پاورپوینت کامل توسعه ایمان اسلامی ;راه ساخت های جامعه توسعه یافته ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل توسعه ایمان اسلامی ;راه ساخت های جامعه توسعه یافته ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل توسعه ایمان اسلامی ;راه ساخت های جامعه توسعه یافته ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل توسعه ایمان اسلامی ;راه ساخت های جامعه توسعه یافته ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۰
گفتاری از امام موسی صدر
نقش مسجد
از آنجا که این جلسات در مسجد برگزار می گردد خوب است در ابتدای
بحث اندکی از نقش مسجد در دعوت اسلامی سخن بگوییم.
اسلام با جمله «قولوا لااله الا اللّه تفلحوا» آغاز شد. مفهوم لااله الا اللّه ،
زمانی به معنی مخالفت لفظی با بت ها و طرد لسانی آنها بود. این در
زمانی بود که هر کس لااله الا اللّه می گفت کشته می شد. اما چندی بعد
مخالفت زبانی با بت ها به امری عادی تبدیل شد و بسیاری از مردم لا اله
الا اللّه می گفتند. در این زمان، مبارزه به مخالفت عملی با بت ها ـ که
همان طواغیت زمین بودند ـ ارتقاء یافت. در این میان، مسجد در هیچ
برهه ای از تاریخ ما، نقش بیدارگری، روشنفکری و پیکارگری خویش را
از دست نداده است؛ بلکه آنچه دچار فراز و فرود شده، مراحل این پیکار و
درجه شدت، قوت و خشونت آن بوده است.
نقش مسجد اعلام مواضع، تربیت مردم و متوجه ساختن آنان به سوی
خدای احد و واحد ـ اصل و فرع و بار و بن دین ـ است و ما امیدواریم که
افتخار تعالی دادن این نقش را داشته باشیم.
من امشب احساس غبطه زیادی دارم؛ چرا که همواره آرزو می کردم
جلسات فرهنگی و اسلامی مان در فضای پربرکت مسجد برگزار شود، تا
از یک سو نقش واقعی مسجد را، بیش از پیش به آن ببخشیم و از سوی
دیگر ما نیز به سهم خود چنین چیزی را از مسجد کسب کنیم؛ در حالی
که نشسته بر زمین، رو به سوی قبله، احساس می کنیم که در این ساعت
از شب جمعه همراه با تمامی مؤمنان جهان در رکاب حضرت
محمد(ص) در حال سفری معنوی و پاک هستیم و از این احساس،
روحیه ای کامل می گیریم. بی تردید هنگامی که انسان خود را در مسجد
می بیند، احساس اطمینان بیشتری می کند و نیز سعی خواهد کرد که از
سخنانش مراقبت بیشتری نماید.
ایمان و ایدئولوژی
منظور از «ایدئولوژی اسلامی» همان «ایمان» است. دلیل واضح
[ایمان ما به] وجود خدا نیز شهادت فطرت است: «آیا در خدا شک است؟
آفریننده آسمان ها و زمین». ایمان داشتن و با خدا همراه شدن، به
معنی قانع شدن به وجود خداوند نیست؛ بلکه به این معنا است که با
عقل، قلب و بدنش و با تمام وجودش با خدا زندگی کند. در این صورت
است که ایمان انسان کامل می گردد.
این بحث را از آن رو «ایدئولوژیک» نام گذاری کرده ایم که ما امروز در
برابر دو نوع ایدئولوژی قرار گرفته ایم: ایدئولوژی راست و ایدئولوژی چپ.
هم اکنون در مقابل انسانی که به پیشرفت جامعه اش می اندیشد دو راه
وجود دارد: راست و چپ. راست؛ معمولاً راهی ارتجاعی و محافظه کارانه
است که ابقاء وضع موجود را می طلبد؛ در حالی که چپ، به شکل سنتی،
به مکتبی گفته می شود که در اندیشه تغییر و تجدد نظر است. اصطلاحا
چنین چیزی از چپ برداشت می شود که البته با تفاوت درجات
چپ اندیشی متفاوت می شود.
اما تا آنجا که به «مکتب اسلام» مربوط می شود ما همواره تلاش
می کردیم که تصویری اصیل از آن ارائه دهیم؛ یعنی این که به «چپ
بودن» مشهور شویم را رد می کردیم و نمی خواهیم که از ما با عنوان چپ
گرایی نام برده شود، همانطور که مطمئنا عضو اردوگاه راست نیز نیستیم
و ابدا از ارتجاع و حفظ وضع موجود دم نمی زنیم. خدای متعال در قرآن
کریم کلمه صراط مستقیم را در مقابل ما قرار داده است: «ما را به راه
راست هدایت کن. راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی، نه
کسانی که بر آنان غضب کردی و نه گمراهان».
