پاورپوینت کامل مرور نقادانه بر آثار حاتمی کیا و نقدی بر «به نام پدر» ;اپیزودهای تاریخی و «زمان» سینمایی ۷۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرور نقادانه بر آثار حاتمی کیا و نقدی بر «به نام پدر» ;اپیزودهای تاریخی و «زمان» سینمایی ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرور نقادانه بر آثار حاتمی کیا و نقدی بر «به نام پدر» ;اپیزودهای تاریخی و «زمان» سینمایی ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرور نقادانه بر آثار حاتمی کیا و نقدی بر «به نام پدر» ;اپیزودهای تاریخی و «زمان» سینمایی ۷۴ اسلاید در PowerPoint :
۲۸
یک فیلم بر ضد جنگ
فیلم به نام پدر با یک گروه کشف آثار باستانی، حبیبه که سر نیزه ای را
پیدا کرده و یک انفجار شروع می شود. فیلم در باره زندگی ناصر شفیعی،
رزمنده سابق و مهندس معدن است که قصد دارد، معدن هایی را که پیدا
کرده از چنگ بنیاد خیریه ای که برایش کار می کند، در آورد و به نام خود
به ثبت برساند.
ظاهراً دعوا بر سر پرداخت ۵ درصد حق کشف معدن و نپرداختن آن به
وسیله موسسه و تصمیم به انتقام به وسیله ناصر و ثبت چند معدن
سنگ های گرانقیمت به نام خود است. مدیر بنیاد خیریه که ظاهری
مافیایی و ریا کار دارد و شریعتمداری صوری او در خدمت منافع شخصی
به نظر می رسد. به وسیله ایادی اش در پی تعقیب و دستگیری ناصر
است. مدارک در دست ناصر است و آنها به دنبال ناصراند و طی تعقیب و
گریزی، درست در اداره ثبت معادن، تصادفاً آنها سر می رسند و ناصر
می گریزد و همسر ناصر در شهر نگران اوست. برادر و خواهر ناصر، او را به
این موسسه معرفی کرده اند. در این میان، خبر می رسد که دخترش دچار
حادثه شده است. ما در آغاز فیلم حبیبه و گروه اکتشافی و میثم سر کرده
دانشجویان را که عاشق حبیبه است دیده ایم.
معلوم می شود، یکی از مین هایی که پدر در منطقه جنگی کاشته بود،
حالا منفجر شده است. ناصر به عیادت حبیبه می رود. مادر حبیبه و
همسر ناصر هم در مرکز، پس از یک دعوا با رئیس موسسه و دفاع از
همسرش، با خبر می شود و سر می رسد. می خواهند پای دختر را قطع
کنند. مأموران در صدند در فرودگاه ناصر را دستگیر کنند. دوست ناصر که
او هم در جبهه با او همراه بوده و درباره پاک بودن منطقه اطلاع نادرست
داده، حالا احساس گناه می کند و می کوشد ناصر را فراری دهد.
ناصر دستگیر می شود و حبیبه، مادرش و میثم سوار هواپیما می شوند؛
اما هواپیما بر می گردد. مادر حبیبه سکته کرده و ناصر دعا می کند که
دختر و همسرش به او باز گردند و در عوض از دنیاطلبی دست بردارد.
ناصر در قبال اجابت دعایش تصمیم می گیرد، به جای دویدن به دنبال
معدن، منطقه را از مین پاک سازی کند.
***
نخستین پرسش ما آن است که «به نام پدر» به دنبال بیان چه چیزی
است. نشانه شناسی فیلم، نمادپردازی فیلم و روایت فیلم آخر حاتمی کیا
در پی چیست و چه معنایی می سازد؟ سپس او اندیشه و فکرش را چگونه
پیاده کرده است؟
پیشاپیش باید بگویم که به نام پدر، هم در محتوا و هم در اجرا از آثار
ضعیف حاتمی کیاست. حاتمی کیا آثار ارجمندی چون از کرخه تا راین،
خاکستر سبز، آژانس شیشه ای و بهتر از آن دیده بان و مهاجر را در کار
نامه خود دارد. آثار متوسطی نظیر برج مینو، بوی پیرهن یوسف و آثار
مکرری چون موج مرده و آثار خوش ساخت را البته کسالت باری نظیر
روبان قرمز و بالاخره اثر بدی چون ارتفاع پست و همین به نام پدر.
