل نان حل نشد. (نجمی، ۱۳۷۰، ۱۵۹)
روز بعد زنان بار دیگر اجتماع کردند. این بار شاه سربازان و توپچی ها را
وارد عمل کرد؛ ولی در بین زنان، عده ای بودند که شجاعانه به سربازان و
نظامیان حمله آوردند. سربازان برای متفرق ساختن زنان به حیله ای
دست زدند و گوش چند نفر از مردان معترض به کمی نان را جلوی زنان
بریدند، در پی آن، زن ها متفرق شدند؛ ولی آنچه به آرام شدن نهایی
شورش نان کمک کرد، آن بود که به دستور شاه، بزرگان شهر در خانه
نصرت الدوله جلسه ای ترتیب دادند، میرزا موسی، وزیر دارالخلافه
ناصری را که گفته می شد، با نانوان ها سروسری داشت، از کار برکنار
کردند و امور نانوایان را به ملک التجار واگذار کردند. علما موضوع را پایان
یافته تلقی کرده و از زنان و مردان خواستند که به غائله خاتمه دهند.
(کاساکوفسکی، ۱۳۵۳ ، ۲۴۰)
همزمان با تهران، کمبود نان در تبریز هم آشوب آفرید. در این شورش،
حدود سه هزار زن چوب به دست، به رهبری زینب باجی علیه ناتوانی
دولت در تأمین نان شهروندان به اعتراض دست زدند. در آن روز و
روزهای بعد، ۸ زن جان خود را در تیراندازی دولتی ها از دست دادند و
تعدادی هم زخمی شدند. زینب باجی تنها به سازمان دادن زنان در
تظاهرات علیه دولت بسنده نکرد، بلکه با شناسایی و حمله به انبارهای
گندم احتکار شده، آن را در میان مردم تقسیم می کرد. یکی از این
انبارها، به والی آذربایجان تعلق داشت. در جریان حمله گروه زینب به
این انبار، ۳۰ نفر کشته و ۶۰ نفر مجروح از طرفین به جای ماند، سرانجام
والی با پناه بردن به خانه ولیعهد تسلیم شد و از مبارزه با گروه زینب دست
برداشت و انبار گندمش به دست زینب باجی افتاد.
البته همه فعالیت سیاسی اجتماعی زنان دوره ناصری به آنچه
برشمردیم، خلاصه نمی شود، بلکه تاریخ، فعالیت های دیگری را از آنان
ثبت کرده است. از جمله افزایش رنگ و بوی سیاسی مجالس روضه
خوانی(مانند سخنرانی های سیاسی واعظ اصفهانی در مجالس روضه
زنان)و قلم زنی در عرصه اعتراض سیاسی (مانند رساله نوری خانم جان
تهرانی درباره راه نجات زنان) از همین تلاش هاست که خانم مری شیل،
همسر وزیر مختار انگلیس در زمان ناصرالدین شاه را به این اعتراف وا
می دارد: باید اعتراف کنم، با آنکه پنهان بودن آنها در ورای حجاب و
پوشیدگی کامل شان، یک حقیقت انکارناپذیر است، ولی مطرود بودن
زن های ایرانی واقعیت ندارد. (مری شیل، ۱۳۶۸ ، ۱۷۵)
انقلاب مشروطیت ایران و حضور سیاسی اجتماعی زنان
مشروطه، تنها محصول کار مردان نیست، بلکه زنان به صور مختلف
در آن شرکت جستند. از همان روزهای آغازین مشروطه، بازتاب دو
گرایش فکری دیگر، در فعالیت سیاسی اجتماعی زنان به چشم می خورد:
نخست آنکه عده ای از زنان به تأثیرپذیری از اروپایی ها یا اروپازده ها، با
افکار فمینیستی به میدان آمدند. عده ای دیگر تحت تأثیر جنبش
سوسیالیسم روسیه قرار داشتند، اما تعداد هواداران و میزان فعالیت این
دو جریان فکری محدود باقی ماند، و توده زنان مسلمان، همچنان
پیشقراول حرکت های سیاسی ضد استبدادی و استعماری این دوره
بودند.
۱. هنگامی که علاءالدوله (حاکم تهران) برخی بازرگانان متدین و
محترم را به بهانه گرانی قند به فلک بست، مردم در اعتراض به ظلمی
که به این عده بی گناه شد، مغازه ها را بستند و در مسجد شاه تحصن
کردند، علما نیز از این اقدام حمایت کردند. عین الدوله(صدراعظم)دستور
داد تا مردم و علما را متفرق سازند. با ضرب و شتم مردم، وعاظ و هتک
حرمت علمای متحصن، آنها به حضرت شاه عبدالعظیم پناه بردند و در
آن مکان متحصن شدند. نمایندگانی از سوی علما برای مذاکره درباره
تأسیس عدالت خانه، نزد عین الدوله آمدند. او به آنها اجازه بازگشت نداد،
در پی آن، مردم بار دیگر شورش کردند و بازار را بستند.