شناخت مصادیق «افراد مورد غضب» و «گمراهان» نیاز به مباحث
طولانی تفسیری دارد اما در نهایت به جایی می رسیم که به بحث بالا
شباهت دارد.
تأثیر ایمان در ساخت جامعه
جامعه ای که بر اساس ایمان ساخته شود همانند بدن انسان، زنده
خواهد بود. در حالی که جامعه ای که به راه و روش غربی ـ پس از آن که
غرب متافیزیک را رد کرد و خود را از ماورای طبیعت بیگانه ساخت ـ
ساخته شود تبدیل به موجودی مرده می گردد؛ چرا که در آن اصالت
انسان حکم می راند و محور تحرک «من» و انانیت است. در چنین
جامعه ای، هر انسان علیرغم اینکه خود را خدا می داند و می پرستد اما
احساس غربت می کند. در این صورت هیچ وحدتی باقی نمی ماند. روابط
خانوادگی، برادری و خویشاوندی تغییر می یابد و جهان از «فردها» به
«شرکت ها» تبدیل می شود و در نتیجه جدایی و انفصال ایجاد می گردد.
ایمان، در نوع نگاه انسان به هستی و حیات مؤثر است. از این گذشته،
ایمان از مبادی پنج گانه ای در جامعه تأثیر می گذارد: تأثیر بر ساخت فرد،
بر اقتصاد، بر سیاست، بر اخلاق و بر کار.
اساس ارزش ها نیز «ایمان مطلق» است و اگر ایمان را مطلقا نفی
کنیم هیچ ارزشی باقی نمی ماند.
[تأثیر بزرگ دیگری که ایمان بر ساخت جامعه می گذارد] مسئله
«لایتناهی بودن تکامل» و صراط مستقیم است. ما معتقدیم که خداوند
حدی ندارد، چیزی همانند او نیست و نهایتی برایش تصور نمی شود.
چنین اعتقادی به این معنا است که رسالت حیات ما در جمله «انا للّه و انّا
الیه راجعون» خلاصه می گردد؛ از خدا آغاز کردیم و به سوی همو باز
می گردیم. تمام حرکات و سکنات زندگی ما در همین خط خلاصه
می گردد: به سوی او بازگشت می کنیم و او نامتناهی است. پس، انسان در
زندگی اش در راستای هدفی تلاش می کند که نهایتی ندارد و این به
معنای «حرکت دائمی» است.
امروزه، مکاتب مبارز اجتماعی یا برای رسیدن به جامعه عدالت محور
تلاش می کنند، یا جامعه سوسیالیستی، یا جامعه برخوردار و یا جامعه ای
که در آن حداقل معیشت مردم تأمین شده باشد. اهدافی که مکاتب
اجتماعی دنبال می کنند. تماما اهدافی محدود و قابل دستیابی هستند و
این به معنی آن است که حرکت آنها غیر دائمی است؛ در حالی که ایمان
ما به خداوند بی نهایت ما را در حرکتی دائمی قرار می دهد. به این حدیث
شریف از پیامبر(ص) توجه کنید که می فرماید: «اگر مرگ به سراغ بنده
مؤمنی بیاید و او نهالی در دست داشته باشد به یقین آن را قبل از مردن
غرس خواهد کرد». فرض کنیم که اجل یک کشاورز نزدیک شود و او
نهالی در دست داشته باشد. اگر وی یک انسان عادی باشد چه خواهد
کرد؟ یک آدم معمولی وقتی احساس کند که در آستانه مرگ قرار دارد فورا
به دنبال فرزندانش می فرستد تا آنان را ببیند و با آنها خداحافظی کند.
اعضای خانواده و اهل و عیال خود را، از بزرگ و کوچک، دور خود جمع
می کند، وصیت می کند، با آنها تجدید عهد و وداع می کند و سپس [در
انتظار مرگ] در بستر می آرامد. این عکس العملی طبیعی و کاملا انسانی
است؛ اما اسلام این را نمی خواهد! اسلام ترجیح می دهد انسانی که
مرگش فرا رسیده است نهالش را بکارد حتی اگر در حال کاشتن بمیرد.
اسلام می خواهد حتی از آخرین لحظات و ثانیه های حیات در راه حرکت
و سازندگی، در راه خلق زندگی و در راه آبادانی استفاده گردد و لو با کاشتن
یک درخت. این حرکت دائمی ـ که انسان از تمامی لحظاتش در راه خیر
بهره گیرد ـ غایت ایمان به مبدأ لایتناهی است.