«به رنگ ارغوان» او که پیش از «به نام پدر» ساخته شده به نمایش در
نیامده است.
چرا در محتوا و ساختار، فیلم به نام پدر اثر بدی است؟
فیلم با گروه اکتشافی آغاز می شود. گل شیفته فراهانی( حبیبه فیلم) که
بازیگر بسیار خوبی است. بسیار بد هدایت می شود تا عمل ساده صدا
کردن میثم، برای با خبر کردنش از یافتن یک پیکان و سر نیزه را با ادا و
اطوار بی معنا بیان کند.
همه این سکانس عجولانه، با فیلمبرداری بد و کارگردانی شلخته کار
شده است. حرکت های هنر پیشه، کف زدن و حمل سر نیزه مسخره
است. گویی این گروه هرگز عتیقه ای نیافته اند. سر نیزه چون آبگینه
حمل می شود و حمل آن هم بازی ناشیانه ای دارد.
تعلیق های فیلم فارسی وار که از ذات روابط برنخاسته، بلکه راه آسانی
را برای هول و ولا بر گزیده، نوعی توهین به تماشاگر آگاه به سینماست.
کف زدن ها بد از آب در آمده؛ اما تدوین این لحظه آخر خوب است.
انفجار مین که هنوز نمی دانیم چه اتفاقی افتاده، به انفجار معدن به
وسیله پدر و کشف معدن تازه وصل می شود.
موبایل ناصر راه نمی دهد و تماس راحله همسرش با او مقدور نیست.
هر چه بازی «مهتاب نصیری پور» تحمل پذیر و گاه خوب و با حس و
حال است. بازی پرستویی از آغاز بدو ولنگارانه و کلیشه ای و حتی به نحو
حیرت انگیزی تنزل یافته تا سطح بازی های بد سینمای ایران است.
سکانس به ثبت رساندن معدن در اداره صنایع و معادن را به یاد آورید؛
جدا از آن پیشنهاد تلویحی زن به منتفع شدن از ناصر شفیعی و قرطاس
بازی و فساد اداری، پرستویی بی حال و بی اثر است. زمانی که
تعقیب کنندگان او تصادفاً سر می رسند، یکی از بدترین بازی های همه
عمرش را می بینیم وقتی مثل میری، با تظاهر بازیگران نمایش های
دبیرستانی سر کج می کند و کجکی نگاه می کند و خود را جمع می کند که
دیده نشود و بگریزد. تعقیب و گریزهای فیلم ها، بسیار فیلمفارسی وار و
بد، با تعلیق های بدتر از بد است.
حبیبه مدام تلفن می زند. دلش تنگ شده و آرزو می کند کاش ناصر
پیش او بود و میثم به ناصر زنگ می زند تا خبر حادثه را به او بدهد و
بخواهد برای رضایت عمل، به بیمارستان بیاید و این حرف ساده آنقدر
بد و خام پیچ می خورد که تماشاگر را به یاد سریال های تلویزیونی و
دیالوگ های بد و کش و قوس های آن می اندازد. خشونت بیش از حد
ناصر، بی معنی تر از هر چیز است و باز پیدا شدن سر و کله جناب سروان
و مأمور بنیاد خیریه و آرتیست بازی و تعقیب و گریز کلیشه ای آثار اکشن.
دعوای دانشجوها در این موقعیت، هم از خامدستی ها و استهزاها و
عقده گشایی های حاتمی کیا دوباره دانشجویان و تصویر یاوه و غیر
منطقی است.
بازی گل بنفشه فراهانی، دختری که بین درد و فاجعه از دست دادن پا
گیر افتاده، اگر چه بهتر از بازی های پیشین او نیست؛ ولی از بازی
پرستویی چشم گیرتر است. حاتمی کیا به اتلاف فراوان نیرو و انرژی
دست زده است.