در همین گیرودار، شاه به میهمانی خانه امیر بهادر(وزیر
جنگ)می رفت، دو زن عریضه هایی به شاه دادند، شاه پس از ورود به
خانه امیر بهادر، آن دو عریضه (نامه) را گشود و خواند، و به فکر فرو رفت،
زیرا خلاصه آن دو نامه عبارت بود از: «ای کسی که تاج سلطنت را بر سر
تو گذارده ایم و عصای سلطنت را به دست تو داده ایم، بترس از وقتی که
تاج را از سر تو بگیریم.» زنان به هنگام بازگشت شاه، راه را بر او بستند و
برگرد کالسکه او جمع شدند و فریاد می زدند: «ما آقایان و پیشوایان دین
را می خواهیم، ما مسلمانیم و حکم آقایان را واجب الاطاعه می دانیم،
عقد ما را آقایان بسته اند، خانه های ما را آقایان اجاره می دهند، تمام امور
ما در دست آقایان بوده و هست، چطور راضی شویم، علما را نفی بلد و
تبعید کنید. ای شاه، وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند، ملت ایران
به حکم این آقایان جهاد می کنند.» پس از حوادثی از این دست، شاه به
عین الدوله دستور داد، خواسته علما را بپذیرد و آنان را به تهران بازگرداند،
و خود نیز، فرمانی برای تأسیس عدالت خانه صادر کرد. (کرمانی، ج۲،
۳۹۵ز۱۳۶۲)
از دیگر اقدامات زنان، تلاش برای حفظ جان علما بوده است؛ به دیگر
بیان، زنان ضمن همراهی با مردان در آوردن علما به مسجد برای
سخنرانی، گاهی مسئولیت حفظ جان آنها را هم بر عهده داشتند، حتی
زنانی چون همسر حیدرخان تبریزی، باچماق هایی که زیر چادر پنهان
می ساختند، می کوشیدند تا مانع هرگونه اغتشاشی به هنگام سخنرانی
شوند. (ناهید، ۵۵ز۱۳۶۰)
۲. اواخر سلطنت مظفرالدین شاه، دولت مشیرالدوله تصمیم گرفت،
برای تأمین برخی مخارج دولتی و کشوری، از دولت روس و انگلیس
وامی با سود هفت درصد دریافت کند. این تصمیم با مخالفت مجلس و
مردم رو به رو شد، در نتیجه، دولت از اجرای تصمیم خود منحرف شد و
مجلس برای اینکه پول کافی برای دولت فراهم کند، تأسیس بانک ملی
را به تصویب رساند. زنان در فراهم آوردن پول و تأسیس بانک، فداکارانه
شرکت جستند؛ برای مثال «روزی در پای منبر سیدجمال واعظ در
مسجد میرزاموسی، زنی به پا خواست و چنین گفت: دولت ایران چرا از
خارجه قرض کند؟ مگر ما مرده ایم؟ من یک زن رخت شوی هستم. به
سهم خود یک تومان می دهم. دیگر زن ها نیز حاضرند. هم زمان با آن،
زنان دیگر، گوش واره ها و النگوها و گردن بندهای خود را فروختند، و آن را
برای تأسیس بانک دادند. این مسئله تنها مختص تهران نبود، بلکه
زنان شهرهای دیگر هم در آن مشارکت کردند. از جمله زنی از قزوین
برای سعدالدوله (رییس مجلس) نوشت: مقدار ناقابل از زیورآلات خودم
را که برای ایام سخت ذخیره کرده بودم، به جهت بانک ملی می فرستم.
اشیای اهدایی را اعضای محترم بانک ملی، به امانت و شرافت بفروشند،
سهم بانک بخرند و برایم روانه کنند. او اضافه می کند:زنی از همسایگان
که شوهر ندارد و یک پسر صغیر دارد، چون پول ندارد، سه فقره از اسباب
منزل را توسط من، برای تان فرستاد تا آنها را فروخته و سهمی از بانک
ملی به نام صغیر او تهیه کنید».(کرمانی، همان، ۵۵)
مساعدت مالی زنان در انقلاب مشروطه، به کمک آنان در تأسیس
بانک ملی محدود نماند، بلکه زمانی که مبارزان مشروطه برای تأمین
هزینه های مقاومت و خرید اسلحه، با مشکل مالی مواجه شدند، زنان نیز
با فداکاری و ایثار و فروختن جواهرات یا وسایل خانه به کمک آمدند؛ از
جمله پس از فتح اصفهان به دست سواران بختیاری، عده ای زنان به
انجمن ایالتی اصفهان رفته و زیورآلات خود را هدیه کردند. در این میان،
زنی کاسه مسین را که تنها دارایی او بود، به مشروطه خواهان تقدیم کرد.