توسعه ایمان
مسئله رشد و توسعه ایمان، امری تربیتی است و به آن اشاره ای
داشتیم؛ اینکه ایمان فقط یک اقناع فکری نیست. ایمان، دانش و علم
(نیز) هست نه یک عاطفه قلبی صرف. ایمان، نه عشق مطلق است و نه
علم صرف؛ بلکه هم این است و هم آن، به اضافه فعالیت های مداوم
جسمانی. [پس] راه رشد و توسعه ایمان تفکر بیشتر، تذکر بیشتر و عمل
[و عبادت] بیشتر است.
عبادت و عبودیت
عبادت کردن خداوند، در واقع عبودیت نیست، بلکه عین آزادی و
رهایی است؛ چرا که غایت عبادت خداوند «تقرب» است. هر عملی که
منظور از انجام آن نزدیکی به خدا باشد عبادت است و هر عملی که این
امر در آن قصد نشود عبادت نیست، حتی اگر نماز باشد. اگر کسی به
خاطر مردم نماز بخواند ریا یا تجارت است و عبادت نیست. همانطور که
فقها تفسیر کرده اند معنای عبادت عملی است که از انجام آن تقرب
جستن به پروردگار اراده شود.
می دانیم که تقرب و نزدیکی، موضوعی مکانی است؛ حال آنکه خداوند
دارای مکان نیست تا کسی به آن مکان و در نتیجه به خداوند نزدیک
شود، یا از آن مکان دور و در نتیجه از خدا دور گردد. پس هدف از عبادت
«متصف شدن به صفات خدا» و معنی تقرب «مزین شدن به اوصاف
خداوندی» است؛ صفت هایی نظیر علم، قدرت، رحمت، رحمانیت و بقیه
صفات الهی. این یعنی اینکه عبادت ما را به سوی رهایی می برد؛ زیرا
تقرب به علم به معنی رهایی از جهل، تقرب به رحمت به معنی رهایی از
قساوت و تقرب به عدالت به معنی رهایی از ظلم است و… .
قوانین هستی و احکام شریعت
قوانین هستی با احکام شریعت مطابق است؛ چرا که خداوند خالق
هستی همان خداوند واضع دین و شریعت است. دین برای تنظیم
ارتباط بین انسان و زندگی آمده است. این ارتباط امری قدیمی و حقیقی
است نه امری وضعی. به همین دلیل است که در سوره الرحمن
می فرماید: «خداوند رحمان؛ قرآن را تعلیم فرمود؛ انسان را آفرید».
«انسان» پس از «قرآن» آمده است زیرا روابطی که قوانین دینی نام
دارند به قدمت خود انسان هستند. اینگونه نیست که خداوند انسان را
خلق کرده باشد و سپس یک قانون گذار، یک مجلس، یک فیلسوف یا
یک دانشمند بزرگ، آمده و قوانینی را برای تنظیم روابط وی با هستی
وضع کرده باشد؛ یا اینکه مثلاً پیامبران چنین نقشی ایفاء کرده باشند.
ابدا اینگونه نبوده است. حقیقت دین، تنظیم روابط حقیقی بین انسان و
انسان، بین انسان و زندگی و بین هر یک از موجودات جهان با یکدیگر
است. اینگونه بوده است و همین گونه نیز خواهد بود و هر کدام از
پیامبران که در مرحله معینی از تاریخ مبعوث شدند، با امداد از وحی
الهی، همین روابط را کشف کردند. قوانینی که این روابط را تنظیم می کند
قدیمی و مطابق با قواعد هستی هستند و خالق تمام آنها یکی است.
ضمن اینکه این احکام شرعی ـ همان گونه که اصولیان گفته اند ـ به
لحاظ عقلی، الطاف الهی هستند.
وحدت ادیان
از همین رهگذر، به مسئله «وحدت ادیان» می رسیم. ادیان یکی
هستند. قرآن کریم تمامی ادیان را «اسلام» نامیده است: «دین در نزد
خدا اسلام است» و اسلام یعنی تسلیم شدن در برابر پروردگار
عالمیان با عقل و قلب و جوارح. اسلام قلبی عشق و عاطفه است؛ اسلام
عقلی قبول و اقناع به وجود خداوند و ایمان به پیامبران و رستاخیز است؛
اسلام جوارحی نیز عمل به قوانین الهی است.