حضور راحله در موسسه خیریه و دعوای او با مدیر، از نقاط ضعف دیگر
فیلمنامه است. قرار است اطلاعات تکمیل شود؛ لیکن همه چیز بیشتر
دچار ابهام می شود؛ از وضع رئیس اداره، تا خود موسسه تا برادر راحله،
همه دچار اغتشاش است. قرار است ما با چه رو برو شویم ریاکاری
مدیران موسسه؟ پس چرا به ماجرا نوک زده می شود؟ به وضع ناصر چی؟
آیا قابل دفاع است؟ راحله چه عکس العملی در برابر عمل غیر قانونی
همسرش دارد؟ چرا از او دفاع می کند؟ اینها همه پیامد ضعف
شخصیت پردازی و درک آدم ها است؛ اما فیلمنامه نویس و کارگردان،
کاری به ریز بافت ها ندارند و صرفاً قصد دارند ماجرا را پیش ببرند.
در بیمارستان باز ما با چشمه دیگری از خطای فیلم روبرو می شویم؛
چه کسی در آن بی قراری و درد در فکر بحث غلاظ و شداد درباره مدنیت
و جنگ و… است.
اصلاً، این سکانس به دنبال چیست: «یا دته می گفتم پدری که
می جنگه، جای بچه ها تصمیم می گیره. من هم در جنگ شرکت کردم؛
ولی پلاک ندارم». اینها را حبیبه روی تخت بیمارستان می گوید و آدم
باور نمی کند که حاتمی کیا چنین اشتباهی را مرتکب شده باشد.
اصلاً حرف حساب دختر چیست؟ پدر نباید می جنگید، چون حق
نداشت به جای دختر تصمیم بگیرد و سربازان عراقی می آمدند و به
وطن، دختر، همسر، مرد و زن یک جا تجاوز می کردند؟ اصلاً حبیبه با
چی مخالف است؟ چرا پدر جنگید؟ این که بسیار ابلهانه به نظر می رسد.
یک دختر دانشجوی باستان شناسی چگونه می تواند چنین سخن غیر
منطقی ای بر زبان آورد؛ نه جوانان نه دشمنان جمهوری اسلامی،
نمی گویند که چرا دفاع کردید؟ می گویند اصلاً چرا انقلاب کردید!؟ و این
حرف دیگری است.
دیالوگ را ببینید:
رفتن رو مین بابا
مین؟ تو کجا بودی؟ سر کلاس درس، مین زیر پای دختر من چکار
می کرد؟
این دیالوگ است یا سخن گفتن آدم گیج و گنگ و خل و چل؛ پدر
نمی داند دخترش باستان شناسی می خواند، و همراه با گروه اکتشافی،
برای اکتشاف به کوه رفته است.
او می خواهد بگوید که جنگ در تاریخ بشر، همواره فاجعه آفرید!
شعار صلح دوستی خوب است؛ اما تفاوت صلح دوستی با تبلیغ
سطحی و جاهلانه انفعال و اعتراض به اینکه چرا جنگیدی، زمین تا
آسمان است. از نظر محتوا اصلاً حاتمی کیا و فیلم او چه می گوید؟ چرا
روشن حرف نمی زند؟ چرا حرف های نصفه نیمه و ابهام آمیز و غیر شفاف
بر زبان می راند که نتوان از او پرسید، حرف حسابش چیست؟
روایت بسیار بد به هم گره خورده، کسی که گفته، منطقه پاکسازی شده
و گروه اکتشافی با خیال راحت روی مین رفته است: مرتضی دوست پدر
است. پدر با رفتن سر تپه باستانی به یاد می آورد که مین را خودش کار
گذاشته و همه چیز طی یک نماء گرایی ساده اندیشانه، اتفاقاً با هم جمع
وجودی شوند تا حبیبه بپرسد: «کسی باید جواب بدهد؟».