(همان)
۳. در دوره استبداد صغیر که درگیری نظامی میان مردم و محمدعلی
شاه شدت یافت و برخوردهای مسلحانه سختی روی داد، در موارد
ضروری، زنان نقش مستقیم و فعالی داشتند. در این زمینه، نقش زنان
تبریز، پررنگ تر و برجسته تر بود. شاه پس از به توپ بستن مجلس و
تعطیل کردن آن، عین الدوله را برای تصرف تبریز فرستاد، او شهر را
محاصره کرد. در محاصره یازده ماهه تبریز، زنان به پختن غذا، دوختن
لباس، بافتن جوراب، پرکردن پوکه، خبررسانی جنگی، پرستاری از
مجروحان، جنگ با لباس مردانه در میدان رزم پرداختند. یکی از همین
زنان در این باره گفت: «در بحرانی ترین روزهای قیام، مجبور بودیم
برای رعایت پنهان کاری، تکه های نان را زیر چادر به سینه و شکم مان
ببندیم و به سنگر مجاهدان برسانیم». (عافیت، ۱۳۵۲ ، ۷۰)
گفته اند که ستارخان تحت تأثیر نامه یکی از زنان تبریزی، فرمان
حمله به مقر مستبدان شهر تبریز را صادر کرد و در این حمله، حداقل
بیست زن کشته شدند. پاولویچ هم در این باره نوشته است: «یکی از
سنگرهای تبریز را زنان چادر به سر تبریزی اداره می کردند». (پاولویچ،
۱۳۵۷ ، ۵۵)
یکی از این زنان، عزت الحاجیه، مادر کلنل تقی خان پسیان بود. شیر
زنی که وقتی خبر مرگ کلنل را برایش آوردند، مجلس جشن ترتیب داد،
خود لباس سفید پوشید و به کسی اجازه نداد، لباس سیاه به تن کند.
در بین زنان مبارز تبریز، زنانی از گیلان و کردستان دیده می شد که گاه
در بین آنان، پیرزن شصت و هفت ساله و دختر سیزده و چهارده ساله هم
به چشم می خورد. (امیرجعفری، ۱۳۵۶ ، ۴۶۷)زنان کشاورز روستاهای
آذربایجان هم در حالی که نوزادان خود را بر پشت بسته بودند، اسلحه
برداشتند و دوش به دوش مردان جنگیدند. (کرمانی، همان، ۴۵۷)
اگرچه نقش برجسته در جنگ وگریز زنان با محمدعلی شاه مستبد، با
زنان تبریز بود، ولی زنان شهرهای دیگر هم به ایفای نقش پرداختند، از
جمله زمانی که محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و آن را تعطیل
کرد و برخی جوانانی را که در دفاع از مجلس باقی مانده بود کشت. مردان
جرأت نمی کردند، جنازه جوانان را بردارند و به خاک بسپارند، بلکه زنان
همت کردند و آنها را بر داشتند و به خاک می سپردند. (دولت آبادی، ج۱؛
۱۳۴۱،۲) نتیجه اینکه زنان با حضور در سخت ترین کار مردانه، یعنی
جنگ، و اهدای جان خویش، اوج فداکاری خود را به نمایش گذاشتند، و
نیز، مشارکت آنان در جنگ نشان می داد، آنها تنها نقش پشت پرده
نداشتند.
۴. پس از مرگ مظفرالدین شاه، محمد علی شاه که مخالف سرسخت
مشروطه بود، روی کار آمد، اما مردم همچنان به حمایت از نهضت نوپای
مشروطه ادامه دادند و تدوین و تصویب متمم قانون اساسی را برای رفع
کاستی ها و ابهام های قانون اساسی خواستار شدند. زنان نیز با تشکیل
دسته های مختلف و ازدحام در برابر ساختمان مجلس شورای ملی
خواهان تصویب سریع تر متمم قانون اساسی از سوی نمایندگان شدند.
(کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۳۱۵)اتحادیه غیبی نسوان، با ارسال
نامه ای به روزنامه ندای وطن، از نمایندگان ملت می خواهد که هرچه
سریع تر متمم قانون اساسی را تدوین و تصویب کند تا وضع کشور
سامان یابد و چنانچه توانایی این کار را ندارند، استعفا دهند و کار مملکت
را به زنان بسپارند.
در عوض، محمد علی شاه و هواداران دربار، علاوه بر مخالفت با
بسیار
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 