همه ادیان یکی هستند؛ چرا که خداوند یکی است و انسان یکی است
و مسیر نیز (یکی و) همان هستی و حیات انسان است در قبال خداوند.
ادیان یکی هستند؛ اما فرقی که بین ادیان وجود دارد در تفاوتی است که
قرآن کریم در شریعت و طریقت آنها می گذارد: «ما برای هر کدام از شما
آیین و طریقه روشنی قرار دادیم». شرعه محل داخل شدن نهر [و به
معنی شریعت و آیین] و منظور از منهاج، برنامه ها و طُرُق [مخصوص هر
مسلک] است؛ اما اصل همه ادیان یکی است و قرآن تمامی آنها را
اسلام نامیده است: «آیین پدرتان ابراهیم، خداوند شما را در کتابهای
پیشین مسلمان نامید». در مورد حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل
(علیهماالسلام) می فرماید: «پروردگارا! ما را مسلم (و تسلیم) خودت قرار
ده و از دودمان ما امتی که مسلم (و به تسلیم فرمان) تو باشد» و درباره
حضرت مسیح(ع) نیز می فرماید: «هنگامی که عیسی از آنان احساس
کفر کرد گفت: «کیست که یاور من به سوی خدا گردد؟ حواریون گفتند: ما
یاوران خداییم، به خدا ایمان آوردیم و تو گواه باش که ما اسلام
آورده ایم». تفاوت ادیان فقط در شریعت و برنامه ها است. مثل
«درس شیمی» که یکی است ولی در کلاس اول، کلاس دوم، کلاس سوم
و دانشگاه، با تفاوت مراحل درسی، متفاوت می شود.
همچنین با استناد به آیه کریمه: «و هر امتی در گذشته انذار کننده ای
داشته است» در می یابیم که دین، جهان شمول، همگانی و برای
تمامی امت ها است، نه فقط مخصوص ملل خاورمیانه. پیامبران فقط در
این منطقه مبعوث نشدند؛ تمامی قبیله ها، تمامی اقوام در تمام عالم، در
امریکا، در بین سرخپوشان و در میان قبایل افریقای سیاه قبل از آنکه
تمدن اروپاییان سفید به آنجا برسد.
انسان و اندیشه پیشرفت
علم، فلسفه، حقوق، تکنولوژی و اخلاق، همه تولیدات بشری هستند.
حال که تولید بشر هستند پس در مسیر پیشرفت قرار دارند؛ و اگر در
مسیر پیشرفت هستند پس متغیر و متزلزل؛ و اگر متزلزل هستند پس
قابل اتکاء و آرامش بخش نیستند. آنچه که دل ها به آن آرام می گیرد
فقط یاد خدا است. آنچه مطلق و تغییرناپذیر است ارتباط بین انسان و
خدا است، اما آنچه به تولیدات بشری باز می گردد متزلزل است و
اطمینان بخش نیست.
معنای پیشرفت تعامل بیشتر بین «انسان» و «هستی» است. اما
می توان بین «انسان» و «زندگی» نیز پیشرفت داشت و بین «انسان» و
«قرآن» هم فهم بیشتری برقرار کرد.
اگر به انسان و مسئولیت های وی از بدو خلقت بنگریم این امکان را
خواهیم داشت که حیات انسانی، رسالت انسان و پیشرفت های بشر را به
دو خط عمده تقسیم کنیم. یعنی می توانیم تمامی فعالیت های انسان در
طول تاریخ را در دو فصل خلاصه کنیم: اول ـ نبرد انسان با خویشتن.
دوم ـ مبارزه انسان با هستی و حیات.
برخورد و مبارزه انسان با زندگی، با هستی و با غیر خود آن چیزی است
که صفحات «کتاب تمدن» را پر می کند. انسان از ابتدای خلقت، با کون و
مکان، با زمین و زمان، با ذخایر و معادن جهان، با سرما و گرما، با دریا و
حیاتِ اعماق آن، با آتش و اشکال گوناگون آن، با ابنیه، با پوشاک و با کل
طبیعت دست و پنجه نرم کرده و بر آن پیروز شده است؛ تا آنجا که پای بر
ماه نهاد و در آینده آن سوی ماه را نیز فتح خواهد کرد. پس انسان در
رابطه با «غیر خود» از یک سو بسیار بالا رفت، به ماه رسید، به خورشید
نیز خواهد رسید و به تمام طبیعت فراتر از خود دسترسی پیدا خواهد کرد،
و از سوی دیگر به اعماق رفت و به دل اتم رسید. پس انسان در نبرد با
هستی و حیات، در گسترده ای به پهنای انتهای کوچکی تا انتهای بزرگی
امتداد یافته است.