مدام سخن از این به میان می آید که ۱۵ سال است که جنگ تمام شده
و هنوز درگیر جنگیم. و فیلم دیگر چیزی ندارد و حوادث فرعی، به زور
می خواهد فیلم را سر پا نگاه دارد. دعوای میثم با مرتضی، آوردن مادر از
فرودگاه، تعقیب پدر به وسیله مأموران و مدام تکرار این سخن که چرا
این جنگ دست از سرش بر نمی دارد و بازگشت هواپیما و طلب بخشش
و پایان خوش فیلم با یک پای از دست رفته.
حاتمی کیا در سال ۱۳۴۰ متولد شد. دهه چهل، دهه ای است که
چالش های یک تاریخ و زمان ایرانی در آن شکوفا می شود. چالش
مدرنیسم و سنت، چالش انقلاب یا اصلاح، چالش مدرنیز اسیون پهلوی
و مذهب، چالش روش های قهرآمیز و جنگ آشتی ناپذیر با سلطه،
مسئله استقلال، هویت، غربگرایی و غرب زدگی و آلترناتیوهای گوناگون
برای رهایی. قهرمانی گری قصه های تراژیک و نیروی عظیم تاریخ و
مدرنیت و شکل گیری قشر توسط مدرن و… که از مشروطه نا تمام به
یادگار مانده بود. همه و همه در دهه چهل به صحنه اوج نمایش می آیند.
آغاز دهه چهل، نمایش ارائه راه حل برای خوشبختی ایرانی است. این
زمان تراژیک و نیز امید و جنبش است. جبهه حاکم، رژیم محمد رضا
شاه پهلوی و رژیم امریکا که متحد و نیروی مسلط بر سیاست ایران در
تقسیم دوران جنگ سرد و در برابر نظام شوروی بود، آلترناتیو خود، یعنی
اصلاحات ارضی را برای نوسازی و آینده بهتر و پیشرفت ارائه داد. در
جهبه مقابل نیروهای گوناگون از جایگزین های خود دفاع می کردند.
لیبرال دموکراسی، چه در هیأت نهضت آزادی و ملی گرایان مذهبی و
چه جبهه ملی و لیبرال های غیر مذهبی، با شعار «اصلاحات آری،
دیکتاتوری نه»، مدافع پروژه ناتمام انقلاب مشروطیت و قانون اساسی
آن بودند.
جریان رادیکال روحانیت، زعامت و مرجعیت بزرگ و نیرومند امید تازه
خود را یافته بود و با مقاومت برابر اصلاحات آمریکایی، علیه
کاپیتولاسیون (نماد نفی استقلال) و اشکال اداره کشور، با تضعیف اسلام
و مذهب و قوانین آن و فساد حاصل از نفی آن، کار به قیام ۱۵ خرداد
کشید.
در واقع اسلام انقلابی هم با این قیام، الترناتیو خود را ارائه داد و این
فرایند توسعه قهر و قیام علیه مدرنیزاسیون وابسته شاه و بازتاب آن در
روشنفکران انقلابی، هماهنگ با جنبش چرپکی و جنگ و قهر در جهان
و بر متن دعوای شوروی و آمریکا و بلوک ضد امریکایی، کار را در پایان
همین دهه، به ظهور جنبش چریکی در ایران کشاند که سازمان
مجاهدین خلق آن زمان و سازمان چریک های فدایی خلق تجلی
اصلی آن بودند. در این فضا، ایده های شهادت، ایثار، نبرد و قهرمانی
بیش از پیش پرورده شد. جدا از آموزه شیعی شهادت، دهه چهل پرونده
مأوا در مرگ برای آرمان بود و رادیکالیسم آن در برابر اصلاحات و نو
سازی بحران زده قدرت حاکم قرار داشت.
حاتمی کیا درست در همین دهه مهم ترین دوران شکل گیری روانی
خود را طی کرد و همه این عوامل بر او اثر نهاد.
اولاً چالش مذهب و مدرنیسم در او به صورت تولد در خانواده های
مذهبی تظاهر یافت که مخالف سینما و مانع سینم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 