اما در برابر انسان، عرصه دیگری نیز وجود داشت (و دارد)؛ عرصه
برخورد انسان با خودش. یعنی قدرت وی بر کنترل و اداره خود و تسلط بر
نفس و اراده خویش. مثلاً اینکه ظلم کند یا نکند. ظلم به چه معنا است؟
به معنی گرفتن حقوق دیگران است. اینجا است که در می یابیم «ظاهرا
انسان در زمینه برخورد با خویش هنوز هیچ پیشرفتی نکرده است»!
یعنی همانطور که انسان ها در ابتدای خلقت به انسان های دیگر تجاوز
می کردند؛ نتیجه شکار او، ثمره کشت و کار او و امنیت و آرام او را به
سرقت می بردند؛ انسان امروز نیز ظالم است؛ سرزمین ها را به سرقت
می برد؛ ملت ها را سرقت می کند؛ اموال مردم را به یغما می برد؛
فرصت طلبی می کند؛ استثمار می نماید؛ احتکار می کند و… پس در
می یابیم که انسان در این زمینه همچنان اسیر نفس خویش است؛ در
بند هوس خود گرفتار است؛ و بنده آز خویشتن است.
نتیجه اینکه وقتی می گوییم «پیشرفت»، فعلاً می توانیم بگوییم که
انسان در برخورد با هستی و طبیعت پیشرفت کرده است اما در برخورد با
خودش پیشرفتی نداشته است؛ اگر نگوییم که پس رفت کرده است. هر
چند که تصور من این است که انسان در این زمینه عقب ماندگی داشته
است چرا که او تلاشی را در جهت توسعه نفس خویش به کار نبسته
است؛ در نتیجه در این زمینه عاجز و ضعیف باقی مانده است.
طبیعی است که همّ اولیه دین، کمک به انسان در نبرد وی با خودش
می باشد (و پس از آن است که) آقای برخورد با غیر را نیز برای انسان باز
می کند. مثلاً دین با عرضه «اندیشه توحید» تا حدود بسیار زیادی به
انسان در غلبه بر اوهام کمک کرد. انسان فکر می کرد که هر چیزی خدا
است! بعضی اعتقاد داشتند که در هر درختی خدایی نهفته است و در
کوهی الاهی زیست می کند! هنگامی که برای چینی ها راه آهن احداث
می کردند مردم این کشور خطوط آهن را از زمین بیرون می آوردند چرا که
اعتقاد داشتند الهه زمین یا مار مقدسی که زیر زمین قرار دارد از فرو
رفتن این میخها بر پشتش غضبناک می گردد! انسان خود را در احاله
الهه های گوناگون احساس می کرد. توحید آمد، تمامی این بت ها را فرو
شکست و هیچ چیز از آنها را باقی نگذاشت. [و خداوند با این اصل دینی
] تأکید کرد جهان طبیعت را برای تو آفریدم: «همه آنچه را در زمین وجود
دارد برای شما آفرید»، «و خورشید و ماه را به تسخیر شما در
آورد»، «و شب و روز را مسخّر شما ساخت».
دین و کمک به انسان برای پیروزی بر خویش
طبعا، دین در شکستن موانعی که بر سر راه انسان در برخورد با طبیعت
وجود داشت مشارکت کرد؛ اما اهتمام [اصلی] دین، تلاش برای کمک به
انسان در برخورد با خودش بود. این کمک از طریق ایمان، تفکر، عبادات
و اندیشه محاسبه و معاد صورت می گیرد. دین تلاش کرد انسانی
بیافریند که بر خویشتن خویش مسلط باشد؛ و نام آن را «تقوی» نهاد.
دین تلاش کرد که انسان را به مبدأ عدالت، متصل و به صفت عدالت،
متصف نماید. عدل یعنی اجتناب از محرمات؛ و نه فقط دوری کردن از
محرمات بلکه عادت دادن مردم به اجتناب از محرمات. چرا که عدالت
ملکه و صفتی است که در نفس حاصل می گردد و انسان را برای پرهیز از
محرمات یاری می کند.
دین انسان را بر می انگیزد که از گناهان دوری کند تا به درجه عدالت
برسد. دین کسانی را به عنوان رهبر یا امام جماعت تعیین می کند که
عادل باشند. یکی از شرایط قاضی، مفتی و نیز کسی که بخواهد شهادت
دهد این است که عادل باشد. از این درجه بالاتر، عصمت است. امام ـ نه
به معنایی که امروزه بین ما رایج اس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 